موضوع : پژوهش | مقاله

اوکراین؛ غروب زودهنگام انقلاب نارنجی


اوکراین چهارمین دوره انتخاباتی پارلمانی خود را روز بیست و ششم مارس در فضایی کاملا متفاوت با انتخابات گذشته برگزار کرد. ویکتور یوشچنکو رییس جمهور اوکراین را شاید بتوان اولین مقام ارشد اوکراینی دانست که در اولین انتخابات آزاد و عادلانه از زمان استقلال اوکراین در سال 1992 میلادی به قدرت رسیده بود. انقلاب نارنجی اوکراین در نوامبر 2004 و ژانویه 2005 میلادی آغازگر این راه بود و انقلاب های رنگین را به تمام جهان شناساند.
وضع اوکراین در تضاد کامل با کشور همسایه اش بلاروس قرار داشت. انتخابات بلاروس در روز نوزدهم مارس بار دیگر نشان داد که حکومت الکساندر لوکاشنکو آخرین دیکتاتوری اروپاست. روسیه نتایج انتخابات بلاروس را به رسمیت شناخت، اما اتحادیه اروپا، سازمان امنیت و همکاری اروپا و نیز امریکا این نتیجه انتخابات را نپذیرفتند. در مورد انتخابات سال 2004 اوکراین، عکس این قضیه اتفاق افتاده بود.
روسیه انتخابات اوکراین را غیرعادلانه خواند اما اتحادیه اروپا، سازمان امنیت و همکاری اروپا و نیز امریکا، نتایج انتخابات اوکراین را عادلانه و درست می دانستند. الگوهای رای دادن در انتخابات سال 2006 میلادی، تغییر خاصی نسبت به سه دور انتخابات سال 2004 میلادی نداشته است؛ در آن زمان هم غرب حامی انقلاب نارنجی بود اما شرق مخالف آن بود.
با این وجود، دو تفاوت نیز در نتایج این انتخابات به چشم می خورد؛ اول آن که رای چهل وچهاردرصدی ویکتور یوشچنکو در 26 دسامبر سال 2004 میلادی در انتخابات سال 2006 تکرار نشد و حزب او تنها 8/28 درصد آرا را به خود اختصاص داد.
دوم آن که میزان شرکت مردم در انتخابات سراسر اوکراین، نسبت به سال 2004 میلادی کمتر شده بود. به طور سنتی، شرق اوکراین نسبت به غرب این کشور همواره تعداد کمتری از رای دهندگان را دارد و همین اتفاق در سال 2006 میلادی نیز افتاد.
این انتخابات، شکست بزرگی برای کمونیست هایی بود که در قعر لیست احزاب سیاسی با حداقل سه درصد از آرا، قرار داشتند. آنها که در سال 1998 میلادی 120 کرسی در اختیار داشتند، در سال 2006 میلادی مجبور شدند تنها به بیست کرسی قناعت کنند.

