موضوع : پژوهش | مقاله

وضعیت رشته علوم سیـاسى در ایــــران


از تإسیس مدرسه علوم سیاسى در سال 1277 ش/ 1317ق و ورود علم سیاست ((1)) به ایران یکصد سال مى گذرد. بررسى کارنامه فعالیت دانش پژوهان علم سیاست طى این دوران و تحولاتى که این دانش، پشت سر گذاشته است؛ بویژه آنچه پس از پیروزى انقلاب اسلامى و وقوع انقلاب فرهنگى در دانشگاهها رخ داده، براى ارزیابى وضعیت کنونى و روندهاى آینده آن بسیار بجا و ضرورى است. تاکنون در این زمینه مطالعاتى صورت گرفته که گرچه در خور تقدیر است؛ اما به هیچ روى کافى نیست. (عنایت،؛ 1372 پهلون،؛ 1368 ازغندى، 1372) در این مقاله دعوى پاسخ گفتن به چنین چیزى نیست که از حد توان و گنجایش آن فراتر است؛ اما این مختصر مى تواند درآمدى بر تلاشى گسترده و همه جانبه در جهت شناخت بهتر وضعیت کنونى علم سیاست در ایران باشد که امیدوارم در مجالى وسیعتر بدان توفیق یابم.
بسیارى از سیاست پژوهان ایرانى وضعیت رشته علمى خود را ((بحرانآمیز)) مى دانند. به طور کلى، ((بحران)) مفهومى است که براى اشاره به اختلال در روابط اجزاى درونى سیستم و نیز رابطه سیستم با محیط بیرونى که در نهایت موجب اختلال در کل نظام مى شود، به کار مى رود. اما اختلال و بى نظمى تنها وجه بحران نیست؛ چرا که آگاهى از وضعیت بحرانى مى تواند بحران زدگان را به تلاش براى ایجاد نظمى نو و متکامل برانگیزد. بحران همواره ((خصلتى بیدارکننده)) دارد. (اسدى، 1370، 106) جالب است که بدانیم واژه انگلیسىCrisis ـ به معناى ((بحران)) ـ و واژه Critique ـ به معناى ((نقد)) ـ هر دو از ریشه یونانىkrites به معناى ((جداسازى و گاه داورى)) گرفته شده است. این بدان معناست که بحران اگر با عنصر ((آگاهى)) همراه باشد، همواره راه را بر ((نقد)) مى گشاید. بنابراین، چنانچه به راستى علم سیاست در ایران در وضعیتى بحرانى گرفتار آمده باشد، تلاش براى یافتن راه برون رفتى از این وضعیت، تنها با بررسى نقادانه جایگاه و کار ویژه هاى آن امکان پذیر است. از آنجا که هرگونه نقادى وضع موجود مبتنى بر شناختى از وضع مطلوب است، اشاره به مفهوم علم سیاست ـ آنچنانکه ((باید)) باشد ـ ضرورى است. از نظر حمید عنایت، علوم سیاسى به معناى امروزى این اصطلاح ((عبارت از بررسى و نقد پدیده هاى مربوط به حکومت و قدرت به شیوه اى منظم و تحلیلى است.)) (ملک، 1354، الف) اما علوم سیاسى در ایران ((به معناى درست این اصطلاح]... ]، دانش سیاسى ژرف بینانه اى [است که باید] با بهره گیرى از تازه ترین دانسته هاى بشر روزگار ما و بر اساس شناخت خصوصیات سیاسى و اقتصادى جامعه ایرانى پدید آید و راهنماى کردار سیاسى شود.)) (همان، پ)
علم سیاست در ایران از بدو تإسیس تا به امروز چهار دوره را پشت سر گذاشته است:
1. از تإسیس مدرسه علوم سیاسى تا تإسیس دانشگاه تهران؛
2. از تإسیس دانشگاه تهران تا دهه چهل شمسى؛
3. از دهه چهل تا پیروزى انقلاب اسلامى و آغاز انقلاب فرهنگى؛
4. از بازگشایى دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگى تا به امروز.
در این مقاله، عمدتا تحولاتى مورد توجه است که پس از پیروزى انقلاب اسلامى در علم سیاست رخ داده است؛ اما توجه به دوران پس از انقلاب به معناى آن نیست که علم سیاست در این دوره، پیوندهاى خود را با گذشته گسسته یا تحولى اساسى را از سرگذرانده باشد. علم سیاست در هر دو دوره، وضعیتى کم و بیش مشابه داشته و دچار مشکلات نسبتا یکسانى بوده است؛ همچنانکه برخى روندهاى مثبت در تحول این دانش از دوران پیش از انقلاب آغاز شده و صرفا به پس از انقلاب مربوط نمى شود. علاوه بر این، لازم به ذکر است که مشکلات علم سیاست در ایران در بسیارى از موارد مختص به آن نیست؛ بلکه در نگاهى وسیعتر، اغلب شاخه هاى علوم اجتماعى با علم سیاست وضعیت مشابهى دارند. اما علم سیاست بیش از دیگر دانشهاى هم خانواده، در معرض تإثیرات ناشى از تحولات سیاسى ایران معاصر قرار گرفته است.
در این مقاله، تلاش مى کنم نشان دهم که از میان همه مشکلات و نابسامانیهایى که علم سیاست در ایران با آن روبروست، مهمترین مشکل، دورماندن آن از واقعیات تحولات سیاسى در ساحت دولت و جامعه ایرانى است. وضعیتى که مى توان آن را ((انزواى سیاسى ـ اجتماعى)) علم سیاست نام نهاد. عوامل گوناگونى در پدید آمدن چنین وضعیتى موثر بوده اند که از میان آنها بیش از هر چیز باید به نقش حاکمیت خودکامگى سیاسى و فقدان فضاى ((مباحثه)) و ((نقادى)) از یک سو و غلبه غرب گرایى بر اغلب سیاست پژوهان ایرانى و بى توجهى آنان به تاریخ و فرهنگ جامعه ایرانى از سوى دیگر توجه داشت. بدین منظور، ابتدا به وضعیت این رشته تا پیش از پیروزى انقلاب اسلامى اشاره اى گذرا خواهد شد و سپس تحولات آن در پس از انقلاب مورد بررسى قرار مى گیرد و در ضمن آن به بررسى و بیان مشکلات علم سیاست و عوامل موثر بر آنها نیز خواهم پرداخت.

