مصاحبه، تأملی در نقشِ متکاملِ اخلاق در پژوهش، آیت الله محمد باقر تحریری
مجله معیار سال اوّل، شماره اوّل، بهار 1393
نویسنده : مقدمی شهیدانی، محمدجواد
تأملی در نقشِ متکاملِ اخلاق در پژوهش
جستارگشایی
در هیاهوی مفاهیم و اطلاعات پرطمطراق روشنفکری که این روزها حتی در نهاد برخی نشریات حوزوی نیز جایی برای خود باز کرده، موضوع «اخلاق پژوهشی» را که در روش نامه های پژوهشی به پیروی از محافل روشنفکری، تنها محدود به چند محور مختصر از نقش اخلاق در پژوهش است، در گفتوگویی خواندنی با یکی از اساتید اخلاق تهران، مورد واکاوی قرار می دهیم. حاصل این گفتگو نگاهی بومی و اصیل به نقش عنصر اخلاق در پژوهش های حوزوی است.
با توجه به اینکه جناب عالی سال ها محضر بسیاری از اساتید بزرگ اخلاق را درک فرموده اید و هم در جنبه های علمی و پژوهشی از اساتید برجسته ای هستید که حوزه های علمیه از برکت وجود شما استفاده می کنند، سؤالاتی را پیرامون مباحث پژوهشی که مرتبط با حوزه اخلاق است، از محضرتان می پرسیم.
لطفاً بفرمایید نظر حضرت عالی در مورد مفهوم و تعریف اخلاق پژوهشی که در این روزها در بسیاری از محافل علمی و مخصوصاً در حوزه های علمیه مطرح است، چیست؟
به نظر می رسد که ما در هر پژوهشی اوّل باید اهداف پژوهش را ببینیم که چیست؛ چون عمدتاً ارزش هر کاری اوّل به اهداف و سپس روش آن برمی گردد. به طور کلی، پژوهش در هر علمی دو هدف کلی می تواند داشته باشد که یکی هدف فردی و دیگری هدف اجتماعی است؛
یعنی در بُعد اوّل، خود فرد با پژوهش می خواهد به یک معلوماتی برسد و در بُعد اجتماعی می خواهد آن معلومات را در خدمت جامعه و رشد جامعه قرار دهد.
از این تقسیم بندی اولیه که بگذریم، آنچه که مهم است اینکه آن هدف عالی تر؛ چه در جنبه فردی و چه در جنبه اجتماعی اش باید متناسب با هدف خلقت باشد؛ به این معنا که خود پژوهش فی حدّ ذاته مطلوب نیست، مگر اینکه شخص بخواهد چنین تلقّی کند که از پژوهش علمی در رسیدن به اهداف خلقت بهره بگیرد.
این مسئله در حیطه پژوهش علوم ظاهری (علوم غیر دینی) مطرح نیست، بلکه در حیطه علوم دینی مطرح است؛ زیرا پژوهش در معارف دین برای این است که شخص به اهداف خلقت برسد.
اگر پژوهشگر بخواهد پژوهش او کامل باشد، باید نیت اش این باشد که هم خودش و هم دیگران در مسیر آن هدف از خلقت حرکت کنند؛ یعنی هدف از پژوهش تنها یادگیری برخی مفاهیم و تحقیق نسبت به آن مفاهیم نباشد،
بلکه پژوهشگر علاوه بر اینکه می خواهد به برخی از معلومات برسد، باید توجه داشته باشد که این معلومات می خواهد او را به آن هدف واقعی نزدیک کند و در آن مسیر حرکتش بدهد.
از توجه به اهداف که بگذریم، نقش اخلاق در روش های پژوهش چیست؟
اگر پژوهشی بخواهد جامع و کامل باشد، باید به این صورت شکل بگیرد که در آن، شخص پژوهشگر هم در جهت هدف و هم در جهت روش، با راه کارهای روشنی وارد عرصه پژوهش شود؛ به این معنا که شخص بداند آنچه را که پژوهش می کند، چیست و چگونه می خواهد پژوهش کند؟
لذا در همین راستا کسی که در علمی هیچ گونه ورودی ندارد، باید در مراحل اولیه، آن رشته علمی را فراگیرد و سپس با کسانی که با آن رشته، ارتباط علمی و پژوهشی دارند، مرتبط باشد. به هر حال در مسئله پژوهش هم مانند تعلیم، شخصی که می خواهد وارد آن شود، یک نوع علمی لازم دارد.
