موضوع : پژوهش | مقاله

مساله آزادى


((ولاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا)).
[هرگز بنده غیر خودت مباش، خدا تو را آزاد آفریده است]
نهج البلاغه، نامه 31، وصیت امام على (ع) به فرزندش حسن (ع)
تحولات فکرى ـ سیاسى اخیر، نشان مى دهد که ((مسإله)) آزادى، مهمترین مقوله اى است که دهه سوم انقلاب اسلامى ایران را، با چالشهایى تعیین کننده در ساحت اندیشه و عمل، مواجه خواهد نمود. یکى از پرجاذبه ترین شعارهاى انقلاب؛ ((استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى)) بود. و اکنون که پس از بیست سال، بسیارى از زمینه ها و ارکان استقلال کشور فراهم شده است، طبیعى است که رابطه ایمان و آزادى در ((جمهورى)) ((اسلامى))، در مرکز تلاشها و تإملات اندیشمندان و فعالان سیاسى قرار گیرد.
امروزه واژه ((آزادى)) نقشى اغراقآمیز در الهیات اسلامى ایفا مى کند و دلیل آن نیز عمدتا مشکلات و شرمساریهاى دو سویه اى است که این واژه بدانها دامن زده است. در چندین ماه اخیر، یعنى دوره رونق آزادى گرایى، که جنبه لفظى و ایدئولوژیک آزادى، به طور وسیع مورد تإکید قرار گرفته است، به نظر مى رسد که سرشت خلاق آزادى و بنیادهاى دینى آن، تاکنون مورد غفلت بوده و یا تا همین اواخر، بد تعبیر شده است.
اندیشه اسلامى، آزادى را چونان رخدادى تلقى مى کند که فعل الهى در تاریخ انسان جارى نموده و دین خاتم، چشمان آدمى را به روى آنچه خلاق و نو مى باشد، فراگشوده است. در آیه 157 سوره اعراف آمده است:
((الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوریه و الانجیل یإمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه واتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون)).
کسانى که از فرستاده و پیامبر امى پیروى مى کنند که نام و[ نشان] او را در تورات و انجیل که در نزدشان است، نوشته مى یابند[؛ همو] که آنان را به نیکى فرمان مى دهد و از ناشایستى باز مى دارد، و پاکیزه ها را بر آنان حلال و پلیدها را حرام مى دارد و از آنان قید و بندهاى سنگین را که بر آنان[ تحمیل و] مقرر شده بود، برمى دارد. و کسانى که به او ایمان آورده و او را گرامى داشته و یارى کرده اند و از نورى که همراه او نازل شده پیروى مى کنند، اینان رستگارند.
این، اشاره اى بس جذاب و هوشمندانه است که رهیافت کلى دین به مسإله آزادى را همواره عاملى مسلط مى نماید و بىآنکه نسبت دین با آزادى را به ساحتى مشخص و ویژه منحصر سازد، آزادى را در مرکز کلیه تلاشهاى پیامبر و وحى قرار مى دهد. ایمان به پیامبر امى، تعهدات تحمیلى بر انسانها را برمى دارد و غل و زنجیر اسارت را از گردن آنان مى گسلد. ولى این تلاش و هدف، در عین حال دشواریهاى بسیارى نیز دارد؛ این واقعیت که آفریننده ترین ایده هاى ما ظاهرا از ((جایى نامعلوم)) بر ما نازل مى شوند، تحقق عقلانى آزادى را بر مقولات خاصى استوار مى کند که باید از درون همان ((وحى)) بسط یابند.
روشن است که اگر آزادى در ((مرکز)) معنا و تلاشهاى دین قرار دارد، و قرآن و سنت، حریت را جزو فطرت انسانى و چونان حق حیات، حقى برتر از دیگر حقوق انسانى تلقى مى کند، ((انتظار)) مى رود که دیگر مفاهیم دین، همچون سیاست و حکومت نیز، معنایى همسو و سازگار با آن داشته باشند. آزادى اسلامى که یک تکلیف است و جستجوى آن، وظیفه اى دینى، با هر نظریه و نظام سیاسى سازگار نیست. آزادى در شکلهاى خاصى از بافت قدرت دفن مى شود و معدوم مى گردد و بر عکس، در نسیج خاصى از قدرت، ممکن است رشد یابد و شکوفا گردد.