از تإسیس مدرسه علوم سیاسى تا انقلاب اسلامى
آغاز ورود علم سیاست به ایران، به سال 1277 شمسى و تإسیس مدرسه علوم سیاسى باز مى گردد. مدرسه علوم سیاسى از بدو تإسیس هدفى کاربردى و مشخص را دنبال مى کرد. بنیان گذاران مدرسه خواهان آن بودند که با آموزش دانشهاى رایج آن روز در زمینه هاى سیاسى، اقتصادى و حقوقى و آشنا ساختن دانشآموزان با تحولات بین المللى، نیروى انسانى آگاه و کارآمدى به منظور اشتغال در دستگاه وزارت خارجه پرورش دهند. به همین دلیل تا سال 1305 شمسى مدرسه، رسما جزیى از وزارت خارجه بود و محتواى دروس آن را اغلب، سیاست خارجى، آموزش دیپلماسى نوین و حقوق بین الملل تشکیل مى داد و از آموزش مسائل مربوط به سیاست و حکومت ایران خبرى نبود؛ چرا که آنان به دنبال ((آداب و معاشرت و اصول معمول در کشورهاى اروپایى)) بودند و ((به آداب دربارى و رسوم کشورى مملکت خود واقف نبودند.)) (محبوبى اردکنى، 399 به نقل از پهلون، 1368، 330) پیامد مثبت چنین رویکردى این بود که دانشآموزان مدرسه از خطر غوطه ور شدن در مباحث نظرى صرف و دورى از عرضه عمل سیاسى در امان باشند. علیرغم این جهت گیرى بیرونى، مدرسه علوم سیاسى تدریجا کانون نشر اندیشه هاى آزادى خواهانه گردیدو استادان و دانشآموزان آن در صف مشروطه خواهان بنام قرار گرفتند و نقش بسیار مهمى در تحولات این دوران ایفا کردند. این امر، نشانگر آن است که مدرسه طى یک روند طبیعى، درگیر زندگى سیاسى و اجتماعى آن روزگار مى شد و زمینه تإمل در مسائل سیاست داخلى در آن فراهم مىآمد. اما این روند دیرى نپایید و با کودتاى سوم اسفند 1299 و بر سر کار آمدن رضاخان، متوقف شد. از آن پس سیاست پژوهان ایرانى نسبت به تحولات سیاسى ایران، برخورد محافظه کارانه اى در پیش گرفتند.
مدرسه علوم سیاسى در سال 1305 از وزارت امور خارجه منفک و با مدرسه عالى حقوق ادغام شد و در سال 1313 با تإسیس دانشگاه تهران، همراه با مدرسه عالى تجارت، جاى خود را به دانشکده حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى داد. ((در واقع حیات مستقل مدرسه هنگامى که با مدرسه حقوق درهم مىآمیزد، پایان مى گیرد و با ادغام شدن در دانشگاه، هویت پیشین خود را از دست مى دهد و به شکلى دیگر تداوم مى یابد.)) (پهلوان، 1368، 358)
طى این دوره، دانشکده حقوق و علوم سیاسى همچنان مهد پرورش رجال برجسته سیاسى کشور بود. ((با این وصف، در راه رشد علوم سیاسى چه در دانشگاه و چه در میان روشنفکران چندان موثر نبود.)) (عنایت، 1372، 127)؛ زیرا در دوران دیکتاتورى پهلوى اول به سیاست پژوهان ایرانى امکان بررسى نقادانه سیاست و حکومت در ایران داده نمى شد.
دیگر آنکه، سلطه نظام آموزش فرانسوى موجب غلبه رویکرد حقوقى در مطالعه پدیده هاى سیاسى شده بود. به همین دلیل، حتى پس از شهریور 1320 و در فضاى باز سالهاى 20 تا 32، تلاش نظرى چشمگیرى براى کاستن از روح محافظه کارانه حاکم بر علم سیاست انجام نگرفت. پس از کودتاى 28 مرداد1332، دوران تازه اى از سلطه نظام سیاسى خودکامه در ایران معاصر آغاز گردید و سیاست پژوهان ایرانى از تحلیل مسائل سیاسى روز، به حوزه ((ترجمه آثار خارجى)) در زمینه ((تاریخ اجتماعى و سیاسى ایران و نیز تاریخ ملل بزرگ و روابط بین الملل)) رانده شدند. (ملک، 134، ب) با بازگشت تعداد بیشترى از دانش آموختگان علم سیاست از غرب، بى علاقگى نسبت به شناخت تإثیر میراث فرهنگ اسلامى بر فرهنگ و تاریخ جامعه ایرانى، ویژگى عمده علم سیاست گردید.
بسیارى از تحصیلکردگان ایرانى نه تنها نسبت به میراث اسلامى خود بیگانه بودند؛ بلکه برخى از آنها، تحقیق درباره آن را کارى ((بیهوده و فضل فروشانه و وسیله انحراف از عقاید مناسب دنیاى مدرن، مى دانستند. وجه دیگر این بى علاقگى، بى توجهى نسبت به شناخت تاریخ و فرهنگ و اندیشه سیاسى در جوامع معاصر عرب بود. (عنایت، 1372، 130 ـ 131)
در دهه 40 شمسى، سه رویداد مهم توانست موجب بهبود نسبى وضعیت علم سیاست گردد. نخست آنکه ((اتخاذ تدریجى سیستم واحدى در اواسط دهه چهل و بسط دوره لیسانس از سه سال به چهار سال و تإسیس دوره هاى فوق لیسانس و دکتراى علوم سیاسى، باعث شد که علوم سیاسى در دانشگاه تهران از تبعیت مطالعات حقوقى، آزاد شود و به عنوان یک رشته مستقل بازسازى گردد.)) (همان، 127). دوم آنکه تإسیس دانشگاه ملى ایران (شهید بهشتى کنونى) و تدریس علم سیاست در آن، آموزش این رشته را از انحصار دانشگاه تهران خارج کرد و ((موجب نوعى رقابت حرفه اى شد، و همین امر به استحکام علوم سیاسى کمک کرد.)) (همان) و بالاخره آنکه از نیمه دوم دهه چهل، نسل تازه اى از دانش آموختگان علم سیاست به کشور بازگشتند که از یک سو به استقلال علم سیاست از حقوق و لزوم به کارگیرى روشهاى تحلیلى جامعه شناختى به جاى رویکرد حقوقى در مطالعه پدیده هاى سیاسى باور داشتند و از سوى دیگر، گرایش به مطالعه ((مسائل ایران و اسلام)) را تقویت کردند. حمید عنایت، حمید بهزادى، ابوالفضل قاضى، محمد رضوى و برخى دیگر از استادان دانشکده حقوق، از جمله این افراد بودند. پیامد چنین تحولاتى، تغییر برنامه آموزشى رشته علوم سیاسى و تصویب برخى دروس جدید بود؛ مانند: اصول روابط بین الملل، احزاب سیاسى و گروههاى ذىنفوذ، ارتباط جمعى و افکار عمومى، سیاست و حکومت در کشورهاى باخترى و سوسیالیستى، مسائل نظامى و سوق الجیشى معاصر، تاریخ تحولات سیاسى و اجتماعى ایران، نهادها و اندیشه هاى سیاسى در ایران و اسلام و نیروهاى مذهبى معاصر. (همان؛ ازغندى، 1372، 19 ـ 20) انتشار ((نشریه دانشکده حقوق و علوم سیاسى))، تإسیس ((مرکز مطالعات عالى بین المللى (1344) و ((مدرسه علوم سیاسى و امور حزبى)) (1350)، از دیگر اقداماتى است که در طول این دوره صورت گرفت. با این همه، علم سیاست تا پایان این دوره با مشکلاتى اساسى مواجه بود.