با توجه به ملاحظاتی که ممکن است احیاناً دامنگیر پژوهش شود، جایگاه مسئله حق طلبی را در پژوهش تبیین بفرمایید.
مسئله اخلاقی دیگری که مهم است، آن است که شخص باید واقعاً در مسئله پژوهش، صادقانه پژوهش کند و حق طلب باشد. علاوه بر آن هدف عالی که می خواهد داشته باشد، اگر می خواهد به آن هدف برسد، باید از ابتدا تا انتهای کار، صدق در پژوهش و تحقیق و حق طلبی را سرلوحه کار خودش قرار دهد:
اولاً به نقاط ضعف خودش در پژوهش پی ببرد، ثانیاً به نقاط قوت دیگران در آن امری که پژوهش می کند، توجه نماید و ثالثاً در برابر حقی که از دیگران می بیند و می شنود، خاضع باشد. این ها رئوس اساسی مسائل نفسانی است که پژوهشگری که در حیطه ای، به خصوص در حوزه پژوهش علوم دینی مشغول است، باید این مسائل را مورد توجه قرار دهد.
چگونه می توان میان رعایت اخلاق پژوهشی و نگاه نقادانه ای که در پژوهش لازم است، جمع کرد؟
خب، در راستای مطالبی که عرض کردم اگر هدف پژوهشگر، هدف مقدس باشد و روش او هم صحیح باشد، قهراً می خواهد به مطالب خوبی راه پیدا کند. آن وقت راه پیدا کردن به مطالب خوب (ورای آن مطالب بینشی و عملی) ایجاب می کند که اگر جایی دید که روش یا مفاد پژوهش غلط بود، آنجا نقد می کند.
ما اهداف را که از دیگران خیلی نمی توانیم درک کنیم، مگر اینکه تصریح کنند که نقد در آنجا هم بیاید؛ زیرا اهداف فرد از باطنیات است، مگر اینکه خودش اعلام کند که چیست، البته اگر پژوهشگر خودش به آن حق رسیده باشد و واقعاً طالب حق باشد؛ بنابراین پژوهش که خودش یک نوع کمال علمی و بعد از آن هم عملی برای پژوهشگر می آورد، هم با نقادی عجین شده و هم با کمال.
در اینجا یک نکته دیگر هم می آید که اگر آن صدق در پژوهش و هدف عالی در پژوهش وجود داشته باشد، نقادی این پژوهش، منصفانه خواهد بود تا جایی که به هر حال به جای نقد، ممکن است یک حرفی، یک گوشه اش نقد داشته باشد و یک گوشه اش صحیح باشد.
خب، فرد اگر باانصاف باشد، آن گوشه ای را که حق است، می گیرد و آن گوشه ای را که به نقد نیاز داشته باشد، نقد می کند. گوینده ممکن است خودش هم به حرف صحیح معتقد نباشد، اما من می دانم که حرف او صحیح است ولذا می گویم حرف صحیح است و می پذیرم. این ها که عرض می کنم همگی مفاد روایات است.
فرموده اند: حق را بگیر ولو اینکه علیه تو باشد: «لا تَنظُرْ إلی مَن قالَ، وَ انظُرْ إلی ما قالَ» خب، این ها به نوعی در مسئله پژوهش دخالت دارند و راه را در به دست آوردن اخلاق پژوهشی یا تعلیمی و تعلّمی نشان می دهند.
با توجه به سیره بزرگان و سابقه تاریخی حوزه های علمیه که به عنوان یکی از مکاتب آموزشی و تربیتی پیشرو حتی در حال حاضر مطرح است، می خواستیم ببینیم نسبت مراعات اخلاق پژوهشی (با این تعریفی که حضرتعالی فرمودید) و حوزه های علمیه و سیره علما چه بوده است؟
ما اگر نوشته های قدما و عده ای از بزرگان عصر را در درس ها و کتاب هایشان بررسی کنیم، ملاحظه می کنیم که اساساً روش پژوهشی در حوزه های علمیه با مسائل اخلاقی و معنوی همراه بوده است؛ چون هم اهداف، اهداف بلندی بوده که هر دو جنبه علمی و عملی را مدّ نظر داشته و هم روش، روش صحیحی بوده است.
