موضوع : پژوهش | مقاله

زن و خانواده در پاکستان

مجله  پیام زن  شهریور 1376، شماره 66 

نویسنده : محبوبه پلنگی
40
قسمت ذوم
اشاره:
به بهانه سالگرد استقلال پاکستان و به انگیزه بررسی وضعیت زنان این کشور، در ادامه بررسی مسائل زنان در دیگر کشورها، تحقیقی را در چهار قسمت تهیه دیده ایم که اینک دومین بخش آن را در پیش رو داریم. روشن است که هدف از این دست مقالات، صرفا آگاهی دهی بیشتر، خوانندگان محترم از مسائل زنان در دیگر کشورهای اسلامی است و هیچگاه به معنای تأیید هر آنچه در این مقاله ها بازگو می شود نیست و همان گونه که هر نوع اجحاف و حق کشی و نادیده گرفتن حقوق انسانی و اسلامی زنان به هر بهانه ای پذیرفته نیست، برخی حرکتها و تلاشهایی که به نام یا به انگیزه دفاع از آزادی زنان می شود و در واقع کرامت انسانی و شخصیت اسلامی آنان را خدشه دار می کند نیز مردود است.

«پیام زن»

قانون پرده در پاکستان
در پاکستان معمولاً زندگی زنان توسط مردان مشخص می شود و قانون پرده (PURDAH) بر آن حکمفرماست. منظور از پرده جدایی زنان و مردان و گوشه نشینی زنان است. پرده مانع دست یافتن زنان به اطلاعات، تحصیل، شغل و ... می شود. زنان در خانه کار می کنند و دنیای بیرون فقط متعلق به مردان است. زنان هیچ گونه دسترسی به بیرون از خانه ندارند و در داخل خانه هم مردان حکمفرمایی می کنند. در جامعه پاکستان، مردی که از ارتباط همسر، خواهر و مادر خود با دیگر مردان جلوگیری می کند، بسیار محترم و آبرودار است.

در مناطق روستایی «پرده» به این معناست که فقط زنان فقیر می توانند در اماکن عمومی کار کنند و به ندرت زنی را با شغل مغازه داری و فروشندگی می توان دید. سپورها یا بناهایی که در خیابان کار می کنند به پایین ترین طبقه جامعه تعلق دارند. ولی زنان متعلق به طبقه متوسط پایین یا طبقه کارگر از قانون پرده به جدیت پیروی کرده و با مشکلاتی روبه رو هستند.

به طور کلی قانون حجاب یا پرده، بر اشتغال زنان تأثیر گذارده و دسترسی آنها را به اطلاعات، مهارتها و موقعیتهای کاری محدود کرده و همچنین توانایی و اعتماد آنها را در انجام کار کاهش داده است. ولی در شرایط متحول کنونی، زنان متعلق به طبقه متوسط که به عنوان متخصص مشغول به کار هستند، برخی محدودیتهای حجاب را طرد کرده و یا آن را به طور مجدد تعریف کرده اند و در نتیجه به کسب موقعیتهای جدید برای آنها انجامیده است اما می توان گفت زندگی روزانه اکثریت زنان پاکستان به وسیله عوامل دینی و اجتماعی ـ فرهنگی زیادی تعیین می شود و آمیخته ای از قوانین هندو و احکام اسلامی با عنوان نظام پرده، شرکت در زندگی عمومی را برای زنان بسیار محدود می کند.

قانون پرده به طور اساسی از سه عامل مختلف ولی مربوط به هم تشکیل شده است:

الف ـ جدایی زنان

ب ـ جدایی دو جنس

ج ـ پوشش (پوشاندن زنان در اماکن عمومی)

اگر چه این عوامل به هم مربوط هستند ولی لزوما نباید در یک جا مورد عمل واقع شوند و در نتیجه ویژگیهای خاص خود را دارند. اگر چه همه مظاهر و چارچوبهای قانون پرده ریشه مذهبی ندارد، ولی احکام آن را گروههای مذهبی با حرارت مورد دفاع قرار می دهند و اکثر زنان از آن پیروی می کنند. گاهی قانون پرده حتی در داخل خانه نیز اجرا می شود. بدین ترتیب که در خانه ها بخشهای جداگانه ای برای زنان و مردان در نظر گرفته می شود و زنها در اکثر موارد اجازه ندارند وارد قلمرو مردان شوند؛ قلمرویی که غالبا راحت تر از بخش زنان است. ولی اکثریت زنان روستایی قادر نیستند قوانین پرده را رعایت کنند، زیرا آنان باید به عنوان کارگر بدون دستمزد، در کارهای خارج از خانه کار کنند.