پیروزى انقلاب اسلامى و آغاز انقلاب فرهنگى
در پى پیروزى انقلاب اسلامى، در دانشکده حقوق تلاشهایى براى خروج از سستى و محافظه کارى حاکم بر آن صورت گرفت. اعضاى هیإت علمى دانشکده حقوق، پس از سالها که رئیس دانشکده از سوى مقامات بالاتر منصوب مى شد - براى اولین و آخرین بار پس از انقلاب ـ خود رإسا به انتخاب رئیس دانشکده مبادرت ورزیدند و دکتر محمد رضوى را بدین سمت انتخاب کردند (رضوى، 1375). همچنین در دوره شبانه رشته علوم سیاسى، درسى تحت عنوان ((مبانى حکومت در اسلام)) ارائه گردید. اما این تغییرات کوچک به هیچ وجه نمى توانست پاسخگوى مطالبات جو انقلابى آن روز براى اصلاح دانشگاهها باشد و دانشکده حقوق را از تحولات مهمى که نظام آموزش دانشگاهى ـ به ویژه در علوم انسانى ـ در پیش رو داشت، بر کنار نگهدارد.
دانشگاهها در جریان انقلاب اسلامى و پس از آن، یکى از مراکز عمده بسیج سیاسى بودند؛ اما تبدیل آنها به مراکز تجمع دسته جات و احزاب سیاسى مخالف و معارضه جو، جو آنها را کاملا سیاست زده و ملتهب ساخته بود. علاوه بر این، سلطه نظام آموزشى غربى بر دانشگاهها، آنها را در معرض سوء ظن شدید رهبران انقلاب قرار مى داد. به عنوان نمونه، باید به دیدگاههاى حضرت امام خمینى (ره) در این باره اشاره کرد.
معظم له بر این باور بودند که دانشگاهها در دوران حاکمیت نظام پهلوى، ابزار عمده ترویج فرهنگ غربى و مایه دورى جوانان این مملکت از فرهنگ اصیل اسلامى و غرب زدگى یا شرق زدگى آنان بودند. چنین دانشگاهى، غیر اسلامى است. اما دانشگاه اسلامى دانشگاهى است که مهمترین ویژگى آن داشتن استقلال فکرى است. از آنجا که دستیابى به استقلال فرهنگى، شرط ضرورى تحقق آرمان هاى انقلاب اسلامى است، اصلاح دانشگاهها و ایجاد دانشگاه اسلامى مستقل، ضرورتى گریزناپذیر است (امام خمینى، 1372، ج7، 184 ـ 186 و سخنرانى در جمع اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان در تاریخ 1 / 2 / 1359).
اراده قاطع رهبر انقلاب اسلامى براى برخورد با نیروهاى معارضه جو و اصلاح نظام آموزشى دانشگاهى، موجب گردید در اردیبهشت 1359 دانشگاهها تعطیل و برنامه اسلامى کردن دانشگاهها با عنوان ((انقلاب فرهنگى)) آغاز گردد.)) ((2))
هدف و محور اصلى انقلاب فرهنگى را بیش از هر چیز نوعى تحول و دگرگونى بنیادین و عمیق در علوم انسانى تشکیل مى داد (دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، 1373، 2).
چنین توجهى به علوم انسانى، ناشى از دو امر بود؛ نخست آنکه، اسلام دینى است که براى هدایت انسان و تکامل او فرو فرستاده شده و برنامه اى کامل و جامع براى نیل به آن هدف در اختیار او مى گذارد. از آنجا که موضوع اصلى علوم انسانى نیز انسان و جامعه انسانى است و با توجه به این نکته که علوم انسانى با ((موضوعات ایدئولوژیک)) پیوند دارند، ضرورى است که مبانى و مبادى آن با تکیه بر منابع اسلامى در معرض ارزیابى و بررسى مجدد قرار گیرد. دوم آنکه، ((این علوم مى توانند روزنه جدیدى براى نفوذ استعمار در کشورهاى جهان سوم به شمار آیند)) (همان، 2). روشنفکران و تحصیلکردگان علوم انسانى غالبا پس از بازگشت از غرب، در اثر ((خودباختگى یا به عبارت دیگر غربزدگى))، مبلغ و مروج اندیشه هاى غربى در کشورهاى خود مى گردند و راه را براى نفوذ استعمار و چپاول ثروتهاى مادى و مسخ فرهنگهاى سنتى و بومى این کشورها هموار مى سازند.
بنابراین مى توان گفت؛ ((اسلامى کردن علوم انسانى))، مهمترین محور دگرگونى دانشگاهها بود ((3)) و ستاد انقلاب فرهنگى بر مبناى چنین نگرشى کار خود را آغاز کرد. براى بررسى، ارزیابى و بازنگرى مواد درسى رشته هاى مختلف دانشگاهى، کمیته هاى جداگانه اى در ستاد تشکیل و پس از حدود دو سال کار، در سال 1361 با اعلام برنامه هاى جدید آموزشى در رشته هاى مختلف، دانشگاهها بازگشایى شد. کمیته برنامه ریزى علوم سیاسى، به سرپرستى دکتر همایون الهى تشکیل گردید و تغییرات وسیعى در برنامه آموزشى رشته علوم سیاسى به وجود آورد. روابط عمومى ستاد، در آستانه بازگشایى دانشگاهها، ((مشخصات کلى رشته هاى آموزشى گروههاى علوم انسانى، هنر و کشاورزى دانشگاهها و موسسات آموزش عالى جمهورى اسلامى ایران)) را اعلام کرد. در این کتاب، رشته علوم سیاسى چنین تعریف شده است:
هدف از دوره کارشناسى رشته علوم سیاسى، آموزش و پژوهش علم سیاست مى باشد و موضوع علم سیاست، عبارت است از:
مطالعه و تحقیق پیرامون پدیده هایى از جمله: نهضتهاى انقلابى و اشکال مختلف دولت و حکومت و رابطه قدرت و مبانى مادى و اخلاقى و اعتقادى هر یک از آنها در زمانها و مکانهاى مختلف و کشف روابط و پدیده هاى سیاسى و علل پیدایش آنها و مطالعه و تحقیق درباره اداره جامعه کشورى و روابط بین المللى (ستاد انقلاب فرهنگى، 63).
همچنین درباره هدف از آموزش این علم آمده است:
1. اعتلاى علم سیاست؛
2. اعتلاى ارزشهاى اصیل انسانى و پیدا کردن امکان تفاهم با ملتهاى دیگر بر اساس ارزشهاى انسانى مشترک؛
3. تربیت افراد کارآمد با توانایى علمى که قابلیت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسى اجتماعى ایران و جهان را داشته باشند و بتوانند در ارگانهاى اجرایى کشور مثمر ثمر واقع شوند؛
4. تإمین نیروى انسانى مورد نیاز وزارتخانه ها و موسسات و سازمان هاى عمومى کشور؛ بویژه وزارت امور خارجه، وزارت کشور، وزارت آموزش و پرورش و آموزش عمومى (همان، 63 ـ 64).
براى رسیدن به اهداف یاد شده، توجه به اصول زیر مورد تإکید قرار گرفته است:
الف. اصل آزادى تفکر و تبادل نظر دائمى میان معلم و دانشجو در تمام مراحل آموزش؛
ب. مبادله گسترده اطلاعات علمى میان محافل آموزش و پژوهش داخلى و بین المللى؛
ج. تعلیم و تعلم از سوى استاد و دانشجو، به نحوى که زمینه آموزش و پژوهش و تفسیر و تحلیل مسائل سیاسى و اجتماعى را در کلاس هر چه بیشتر فراهم سازد.
در بخشى دیگر از این نوشتار درباره ((نقش و توانایى)) دانش آموختگان این رشته آمده است:
دوره کارشناسى علوم سیاسى بر اساس نیازهاى جامعه تدوین شده است و فارغ التحصیلان این دوره علاوه بر توانایى علمى که قابلیت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسى اجتماعى ایران و جهان را دارند، مى توانند در ارگانهاى اجرایى کشور به تحقیق و حل مسائل ذىربط اشتغال ورزند.
برنامه مصوب براى دوره کارشناسى، داراى 165 واحد درسى به تفکیک زیر بود:
1. دروس عمومى 39 واحد
2. دروس پایه 21 واحد
3. دروس اصلى 64 واحد
4. دروس تخصصى 31 واحد
5. دروس اختیارى 10 واحد
مقایسه اى میان درسهاى این رشته در پیش و پس از انقلاب، نوع و جهت گیرى تغییرات محتوایى برنامه را بهتر نشان مى دهد. آخرین برنامه درسى رشته علوم سیاسى تا پیش پیروزى انقلاب داراى 140 واحد (74 واحددروس اصلى اجبارى، 26 واحد دروس فرعى، 30 واحد دروس عمومى و 10 واحد دروس آزاد) و پنجاه عنوان درس بود (ازغندى، 1372، 18ـ20). بنابراین بخشى از تغییرات از راه افزودن 25 واحد بر برنامه قبلى انجام گرفت. اما دروس حذف شده؛ عبارتند از:
1. روانشناسى عمومى؛
2. تمدن و فرهنگ ایران؛
3. تاریخ دیپلماسى عمومى؛
4. سازمان ملل متحد؛
5. نیروهاى مذهبى معاصر؛
6. تاریخ دموکراسى؛
7. مسائل سیاسى مهم معاصر؛
8. اداره امور محلى؛
9. انسان شناسى؛
10. اقتصاد بین اللمل؛
11. اقتصاد ایران؛
12. حقوق مدنى؛
13. حقوق اساسى تطبیقى؛
14. تإمین اجتماعى؛
15. مالیه عمومى؛
16. نهادها و اندیشه هاى سیاسى در ایران و اسلام؛
17. تحولات سیاسى و اجتماعى ایران در قرن 13 هجرى؛
18. سیاست و حکومت در کشورهاى باخترى؛
19. سیاست و حکومت در کشورهاى سوسیالیستى. (جمعا به تعداد 51 واحد)
دروس جدید عبارتند از:
1. عربى 2. معارف اسلامى 3. تاریخ اسلام 4. ریاضیات پایه و مقدمات آمار 5. تعلیم و تربیت اسلامى (یا تاریخ علم در جهان اسلام) 6. زیست شناسى یا نجوم 7. جامعه کنونى ایران و انقلاب اسلامى (عنوان درس: مبانى فقهى قانون اساسى) 8. مبانى جامعه شناسى سیاسى در اسلام 9. اسلام و حقوق بین الملل 10. رهبرى و ولایت فقیه 11. اندیشه هاى سیاسى در تاریخ اسلام 12. دیپلماسى پیامبر (ص) 13. جنبشها و نهضتهاى سیاسى اسلامى در قرن بیستم 14. تحولات سیاسى و اجتماعى ایران از انقلاب مشروطه تا 1320، 15. تحولات سیاسى و اجتماعى ایران از 1320 تا 28 مرداد 1332، 16. تحولات سیاسى و اجتماعى ایران از 1332 تا انقلاب اسلامى 17. انقلاب اسلامى ایران 18. ایران و نهضتهاى رهایى بخش از جنگ جهانى دوم به بعد 19. سازمانهاى بین المللى 20. تاریخ روابط بین الملل از 1870 به بعد 21. شناخت ماهیت امپریالیسم 22. انقلابهاى جهان 23. اندیشه هاى سیاسى در شرق باستان 24. حقوق بین الملل خصوصى 25. فن دیپلماسى و آداب کنسولى 26. اسلام و ایران 27. نظام سیاسى و دولت در اسلام 28. سیاست و حکومت در شوروى 29. سیاست و حکومت در چین 30. سیاست و حکومت در اروپاى باخترى 31. سیاست و حکومت در امریکاى لاتین 32. سیاست و حکومت در آسیاى جنوبى 33. سیاست و حکومت در افریقا 34. سیاست و حکومت در امریکاى شمالى 35. سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران 36. روابط ایران و شوروى از انقلاب اکتبر به بعد 37. روابط ایران و امریکاى شمالى از جنگ جهانى دوم به بعد 38. روابط ایران با اروپاى غربى 39. روابط ایران با کشورهاى جهان سوم 40. روابط ایران با کشورهاى اسلامى از جنگ جهانى دوم به بعد 41. مسائل سیاسى جهان اسلام در دوران معاصر 42. اعراب و اسرائیل و مسإله فلسطین 43. مسائل سیاسى و اقتصادى کشورهاى جهان سوم 44. مسائل سیاسى و اقتصادى کشورهاى اروپاى شرقى 45. مسائل اطلاعاتى و سازمانهاى سرى 46. مسائل اقتصادى سیاسى اروپاى غربى 47. مسائل سیاسى روز 48. تاریخ نهادها و اندیشه هاى سیاسى در ایران 49. مباحثى در جامعه شناسى معاصر ایران 50. نظامهاى اقتصادى تطبیقى 51. جغرافیاى سیاسى کشورهاى اسلامى 52. ارتش و سیاست 53. مطبوعات سیاسى ایران از انقلاب مشروطه به بعد. 54. خاور میانه و سیاست بین الملل 55. نظامهاى سیاسى تطبیقى 56. سیاست خارجى امریکا از جنگ جهانى دوم به بعد 57. سیاست خارجى شوروى از انقلاب اکتبر به بعد. (جمعا به تعداد 123 واحد به جز درس مسائل سیاسى روز)
این برنامه در عمل و طى سالهاى بعد، دچار تغییرات بسیارى شد. تعداد واحدهاى دوره کارشناسى از 169 واحد به 145 واحد و بالاخره به 135 واحد کاهش یافت. این کاهش خواه ناخواه موجب حذف برخى دروس یا کاهش تعداد واحدهاى آنها گردید. برخى از درسها هم در یکدیگر ادغام شدند و درسهاى تازه اى جایگزین آنها شد.
در اینجا مى توان به عنوان برخى درسها که مورد تجدید نظر قرار گرفته یا حذف شدند، اشاره کرد: عربى، ریاضیات پایه و مقدمات آمار، تعلیم و تربیت اسلامى (یا تاریخ علم در جهان اسلام)، زیست شناسى یا نجوم، جامعه کنونى ایران و انقلاب اسلامى (عنوان درس: مبانى فقهى قانون اساسى) مبانى جامعه شناسى سیاسى در اسلام، اسلام و حقوق بین الملل، رهبرى و ولایت فقیه، اندیشه هاى سیاسى در تاریخ اسلام، دیپلماسى پیامبر (ص)، جنبشها و نهضتهاى سیاسى اسلامى در قرن بیستم، ایران و نهضتهاى رهایى بخش از جنگ جهانى دوم به بعد، روابط ایران و شوروى از انقلاب اکتبر به بعد، روابط ایران و امریکاى شمالى از جنگ جهانى دوم به بعد، روابط ایران با اروپاى غربى، مسائل سیاسى جهان اسلام در دوران معاصر، مسائل اطلاعاتى و سازمانهاى سرى، مسائل سیاسى روز، تاریخ نهادها و اندیشه هاى سیاسى در ایران، مباحثى در جامعه شناسى معاصر ایران، سیاست خارجى امریکا از جنگ جهانى دوم به بعد، سیاست خارجى شوروى از انقلاب اکتبر به بعد.
درسهایى که به برنامه آموزشى رشته علوم سیاسى اضافه شدند، عبارتند از: اخلاق و تربیت اسلامى، متون اسلامى، انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، مبانى اندیشه سیاسى در اسلام، حقوق بین الملل اسلامى، تاریخ تحول دولت در اسلام، تاریخ اندیشه سیاسى در اسلام و ایران، سیاست خارجى قدرتهاى بزرگ، دیپلماسى و رفتار سیاسى در اسلام، جنبشهاى اسلامى معاصر، تئوریهاى انقلاب، سیر قدرت در دریاها، مالیه عمومى، جمهورى اسلامى و نهضتهاى رهایى بخش، اداره امور دولتى.))
همچنانکه از مطالعه فهرست عناوین دروس جدید در رشته علوم سیاسى مى توان دریافت، جهت تغییرات، عمدتا معطوف و شناخت بیشتر تحولات ایران، کشورهاى جهان اسلام و نیز کشورهاى جهان سوم، شناخت سیاستهاى کشورهاى استعمارگر و قدرتهاى بزرگ و بویژه شناخت اندیشه سیاسى اسلام در وجوه مختلف آن بوده است. با این همه، این برنامه همچنان دچار ضعفهایى است که به برخى از آنها اشاره مى شود.