البته خب، در هر جایی شذوذات و نوادری هم هست و گاهی می بینیم که مثلاً روش فرد، روش فقاهتی است، ولی به نوعی به خودش اجازه می دهد در مباحثی که روش آن، روش عقلی صرف است، وارد شود و نظر بدهد. خب، این ها اشتباه است، هم در بحث و هم در پژوهش. این به ندرت پیدا می شود، اما به نظر می رسد اصل حاکم در حوزه های علمیه دینی بر این اساس بوده که پژوهش ها با اخلاق اسلامی همراه بوده اند.
از این جهت به یک رشد چشمگیری رسیده، هم در بُعد فقاهت و هم در بُعد مسائل اصولی، تفسیری، اخلاقی و هم به لحاظ احساس نیاز به شاخه های مختلف علوم. خب، پیشرفت این علوم حوزوی با یکدیگر تفاوت داشته است، اما به هر حال این مسئله پژوهش، یک اصل حاکم در حوزه های علمیه دینی بوده و هست که عمدتاً بر اساس مراعات مسائل اخلاقی و معنوی شکل گرفته است.
شما به بعضی از آسیب های موجود؛ مثل ورود به حوزه های غیرتخصصی اشاره فرمودید. اگر مطالب دیگری در آسیب شناسی وضعیت موجود حوزه های علمیه در مراعات اخلاق پژوهشی هست، بفرمایید.
به نظر می رسد که ما در حال حاضر باید پژوهشگران خودمان را بیشتر با این مسائل اخلاقی که کلّیات آن را عرض کردم، آشنا کنیم؛ چون الآن دایره پژوهش در حال گسترش یافتن است.
سابقاً حوزه پژوهش عمدتاً برای یک عدّه خاصی بود که مدتی را در حوزه های علمیه در وادی تعلّم و فراگیری علوم می گذراندند که ارتباط های اخلاقی هم در آن زمان ها بیشتر بوده؛ چون حوزه ها به این گستردگی نبوده و این ارتباط ها بهتر می توانسته انجام شود؛
اما خب، الآن گستردگی حوزه ها از یک طرف و گستردگی شاخه های علوم دینی که هر کدام از آن ها به نوعی تخصص تبدیل شده است، ضروری می نماید که به دلیل نیازهای علمی و عملی جامعه، از این جهت مسئله پژوهش، یک مقداری در حوزه ها گسترده تر جلوه کند؛
لذا نوعاً به لحاظ همین مسائل پژوهشی است که الآن در حال ظهور یافتن است و در سطح جوانان و نوجوانان این مسئله شکل می گیرد. به نظر می رسد این اموری که در تبیین اهداف و روش ها باید ملاحظه گردد، خیلی شاخص شود، هم از لحاظ نوشتاری به پژوهشگر گوشزد شود و هم از نظر گفتاری. آنجایی که می خواهند پژوهشگرانی را پرورش دهند
باید این مسائل را همواره به آن ها القا کنند که دید حق طلبی با یک مبانی علمی و صدق در حرکت، اخلاص در حرکت و امثال این ها همراه باشد که به آسیب های کمتری برخورد کنیم.
در حقیقت، خلاصه اش این می شود که هر قدر جنبه های اخلاقی در پژوهش، همانطور که در همه امور این چنین است، واقعاً دنبال شود، آن کار، پرمایه تر گشته و با معنویت بیشتری همراه خواهد بود؛ چون در آن، صدق در رفتار وجود دارد و نمی گذارد شخص در نقص خودش بماند؛
صدق در رفتار نمی گذارد روی جنبه های کمال سرپوش گذاشته شود؛ در تعامل شخص با دیگران اگر جنبه های نقص دیده می شود، کنار می زند، استفاده می کند، استفاده می رساند و همین طور این جنبه های رشد قوی تر می شود.