بعد از انتخابات
شکی وجود ندارد که تنها پنج یا شش حزب سیاسی آمادگی و صلاحیت کسب کرسی در پارلمان اوکراین را دارند. از میان این احزاب، سه حزب را می توان بازیگران اصلی به شمار آورد. یکی حزب مناطق بود، دیگری حزب اوکراین ما و حزب سوم نیز به یولیا تیموشنکو تعلق داشت. هر ائتلافی در پارلمان باید از میان دو حزب از این سه حزب شکل می گرفت. از آن جا که ویکتور یوشچنکو رهبر افتخاری حزب اوکراین ما به شمار می آید، حزب او قاعدتا یک پای ائتلاف را تشکیل می داد.
اما ائتلاف های محتمل در انتخابات، حالتی دوگانه داشتند. اوکراین ما در کنار تیموشنکو و یا اوکراین ما در کنار حزب مناطق. احتمال زیادی وجود داشت که ائتلاف جدید پارلمانی اوکراین که قرار است کار تشکیل دولت و تعیین نخست وزیر را برعهده داشته باشد، از تیم جدید اوکراین ما در کنار تیموشنکو و نیز سوسیالیست ها تشکیل شود، زیرا تیموشنکو با حرارت بسیار برای یک ائتلاف نارنجی تبلیغ کرده و نسبت به خطرات هرگونه اتحاد با نوکوویچ هشدار داده بود. دو عامل نشان می دهند که چرا ائتلاف نارنجی اوکراین، دوباره باید شکل بگیرد. اول آنکه اتحاد با حزب مناطق، نوعی خودکشی سیاسی برای یوشچنکو به شمار می آمد؛ زیرا به مثابه خیانت به انقلاب نارنجی بود و موجب کاهش شدید حامیان یوشچنکو می شد. حتی در سپتامبر سال 2005 میلادی نیز که حزب اوکراین ما یک تفاهم نامه استراتژیک را با حزب مناطق به امضا رساند، محبوبیت اوکراین ما به شدت نزول کرد و البته خود یوشچنکو نیز در ژانویه 2006 میلادی از پذیرش آن سرباز زد.
در همین حال یانوکوویچ را نمی توان رهبری اصلاح طلب به شمار آورد و حزب مناطق او نیز مثل کمونیست ها، پیام های تبریکی به مناسبت پیروزی لوکاشنکو به بلاروس فرستاد؛ در حالی که یوشچنکو و وزارت خارجه اوکراین هم مثل غرب معتقد بودند که نتیجه انتخابات بلاروس را نباید به رسمیت شناخت. یانوکوویچ حتی در سال 2004 میلادی نیز از پذیرش شکست خودداری کرد و هنوز هم باور دارد که در آن سال، پیروز انتخابات بوده، اما قربانی خیانت های لئونید کوچما رییس جمهور وقت اوکراین شده است.
در زمان برگزاری انتخابات سال 2006 میلادی نیز حزب مناطق همچنان مشروعیت انقلاب نارنجی را رد می کرد و آن را یک کودتای غیرقانونی می دانست. حزب مناطق اوکراین، حامی اصلاحات اقتصادی است زیرا الیگارش ها و مردان عرضه تجارت، این حزب را اشباع کرده اند. با وجود این حزب مناطق در سال 2005 میلادی علیه به تصویب رسیدن سازمان تجارت جهانی رای داد. حزب مناطق با عضویت در ناتو مخالف است و خواهان عضویت کامل اوکراین در حلقه اقتصادی مشترک دوره پس از شوروی سابق شده است. این حزب در عین حال، معتقد است زبان روسی باید به عنوان دومین زبان رسمی این کشور شناخته شود.
دوم آن که چنین اتحادی پیام اشتباهی را به اتحادیه اروپا و ناتومی فرستاد و این طور القا می کرد که انقلاب نارنجی در حال عقب نشینی است. اتحادیه اروپا در حال حاضر نیز موضعی خنثی نسبت به اوکراین دارد و اگر اتحاد یوشچنکو با حزب مناطق شکل می گرفت چنین حالتی به شدت تقویت می شد و گروه هایی از اتحادیه اروپا که مواضع آنها علیه اوکراین است، استدلال های بیشتری برای ادعاهای خود می یافتند. اتحاد با حزبی که با عضویت اوکراین در ناتو مخالف است در عین حال ممکن بود منجر به عقب افتادن ارایه پیشنهاد ناتو به اوکراین برای عضویت در این سازمان در سال 2006 میلادی شود.