ارزیابى برنامه آموزش رشته علوم سیاسى ((4))
علیرغم آنکه برنامه مصوب ستاد انقلاب فرهنگى، با برنامه قبلى تفاوتهاى آشکارى داشت، در محتواى علم سیاست و چارچوب آن نسبت به پیش از انقلاب تغییرى جدى حاصل نشد (بشیریه،؛ 1375 ابوالحسنى، 1375). مهمترین امرى که مى توانست آموزش علم سیاست را دچار تحولى اساسى کند، تجدید نظر در آموزش، روش شناسى علم سیاست)) بود.
نگرش حاکم بر آموزش و پژوهش علم سیاست در ایران، نگرش پوزیتویستى است که حداکثر در دهه هاى 50 و 60 در غرب مطرح بوده است. البته پوزیتویسم در غرب نقش مثبتى در ((عینیتobjectivity) بخشیدن به مسائل اجتماعى ایفا کرد و موجب گردید رویکرد ((علمى)) در شناخت جامعه، مستقل از رویکرد فلسفى عرض اندام کند؛ اما اصول اساسى پوزیتویسم در عرضه علوم انسانى و اجتماعى بویژه اصل همانندى انسان و طبیعت و امکان شناخت انسان و طبیعت با روشهاى یکسان و بخصوص سلطه ((غرب محورى)) در مطالعات انسانى ـ اجتماعى آن، مورد انتقاد جدى برخى مکاتب جامعه شناسى غرب قرار گرفت. در ایران نیز روش پوزیتویستى در بدو ورود، پیامدهاى مثبتى به همراه داشت و سبب گردید سلطه رویکرد حقوقى بر مطالعه پدیده هاى سیاسى کاهش یابد و رویکرد جامعه شناختى تا اندازه اى جایگزین آن گردد. در عین حال، در جامعه اى همانند ایران که سیاست پژوهان ـ خواه به هر علتى ـ براى دستیابى به اطلاعات، به مطالعه کتابهاى دیگران بسنده مى کنند. ـ آنچه که اصطلاحا ((روش کتابخانه اى)) در تحقیق نامیده مى شود! ـ و کمتر تمایل دارند، دیگر فنون گردآورى اطلاعات ـ مانند مشاهده، پرسشنامه یا مصاحبه ـ را به کار گیرند؛ پوزیتویسم موجب مى گردید عالمان سیاست به بیان نظریه هاى اجتماعى و سیاسى مربوط به جوامع غربى بپردازند و به تلاش براى شناخت مستقیم جامعه ایرانى کمتر دست زنند یا حداکثر آنکه شناخت خود را از جامعه ایرانى در چارچوب همان نظریه هاى غربى نئوریزه کنند.
بنابراین، براى تقویت جریان بومى گرایى در علم سیاست، تجدید نظر در آموزش ((روش شناسى علم سیاست)) از هر جهت اولویت دارد. (البته بعد از انقلاب، روش جامعه شناسى ماکس وبر طرفداران بسیارى پیدا کرده؛ اما ثمرات عملى چندانى به بار نیاورده است.) ضعف روش شناختى آموزش علم سیاست، موجب گردیده برخى دروس اسلامى در میان مجموعه این درسها جایگاه منطقى روشنى نداشته باشند. در نتیجه دروس اسلامى و دیگر درسهاى متعارف علم سیاست به مانند دو خط موازى در کنار یکدیگر به پیش مى روند، بدون آنکه دانشجویان بتوانند منطقا این درسها را با یکدیگر ارتباط دهند. چنگر پهلوان در این باره به درستى مى گوید:
((آنچه مهم است، این واقعیت است که انقلاب با وجود واکنش قوى، تغییر عمده اى به وجود نیاورد، فقط درسهاى اسلامى به رشته ها اضافه شد. رویکرد به درسها تغییرى نکرد؛ مثلا متدلوژى اسلامى در جامعه شناسى را به وجود نیاورد، فقط درسهاى اسلامى به مجموعه اضافه شد تا دانشجویان بیشتر با این مسائل آشنا شوند.)) (پهلوان، 1373، 125)
ضعف دانشجویان علوم سیاسى از لحاظ روش، موجب گردیده که ذهن آنان به یک مخزن اطلاعات تبدیل گردد و به افزایش توانایى نقادى و پرورش قوه تحلیل آنان توجه کافى نشود (رضوى،؛ 1375 هادیان، 1375). از سوى دیگر زیادى تعداد درسها، پراکندگى و بى نظمى و فقدان روال منطقى در انتخاب آنها و عدم رعایت پیش نیازها، سبب شده است تا دانشجویان صرف نظر از قوه تحلیل، حتى فاقد اطلاعات منظمى در یکى از گرایشهاى تخصصى علم سیاست باشند (رضوى 1375). درسهاى اختیارى هم که اساسا براى تخصصى کردن آموزش علوم سیاسى در برنامه گنجانده شده اند، به صورت پراکنده اى ارائه مى شوند و انتظاراتى را که از اینگونه دروس مى رود، برنمىآورند. ((5))
از دیگر نقاط ضعف کنونى برنامه درسى رشته علوم سیاسى، بى توجهى آن به تحولات ایران پس از انقلاب اسلامى است. تنها درسى که در آن به گونه اى مى توان درباره مسائل پس از انقلاب بحث کرد، ((سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران)) است که آن هم غالبا به بیان اصول سیاست خارجى جمهورى اسلامى محدود مى شود و در بررسى انتقادى سیاست جمهورى اسلامى ایران در مراحل مختلف کمتر سخن به میان مىآید. در برنامه آموزشى علوم سیاسى در برخى کشورها، درسى به ((سیاست و حکومت)) آن کشور اختصاص دارد که در آن، تحولات سیاسى کشور حداکثر تا 15 ـ 20 سال پیش مورد بررسى قرار مى گیرد. برنامه آموزشى علوم سیاسى در حالى که مملو از دروس ((سیاست و حکومت)) در چین، شوروى، افریقا و... است، فاقد درس ((سیاست و حکومت در ایران)) است. درسى که بتوان در آن با نگاهى مختصر به گذشته، ماهیت نظام سیاسى کنونى را در ایران کالبد شکافى کرد و تحولات و عملکرد آن را نقادانه مورد بررسى قرار داد. (بشیریه، 1375)
از دیگر مشکلات برنامه آموزش، تداخل درسها با یکدیگر است. در اینجا تنها به برخى نمونه ها اشاره مى شود. در رشته علوم سیاسى، دانشجویان ملزمند علاوه بر دو واحد درس اصلى ((انقلاب اسلامى ایران)) درس عمومى ((انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن)) را نیز بگذرانند؛ در حالى که این دو درس دقیقا بر یکدیگر منطبقند. (6) همچنین بین درسهایى چون: ((شناخت ماهیت و عملکرد امپریالیسم))، ((سیاست خارجى قدرتهاى بزرگ)) و ((مسائل سیاسى و اقتصادى جهان سوم)) کم و بیش تداخل وجود دارد. به نمونه هاى دیگرى نیز مى توان اشاره کرد که جهت رعایت اختصار از آنها در مى گذرم.