نقش ارتباط با عالمان اخلاق مدار و توجه به سیره علمی این بزرگواران در مراعات اخلاق پژوهشی چیست؟
به هر حال همان طور که در مسائل تعلیم و تعلّم، ارتباط با عالمان اخلاقی قطعاً تأثیر دارد، در جنبه رشد کمّی و کیفی و تعلیم و تعلّم در مسائل پژوهشی هم این چنین است.
چه بسا این نکته در مسائل پژوهشی از جهتی هم ضرورتی می نماید؛ به جهت اینکه در مسائل پژوهشی، پژوهشگر می خواهد یک اثر ماندگار از خودش به جا بگذارد.
اگر این اثر ماندگار همراه با جنبه های اخلاقی نباشد، بسیار می تواند آسیب بزند. حالا اگر بر فرض، آسیب اجتماعی نزند، آسیب فردی می زند؛ یعنی پژوهشگر فقط برخی مفاهیمی را ردیف کرده و تحویل خواهد داد و خودش اصلاً بهره ای از جنبه معنویت پژوهش نمی برد.
همان طور که عرض کردم در مرحله اوّل باید اهداف فردی پژوهشگر حفظ شود. اگر این اهداف نباشد، پژوهش کامل نیست و در واقع پژوهش، دینی نیست؛ به عنوان مثال در یک قضیه ای، فردی شامی خدمت امام صادق (ع) می آید و می خواهد در امامت ایشان با ایشان بحث کند.
حضرت، پنج نفر از شاگردانشان را جهت بحث معرفی می کنند: حمران بن اعین، قیس بن الماصر، هشام بن سالم، مؤمن الطاق و احول. هر کدام از آن ها بحث می کنند.
بعد دست آخر، نوبت هشام بن حکم می رسد. هشام بن حکم، حاکم می شود و غلبه می کند و طرف، مجاب می شود و ظاهراً از شیعیان می گردد. سپس حضرت یکی یکی این ها را رده بندی می کند:
تو با باطل مجادله می کنی، تو می مانی و... تا به هشام می رسد و می فرماید: تو می پری و وقتی که می خواهی بیفتی، باز می پری. [دیگران هم] مثل تو باید در مسائل وارد شوند.
در اینجا چند مسئله مورد اهمیت است: پژوهش هم خودش یک مباحثه است. بعد از آن حضرت می فرماید: مواظب باش از لغزش. خب، در اینجا حضرت هم شرایط را بیان کردند و هم هدف را. این خیلی مهم است؛
لذا می بینیم که تأثیرگذاری و فهم هشام بن حکم در نقل روایات خیلی بالا است که در یک جایی می گوید: من مباحث توحیدی را از امام صادق (ع) گرفتم و من دیگر هیچ جا مغلوب نمی شوم؛
این به دلیل آن است که صدق در طلب دارد. هر جا مطلب نویی هست، می خواهد یاد بگیرد. خاضع است و تواضع دارد؛ لذا در یک جا هست که حضرت با عمرو بن عبید مباحثه می کند، امام می فرماید: تو مباحثه ات را بگو. همه را بیان می کند. حضرت صحّه می گذارد. این ها باید در ما باشد. به این امور باید خیلی عنایت داشته باشیم، هم در اهداف و هم در روش پژوهش.
چه منابع و متونی را در ارتباط با تقویت اخلاق پژوهشی توصیه می فرمایید.
بالاترین منبع، قرآن و سنت و به طور خاص، آن احتجاجاتی است که قرآن کریم از انبیاء (ع) در برابر مخالفان آورده است. باید ببینیم این ها چگونه احتجاج کردند؟
در مرحله بعدی احتجاجاتی که ائمه اطهار (ع) در برابر مخالفان دارند، در این موضوع مهم است. اول بر روی مسائل روشن که آن را محور قرار می دهند، گاهی مسائل روشن را به صورت سؤالی از طرف مقابل اعتراف می گیرند،
بعد مسائل حق را بر آن مترتب می کنند، منتها رسیدن به این نکات نیاز به یک کارشناس دارد، همین طوری نمی شود، استاد می خواهد که ظرایف را از این احتجاجات دربیاورد و شاگردان از استاد بگیرند.
در آخر اگر توصیه ای برای طلاب نوقلم دارید، بفرمایید.
البته بنده کوچک تر از آن هستم که توصیه ای داشته باشم، اما در راستای همان صحبت هایی که عرض کردم، به هر حال کسی که می خواهد اهل قلم بشود و ذوقش را دارد، این ذوق نباید کور شود.