یولیا باز می گردد
قرارگرفتن حزب یولیا تیموشنکو در مقام دومین حزبی که بیشترین آرا را به خود اختصاص داده است نیز در صحنه سیاسی اوکراین از اهمیت زیادی برخوردار بود. تیموشنکو توانسته است در فاصله انتخابات سال های 2002 تا 2006 میلادی، تعداد آرای حزب خود را چهار برابر کند و خود را در موقعیت خوبی برای قدرت گرفتن قرار دهد. برعکس، حزب اوکراین ما کرسی های کمتری را نسبت به سال 2002 میلادی به دست آورده و شرایط مطلوبی ندارد.
اما چرا حزب اوکراین ما که رهبر افتخاری آن رییس جمهور اوکراین هم بود و با خواست مردم به پیروزی رسید، در این انتخابات موفق نبود؟ پاسخ این است که ویکتور یوشچنکو رییس جمهوری بوده که از تاکتیک انتحاری استفاده کرده است. او در سال 2005 میلادی اشتباهات فراوانی مرتکب شد که از جمله آنها کنار گذاشتن دولت تیموشنکو و دوپاره کردن اردوی انقلاب نارنجی بود. او که تفاهم نامه ای را با ویکتور یانوکوویچ به امضا رسانده بود، در جریان دعوا بر سر قیمت گاز روسیه نتوانست موفق ظاهر شود. او هم چنین مانع از انجام تحقیقات لازم در خصوص اتهاماتی شد که علیه برخی مقامات بلندپایه اوکراینی وجود داشت. یوشچنکو در عین حال نتوانست به دنبال کسب قدرت و اختیاراتش از آنها برای گسترش نفوذ دولت در مناطق مختلف اوکراین استفاده کند.
این اشتباهات منجر به اعتراض به انقلاب نارنجی شد و عملا به حزب تیموشنکو کمک کرد شرایط بهتری در انتخابات بیابد. به نظر می رسید که حزب اوکراین ما به نوعی در مقابل رای دهندگان به انقلاب نارنجی قرار گرفته و از موضعی بالا به آنها نگاه می کرد و یوشچنکو نیز خود هدف انتقادات شدیدی قرار داشت. عده ای از مقامات ارشد تجاری اوکراین که در سپتامبر سال 2005 میلادی اتهامات فساد مالی علیه آنها مطرح شد نیز در مقابل درخواست هایی که برای استعفای آنها از حزب اوکراین ما مطرح می شد، ایستادگی کردند و به هشدار یوشچنکو توجهی نکردند ولی مجموعه این شرایط، کاملا به ضرر یوشچنکو تمام شد و حتی حزب اوکراین ما نتوانست به یک حزب یک دست و حامی رییس جمهور تبدیل شود.
یوشچنکو در واقع از درک مهم ترین عامل بروز انقلاب نارنجی ناتوان مانده بود. فساد گسترده مالی و بی عدالتی در میان مقامات ارشد اوکراین، عاملی بود که مردم این کشور را به ایجاد یک تغییر بزرگ و نارنجی سوق داد؛ اما به تدریج با مشاهده بی توجهی یوشچنکو به این موضوع، افکار عمومی نیز اعتماد خود به رییس جمهور را از دست دادند. یوری یخانوروف که پس از انحلال کابینه تیموشنکو به نخست وزیری رسیده بود نیز، این شرایط را به کلی بدتر کرد. او در ماه اکتبر عده ای از الیگارش های اوکراین را به جلسه ای دعوت کرد و آنها را بورژواهای ملی اوکراین خواند.
حاکمیت قانون در اوکراین نمی تواند بدون توجه به مسایل بغرنج گذشته محقق شود. تقلب در انتخابات سال 2004 میلادی و فساد مالی مقامات ارشد دولتی اوکراین از جمله مسایلی است که یوشچنکو به آنها توجه خاصی نشان نداده و در نتیجه خشم جامعه را علیه خود برانگیخته است.از سوی دیگر بخش زیادی از اعتبار دولت یوشچنکو حزب اوکراین ما در دوره نخست وزیری یولیا تیموشنکو شکل گرفته است؛ و همین مساله حاکی از وابستگی حزب یوشچنکو به اعتبار تیموشنکو است. اما به هر صورت انتخابات سال 2006 در اوکراین که به شکل گیری ائتلاف نارنجی منجر شد، بیش از هر چیز دیگر نشان می دهد که روند دموکراتیک اوکراین در زمان پس از انقلاب نارنجی سرعت گرفته است؛ هرچند که کش وقوس های زیادی در عرصه سیاسی گریبان گیر دولت اوکراین شده است.