گسترش کمى علوم سیاسى
تا پیش از انقلاب، رشته علوم سیاسى در چهار دانشگاه تدریس مى شد؛ دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، دانشکده اقتصاد و علوم سیاسى دانشگاه ملى، دانشکده علوم سیاسى و ارتباطات اجتماعى (مجتمع دانشگاهى ادبیات و علوم انسانى) و دانشگاه شیراز. (طرح بازگشایى رشته علوم سیاسى، مرحله دوم انتقال. ((7))
پس از انقلاب، عملا فعالیت دو دانشگاه اخیر به تعطیلى کشیده شد و آموزش علم سیاست به دانشگاه تهران و دانشگاه ملى محدود شد؛ اما به تدریج موسسات آموزشى جدیدى در مقطع کارشناسى یا تحصیلات تکمیلى تاسیس شد؛ از آن جمله مى توان به دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده روابط بین الملل، واحدهاى متعدد دانشگاه آزاد اسلامى، دانشگاه پیام نور، موسسه آموزش عالى باقرالعلوم (ع)، دانشگاه امام صادق (ع) ـ و در سالهاى اخیرـ دانشگاه مفید و موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره) اشاره کرد. دوره هاى شبانه نیز در دانشگاههاى دولتى نیز گسترش یافت.
شرایط حاد سیاسى در سالهاى آغازین انقلاب، توجه بسیارى از جوانان پرشور را به ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسى معطوف داشت. در سالهاى بعد، رشد سریع جمعیت جوان کشور و افزایش تعداد داوطلبان ورود به دانشگاهها نیز به این امر دامن زد. در نتیجه تعداد دانشجویان علوم سیاسى به سرعت افزایش یافت.
علیرغم افزایش سریع مراکز آموزشى و تعداد دانشجویان، تعداد استادان علوم سیاسى نه تنها همزمان افزایش نیافت؛ بلکه در ابتدا روندى نزولى را طى کرد. این امر ناشى از عوامل متعددى بود. تعطیلى دانشگاهها به برخى استادان فرصتى داد که دعوت دانشگاههاى غربى را بپذیرند و در آنجا به تدریس و تحقیق اشتغال ورزند. بسیارى از کسانى که اینگونه به غرب رفتند و یا از قبل مقیم آنجا بودند، به کشور باز نگشتند. علاوه بر این افراد، برخى استادان ((غیرمتعهد)) نیز در جریان انقلاب فرهنگى از دانشگاه اخراج شدند که آنان نیز به ناچار راه غرب را در پیش گرفتند. کار به جایى رسید که در آستانه بازگشایى دانشگاهها در کلیه دانشگاههاى کشور تنها هجده استاد علوم سیاسى وجود داشت. توزیع این استادان به شرح زیر بود:
دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، 7 نفر
دانشکده علوم سیاسى و ارتباطات اجتماعى، 8 نفر
(مجتمع دانشگاهى ادبیات و علوم انسانى)
مجتمع دانشگاهى علوم ادارى و بازرگانى، 3 نفر
دانشکده اقتصاد و علوم سیاسى دانشگاه ملى، فاقد اسناد
دانشگاه شیراز (رشته علوم سیاسى) فاقد اسناد
(طرح بازگشایى رشته علوم سیاسى، 1)
این در حالى است که پیش از انقلاب اسلامى تنها در دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران 32 نفر به صورت تمام وقت عضو هیات علمى دانشکده بودند (ازغندى، 1372، 21 ـ 22). براى جبران کاهش تعداد استادان، ((دانشگاه تربیت مدرس)) تاسیس گردید. بااین حال، برهم خوردن نسبت تعداد استادان به دانشجویان، آثار نامطلوب خود را بر جاى گذاشت و در کل موجب افت سطح علمى دانشگاهها شد. نخستین نمود این وضعیت، افزایش ساعات تدریس استادان بود. در نتیجه، میزان ساعات مطالعه و تحقیق این استادان کاهش یافت و بسیارى از آنان از پیگیرى تحولات نوین علم سیاست بازماندند و ناچار شدند به دانسته هاى پیشین خود بسنده کنند. دیگر آنکه، افزایش تعداد دانشجو نسبت به استاد و افزایش ساعات تدریس استادان، امکان ارتباط مستقیم دانشجویان با استاد را کاهش داد؛ در حالى که چنین ارتباطى در تربیت علمى دانشجو نقشى اساسى دارد. و بالاخره آنکه تدریس درسها در دانشگاه، بیش از گذشته جنبه اى انحصارى پیدا کرد. در نتیجه از یک سو رقابت علمى در میان استادان کاهش مى یافت و از سوى دیگر حق انتخاب دانشجویان براى حضور در درس استادان برجسته تر از او سلب مى شد (بر خلاف نظام سنتى آموزش حوزه که طلبه را از چنین حقى برخوردار مى ساخت). ((8))