این مسلّم است، این ذوق را باید حفظ کرد، اما باید محصول این ذوق را حفظ کرده و نگه داشت. طلبه نوقلم باید کار کند. البته کار او جنبه های مختلف دارد:
اول در مباحث علمی اش کار کند، قلم بزند و به استادش نشان بدهد. درسش را تقریر کند و به استادش نشان دهد تا قلمش کور نشود. دوم اینکه ممحّض در علوم دینی شود، در هر علمی. سوم اینکه با کارشناس هر علمی ارتباط داشته باشد.
نباید خودش را مستغنی ببیند. الآن ملاحظه می کنیم بعضی از اهل قلم در حوزه دین هم هستند، خیلی بی مایه اند؛ چرا که بدون مشورت با اساتید فن آمده، قلم زده و نرفته سؤال هم به بپرسد. چهارم اینکه واقعاً نقدپذیر باشد، هم از جهت قلمی و هم از جهت محتوایی. اگر فردی نقدپذیر نباشد، رکود پیدا می کند، عقب گرد می کند. این حالات را باید شخص داشته باشد.
بنابراین فرد در اموری که ورود ندارد و ممکن است در آنجا به خطر بیفتد، اصلاً وارد نشود؛ چون هدف از پژوهش، ارائه آن به دیگران است و اگر خدای نکرده، شخص در هر رشته ای اشتباه کند و دید اشتباه به دیگری بدهد، ضامن است.
این را باید دقت داشته باشیم؛ لذا چنین فردی که تازه به این وادی وارد شده، هم ذوقش را نابود نکند و هم زود ظهورش ندهد و در واقع، شرایط بنیه ای و اخلاقی پژوهش را مراعات نماید.
ما ملاحظه می کنیم بعضی از بزرگان ما گاهی با اینکه خیلی هم در یک علمی ورود داشتند، اما وقتی به یک نظریه جدید که می رسیدند، اعلام می کردند نظریه قبلی من باطل و اشتباه است. این ها به هر حال در رشد علم تأثیرگذار می باشد.
از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.
زندگینامه آیت الله محمدباقر تحریری
استاد تحریری در سال 1334 هجری شمسی، در تهران در خانواده ای روحانی چشم به جهان گشود. پدر وی یکی از علما و اولیای الهی آن عصر محسوب می شد.
والده محترمه او نیز بانویی متدین و پاکدامن بود که محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در ضمیرش موج می زد. استاد از ابتدای جوانی، تحصیل و کسب علم را آغاز نموده و وارد حوزه علمیه شد.
او در عین حال با بزرگان بسیاری از اهالی معرفت و معنویت؛ مانند آیت الله شاه آبادی، شیخ رجبعلی خیاط و آقا سیدرضا دربندی ارتباط داشت و از محفل علم و عرفان ایشان به طور مستمر بهره می برد.
استاد تحریری در سنّ شش سالگی به دبستان و سپس دبیرستان رفت. او در سال 1348 به حوزه علمیه ملا محمدجعفر، به سرپرستی آیت الله مجتهدی وارد شد و از دروس وی و سایر اساتید بنام حوزه بهره مند گردید؛ به نحوی که مقدمات و مقدار زیادی از لمعه را از ایشان فرا گرفت.
او به علت فقدان استاد ممحّض و همچنین جهت استفاده بیشتر از علوم حوزوی، پس از کسب اجازه از محضر استادش، آیت الله مجتهدی، در سال 1352 به حوزه علمیه قم مشرف گردید و در مدرسه حجتیه و سپس مدرسه آیت الله مرعشی نجفی ساکن شد.
استاد در قم از محضر اساتید نامداری؛ چون آیات عظام: علوی گرگانی، ستوده، استادی، ابراهیم امینی، مصباح یزدی، حسن زاده آملی، جوادی آملی بهره وافر برد. از اساتید درس خارج او نیز می توان به آیات عظام: بهجت، تبریزی، روحانی و فاضل لنکرانی اشاره کرد.