تیموشکنو در مقابل یوشچنکو
اتحاد ویکتور یوشچنکو و یولیا تیموشنکو در سال 2005 میلادی به نقطه بن بست رسید. از سویی اتهام فساد مالی علیه تیموشنکو مطرح شده بود و از سوی دیگر، سیاست های خصوصی سازی که از سوی او دنبال می شد، آرای مخالف زیادی را در جامعه اوکراین برانگیخته بود.
در آن زمان به نظر می رسید که یانوکوویچ رقیب یوشچنکو در انتخابات سال 2004 میلادی توانسته در موقعیت بهتری قرار بگیرد و این موضوع، حاکی از شکاف بزرگی بود که از زمان وقوع انقلاب نارنجی و حمایت قاطع مردم از یوشچنکو در درون جامعه اوکراین شکل گرفته است.
اما در همین حال اکثر کارشناسان معتقدند هیچ چیز به اندازه اختلاف یوشچنکو و تیموشنکو به شکست حزب اوکراین ما به رهبری یوشچنکو دامن نزده است. دیدگاه های غیرمشترک این دو مقام اوکراینی در مورد سیاست های اقتصادی و نیز مشکلات بزرگی که در راه اجرای اصلاحات لیبرال - دموکرات در اوکراین وجود داشت، به وخیم تر شدن شکاف موجود میان آنها انجامید. در همان حال روسیه نیز از فرصت استفاده کرد و با تحت فشار قرار دادن دولت اوکراین برای افزایش قیمت گاز وارداتی از روسیه، موقعیت دولت اوکراین را به شدت تضعیف کرد. این واقعه که در روزهای نخستین سال 2006 میلادی رخ داد، بیش از هر چیز، دولت یوشچنکو را از پا انداخت و شرایط بی ثباتی را بر کیف حاکم کرد. امضای قرارداد یوشچنکو با دولت روسیه بر سر افزایش قیمت گاز ـ که اوکراین را وادار به پرداخت دو برابر هزینه قبلی می کردـ موجب شد تیموشنکو هم با یانوکوویچ برای اتخاذ مواضع ضد دولتی و انتقاد از یوشچنکو هم صدا شود.
از سوی دیگر سرمایه گذاران خارجی نیز که اوکراین و بلوک نارنجی را راه غیرمطمئنی برای صرف سرمایه های خود دیده بودند، پس از بروز بحران گازی اوکراین در ژانویه سال 2006 میلادی بیشتر نسبت به دولت اوکراین بی اعتماد شدند که بسیار به ضرر دولت تمام شد.
با این وجود انتقادات گسترده ای که از عملکرد ویکتور یوشچنکو و دولت او ابراز می شود هم باعث نشده که مردم اوکراین کاملا به بازگشت یانوکوویچ به قدرت تمایل داشته باشند. هرچه باشد یانوکوویچ مواضعی بسیار نزدیک به روسیه دارد و اوکراینی ها کاملا نسبت به روسیه در موضع احتیاط قرار دارند.

شرایط ژئوپلتیکی
مشکلات سیاسی در میان احزاب نزدیک به کشورهای غربی و مشکلات اقتصادی که اوکراین در سال 2005 میلادی با آنها دست به گریبان بود، اهمیت ساختارهای تاریخی و ژئوپلتیکی را که اوکراین و روسیه را به هم مرتبط می کند، به خوبی نشان داده است.
اتحادیه اروپا در سال 2004 میلادی با یوشچنکو همراهی کرد. اما مثلا کشوری مانند آلمان از انتقاد شدید علیه مداخله مسکو در انتخابات دسامبر 2004 اوکراین خودداری کرد، زیرا روسیه را متحد بزرگی برای خود به شمار می آورد که می تواند در اجرای استراتژی جدید امنیت انرژی به آلمان کمک کند. روسیه و آلمان پیشتر در مخالفت با حمله نظامی امریکا به عراق نیز هم صدا شده بودند.
در داخل اروپا، لهستان و کشورهای حوزه بالتیک بسیار تمایل دارند اوکراین را در حفظ مواضع اش همراهی کنند؛ حتی ورشو قصد دارد رهبر یک جریان منطقه ای جدید باشد که مبتنی بر لیبرال دموکراسی، بازارهای آزاد، عضویت در اتحادیه اروپا و مواضع موافق با ناتو و نیز همراهی با موضع ژئواستراتژیک موافق با امریکاست. چنین جریانی عملا با اوج گیری مجدد نفوذ روسیه در شرق اروپا به شدت مخالف است.
به همین دلیل است که واشنگتن توانسته متحدان خوبی در راه تغییر مسیر اوکراین از شرق به غرب برای خود پیدا کند و اوکراین هم از این شرایط ناخشنود نیست.


منبع: / ماهنامه / ویژه نامه ماه همشهری / شماره 2 ۱۳۸۵/۰۰/۰۰

نظر شما