موضوع : پژوهش | مقاله

اصول و ویژگیهای مردم سالاری دینی

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 41، اردیبهشت 1384 

نویسنده : اکبری، کمال
کمال اکبری[1]

چکیده:
مفهوم مردم سالاری دینی گرچه پیشینه ای طولانی در فقه سیاسی شیعه دارد اما اصطلاح یاد شده با اسلوب جدید، به تازگی وارد اصطلاحات سیاسی شده است. مردم سالاری دینی در شکل ظاهری در بسیاری موارد با دموکراسی غربی مشابهت دارد اما ویژگیهای منحصر به فردی دارد که آن را از دموکراسی غربی جدا می کند و در حقیقت، مدل خاصی از حکومت مردمی است که محتوای آن را آموزه های دینی تشکیل می دهد و مهمترین اصول آن عبارتند از: ایمان مداری، مردم گرایی، قانون محوری، شایسته سالاری، آگاهی و رضایت محوری.

آزادی از خواسته های فطری بشر است. به همین جهت، بحث از آن مورد اقبال عمومی قرار گرفته است؛ بویژه در قرون اخیر که مفهوم آزادی تحول شگرفی شده است؛ به گونه ای که مستبدترین حاکمان نیز کوشیده اند قرائتی از آن را ارائه کرده و بر اساس آن، اعمال خود را توجیه کنند. رویکرد جدید به دموکراسی و نقش مردم در حکومت، پس از اندیشه پردازی اصحاب قرارداد، در مغرب زمین تئوریزه شد و در دیگر سرزمینها نیز رواج یافت.

البته دموکراسی، مردم گرایی و مردم سالاری در غرب، با آنچه که در اندیشه اسلامی مطرح می شود متفاوت است. برای پرداختن به این بحث لازم است ابتدا منظور خود را از مردم سالاری و مردم سالاری دینی، روشن و تفاوت آن دو را تبیین کنیم.

می دانیم دموکراسی به مفهوم جدید آن، به معنای حاکمیت مردم یا حق جمعی برای مشارکت عمومی در قرون اخیر شایع شده است اما پیشینه این اصطلاح و مفهوم آن به آتن در قرن پنجم قبل از میلاد بر می گردد که در آن، دموکراسی به مفهوم «مردم بر مردم، برای مردم» معنا شده است.

دموکراسی از دو لفظ یونانی «Demos» به معنای عامه مردم و «Krafos» به معنای قدرت، حکومت، اداره امور و حاکمیت، گرفته شده است. افلاطون این مفهوم را به کار برد و آن را در ظاهر، از همه حکومتها زیباتر دانست؛ به این بیان که همچون لباس رنگارنگ که زنان و کودکان از آن فریفته می شوند دموکراسی نیز ظاهری فریبنده دارد.[2]

اما حکومت این چنینی را به صلاح مردم و مطلوب نمی داند و از آفتهای آن نام می برد. ارسطو نیز از دموکراسی بخوبی یاد نمی کند و مدل حکومتی بر اساس آن را به مردم عصر خود پیشنهاد نمی دهد.

معنای دموکراسی
امروزه از دموکراسی تعاریف متعدد و گاه مختلفی ارائه می شود. بسیاری، آن را یک سیستم خاص، شکلی از حکومت یا روشی حکومتی می دانند که گروهی به نام اکثریت مردم می توانند کنترل سیاسی خود را اعمال کنند.[3] در عمل نیز دموکراسی حکومت اکثریت به صورت «نصف به اضافه یک» است که با نظر جمعی، ایده ویژه ای را به منصه ظهور می رسانند و حکومتی را بر آن اساس بنا می کنند.

می توانیم مردم سالاری را به مفهوم «حکومت به وسیله مردم» یا «اداره جامعه توسط تعداد زیادی از مردم» و یا امکان تجلی مشارکت عملی مردم در تعیین و تغییر خط مشیهای حکومتی بدانیم. بنابراین، مردم سالاری یا دموکراسی، شکلی از حکومت است که بر اساس فرهنگها و عقاید مختلف محتوای ویژه ای به خود می گیرد البته فرهنگی که ظرفیت آن را داشته باشد. بر همین اساس، به تبیین دموکراسی در فرهنگ اسلامی و نظریه مردم سالاری دینی می پردازیم.

مردم سالاری دینی
با توجه به این که مفهوم مردم سالاری روشن شد، از دین نیز تعریف مختصری ارائه می دهیم:

«دین، مجموعه گزاره ها و آموزه های دستوری و ارزشی (بایدها و نبایدها، شایدها و نشایدها) سازواره ای که درباره تبیین هستی و تنظیم مناسبات آدمی از سوی هستی پرداز، از رهگذر وحی نبوی و هدایت فطری و عقلانی برای تمهید کمال و تأمین سعادت بشر است.»[4]

برخی، مردم سالاری دینی را ترکیبی از دو واژه مردم سالاری و دینی دانسته و برای آن، اصالت مفهومی و تعریف مستقل قائل نشده اند اما بسیاری از نظریه پردازان اسلامی، اصطلاح مردم سالاری دینی را واژه ای مرکب نمی دانند.