استاد که پیش از عزیمت به قم، متأثر از محفل معنوی و انفاس الهی پدرش بود، از ابتدای ورود به حوزه علمیه قم در نماز و جلسات روضه حضرت آیت الله العظمی بهجت شرکت نموده و تا آخر عمر شریف او با وی ارتباط معنوی داشت.
علاوه بر این، ارتباط اخلاقی و تربیتی مستمری با مرحوم آیت الله سعادت پرور برقرار کرده و در جلسات ویژه او شرکت می نمود. اساساً استاد تحریری از طریق آیت الله سعادت پرور با مفسر بزرگ قرآن کریم، حضرت علامه طباطبایی آشنا گردید.
استاد از اواخر دوره سطح، در سال 1356 به امر تبلیغ اشتغال ورزید. از فعالیت های تبلیغی وی می توان به جلسات اخلاقی صبح جمعه اشاره کرد. این جلسات، در حقیقت ادامه جلسات پدر بزرگوارش می باشد که از سال 1368 آغاز گردید.
این جلسات در ابتدا، به شرح حدیث عقل و جهل اختصاص داشت و سپس شرح زیارت جامعه کبیره، شرح نامه حضرت امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر و شرح توصیه های حضرت رسول اکرم (ع) به ابوذر مورد بحث قرار گرفت.
موضوع این جلسات در حال حاضر، شرح دعای عرفه امام حسین (ع) می باشد. استاد تحریری جلسه دیگری را نیز در تهران برگزار می کند که تاکنون در آن به مباحثی؛ از قبیل شرح مناجات شعبانیه، شرح دعای کمیل، شرح نامه 31 نهج البلاغه که نامه حضرت علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) می باشد، شرح مناجات خمسه عشر و شرح خطبه حضرت زهرا (ع) پرداخته شده است. از قدمت این جلسات بیش از 15 سال می گذرد.
استاد علاوه بر جلساتی که در تهران دارد، چندین جلسه اخلاقی هم در قم داشته اند که محور کلی آن جلسات، شرح حدیث عنوان بصری و شرح دعای افتتاح می باشد. در جلسه دیگری که از سال 1367 تاکنون، در مدرسه امام خمینی (ره) در قم تشکیل می شود،
ابتدا مقداری از کتاب جامع السعادات مرحوم ملا مهدی نراقی و سپس نامه 31 نهج البلاغه، توصیه های پیامبر اکرم (ع) به ابوذر، رساله حقوقیه و دعای مکارم الاخلاق حضرت امام زین العابدین (ع) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
به علاوه استاد اکنون در جلسه دیگری در مرکز مجمع عالی حکمت و فلسفه، کتاب چهل حدیث حضرت امام (ره) را مورد مطالعه و تحقیق قرار می دهد. وی جدا از اینکه مدت پانزده سال، امامت جماعت مدرسه امام خمینی (ره) را در قم به عهده دارد، یکی از برنامه هایی که همواره بدان پایبند بوده است، ارائه مشاوره های اخلاقی و تربیتی به اقشار مختلف می باشد. او در این راستا با گروه تربیت مربی مؤسسه امام خمینی (ره) ارتباط دارد.
استاد تحریری دارای تألیفات بسیاری در قالب کتاب و مقاله می باشد. عناوین کتب او عبارتند از: آسمان توحید و معرفت (شهود توحیدی و مراتب آن در مکتب قرآن و اهل بیت(ع))، بازگشت به سوی او (شرح مناجات تائبین)، جلوه های لاهوتی (شرحی بر زیارت جامعه کبیره)، بندگی حقیقی و حقیقت علم (شرح حدیث عنوان بصری)، عروج عقل (شرح حدیث جنود عقل و جهل)،نامه های عرفانی امام خمینی (ره) (به اهتمام محمود بدیعی؛ مقدمه از محمدباقر تحریری)،
شرحی بر زیارت امین الله (مخبتین)، نجوای عارفانه (شرح مناجات شعبانیه) و درد دل با خداوند (شرح مناجات شاکین، دعای کمیل، رساله حقوقیه و دعای مکارم الاخلاق). مقالات وی را نیز می توان اینگونه نام برد: نظریات علما پیرامون ولایت فقیه،نظریات کلامی شیخ مفید، عرفان اسلامی؛ چیستی، ضرورت و اهداف
محمدجواد مقدمی شهیدانی
نظر شما