دل بستن به نیروی سوم(3)
آمریکا
لزوم بازسازی کشور پس از جنگ از یک سو و عزم دولتمردان ایرانی به رویارویی با دو قدرت استعماری روسیه و انگلیس برای رسیدن به استقلال سیاسی از سوی دیگر، حضور یک قدرت خارجی مصلح را در معادلات داخلی و بین المللی ایران ایجاب می کرد. در شمال، روابط ایران و اتحاد جماهیر شوروی بر سر مسئلۀ آذربایجان بحرانی بود. در جنوب، دولت ایران نه تنها برای گرفتن سهم بیشتر از درآمد نفت با انگلستان در کشمکش بود، بلکه در اصل برای برخورداری از استقلال سیاسی بیشتر می جنگید. توانمندی سیاسی و اقتصادی ایران به اندازه ای نبود که بتواند همزمان در رویارویی با دو قدرت بزرگ استعمارگر پیروز شود. از این رو دولتمردان ایرانی با توجه به خوش پیشینه بودن آمریکا و تجربه های خوبی که از آن کشور داشتند، همکاری با این قدرت نوپا را به گرمی پذیرفتند تا با بهره مندی از پشتیبانی آن بتوانند به چانه زنی با اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا بپردازند و حقوق ملت ایران را تأمین کنند.
نگاه ایرانیان به آمریکا بعنوان نیروی سوم، به دوران ناصرالدین شاه باز می گشت.
در 1850 میلادی، میرزاتقی خان امیرکبیر با بستن پیمان کشتی رانی و بازرگانی با آمریکا، کوشید پای آن کشور را بعنوان نیروی سوم به روابط خارجی ایران بکشاند. یک ماه پس از آن، امیرکبیر برکنار شد و آقاخان نوری به سفارش انگلیسی ها، پیمان را تصویب نکرد. (38)
در روزهایی که ایران با انگلیس بر سر هرات سخت درگیر بود، فرخ خان امین الدوله نمایندۀ ناصر الدین شاه پیمانی بازرگانی در هشت فصل با کارول اسپنس نمایندۀ آمریکا در عثمانی بست. این نخستین پیمان ایران با آمریکا بود که در استامبول امضا شد. (39) دولتمردان ایرانی تا هنگام ملی شدن نفت که چهرۀ واقعی آمریکا را دیدند، نه تنها تجربه ای منفی از ایالات متحده و آمریکاییان نداشتند، بلکه هرگونه دخالت آمریکا در کارهای ایران را به سود کشور می دانستند. خاطرۀ خوش ایرانیان از آمریکایی ها، با اصلاحات مورگان شوستر آمریکایی در ایران آغاز شد. او که پس از پیروزی مشروطه خواهان و با رضایت آنان به ایران آمده بود، اقداماتی یکسره مثبت در راستای منافع ملی ایران و کوتاه کردن دست استعمارگران انجام داد، ولی با تهدیدها و سنگ اندازیهای روسیه و بریتانیا نتوانست به کار خود ادامه دهد. شوستر بر پایۀ قوانین تازه ای که مجلس شورای ملی تصویب کرده بود دستور داد درآمد گمرکات نخست به خزانۀ دولت واریز و سپس سهم دولتهای خارجی از آن پرداخت شود. روسها به این دستور واکنش سخت نشان دادند و اعلام کردند که مأموران بلژیکی در گمرک ایران حق اجرای آن را ندارند. با ایستادگی شوستر در برابر روسها، روسیه در اولتیماتومی 48 ساعته به دولت ایران برای اخراج شوستر از کشور، هشدار داد که اگر چنین نشود، نیروهای روسی پایتخت را اشغال خواهند کرد. دولت ایران نیز از ترس اشغال شدن تهران، همکاری خود را با شوستر قطع کرد. پس از آن، مقرر شد که دولت ایران با هیچ مستشار خارجی بی موافقت روسیه و انگلیس وارد گفت و گو نشود. (40) اصلاحات شوستر و برخورد دو قدرت استعماری با او سبب قیام های مردمی در تهران، مشهد، تبریز و رشت شد. شعار مردمی یا مرگ یا استقلال در پی اولتیماتوم روسیه به دولت ایران داده می شد. سرانجام این قیامها، به توپ بسته شدن صحن حرم مطهر رضوی بود که آزادی خواهان در آن پناه گرفته بودند. عارف قزوینی در سروده ای، احساسات ایرانیان نسبت به شوستر را در آن روزها بیان کرده است:
ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود
جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود
گر رود شوستر از ایران رود ایران بر باد
ای جوانان مگذارید که ایران برود (41)
پس از نخستین جنگ جهانی و به قدرت رسیدن رضاشاه، دولتمردان ایرانی در پی بازگرداندن شوستر بودند اما بی میلی او به بازگشت، با توجه به تجربه های ناخوشایندش در گذشته، سبب شد تا قوام السلطنه دکتر آرتور میلسپوی آمریکایی را در رأس هیأتی یازده نفری بعنوان مدیر کل مالیۀ ایران استخدام کند. ولی او نیز با سنگ اندازی های روسیه و انگلیس روبه رو شد. (42)
بر سر هم، پیش از جنگ جهانی دوم، دولت آمریکا بر پایۀ آموزه مونروئه، در خاور زمین دخالتی نداشت و آمریکاییان نیز که خود تازه از بند استعمار بریتانیا خارج شده بودند، با مردمانی که با استعمار مبارزه می کردند همدلی داشتند و در صورت امکان از آنها پشتیبانی می کردند. با همین احساس و بر این پایه بود که باسکرویل از شهروندان آمریکا به صف آزادیخواهان تبریز پیوست و جان خود را فدا کرد و شوستر به اندازۀ توان خود در برابر دولتهای روسیه و انگلیس ایستاد. (43)
جدا از آمریکاییانی مانند شوستر، ایرانیان پیش از 28 مرداد از دولت آمریکا نیز خاطرات خوب داشتند و آمریکا را قدرتی آزادیخواه و برکنار از سلطه گری می دانستند. پس از پایان نخستین جنگ جهانی و در کنفرانس صلح ورسای در حالی که بریتانیا جلوی حضور هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس را گرفته بود، هیأت نمایندگی آمریکا متوجه حقانیت ایران شد و برای پذیرفته شدن هیأت ایرانی در کنفرانس بسیار کوشید، ولی بریتانیا که پنهانی سرگرم بستن پیمان 1919 با وثوق الدوله بود، از حضور ایران جلوگیری کرد. پس از بسته شدن پیمان 1919 که طوفان خشم میهن دوستان را برانگیخت، آمریکا و فرانسه به پشتیبانی از ایرانیان پرداختند و دولت آمریکا و فرانسه به پشتیبانی از ایرانیان پرداختند و دولت آمریکا برای نخستین بار در این مورد دست از انزواگرایی برداشت و به لندن اعلام کرد که قرارداد 1919 را تأیید نمی کند. سفارت آمریکا در پی امضا شدن این قرارداد اعلامیه ای صادر کرد که در آن آمده بود:
«ما در ورسای خیلی تلاش کردیم تا نمایندگان ایرانی برای اظهار مطالب خود وقت بگیرند اما هیچ دولتی در این مورد با ما همراهی نکرد و حتی دولت ایران نیز از نمایندگان خود حمایت نکرد. حالا معلوم شد که علت آن قرارداد 1919 وثوق الدوله بوده است. » (44)
در 1921 قوام السلطنه برای سامان بخشیدن به وضع خراب مالی کشور، در جستجوی منبع در آمد و آمادۀ دادن امتیاز به یک دولت بیطرف بود و چون آمریکا به علت مخالفت با قرارداد 1919 در میان ایرانیان محبوبیت یافته بود، پیمانی برای بهره برداری از نفت شمال ایران به مدت 5 سال با آمریکا امضا کرد که بی درنگ به تصویب مجلس رسید. اما این پیمان نیز با مخالفت سخت روسیه و انگلیس روبه رو شد. این ناکامی هم بر محبوبیت آمریکاییان در ایران افزود. (45)
پس از جنگ جهانی دوم و در پی اشغال آذربایجان از سوی نیروهای شوروی، پشتیبانی مؤثر سیاسی و معنوی آمریکا از ایران، محبوبیت آن کشور دو چندان شد و برای دولتمردان ایرانی که در راه رسیدن به استقلال سیاسی، با اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس درگیر بودند، آمریکا به امیدی تازه تبدیل شد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، گسترش روابط ایران و آمریکا برای هر دو سو اهمیت بسیار داشت. موقع ممتاز جغرافیایی ایران که مانند یک پل، اروپا و آفریقا را به آسیا پیوند می داد و دسترسی ایران به دریای آزاد از راه خلیج فارس بر اهمیت استراتژیک این کشور می افزود.