در مناطق شهری، پرده از نظر سنتی بیشتر به موقعیت اجتماعی و کنترل و برتری مرد بر زن مربوط است و قانون پرده باعث پیشرفت بیشتر مرد و برتری او بر زن می گردد.

از آنجایی که پرده نمایانگر ثروت یک خانواده است، خانواده هایی که وضع مالی خوبی ندارند از آن پیروی می کنند تا خود را در جامعه بالا ببرند. طبقات فقیرتر جامعه از این قانون پیروی نمی کنند ولی به محض آنکه از نظر مالی کمی بهتر شوند شروع به اجرای آن می کنند. زنان طبقات بالا از پرده پیروی نمی کنند بویژه دختران جوانتر. قانون پرده بیشتر در مناطق شهری اجرا می شود تا روستایی و بیشتر توسط طبقات متوسط پایین.

اشتغال زنان در پاکستان و
نظام پرده

به طور کلی در مناطق روستایی پاکستان به دلیل نیاز به زنان به عنوان کارگر بدون دستمزد در کارهای خانه و امور خانواده، اکثریت جمعیت نمی توانند از قوانین حجاب و جدایی زن و مرد از یکدیگر پیروی کنند.

قانون پرده به چند طریق بر اشتغال زنان تأثیر می گذارد:

1ـ پرده نشانه روشنی از این مسأله است که زنان ترجیح می دهند در خانه کار کنند؛ کارهایی مثل خیاطی، گلدوزی، بافندگی نه در خارج از خانه، بویژه در شرکتها و اداراتی که زن و مرد با هم یک جا کار می کنند. و از آنجایی که شغلهای خانگی بسیار محدود است، بنابراین کار زنان نیز محدود می شود.

2ـ جدایی زنان مانع انجام کارهایی می شود که در انحصار زنان نیست.

3ـ زنان در انتخاب مشاغل آگاهی کافی ندارند و منابع اطلاعاتی آنها غالبا، همسایگان، بستگان یا دلالها هستند و آنها از این طریق آشنایی پیدا می کنند. بنابراین در انتخاب شغل آزاد نیستند و آنچه شرایط ایجاب می کند، انجام می دهند.

4ـ به دلیل رعایت قانون پرده، حقوق زنان بسیار پایین است و مورد استثمار قرار می گیرند.

5ـ پرده کلیه فعالیتهای شغلی زنان را محدود می کند و از آنجایی که مرد وظیفه نگهداری خانواده را دارد، مردی که زنش بیرون از خانه کار می کند، نشانه فقر خانواده است. زنان شاغل که قانون پرده را رعایت نمی کنند، اغلب مسن ترها، بیوه ها و یا طلاق گرفته ها و جدا شده ها هستند.

زنان در پاکستان در خانه و یا خارج از خانه بدون گرفتن دستمزد کار می کنند و بنابراین، کار آنها برایشان منبع درآمد نیست. این مسأله در فرهنگ پاکستان بسیار قوی است که زنان نباید قدرت اقتصادی داشته باشند.

اشتغال زن پاکستانی در
بخشهای مختلف

زنان روستایی پاکستانی به طور متوسط روزانه 14 تا 16 ساعت کار می کنند. زن روستایی نه تنها تمام مسؤولیت غذا، نظافت و فراهم کردن شرایط راحتی زندگی خانواده را به عهده دارد، بلکه باید سوخت و علوفه را تهیه کند، اجاق ابتدایی گلی و دیوارهای گلی خانه را درست و تعمیر کند و از هر گونه دامی که خانواده دارد نگهداری نماید.

در امر کشاورزی، زمینها هیچ وقت به نام زنها اجاره گرفته نمی شود و در نتیجه آنها به عنوان کارگر کشاورز در نظر گرفته نمی شوند. و از آنجایی که زمین به نام مرد است، تمام تولید کشاورزی نتیجه کار مرد در نظر گرفته می شود و زنان به ندرت دستمزد خودشان را دریافت می کنند و به جای آن، مرد تمام دستمزد کار خود، همسر و فرزندانش را دریافت می کند. شراکت در کشاورزی به زنان حق تصمیم گیری را نمی دهد و آنها را از تمام تصمیماتی که در زمینه کشاورزی گرفته می شود، کنار می گذارند.