مراکز پژوهشى و نشریات تخصصى علم سیاست
همراه با تحول آموزش علوم انسانى، اقداماتى براى گسترش فعالیتهاى پژوهشى در این رشته صورت گرفت. دفتر همکارى حوزه و دانشگاه و مرکز نشر دانشگاهى از نخستین مراکزى بودند که بدین منظور تاسیس شدند. مرکز نشر دانشگاهى توانست با جلب همکارى استادان دانشگاه در فاصله تعطیلى دانشگاهها و تشکیل گروههاى تخصصى، برخى متون مهم و ارزنده درسى را به فارسى برگرداند و منتشر کند. اما گروه علوم سیاسى در مرکز نشر دانشگاهى عملکرد چندان درخشانى نداشت. سهم این گروه از مجموع کتابهاى منتشر شده توسط مرکز نشر دانشگاهى تنها انتشار سه کتاب آن هم با فاصله بسیار از یکدیگر بود: اهمیت استراتژیکى ایران در جنگ جهانى دوم (همایون الهى، 1361)؛ ریشه هاى اجتماعى دیکتاتورى و دموکراسى (برینگتون مور، ترجمه حسین بشیریه، 1369). آثار بزرگ سیاسى از ماکیاولى تا هیتلر (ژان ژاک شووالیه، ترجمه لیلا سازگار، 1373).
دفتر همکاریهاى حوزه و دانشگاه نیز با تاسیس گروههاى تخصصى، کتابهایى را در زمینه علوم انسانى اسلامى تالیف و با همکارى سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاهها (سمت) منتشر کرد. اما این دفتر در طول سالهاى فعالیت خود، هیچ کتابى درباره علوم سیاسى منتشر نکرده است. (البته انتشارات سمت در سالهاى اخیر موفق شده است با جلب همکارى برخى از استادان دانشگاه، چند کتاب درسى علوم سیاسى منتشر کند.)
در سالیان اخیر، توجه به پژوهش در علوم سیاسى بویژه در زمینه مسایل ایران و اسلام ـ افزایش یافته و مراکز پژوهشى متعددى در حوزه علوم سیاسى و روابط بین الملل ایجاد شده است؛ مانند: دفتر مطالعات سیاسى و بین الملل وزارت امور خارجه، مرکز تحقیقات استراتژیک، مرکز مطالعات خاورمیانه، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.....
به موازات افزایش تعداد مراکز تخصصى، بر تعداد مجلات تخصصى نیز افزوده شده است. مجلاتى از قبیل اطلاعات سیاسى ـ اقتصادى، مجله سیاست خارجى، راهبرد، مطالعات خاورمیانه.....
همچنین در کنار ناشران دانشگاهى، چندین ناشر دولتى و خصوصى به انتشار آثار سیاسى اشتغال دارند؛ از جمله موسسه اطلاعات، نشر قومس، نشر نى، طرح نو،....
علاوه بر این، در پایان نامه هاى رشته علوم سیاسى نیز گرایش به مطالعه سیاست و حکومت در ایران، پیدا شده، که پیشتر وجود نداشت (بشیریه، 1375) و نشانه اى از تاثیر جریان بومى گرایى بر گرایش پژوهشى دانشجویان علوم سیاسى است.
علیرغم این تحولات مثبت، به نظر مى رسد همچنان آموزش علم سیاست بر پژوهش در آن پیشى دارد مشکلات مادى و معیشتى دانشجویان علم سیاست ـ بویژه اعضاى هیات علمى ـ از موانع عمده تقویت پژوهش است. تا زمانى که تدریس، راه بهترى براى تامین معیشت آنان باشد، نمى توان انتظار داشت که پژوهش را بر آموزش ترجیح دهند. ضمن آنکه آموزش نسبت به پژوهش حساسیت کمترى را برمى انگیزد.