از سوی دیگر، ذخایر نفت ایران در جنوب و شمال نیز چشم انداز این کشور را برای قدرت های بزرگی مانند آمریکا درخشان تر می نمود؛ ولی شاید مهمترین عامل پشتیبانی بی چون و چرای آمریکا از ایران همسایگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی بود. با آغاز دوران جنگ سرد و شکل گرفتن ساختار دو قطبی نظام بین الملل، دو ابرقدرت اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا در رویارویی ایدئولوژیک با هم قرار گرفتند. ترومن رییس جمهوری آمریکا در آموزۀ خود، جلوگیری از گسترش کمونیسم چه به گونۀ مستقیم و چه غیر مستقیم را مطرح کرد. کمک به بهره برداری مناسب تر از مواد خام کشورهای رو به توسعه و همچنین کمک گسترده اقتصادی و نظامی به ترکیه، یونان و دیگر کشورهای جهان سومی که آماج تهدید کمونیسم بودند، از راهبردهای اصلی در آموزۀ ترومن بود. بر این پایه، ایران مورد پشتیبانی سیاسی، اقتصادی و معنوی آمریکا قرار گرفت که نخستین نمود آن اولتیماتوم ترومن به اتحاد جماهیر شوروی برای فراخوانی نیروهایش از آذربایجان بود. آمریکا که منافعی گسترده در عربستان، بحرین، کویت و اقیانوس هند داشت، چنگ اندازی مسکو به ایران و نفوذ کمونیسم به این کشور را خطری مستقیم برای خود می دانست. آمریکا خواهان حکومتی نیرومند و با ثبات در ایران بود تا از تقسیم دوبارۀ کشور به دست اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس جلوگیری کند. از سوی دیگر، دولتمردان ایران گذشته از پشتیبانی سیاسی، نیازمند کمکهای اقتصادی و نظامی آمریکا برای بازسازی کشور بودند. از این رو پس از جنگ جهانی دوم سیل مستشاران نظامی، کمکهای نظامی، وام و کمک های اقتصادی آمریکا به ایران سرازیر شد. (46)
آمریکایی ها که به ذخایر نفتی ایران چشم داشتند و خواهان سهم در این زمینه بودند، در آغاز جنبش ملی شدن نفت از آن پشتیبانی کردند تا هم اعتماد رهبران جنبش را جلب کنند و هم نفت ایران را از دست انگلیس درآورند. چون آمریکا نمی خواست خود را در برابر انگلیس قرار دهد، مقامات لندن را بر می انگیخت که با رهبران جنبش سازش کنند تا هم همپیمان اروپایی خود را از بن بست در آورد، هم برای خود سهمی از نفت ایران به دست آورد و مهمتر از همه جلوی گرایش ایران به سوی اتحاد جماهیر شوروی را بگیرد. با اوج گیری جنبش و تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، چهرۀ سلطه گر آمریکا برای ایرانیان آشکار شد. آیزنهاور رئیس جمهوری آمریکا سیاستی همسو با انگلستان در برابر دولت مردمی و قانوین مصدق در پیش گرفت. (47) آمریکا به بهانۀ ناآرامی ها در ایران و اینکه بحرانهای سخت اقتصادی می تواند زمینه ساز نفوذ کمونیسم در این کشور شود، طرح سرنگونی دولت مصدق را که از سوی انگلستان و عوامل داخلی آن طراحی شده بود به اجرا در آورد. پس از آن، پهلوی دوم، سیاست خارجی خود را بر دوستی و همپیمانی با غرب بویژه آمریکا استوار کرد. پیوستن ایران به پیمان بغداد (و سپس سنتتو) به این معنا بود که ایران آشکارا سیاست سنتی خود یعنی به کار گرفتن نیروی سوم را رها کرده و در برابر، همپیمانی با ابرقدرت آمریکا را برگزیده است؛ (48) راهبردی که تا انقلاب اسلامی در 1979 ادامه یافت.