در مناطق شهری، بر خلاف آمار رسمی، تخمین زده شده که 24 درصد زنان در بخش خدماتی کار می کنند. اکثر این 24 درصد در بخش غیر رسمی کار می کنند، مانند نظافت چی در بیمارستانها، ادارات، خانه ها و خیابانها، و نیز به عنوان نگهبان مدارس، مسافرخانه ها و بیمارستانها و به عنوان خدمتکار، آشپز، ظرفشو، پرستار بچه، رختشو، پرستار و ... تمام این کارها به عنوان مشاغل «سنتی» زنان در نظر گرفته می شود. هر کدام از این کارها موقعیت و پرداخت متفاوتی دارد و هیچ ارتباطی با هم ندارند.

اگر چه در مناطق شهری، زنان زیادی در بخش خدمات کار می کنند ولی بعضی از این نوع کارها از نظر فرهنگی برای زن منع شده است. در حالی که یک زن در خانه شخص دیگری به عنوان آشپز کار می کند ولی هیچ زنی در پاکستان در رستوران کار نمی کند. فقط در بوتیکهای خیلی شیک و گران است که گاهی اوقات زنان کار می کنند. بر خلاف کشورهای دیگر جهان سوم زنان در بازار سبزی و میوه نیز به عنوان فروشنده حضور ندارند. منع کردن زنان از اشتغال در غذاخوریها به این دلیل است که آنها با مردان غریبه برخورد و تماس نداشته باشند، و در بازار میوه و سبزی به این دلیل است که آنها را از معاملات مالی دور نگه دارند. در بخش رسمی، تعداد زنان شاغل در کارخانجات بویژه در صنایع بافندگی، داروسازی و بسته بندی، و در کراچی در صنعت صید ماهی رو به افزایش است. به نظر می رسد که صاحبان کارخانجات تمایل بیشتری نسبت به استخدام کارگران زن پیدا می کنند.

تعداد زیادی از زنان در خانه های خود، کار می کنند. این گونه زنها به خانواده خود تعلق دارند و از موقعیت اجتماعی نسبتا بهتری برخوردار هستند. همسران این زنها نسبت به کار کردن زن خود در بیرون از خانه به طور آشکار و برای گرفتن دستمزد بسیار حساس هستند. ارزشهای اشتباه در رابطه با حجاب، که باعث می شود زنها را از جامعه جدا سازد، تعداد زنانی که می توانند کارگران خوبی باشند را کاهش می دهد. این گونه زنها استثمار می شوند. این واقعیت که زنان هم در مناطق روستایی و هم در مناطق شهری کار می کنند، نتوانسته است از این فکر جامعه که زنان بی حاصل هستند، جلوگیری کند. این جریان که از اسناد و آمار رسمی به دست آمده است، بسیار مضرّ است زیرا از آن به عنوان دلیلی برای در نظر نگرفتن زنان در تصمیم گیریها و سیاستها استفاده می شود.

نیروهای اجتماعی اقتصادی، اشتغال زنان را تشویق نمی کنند. متغیری که بویژه در این مسأله مؤثر است تحصیل شوهر می باشد. هر چه شوهر تحصیل کرده تر باشد زن کمتر کار می کند. یک عامل اجتماعی اقتصادی دیگر که به طور منفی بر اشتغال زنان تأثیر می گذارد، مالکیت کالاهای پایایی از قبیل دوچرخه، رادیو، چرخ خیاطی و مانند اینها می باشد.

آمارهای گوناگون نشان می دهد که بیش از 70% زنان شاغل پاکستان در زمینه کشاورزی کار می کنند. بر اساس آمار سال 1340 (1961) 76 درصد این تعداد از زنان شاغل بدون دریافت دستمزد برای کمک به کار خانواده کار می کنند. این وضعیت از سال 1342 (1961)، زیاد تغییر نکرده است.

از بین زنان کارگری که در کارهای کشاورزی نیستند، ظاهرا بیشتر در کارهای تولیدی مانند خیاطی، بافندگی و مانند اینها هستند. دومین دسته از نظر اکثریت، آنهایی هستند که در کارهای خدماتی مشغول می باشند. کارهای تخصصی مانند معلمی، پزشکی و پرستاری، بیشتر در مناطق شهری متمرکز است و حدود 10 درصد زنان شاغل در این بخش می باشند. اکثر شغلهای زنان غیر تخصصی هستند.