تلاش براى اصلاح برنامه آموزش علوم سیاسى
همچنانکه گفته شد، برنامه آموزشى علوم سیاسى علیرغم ویژگیهاى مثبت آن، داراى ایرادهایى است که بازبینى و اصلاح آن را ضرورى مى کند. گروه علوم سیاسى دانشکده حقوق و علوم سیاسى بدین منظور در اسفندماه 1369 تشکیل ((کمیته ویژه برنامه ریزى)) را تصویب کرد ((9)). این کمیته پس از نه ماه نتایج کار خود را ارائه کرد. طبق این برنامه، درسها به شرح زیر تقسیم شده بودند:
1ـ دروس عمومى 24 واحد
2ـ دروس پایه 17 عدد
3ـ مسائل ایران 37 واحد
4ـ جامعه شناسى سیاسى 28 واحد
5 ـ اندیشه هاى سیاسى 17 واحد
6ـ روابط بین الملل 58 واحد
جمع کل واحدها 201 واحد که 130 واحد آن اجبارى و بقیه دروس اختیارى بود که دانشجو بایستى چهارده واحد از آنها را در یکى از گرایشهاى علوم سیاسى (اندیشه هاى سیاسى، جامعه شناسى، مسائل ایران و روابط بین الملل) انتخاب کنند. نظر کمیته این بود که چنین مجموعه اى که در آن رعایت پیوستگى مطالب هم شده است، اطلاعات لازم را در رشته هاى مختلف علوم سیاسى به دانشجویان مى دهد.
درسهایى که از برنامه فعلى حذف شده بودند، عبارتند از:
معارف اسلامى، اخلاق و تربیت اسلامى، تاریخ اسلام، متون اسلامى، انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، تربیت بدنى، روش تحقیق در علوم سیاسى، حقوق اساسى جمهورى اسلامى ایران، مبانى اندیشه هاى سیاسى در اسلام، حقوق بین الملل اسلامى، تاریخ تحول دولت در اسلام، تحولات سیاسى و اجتماعى ایران از 1228 تا 1320 و از 1320تا 1357، سیاست خارجى قدرتهاى بزرگ، مسائل اقتصادى و سیاسى نفت در ایران، مسائل نظامى و استراتژیک معاصر، مسایل اقتصادى و سیاسى جهان سوم، دیپلماسى و رفتار سیاسى در اسلام، نظام سیاسى دولت در اسلام، شناخت ماهیت و عملکرد امپریالیسم، سیر قدرت در دریاها، نظامهاى اقتصادى تطبیقى، خاورمیانه و سیاست بین المللى، اسلام و ایران، جمهورى اسلامى و نهضتهاى رهایى بخش، مطبوعات سیاسى ایران از انقلاب مشروطیت به بعد، اداره امور دولتى، اعراب و اسرائیل و مساله فلسطین.
درسهایى که در برنامه جدید گنجانده شدند، عبارتند از:
منطق و متدولوژى، ریاضیات پایه، تاریخ سیاسى اسلام، مبانى احکام و اندیشه هاى سیاسى (در اسلام)، احزاب سیاسى و گروههاى ذى نفوذ، روانشناسى سیاسى، رسانه هاى عمومى و قدرت، مدیریت عمومى، سیاست و حکومت در ژاپن، مکاتب اقتصادى، تحولات اندیشه سیاسى در ایران معاصر، تاریخ سیاسى ایران تا قاجار، سیاست و حکومت در ایران از قاجار به بعد، سیاست و حکومت و جمهورى اسلامى ایران، اقتصاد سیاسى ایران، جامعه شناسى سیاسى ایران، مطبوعات سیاسى و رسانه هاى جمعى ایران، احزاب سیاسى در ایران، انقلاب مشروطه، تاریخ تمدن در ایران قبل و بعد از اسلام، جغرافیاى سیاسى ایران، تاریخ سیاسى جهان تا1870، تحولات سیاسى جهان از جنگ جهانى دوم به بعد، سیاست خارجى امریکا، سیاست خارجى روسیه، سیاست خارجى چین، مسائل سیاسى و اقتصادى خاورمیانه، آسیاى جنوب شرقى و مسائل آن، نظام بین الملل و جهان سوم، توسعه و جهان سوم، مسائل استراتژى معاصر، امنیت ملى، سازمان ملل و جنبشهاى ناسیونالیستى معاصر.
این برنامه، صرفا برنامه اى پیشنهادى بود. همانطور که معلوم است تجدید نظر در برنامه آموزشى دانشگاه در مقطع کارشناسى، فراتر از اختیارات قانونى یک گروه آموزشى است و در حوزه صلاحیت شوراى عالى انقلاب فرهنگى قرار دارد. براى آنکه ایده تحول در برنامه آموزش علم سیاست به بار بنشیند، مى بایستى برنامه پیشنهادى به محک ((نقد)) دانشجویان و دانش پژوهان و استادان سنجیده مى شد (از همین رو، برنامه پیشنهادى چند ماهى در دانشکده حقوق در معرض دید همگان قرار داشت.) آنچه که این کوشش را ناکام گذاشت، برانگیخته شدن سوءظن نسبت به انگیزه هاى تدوین کنندگان آن و متهم شدن آنان به تلاش براى حذف دروس اسلامى بود. ((10))
متاسفانه در آمیخته شدن بازنگرى برنامه آموزش علوم سیاسى با ملاحظات سیاسى نه تنها براى چند سال موجب بى ثباتى دانشکده حقوق و برانگیخته شدن تنشهاى سیاسى گردید؛ ((11)) بلکه اصل مساله بازنگرى و اصلاح برنامه به دست فراموشى سپرده شد.

جمع بندى و نتیجه گیرى
در این مقاله سعى کردم به اختصار تحولات علم سیاست، مشکلات آن، عوامل موثر بر پیدایى چنین وضعیتى را بررسى کنم. همچنانکه گفتم، حاکمیت نظامهاى سیاسى خودکامه و فقدان فضاى مباحثه و نقادى از یک سو و دورى دانشوران علم سیاست از مطالعه مستقیم جامعه ایرانى و نظریه پردازى بر مبناى نظریه هاى مربوط به سیاست و حکومت در جوامع غربى از سوى دیگر، از مهمترین عوامل انزواى علم سیاست در ایران است. انقلاب اسلامى ایران توانست جریان بومى گرایى را که پیش از انقلاب پا گرفته بود، تقویت و تشدید کند. اما از سوى دیگر به عللى چند از قبیل حاکمیت فضاى انقلابى، تهدید موجودیت انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى در دهه نخست انقلاب و مهمتر از همه حضور مستمر برخى عناصر فرهنگ سیاسى به جا مانده از قرنها حاکمیت ساختار سیاسى استبدادى در این مرز و بوم؛ علم سیاست نتوانست از موهبت فضاى آزادانه مباحثه سیاسى و نقادى علمى به اندازه کافى بهره مند گردد و در نتیجه گذار آن از وضعیت بحرانى اش همچنان به تاخیر افتاده است. آنچه که حمید عنایت، بیست و چند سال پیش در باره وضعیت علم سیاست در ایران نوشته، همچنان صادق است:
پیداست که علوم سیاسى به معناى درست این اصطلاح هنوز در ایران مراحل مقدماتى خود را مى پیماید و تا مرحله پختگى و بارورى، راهى دراز در پیش دارد. هنوز کوشش بسیار باید تا دانش سیاسى ژرف بینانه اى با بهره گیرى از تازه ترین دانسته هاى بشر روزگار، و بر اساس شناخت خصوصیات سیاسى و اقتصادى جامعه ایرانى پدید آید و راهنماى کردار سیاسى شود. حصول این مراحل، گذشته از لوازم و مقدمات علمى، به امکان برخورد آرا و نظریات و برخوردارى از روحیه شکیبایى و تساهل در برابر عقاید خلاف عرف نیاز دارد. (ملک، 1354، پ)

مآخذ:
1ـ ابوالحسنى، رحیم: گفتگو با نگارنده 16 / 8 / 1375
2ـ احمدى، بابک: مدرنیته و اندیشه انتقادى، نشر مرکز، تهران، 1373
3ـ ازغندى، علیرضا: آموزش دانشگاهى علم سیاست، دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، دانشنامه، ش 10 و 11، پائیز و زمستان 1372.
4ـ اسدى، على: ((بحران شناسى و جامعه شناسى بحران))، دانشنامه ش 3، بهار 1370
5ـ بشریه، حسین: گفتگو با نگارنده 16 / 8 / 1375.
6ـ پهلوان، چنگیز: در زمینه ایرانشناسى، تهران، 1368.
7ـ پهلوان، چنگیز: ((نظام استادى در دانشگاههاى ایران)) گفتگو، ش 5، پاییز 1373.
8ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، مبانى جامعه شناسى، سمت، تهران، 1373.
9ـ دوست محمدى، احمد: ((لزوم اصلاح نظام ادارى و آموزشى رشته هاى علوم سیاسى))، صبح 28 / 9 / 1374.
10ـ رضوى، محمد: گفتگو با نگارنده؛ 20 / 8 / 1375، 27 / 8 / 75، 4 / 9 / 75، 11 / 9 / 75.
11- ستاد انقلاب فرهنگى: مشخصات کلى رشته هاى آموزشى گروههاى علوم انسانى، هنر و کشاورزى دانشگاهها وموسسات آموزش عالى جمهورى اسلامى ایران مصوب ستاد انقلاب فرهنگى، تهران: ستاد انقلاب فرهنگى، روابط عمومى / ب ت /
12ـ طرح بازگشایى رشته علوم سیاسى (مرحله دوم انتقال).
13ـ عنایت، حمید: ((وضعیت علوم اجتماعى در ایران))، ترجمه: نوشین احمدى خراسانى، کتاب توسعه، ش 5، پاییز 1373.
14ـ ملک، اقدس: فهرست توصیفى کتابشناسى علوم سیاسى، زیر نظر حمید عنایت، با همکارى ابوالفضل قاضى، محمد رضا جلیلى، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1354.
15ـ مهدى، على اکبرى و کسائى زاده، عبدالعلى: جامعه شناسى در ایران با گفتارى از دکتر امیرحسین آریان پور، ترجمه: نوشین احمدى خراسانى، نشر توسعه، تهران، 1374.
16ـ نصر، سیدحسین: معارف اسلامى در جهان معاصر، شرکت سهامى کتابهاى جیبى، تهران، 1371.
17ـ هادیان، ناصر: گفتگو با نگارنده، 16 / 8 / 1375.

