آیا معقول بودن ممکن است؟
بسیاری از ما معتقدیم اگر در زندگی روزمره و درمواقع بحرانی، بر اساس استدلال های منطقی و مطابق با حکم عقل عمل کنیم، حتما در زندگی موفق خواهیم بود. با این حساب همیشه راهی برای منطقی و معقول بودن وجود دارد. این رویکردی عقل گرایانه است؛ اما می توان نشان داد مواردی وجود دارد که در تصمیم معقول تردید داریم و حتی مشکوکیم که آیا راهی عقلانی برای مساله وجود دارد یانه. بیشتر این موارد به روابط متقابل میان دو شخص یا بیشتر برمی گردد که الگویی عمومی بر آن حاکم است. این مدل کلی معمای زندانی نامیده می شود.
معمای زندانی
در این مثال دو زندانی داریم که در سلول های جداگانه تحت بازجویی هستند. پلیس حدس می زند این دو زندانی شریک جرم هستند، اما هیچ مدرکی در دست ندارد. تنها راه این است که زندانی ها خود به جرمشان اعتراف کنند. برای همین شرایط را این طور برای آنها تشریح می کند: اگر هیچ یک از دو زندانی اعتراف نکنند، هر کدام به یک سال حبس محکوم می شوند و اگر هر دو اعتراف کنند، هر کدام به پنج سال حبس محکوم میشوند و اگر یکی اعتراف کند و دیگری نکند، اعتراف کننده آزاد می شود و دیگری به ده سال حبس محکوم می شود.
در این وضعیت هر زندانی در درجه اول ترجیح می دهد خودش اعتراف کند ولی شریکش اعتراف نکند. وضعیت مطلوب بعدی برای هر زندانی این است که نه خودش و نه شریکش اعتراف نکنند. وضعیت بعدی این است که هر دو اعتراف کنند و وضعیت آخر که هیچ کدام آن را دوست ندارند، این است که خودشان اعتراف نکنند، ولی شریکشان اعتراف کند.
یک پیشنهاد برای عمل معقول در معمای زندانی استدلال بر اساس استراتژی غالب است. بر طبق این استدلال، تنها انتخاب معقول اعتراف کردن است؛ زیرا اهمیتی ندارد که شخص مقابل چه کار می کند، برای هر کدام بهتر این است که اعتراف کنند. اگر شریکش اعتراف نکند او با اعتراف کردن به موقعیت مطلوب می رسد و اگر شریکش اعتراف کند، او با اعتراف از بدترین موقعیت که ده سال حبس است نجات می یابد. به این معنا، اعتراف کردن بر اعتراف نکردن غالب است. بر طبق این استدلال هر دو زندانی اعتراف خواهند کرد و به این ترتیب هر کدام به پنج سال حبس محکوم می شوند که سومین گزینه مطلوب از بین چهار گزینه برای هر زندانی است. در واقع این استدلال به بهترین نتیجه منجر نمی شود اما به نظر معقول می آید. به این ترتیب این بحث پیش می آید که شاید معقول بودن بهترین نتیجه را ندهد؛ زیرا هر زندانی گزینه اول را ترجیح می دهد و طبق آن چون ممکن است شریک جرمش اعتراف کند، نباید اعتراف کند البته مدافعین این استدلال هم مدعی معقول بودنش هستند زیرا هر کدام به جای این که برای به دست آوردن آزادی خطر کنند در بدترین شرایط، پنج سال زندانی خواهد شد. با توجه به این نتایج متناقض نما، گاه معمای زندانی را پارادوکس زندانی هم می نامند.
این که همچنان در مورد درستی این استراتژی مناقشه وجود دارد، زیاد عجیب نیست و دیگران راه های دیگری نیزبرای حل آن پیشنهاد داده اند . یکی از آنها به راه حلی کاملاً متفاوت منجر می شود. هر دو زندانی شرایط مسابقه را می دانند و می دانند که تمام استدلال ها برای هر دو صدق می کند و هر دو هم می خواهند عاقلانه رفتار کنند، بنابراین هر دو عمل یکسانی را انجام می دهند .حال بین این که هر دو اعتراف کنند یا هیچ کدام اعتراف نکنند، بهترین راه آن است که هیچ کدام اعتراف نکنند چون مجازات کمتری دارد.