آنان قائلند مردم سالاری دینی به معنای ترکیب دین و مردم سالاری نیست بلکه یک حقیقت واحد در جوهر نظام اسلامی است؛ یعنی اگر بنا باشد نظامی بر مبنای دین شکل گیرد بدون پذیرش مردم ممکن نیست؛ ضمن آن که تحقق حکومت مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست.[5]

در نگاه به دموکراسی و پیوند آن با دین، دیدگاه های مختلفی ارائه شده است. در میان اندیشمندان مسلمان نیز دو دیدگاه عمده وجود دارد: یک دیدگاه، حاکمیت را از آنِ خداوند دانسته اما خواست عمومی و انتخاب مردمی را بر احکام دینی مقدم می داند. در این دیدگاه نظر و خواست اکثریت مبنای عمل دولت اسلامی قرار گرفته و عمل اکثریت، مشروعیت آفرین و الزام آور تلقی شده است؛ به گونه ای که نوع، مدل و روش حکومت اسلامی را مردم تعیین می کنند.

بر طبق دیدگاه دیگر، حاکمیت از آن خداست و هموست که به نیازها و کمبودهای انسان آشنایی دارد و برای جبران آنها قوانین خاصی مقرر داشته است و صلاح مردم نیز در عمل به دستورات وحیانی قرار داده شده است.

در این دیدگاه، خواست مردم در چارچوب احکام دینی، پذیرفته شده است. از آن طرف، مردم مسلمان خواهان اجرای دستورات الهی اند و بر اساس دین الهی در حکومت مشارکت می کنند و خواسته هایشان نیز فراتر از دین الهی نخواهد بود؛ زیرا صلاح و فلاح خود را در آن می دانند.

دیدگاه دوم که امروزه به دیدگاه مردم سالاری دینی معروف شده، در اساس و پایه با دیدگاه اول متفاوت است و از دموکراسی غربی نیز کاملاً دور، و یک تئوری جدید با روش، قواعد و ویژگیهای منحصر به خود است.

این دیدگاه از سوی برخی از فقهای شیعه مورد توجه قرار گرفته و توسط مقام معظم رهبری با انسجام و مدل عملیتر ارائه و تئوری پردازی شده است. ما در این مختصر روش، ویژگیها و اصول این قرائت را ذکر می کنیم که در ضمن آن، تفاوتش با دیدگاه های دیگر نیز مشخص می گردد.

اصول مردم سالاری دینی
مردم سالاری دینی در اصول نیز با دیگر مردم سالاریهای جهان متفاوت است که اصول مهم آن بدین شرح است:

1- اصل ایمان مداری:
جامعه ای که بر اساس قوانین الهی و حاکمیت حق برنامه ریزی شده باشد اصل اولیش حفظ بنیانهای عقیدتی و فکری است. مقام معظم رهبری در این باره می فرماید:

«مبنای حکومت اسلامی این است که مردم را از ظلمات به نور ببرد. اراده دین است که انسان را از ظلمات و خودخواهی، خودپرستی، شهوت، محصور بودن در وسائل شخصی، بی تقوایی در برخورد با هر کس، با هر چیز و با پدیده های عالم، خارج کند و به نور معنویت، نور هدایت و نور همت بلند برای خدا برساند.»[6]

وظیفه حکومت اسلامی این است که نسبت به حفظ دین مردم و تقویت پایه های اعتقادی آنها همت گمارد و جامعه را از تزلزل و انحرافهای اخلاقی و ارزشی برهاند.

2- اصل مردم گرایی
جامعه ای که بر مبنای قوانین الهی و حاکمیت خداوند شکل می گیرد بعد اساسی آن، نقش و جایگاه مردم است که بر اساس آن، مردم، مسؤولان، خدمتگزاران و معتمدان خود را برای ایفای نقش کارگزاری انتخاب می کنند و حاکمان نیز پس از انتخاب به مردم جوابگو خواهند بود.

«مردم سالاری هم دو سر دارد یک سر مردم سالاری عبارت است از این که تشکل نظام به وسیله ارائه و رأی مردم صورت بگیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب می کنند، دولت را انتخاب می کنند، نمایندگان را انتخاب می کنند.»[7]

در مردم سالاری دینی یک وجه مهم، نظر مردم در گزینش مسؤولان است و طرف دیگر آن، به چگونگی خدمت مسؤولان به مردم برمی گردد. حاکمان در نظام اسلامی باید برای رضایت عمومی تلاش کنند و مردم را صاحب حق و دارای کرامت و ارزش بالا بدانند و خود را وقف خدمت به آنها کنند.