سخن پایانی
از مهمترین و اثرگذارترین عوامل در شکل گیری رفتار خارجی کشورها، ساختار اقتدار گریز و آشفتۀ نظام بین الملل است. این ساختار، امنیت را به نخستین نیاز کشورها تبدیل می کند. در جهانی که هیچ قدرت مشروع مرکزی وجود ندارد، هر کشور مسئول امنیت خود است و بر پایۀ همین اصل، همۀ کشورها در پی افزایش قدرت در برابر دیگرانند تا از این راه موجودیت و پایایی خود را تضمین کنند. قدرتهای نوپا در نظام بین الملل می کوشند با پرداخت هزینه های معقول و دیپلماتیک، توازن قدرت در پهنۀ جهانی را به سود خود و به زیان رقیبان به هم زنند و توازن تازه ای در راستای منافع خود شکل دهند. از سوی دیگر، قدرتهای کوچک و حتی میان بیشتر می کوشند برای پاسداری از امنیت خود به قدرتی بزرگ نزدیک شوند و در پناه آن، در برابر دیگر قدرتهای زیاده خواه بایستند و از امنیت و موجودیت خود پاسداری کنند.
تاریخ روابط خارجی ایران از دوران صفوی نشان می دهد که دولتمردان ایرانی برای رها شدن از خطرها و تهدیدهای بیرونی، همواره به نیروی سوم پناه برده اند. بیشتر این نیروهای سوم قدرت هایی نوپا بوده اند که در رقابت با بازیگران نیرومند در پهنۀ جهانی، خود را مصلح و نیکخواه می نمایانده اند. این قدرتها پس از به دست آوردن اعتماد دولتمردان ایرانی و یافتن جای پا در ایران، منافع ملی کشور ما را به پای خواسته ها و هدفهای خود قربانی کرده اند؛ به گونه ای که ایرانیان از رو کردن به نیروی سوم، در دورانهای گوناگون تاریخی، چیزی جز رنج و زیانهای جبران ناپذیر ندیده اند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، استقلال خواهی ایرانیان با مخالفت قدرتهای بزرگ روبه رو شد. جنگ تحمیلی 8 ساله و فشارهای گوناگون سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک در چارچوب تحریم و جنگ روانی، همه واکنشهایی بوده است در برابر تلاشهای ایران برای قدرت یابی و دور ماندن از وابستگی. شرایط دگرگون شدۀ نظام بین الملل پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، خطرهای پیرامونی برای ایران را افزایش داد و وضعی پیش آورد که آمریکا با دستی بازتر بتواند بر ضد جمهوری اسلامی اقدام کند. رهبران ایران برای کاهش دادن فشارهای آمریکا و همپیمانانش، توازن سازی در برابر حریفان را راهبرد کلام خویش قرار دادند تا با هزینۀ کمتری، امنیت کشور را حفظ کنند. گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با اتحادیه اروپا، روسیه و چین، نمودار این راهبرد به شمار می آید.
بی گمان، اگر دشمنی و فضای آکنده از تنش و تهدید میان ایران و آمریکا از میان نرود، راهبرد توازن سازی در برابر آمریکا عقلانی ترین راهبرد برای ایران شمرده می شود، ولی چیزی که همواره باید به آن توجه داشت، مرز باریک توازن سازی با افتادن به دام نیروی سوم است. قاعده مند نبودن کنشها و واکنشها در تعامل یا تعارض با قدرتهای بزرگ، می تواند توازن سازی را به افتادن در دام نیروی سوم تبدیل کند و یک کشور را به انزوای سیاسی بکشاند.