پس از این راه حل، باز راه حل دیگری مطرح می شود که می تواند به طور مثال مرا به عنوان یک زندانی نجات دهد. اگر طبق استدلال قبل فرض کنیم ساکت بودن راه حل معقولی است، من شما را به عنوان رقیب معقول به حساب می آورم و می دانم که اعتراف نخواهید کرد. پس بهترین یا معقول ترین کار برای من این است که اعتراف کنم و از زندان آزاد شوم. از طرف دیگر شما هم می توانید همین استدلال را بکنید و اعتراف کنید. به این ترتیب اعتراف نکردن برای من خطرناک است و همچنان باید اعتراف کنم.
بازی ها و اقتصاد
معمای زندانی بخشی از نظریه بازی ها و یکی از ابزارهای اصلی اقتصاد جدید است. نظریه بازی به بررسی موضوع انتخاب راهبردی می پردازد. مساله اصلی انتخاب میان اعمال متفاوت است در حالی که نتیجه کلی وابسته به انتخاب اشخاص دیگر باشد. آنچه اهمیت دارد این است که آیا نتایج انتخاب ما به آنچه افراد دیگر انتخاب می کنند بستگی دارد یا نه؟ زیرا ممکن است تصمیم دیگران به آنچه گمان می کنند ما انتخاب خواهیم کرد، بستگی داشته باشد. ساده ترین و روزمره ترین مثال از این نوع موقعیت ها هنگامی پیش می آید که در راهی بسیار باریک راه می رویم و با کسی که از روبرو می آید مواجه می شویم. هر یک از ما می خواهیم از سمتی برویم که آن دیگری در آن سمت راه نمی رود و تا زمانی هرکدام مسیر متفاوتی را انتخاب کنیم مشکلی پیش نمی آید. پس اگر گمان کنیم که دیگری در یک طرف به راه خود ادامه می دهد، به سمت دیگر خواهیم رفت و این خیلی ساده است. اما موضوع وقتی پیچیده می شود که شخص روبرویی هم بخواهد تصمیم ما را پیش بینی کند و طبق آن تصمیم بگیرد، اتفاقا همیشه هم این اتفاق می افتد. در این موارد ما گمان می کنیم که شخص دیگر گمان می کند که ما گمان می کنیم که او به یک سمت خواهد رفت!
حال که معمای زندانی ممکن است تنها یک بازی خیالی و رمز آمیز به نظر برسد، خیلی از دانشمندان علوم اجتماعی استدلال می کنند که این معما در گستره متنوعی از موقعیت های اجتماعی، به خصوص در بازار آزاد بسیار معمول است. برای مثال، دو شرکت را در نظر بگیرید که هر کدام بین تبانی روی قیمت ها (معادل با اعتراف نکردن در مثال زندانی) یا رقابت کردن به جای ساخت و پاخت ( معادل با اعتراف کردن) انتخابی دارند. سودی که هر شرکت به دست می آورد این موقعیت را به معمای زندانی تبدیل می کند. به طور کلی هر گاه دو حزب باید بین دو موقعیت همزمان یا مستقلی انتخاب کنند که ساختار خروجی آن مطابق با این مساله است، با معمای زندانی روبه رو هستند. خریدار ها و فروشنده ها نیز خود را در چنین موقعیتی می یابند. برای این افراد که در موقعیتی شبیه معمای زندانی گرفتار شده اند انتخاب راهبردی ممکن است بسیار پیچیده باشد.
در پایان به نظر می رسد معقول رفتار کردن همیشه به بهترین نتیجه یا بیشترین سود منجر نمی شود و یا به دست آوردن بیشترین سود، همواره معقول ترین راه حل نیست. در واقع شاید تعریف معقولیت کسب نتیجه بهتر یا بیشترین سود نباشد. به این ترتیب این معما ها به معنای معمول، متناقض نیستند، زیرا هیچ مشکل منطقی نه در استدلال و نه در نتیجه وجود ندارد و تنها حضور عامل انسانی و روابط بین آنها باعث پیچیده شدن مساله و بروز مشکل می شود.
منابع:
Paradoxes /R.M.Sainsbury Cambridge University Press
Cambridge Dictionary of Philosophy
Routledge Encyclopedia of Philosophy
منبع: / ماهنامه / ویژه نامه ماه همشهری / شماره 14 ۱۳۸۴/۰۰/۰۰
نویسنده : مریم جعفری اقدمی
نظر شما