پى نوشتها:
1ـ در این نوشتار اصطلاح ((علم سیاستscience of politics) بر اصطلاح ((علوم سیاسىpolitial Sciences) ترجیح داده شده است. در مجامع دانشگاهى مغرب زمین نیز گرایش به استفاده از اصطلاح ((علم سیاست)) افزایش یافته است. (رضوى، 1375)
2ـ البته پیشینه نظریه ((اسلامى کردن علوم انسانى)) به پیش از پیروزى انقلاب اسلامى باز مى گردد.
براى نخستین بار در سال 1971 با تشکیل ((انجمن عالمان اجتماعى مسلمان))، حرکت سازمان یافته اى بدین منظور آغاز شد. پس از آن، موسسات دیگرى نیز به وجود آمده است. همچنین از سال 1984 مجلهAmerican Journal of islamic social sciences the انتشار یافته که حاوى نظریات پژوهشگران درباره مفهوم، هدف و روشهاى نهضت ((اسلامى کردن علوم اجتماعىIslamization) ofsocial sciences) است. در ایران نیز براى نخستین بار، دکتر على شریعتى اصطلاح ((جامعه شناسى اسلامى)) را مورد استفاده قرار داد. وى به عنوان یک جامعه شناس مسلمان سعى کرد با تکیه بر روشهاى تحلیل جامعه شناسى، تفسیرى کارآمد و بهنگام از دین ارائه دهد. براى اطلاع بیشتر: مهدى دلسائى زاده، 1374، صص 97ـ 98.
3ـ چنگیز پهلوان، نظر خود را درباره چگونگى پیدایى ایده انقلاب فرهنگى اصلاح دانشگاهها اینگونه بیان مى کند:
- با تخصصى شدن رشته ها، فاصله اى بین دانشگاه و نظام استادى سنتى به وجود مىآید، و در رشته هاى علوم اسلامى، دانشکده علوم اجتماعى به وجود مىآید که ملهم از بینشهاى جدید است و دیگر از استادهاى سنتى بهره نمى گیرد. این فاصله ها باعث شد که پس از انقلاب، زمامداران جدید نسبت به دانشگاه با بدبینى برخورد کردند و این بدبینى به استادها نیز سرایت کرد و چون استادها نیز در این جنبش مثل دانشجویان عملکرد توده اى داشتند و تشخص را براى خود حفظ نکردند؛ بنابراین رهبرى دینى انقلاب همه را غربزده دانست و به این فکر افتاد که دانشگاهها را یکسره از نو بسازد. ((پهلوان، 1373، 124ـ 125)
4ـ جهت رعایت اختصار، این ارزیابى به برنامه آموزشى مقطع کارشناسى محدود شده است.
5ـ نگارنده مجبور شد در دوره کارشناسى ارشد علوم سیاسى درس اختیارى ((سازمانهاى بین المللى)) را اجبارا بگذراند. اما از درس اختیارى دیگرى مثل ((تاریخ اندیشه هاى سیاسى در اسلام و ایران))، به علت نبود استاد محروم بماند!
6ـ البته درس ریشه ها در برخى موسسات آموزشى از جمله موسسه آموزش عالى باقرالعلوم (ع) به دلیل تداخل با دروس ((انقلاب اسلامى ایران)) و با موافقت وزارت فرهنگ و آموزش عالى حذف شده است.
7ـ دکتر احمد دوست محمدى در مقاله اى با عنوان ((لزوم اصلاح نظام ادارى و آموزشى رشته هاى علوم سیاسى، مهمترین مشکل فعلى این رشته را حاکمیت اندیشه کسانى مى داند که ((اسلام را فاقد تفکر سیاسى معرفى کرده، سیاست را از دیانت جدا ساخته و محیط دانشگاه را از هر چه و هر کس که رنگ و بویى از اسلام در آن مشاهده مى شود، بزدایند.)) در نتیجه، امروزه دانشجویان علوم سیاسى ((از مبانى اندیشه هاى سیاسى اسلام)) و ((تاریخ یکصد سال اخیر این مملکت اسلامى و مبارزاتى که تحت رهبرى شجاعانه علماى بزرگ اسلام علیه استبداد و استعمار صورت گرفت)) بى اطلاع یا کم اطلاع هستند. (دوست محمدى، 1374)
8ـ سیدحسین نصر در مقاله اى به سال 1347 در این باره مى نویسد:
((در مدارس دینى چه در قدیم و چه در حال حاضر، امکان ندارد کسى مدرس و استاد شود مگر اینکه لیاقت تدریس داشته باشد؛ چون لیاقت شخص مى تواند طلبه ها و شاگردان را در حوزه او گرد آورد. لکن امروز متاسفانه در بعضى از مدارس عالى جدید، بعضیها از طریق دیگر به مقام استادى رسیده اند و شاگردان مجبورند در کلاس آنها حاضر شوند و طبعا نداشتن صلاحیت و یا کمى بضاعت علمى در چنین مواردى از مقام و حرمت استادى کاهد.)) (نصر، 1371، 159ـ 160)
9ـ اعضاى کمیته عبارت بوده از: دکتر جواد شیخ الاسلامى، دکتر جلیل روشندل، دکتر سید جواد طباطبایى، دکتر احمد نقیب زاده و دکتر رحیم ابوالحسنى. اعضاى مدعو عبارت بودند از: دکتر منوچهر محمدى، دکتر رضا رئیس طوسى، دکتر عطإالدوله عنایتى، دکتر داریوش اخوان زنجانى و دکتر احمد ساعى.
10ـ به عنوان مثال، بخشى از بیانیه بسیج دانشجویى دانشکده حقوق و علوم سیاسى را که در پى اعتراض تعدادى از دانشجویان به اخراج دو تن از استادان دانشکده حقوق صادر شد، نقل مى کنم:
((اى دانشجویان دیندار و اى دینداران دانشجو، دشمنان و ضد انقلابیون فرهنگى چندى قبل با پنهان کارى و تحرکات مذبوحانه در این دانشکده، در اطاق جنگ علیه ارزشهاى دینى جهت شبیخون به دین و معنویت، بسیج شده بودند و در کشور بقیه الله الاعظم اروحنا فداه مبادرت به حذف دروس اسلامى نموده بودند که با اقدامات هوشیارانه دانشجویان مسلمان و بسیجى اساتید حزب الله و در راس آنها هشدار شدیداللحن ولى امر مسلمین جهان به عاملان توطئه تحرکات تروریستهاى فرهنگى در نطفه خفه شد. (...)
در این بین، عاملان وقت توطئه و تصفیه دین در دانشکده، به دستور مقامات ذى صلاح کشور، مجازات گردیده و با ارفاق رافت اسلامى صرفا به اخراج آنها بسنده شد.)) (جمهورى اسلامى، 1 / 10 / 73، 3)
11ـ در سال 1371 ریاست دانشکده (دکتر سیدحسین صفایى) و معاونان دانشکده (دکتر روشندل و دکتر طباطبایى) و رئیس گروه علوم سیاسى (دکتر نقیب زاده) برکنار شدند و دکتر نجفقلى حبیبى ریاست دانشکده و دکتر همایون الهى به ریاست گروه علوم سیاسى منصوب شدند. در سال 1373 حجه الاسلام عمید زنجانى و پس از ایشان دکتر سید فضل الله موسوى به ریاست دانشکده رسیدند. در تابستان 1373 دو تن از استادان دانشکده اخراج شدند. در آذرماه 1373 ناآرامى دانشکده حقوق را فراگرفت. بالاخره پس از تغییر و تحول در مدیریت دانشگاه تهران، دکتر محمدرضا تخشید در تابستان 1374 به ریاست دانشکده منصوب شد.

 

 


منبع: / فصلنامه / علوم سیاسی / 1377 / شماره 3، زمستان ۱۳۷۷/۱۱/۰۰
نویسنده : محمد باوى

نظر شما