انزوای سیاسی نیز کشور ر ا به طعمه ای برای قدرتهای نوپا در نظام بین الملل تبدیل می کند تا با دستمایه قرار دادن منافع کشور منزوی، معادلات قدرت را به سود خود بر هم زنند. برای نمونه، روسیه سرگرم بازسازی قدرت از دست رفته خود است و در این راه با برگۀ کشورهای گوناگون به چانه زنی با آمریکا و اتحادیه اروپا می پردازد. روسیه منافع خود را در بی ثباتی خاورمیانه می بیند. تنش و بی ثباتی در این منطقه سبب می شود که غرب نه تنها روی منابع انرژی روسیه بیشتر حساب کند، بلکه به نقش روسیه بعنوان بازیگری کارساز در پهنۀ سیاسی خاورمیانه و جهان بیشتر بیندیشد. ولی این بی ثباتی، منافع حیاتی ایران را به خطر می اندازد. در حالی که روسیه از دوستی و همراهی با ایران دم می زند، تأخیر شگفت انگیز و توجیه ناپذیر در راه اندازی نیروگاه هسته ای بوشهر، موافقت با تصویب قطعنامه های شورای امنیت دربارۀ فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ایران، و از همه مهمتر، تعارف دولتمردان روسی به آمریکا که برای رویارویی با توان موشکی ایران، سپر دفاع موشکی در آذربایجان برپا کنند، (49) همگی نشان می دهد روسها از قربانی کردن منافع ملی ایران برای پیشبرد هدفهای خود پروا ندارند. به گفتۀ عبدالحسین نوایی، اگر رابطه با انگلستان همواره برای منافع ایران زیان داشته، رابطه با روسها همواره برای ایران خطر داشته است. الگوی بی قاعدۀ روابط با روسیه، در چند سال گذشته متوجه رابطه با چین نیز شده است. چین نیز قدرتی نوپاست که ابرقدرتی خود را در میدان اقتصادی و در زمینۀ تولید ثروت جستجو می کند. از این رو نباید انتظار داشت که چینی ها برای ایران، خود را در برابر آمریکا قرار دهند. آنها روابط خود با ایران را بر پایۀ سود و زیان اقتصادی تنظیم می کنند و ایران را کشوری می دانند که می تواند بخشی از نیاز چین به انرژی را تأمین کند. چینی ها هزینۀ رویارویی را با آمریکا را بسیار سنگین ارزیابی کرده اند و بی گمان هرگاه لازم آید، عطای ایران را به لقایش خواهند بخشید. واقعیت آن است که پشتیبانی سطحی و گاهگاه روسیه و چین از ایران، شیوه و ابزاری است برای چانه زنی با آمریکا و اتحادیۀ اروپا و امتیازگیری از غرب. اصل مهم در سیاست خارجی چین، پرهیز از رویارویی با آمریکا است، به گونه ای که می توان گفت حتی در مورد تایوان که چینی ها آنرا بخشی از سرزمین خود می دانند حاضر به رویارویی مستقیم با آمریکا نیستند، چه رسد به ایران. دست اندرکاران سیاست خارجی باید بر پایۀ روابطی قاعده مند، سنجیده و عقلانی، از قدرتهای نوپا در پهنۀ بین المللی بعنوان بازیگرانی توازن ساز در برابر فشارهای اروپا و آمریکا بهره گیرند، بی آنکه گرفتار دام و ترفندهای گوناگون شوند و بهایی بیش از اندازۀ لازم بپردازند.
منابع و پی نوشت
1. یک بحران زمانی بروز می کند که با بروز اختلالاتی در جامعه، تعادل عمومی و عملکرد بهنجار و معمول حیات اجتماعی به هم بخورد. از این دیدگاه بحران به مفهوم تهدید نیست بلکه بحرانها حامل تهدیدها و نیز فرصت هایی است. ن. ک: تاجیک، محمدرضا، مدیریت بحران، مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری، تهران: 1379 صص 23-66
2. Jeffery w. Taliafroo. “Security seeking under an- archy” International Security 2000. Vol. 25 No. 3. P. 128
3. سلیمی، حسین، «دولت مجازی یا واقع گرایی تهاجمی: مقایسه آرای روزکرانس و مرشایمر» فصلنامه حقوق و سیاست، س 7، ش 17، صص 25-35.
4. عسکرخانی، ابومحمد، رژیمهای بین المللی، تهران، نشر ابرار معاصر، 1383 ص 254.
