آسیب شناسى مدیریت بحران
مدیریت نظام در برخورد با بحرانهاى اعتراضى، در خلال حوادث زمستان گذشته تا ماجراهاى اخیر، رو به پیشرفت نهاده و روند تکاملى خود را طى مىکند. تهدیدهاى ناشى از یک بحران پیشآمده به فرصتى براى تصحیح شیوههاى برخورد، شناسایى نقاط ضعف، ترمیم خطاها و نقصها و مهمتر از همه گذر از «نگاه تهدیدساز» به نگاه «فرصتساز» بدل شدهاند تا بدینترتیب امکان دستیابى به یک «الگوى کارآمد مدیریت بحران» در ایران افزایش یابد.
آنچه تردیدناپذیر است این که نظام در مواجهه با هر بحران اعتراضى، کفایت و درایت افزونترى نسبت به بحران قبلى از خود نشان داده و توانسته است هر چه بیشتر بحران را در مسیرهاى دلخواه هدایت کرده و سپس فروبنشاند. به عنوان نمونه، هماهنگى و مدیریت واحد در برخورد با بحرانها (چه در سطح طراحى و برنامهریزى و چه در سطح اجرایى) یکى از شرایط موفقیت در مهار آنهاست که با کنار نهادن گروههاى غیرقانونى و خودسر از کانونهاى درگیرى (به عنوان مهمترین دستاورد بحران اخیر) تا حد زیادى تأمین شده است.
با این همه، همچنان پاره اى از نقاط ضعف در برخورد با بحرانها مشاهده مىشوند که اجمالا به مهمترین آنها اشاره مىگردد:
1. ناتوانى در پیشبینى: درجهى آگاهى ما نسبت به بحرانها بسیار پایین و اغلب با وقوع بحران دچار غافلگیرى مىشویم. پیشبینى یک بحران به سادگى به معناى تعیین پیشاپیش زمان احتمالى وقوع آن نیست، بلکه این پیشبینىها مىتوانند شرایط را براى حذف و کورساختن زودهنگام عناصر و مؤلفههاى بحرانساز را از یک طرف و تعیین سازوکار و امکانات مقابله با آن را از طرف دیگر فراهم آورند. درواقع، چگونگى برخورد با یک بحران تا حد زیادی منوط به پیشبینى درست و یا عدم پیشبینى آن است و هر چه بتوانیم تصویر دقیقتر و جامعترى از حوادثى که در بحرانهاى احتمالى روى خواهند داد ترسیم کنیم، در مدیریت آن موفقتر خواهیم بود.
2. حاشیه فربهتر از متن: بحرانهاى اخیر همگى از این خصلت برخوردار بودند که به نحو نگرانکننده اى حاشیه در آنها فربهتر از متن مىشدند. بدینمعنا که کانون ابتدایى بحران (که بحران از آنجا آغاز مىشد)،حاشیههایى ایجاد مىکرد که به تدریج و باتوجه به نگاه متنمحور حاکم، فربهتر و در نتیجه تهدیدکنندهتر از خود متن مىشدند. در بحرانها، متن بیشتر هدف تحریککنندگى، تسرى بحران و گستراندن آن را بر عهده دارد تا نقطه اى که مدیریت بحران به غلط تصور مىکند مهار آن به معناى مهار بحران است. بىدلیل نیست که مشاهده مىشود با وجود کنترل متن، حاشیهها همچنان فعالاند.
3. جناحىکردن بحران: بحران، مسأله اى فراجناحى است، چرا که مىتواند موجودیت یک نظام سیاسى را در معرض تهدید قرار دهد. نباید این تصور ایجاد و به آن دامن زده شود که بحران توسط یک جناح و یا بخشى از آن طراحى و اجرا مىشود. بحرانها همیشه باید به «هسته اى از اغتشاشگران» نسبت داده شوند، هسته اى که همواره و تحت هر شرایطى (حتى هنگامى که یک گروه سیاسى در بحران دخیل است) نقش اصلى را در اجراى بحران به عهده مىگیرند.
4. مدیریت اطلاعات: انتقال از وضعیت عادى به وضعیت بحرانى به معناى افزایش مشکلات در مسیر مدیریت کارآمد اطلاعات است. دریافت دادهها، پردازش و مدیرت توزیع آنها در بسترهاى بحرانى با دشوارىهاى افزونترى روبروست و برخورد با بحران و مهار آن را دشوارتر مىسازند. این در حالى است که وضعیت بحرانى بیش از هر زمان دیگر نیازمند مدیریت مناسب اطلاعات است. سطحبندى، نظارت بر نحوهى توزیع اطلاعات و کنترل مجراهاى خبرى در مدیریت اطلاعات حائز اهمیتاند.
منبع: / سایت / بی عنوان ۱۳۸۲/۰۳/۳۰
نویسنده : عباس کاکاوند
نظر شما