بدین سان، آزادى و قدرت سیاسى نه تنها مستقل از یکدیگر نیستند؛ بلکه دو روى یک سکه اند؛ بهره مندى انسان مسلمان از آزادى سیاسى، شرط قطعى آزادى درونى؛ یعنى همان آزادى اندیشه و اراده است که مورد تإکید وحى بوده و عکس آن نیز البته صادق است. انسان مومن، تنها زمانى سرورى و قدرت دارد که آزاد در اراده و اندیشه باشد. اما براى کسب سرورى در جامعه و جهان، لازم است که تخیل و تمناى ما معطوف به چیزى باشد که به شکلى نامتناهى فراتر از جهان است؛ یعنى به خدا. آزادى از جهان که پایه حقیقى قدرت است، فقط بر اساس اعتماد به دست مىآید؛ اعتماد به آنچه نامتناهى و فراتر از جهان است و این امر جز با ایمان به غیب تحقق نمى یابد. امام على (ع) در یکى از کلمات قصار خود مى فرماید:
((الا حر یدع هذه اللماظه لاهلها؟ انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنه، فلاتبیعوها الا بها؛ آیا آزاده اى نیست که این خرده طعام پس مانده ـ یعنى دنیا ـ را بیفکند و براى آنان که درخورش هستند وانهد؟ جان هاى شما را بهایى نیست جز بهشت جاودان، پس، مفروشیدش جز بدان)) (نهج البلاغه، قصار456)
امام على (ع)، ایمان به غیب و بهشت را لازمه آزادى انسان در جهان معرفى مى کند؛ زیرا آزادى و قدرت فقط یکى از جنبه هاى گشودگى آدمى به جهان و سلطه برخویشتن است. لیکن هیچ انسانى، هرگز به تمامى، مسلط بر وضعیت خویش نیست. از این رو، آزادى و آزادگى، همواره مستلزم نوعى اعتماد و توکل است. اعتماد کردن به آدمیان در قانون گذارى و اجرا، بخشى از زندگى روزمره ما است. ولى این اعتمادها همگى در اعتماد و توکل غایى به خداوند ریشه دارند. از این لحاظ، مومنان حق دارند که بگویند؛ ((اعتقاد به خدا و آزادى، جدایى ناپذیرند)).
برداشت فوق از مفهوم آزادى که شخصیت مومنان بر بنیاد آن ساخته مى شود، عقاید و رفتار سیاسى آنان را صریح و شفاف نموده، و زبانها را به جرئت و جسارت در بیان اندیشه ها وا مى دارد، هرچند که در بخشهایى از تفکر اسلامى جایگاهى دارد؛ اما رابطه آن با زندگى سیاسى هنوز به درستى تبیین نشده است. این پرسش که انسان چگونه باید به مقام آزادى و عزت در نظام اسلامى، که خاص او است، دست یابد؛ مهمترین پرسشى است که در مرکز دغدغه هاى جامعه ما در دهه سوم انقلاب اسلامى قرار دارد. تإملات نظرى و تلاشهاى سیاسى در پاسخگویى به این پرسش، اندیشمندان و فعالان سیاسى را واخواهد داشت تا به طور همه جانبه، از نسبت آزادى با آنچه در ((نظریه هاى رایج)) حکومت اسلامى در اندیشه هاى شیعى طرح شده است، سخن بگویند.
نتیجه گفت وگوهاى ((مومنانه)) با آزادى هرچه باشد، رابطه جامعه اسلامى ما با آینده خویش را به گونه اى بس بارز، تحت تإثیر قرار خواهد داد. انسان مى تواند آینده را به یارى خیال پیش بینى کند؛ به واسطه بى اعتمادى یا سوء ظن، از آن بهراسد و یا از رهگذر توکل و اعتماد، بدان امید بندد. اما نباید از یاد برد که تلاش آدمى براى تدبیر خویشتن و اداره زندگى اجتماعى، خود ملهم از این امید است. بدین سان، ایمان اسلامى انسانها را وامى دارد تا خود را به آینده تلاشها و تإملات خویش درباره ((آزادى معقول)) متعهد سازند. خصیصه تعالیم اسلامى آن است که هم بر جدید و بى سابقه بودن آینده و هم بر مطمئن بودن آن به منزله امرى برخاسته از امید، تإکید مى گذارد.

 

منبع: / فصلنامه / علوم سیاسی / 1377 / شماره 3، زمستان ۱۳۷۷/۱۱/۰۰

نظر شما