5. سیف زاده، حسین، نظریه پردازی در روابط بین الملل، تهران، سمت، 1379 صص 144 – 145.
6. Gilpin. Robert. “The rise of American hegemony in two hegemonies: Britain 1846-1914 & American 1941-2001” Edited by Patrick Karl Obrain 2002. in www. Allan noble. Com
7. مشیرزاده، حمیرا، تحول در نظریه های روابط بین الملل، تهران، سمت: 1384 صص 129-131.
8. همان، ص 123.
9. Waltz. Kenneth. “Structueral realism after Cold War “International Security. 2000 Vol. 25. No. 1 p. 38
10. Akshay Joshi. “Information revolution and national security” Jounal. IDSA. Vol. 5 No. 5. 1999
11. ورود نخستین تاجران انگلیسی به زمان شاه طهماسب در 1562 م و پیش از پادشاهی شاه عباس بر می گردد. در آن دوره که تجارت با انگلستان سودی نداشت، شاه طهماسب پیشنهاد گروهی از تاجران انگلیسی مبنی بر ایجاد روابط تجاری با ایران را نپذیرفت و گفت ما را به دوستی با کفار نیازی نیست. سپس دستور داد برای پاک کردن محل گفت و گو با انگلیسی ها، خدمتگزاران با سینی پر از خاک بر جای پای آنان خاک بریزند.
12. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی، تهران، امیرکبیر، 1379 ص 81.
13. در این دوران ایران دستخوش تجاوز ازبکها نیز در شرق کشورش بود اما خطر جدی و دائمی تر، تجاوز عثمانی ها به مرزهای غربی ایران بود.
14. هوشنگ مهدوی، همان، ص 81.
15. همان، صص 92-93.
16. ن. ک: ولدانی جعفری، اصغر، نگاهی تاریخی به جزایر ایرانی تنب و ابوموسی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1376 صص 256-260.
17. هوشنگ مهدوی، پیشین، ص 191.
18. همان، ص 302.
19. پرتغال را نیز می توان در دوران شاه اسماعیل صفوی بعنوان نیروی سوم در برابر عثمانی و اشغالگران بحرین به شمار آورد. شاه اسماعیل که سخت سرگرم جنگ با عثمانی بود، نمی توانست در برابر قدرت نمایی پرتغال و اشغال هرمز دست به کاری بزند؛ از این رو با توجه به نیازی که به توپخانه و پیاده نظام داشت و اینکه نمی توانست همزمان در چند جبهه بجنگد، به استیلای پرتغال بر هرمز رضایت داد به شرطی که پرتغالی ها او را در برابر عثمانی ها یاری دهند و نیروی دریایی خود را برای لشگرکشی ایران به بحرین در اختیار ایران بگذارد. در 1515 پیمانی بین دو طرف بسته شد، ولی با مرگ دریاسالار پرتغالی، از این پیمان چیزی به ایران نرسید؛ تنها سپاهیان شاه طهماسب در برابر مشروعیت بخشی به اشغال هرمز تا اندازه ای کاربرد سلاح آتشین را آموختند اما نتوانستند از پشتیبانی کامل پرتغال در برابر عثمانی بهره گیرند. ن. ک: ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرت های بزرگ، تهران، نشر جهان، 1368.
20. هوشنگ مهدوی، پیشین، ص 209.
21. همان، صص 210-215.
22. در مورد ارتباط جنگهای اول و دوم ایران با روسیه در دوران فتحعلی شاه که به دو پیمان گلستان و ترکمن چای انجامید و نفشی که انگلیس در این پیمانها به زیان ایران بازی کرد، ن. ک: هوشنگ مهدوی، همان، ص 230-237.
23. هوشنگ مهدوی، همان، ص 257.
24. کشور آلمان که تا نیمه نخست سده 19 مجموعه ای از دوک نشین ها و امیرنشین های گوناگون و مستقل بود با همت، تدبیر، تزویر و شمشیر بیسمارک- این مرد آهنین – توانست این بخشهای گوناگون را به هم پیوند دهد و کشور آلمان را تشکیل دهد. تشکیل این کشور قدرتمند در قلب اروپا توازن قدرت در این قاره را بر هم زد که ره آورد سهم خواهی آلمان ها از قدرت و ایستادگی دیگر کشورهای قدرتمند و بروز دو جنگ جهانی بود.