«تکلیف و وظیفه مسؤولان در نظام جمهوری اسلامی ایران، به کارگیری تمام توان برای خدمت به مردم است.»[8]

3- اصل قانون محوری
اصل عمل به قانون و رعایت حدود، امری عقلایی است که در همه نظامها مورد تأکید قرار می گیرد، دین اسلام رعایت قوانین شرعی و عمل به آنها را از واجبات می داند و همه را به رعایت آنها که برنامه سعادت دنیوی و اخروی در آن لحاظ شده است فرا می خواند. در همه نظامهای مردم سالار نیز رعایت قانون و قانون محوری، از اصول اولیه است. مقام معظم رهبری نیز یکی از اصول مردم سالاری دینی را قانون محوری بیان می کند. ایشان تحقق همه فضایل، آرمانها و اهداف را در سایه قانون و عدالت می داند و عدالت را نیز تنها در صورت استقرار قانون ممکن می شمرد.[9]

4- شایسته سالاری
بر اساس دیدگاه اسلامی، عادلترین، آگاهترین، باتقواترین و باتدبیرترین افراد به سمت کارگزاری حکومت اسلامی گمارده می شوند. در رأس کارگزاران، حاکم اسلامی است که باید همه این ویژگیها را در حد بالا داشته باشد و در زمان خود لایقتر از سایرین باشد که تشخیص این امر در جمهوری اسلامی ایران با انتخاب مردمی، به خبرگان رهبری - که دانشمندان اسلامی و کارشناسان عصرند - سپرده شده است.

نظام اسلامی باید مبتنی بر شایسته سالاری حقیقی باشد؛ به گونه ای که علاوه بر داشتن شرایط خاصی مورد قبول و رضایت مردم نیز باشد.

5- اصل آگاهی
اگر عنصر اصلی مردم سالاری (انتخاب و تجلی اراده مردم در عرصه تصمیم گیری سیاسی - اجتماعی) بر پایه معرفت و شناخت کافی نباشد محتوای مردم سالاری دینی رعایت نشده است. به همین جهت، باید آگاهی و معرفت کافی در خصوص اهداف مردم سالاری و عنوانهای مورد نظر برای انتخاب شدن وجود داشته باشد و رفتارهای انتخابی نیز بر همان اساس سامان پذیرد. حتی تکلیف و وظیفه ای نیز که در مشارکت مردمی وجود دارد منوط به شناخت است و بدون شناختن، دانستن و خواستن تکلیفی در این زمینه محقق نمی شود.[10]

6- رضایت محوری
در نظام اسلامی که مردم محوریت دارند رعایت رضایت مردم و برآوردن نیازهای آنان، از اساسی ترین پایه های نظام محسوب می شود و در نظام اسلامی که مردم ولی نعمتان جامعه اند باید از نظام اسلامی راضی باشند و این امر با خدمتگزاری خالصانه مسؤولین و ملاحظه نظرات مردم، محقق می شود. حضرت علی علیه السلام در دستورالعمل خود به مالک اشتر در واگذاری استانداری مصر به وی می فرماید:

«و لیکن احبّ الامور اوسطها فی الحق و اعمّها فی العدل و اجمعها لرضی الرعیة.»[11]

یعنی: دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو باید در حق، میانه ترین و در عدل فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد.

مقام معظم رهبری در مورد این اصل می فرماید:«در نظام مردم سالار دینی رسیدگی به امور مردم، تأمین رفاه و آسایش و حل مشکلات آنان یک اصل مهم است.»[12]

با توجه به تعریف و ذکر اصول و ویژگیهای مردم سالاری دینی روشن می شود که این نظام با نظام مردم سالاری غربی تفاوت دارد و دارای اصولی منحصر به خود است که دو پایه اساسی آن، دین و توجه به مردم و جایگاه مردم در نظام است و غفلت از هر کدام موجب انحراف از ایده مذکور تلقی می شود.

پی نوشت ها:

[1] مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد علوم سیاسی، محقق و نویسنده.

[2] افلاطون، جمهوری، کتاب نهم، ص 548.

[3] پازارگاد، تاریخ فلسفه سیاسی، انتشارات زوّار، تهران، 1359، ج 1.

[4] صادق رشاد، دین و دموکراسی، کتاب نقد، صص 21-20.

[5] مقام معظم رهبری، روزنامه اطلاعات، 14/10/82.

[6] مقام معظم رهبری، روزنامه جمهوری اسلامی، 11/11/79.

[7] مقام معظم رهبری، روزنامه اطلاعات، 15/9/79.

[8] مقام معظم رهبری، کیهان، 28/8/79.

[9] روزنامه کیهان، 29/8/79.

[10] مقام معظم رهبری، روزنامه اطلاعات، 1/9/81.

[11] نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 568.

[12] روزنامه جمهوری اسلامی، 1/9/79.

نظر شما