25. نوایی، عبدالحسین، ایران و جهان، ج 3، نشر هما، تهران: 1375 ص 48.
26. قرارداد تأسیس بانک از سوی آلمانها به دو سبب اصلی به شکست انجامید. نخست دولت آلمان نگران آزرده شدن انگلستان از این اقدام بود و دوم اینکه بانکهای خصوصی آلمان سودی در این اقدام نمی دیدند و از سرمایه گذاری در آن خودداری کردند. در این قرارداد مقرر شده بود بانک آلمانی با بانک ملی ایران آمیخته شود و با هدایت آلمان ها فعالیت کند.
27. پیرا، فاطمه، روابط ایران با آلمان، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379 صص 58-259.
28. نوایی، پیشین، ص 306.
29. همان، ص 338.
30. همان، ص 317.
31. در زمینه کنفرانس پتسدام میان آلمان و روسیه و آثار آن بر ایران ن. ک: ذوقی، ایرج. ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، پژوهشی درباره امپریالیسم، تهران، پاژنگ، 1368 صص 13-14 و فاطمه پیرا، پیشین، صص 70-77.
32. نوایی، پیشین، 339.
33. در آغاز حکومت رضاشاه با توجه به پیشینه خوب شوستر در ایران، دولتمردان ایران در پی آن بودند تا با دعوت از او مقدمه ورود آمریکا را به معادلات سیاسی و اقتصادی خود فراهم آورند.
اما شوستر با توجه به ادامه حضور انگلیس و روس در ایران این دعوت را نپذیرفت. قوام السلطنه از دکتر میلسپو با هیئتی 11 نفره برای سامان دادن به امور مالیه ایران دعوت کرد اما کارشکنی های انگلیس و روس از نقش آفرینی این گروه آمریکایی در ایران جلوگیری کرد.
34. پیرا، پیشین، ص 242.
35. همان، صص 328 -330.
36. کاتوزیان، محمدعلی همایون، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطه تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1379 ص 180.
37. پیرا، پیشین ، ص 300.
38. هوشنگ مهدوی، پیشین، ص 323.
39. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرت های بزرگ (1900-1925)، تهران، نشر جهان، 1368، صص 92-93.
40. هوشنگ مهدوی، پیشین، ص 341.
41. نوایی، پیشین، 253.
42. هوشنگ مهدوی، پیشین، 378.
43. نوایی، پیشین، 254.
44. ذوقی، ایرج، پیشین، صص 334-336.
45. همان، 377.
46. ازغندی، علی رضا، روابط خارجی ایران از 1300 تا 1357، تهران، نشر قومس، 1379 ص 175.
47. همان، صص 190-196.
48. همان، ص 270.
49. آمریکا در ژانویه 2007 به لهستان و جمهوری چک پیشنهاد کرد یک سامانه دفاع ضد موشکی شامل 10 موشک رهگیر در لهستان و یک سیستم رادار در خاک جمهوری چک مستقر کند. کاخ سفید هدف از استقرار این سامانه را مقابله با توان موشکی کشورهایی چون ایران اعلام کرده است؛ اما روسها با تأکید بر اینکه ایران چنین قدرت موشکی ندارد، هدف از استقرار این سامانه را کنترل سیستم های موشکی روسیه دانسته اند. در حالی که رادار گاباله در آذربایجان در اجارۀ روسیه است، پوتین پیشنهاد کرده است این رادار را در اختیار آمریکا قرار دهد تا به گونه ای مؤثرتر با تهدید ایران مقابله کند و در برابر، ایالات متحده از استقرار سامانۀ موشکی در لهستان و چک چشم بپوشد. ن. ک به:
www.mehrnews.Com/fa/2007/10/27
منبع: / ماهنامه / اطلاعات سیاسی اقتصادی / 1387 / شماره 249-250، خرداد و تیر ۱۳۸۷/۰۴/۰۰
نویسنده : سید رضا موسوی نیا
نظر شما