کار کردن دختران جوان مجرد در پاکستان به طور سنتی کم بوده ولی در نتیجه همکاری آنها در صنعت کلبه سازی در روستاها، نشانه های تغییر دیده می شود. ارزش اجتماعی، روانی و البته اقتصادی دختری که پول نقد به دست می آورد احتمالاً از ارزش دختری که این گونه نیست بیشتر می باشد. احتمالاً والدین، ازدواج دختر را به تأخیر می اندازند تا بتوانند جهیزیه بهتری برای او تهیه کنند.

میزان بیکاری زنان و مردان به طور سنتی در پاکستان بسیار پایین بوده است. سن کار بین 15 سالگی تا 59 سالگی است. زنانی که به کار احتیاج دارند، اکثر عمر خود را به کار می پردازند. از مقایسه بین بعضی از ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی زنان شاغل و غیر شاغل می توان نتیجه گرفت که به طور متوسط، زنان شاغل جوانتر هستند و تعداد فرزندانشان از زنان غیر شاغل کمتر است. درصد بیشتری از زنان غیر شاغل بی سواد هستند یا شوهران بی سواد دارند. به ندرت کسی در آنها پیدا می شود که از کلینیکهای برنامه ریزی زندگی اطلاع داشته باشد. اما آنچه که مسلم است نوع نگرش نسبت به اشتغال زنان، به تدریج تغییر می یابد. در سالهای اخیر شرکت دختران جوان در کارهای بافندگی به دلیل تقاضای روزافزون برای قالیهای دست باف افزایش یافته است. از میان دانشجویان زن دانشگاهها، حدود 80 درصد دانشجویان هنر و تمام دانشجویان علوم نشان دادند که آنها تصمیم دارند بعد از پایان یافتن تحصیلاتشان کار کنند. علی رغم این فشارها، اکنون زنان وارد کارهای غیر سنتی می شوند، مانند تلویزیون؛ جایی که مرد و زن تقریبا همیشه باید در کنار هم کار کنند. بعضی از ادارات دولتی و خصوصی تلاش می کنند تا اشتغال زنان را افزایش داده و آسان تر کنند. اما اطلاعات آماری نشان می دهد که بیش از 32 نیروی کار زن پاکستان در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند. همچنین طبق این آمار، موفقیت و تفوّق زنها در شغلهای خیاطی و ریسندگی یا بافندگی قابل توجه است. رشد صنعتی اخیر در پاکستان نشان می دهد که اقدامات صنعتی مانند تولید لباسهای آماده و فرش و قالی، بسیار گسترش یافته است. در این صنایع به طور سنتی، زنان بسیار زیادی مشغول به کار هستند و به همین صورت هم باقی خواهد ماند.

یکی از دلایل افزایش امکان در شرکت در این گونه کارها به انعطافی که محل این گونه کارها فراهم می کند ارتباط دارد.

بررسی بیشتر در باره زنان شاغل در بافندگی و خیاطی نشان می دهد که تقریبا تمام زنهایی که به این نوع کار اشتغال دارند هم در مناطق روستایی و هم در مناطق شهری در خانه کار می کنند.

نقش زن پاکستانی در خانواده
همان طور که گفته شد زنان در پاکستان غالبا به عنوان اعضاء یک گروه خویشاوندی محسوب می شوند. به عنوان دختر، خواهر، همسر، مادر و عروس یا از طریق خویشاوندیهای دیگر. گاهی اوقات زنان بر اساس شغل خود موقعیتی خاص پیدا می کنند ولی رابطه آنها در داخل نظام خانوادگی هنوز ویژگی خاص خود را حفظ کرده است. این نقش در نظام خانوادگی با توجه به دستور اسلامی در باره اهمیت خانواده در ساخت کلی جامعه ثابت است. در خانواده های غیر هسته ای، یعنی خانه هایی که در آن، زن با خانواده شوهر خود زندگی می کند، گروه خویشاوندی غالبا شامل عروس و داماد جوان، پدر و مادر داماد، برادرها و گاه خواهران و همسران برادران ازدواج کرده می شود و گاهی اوقات ممکن است پدربزرگ، مادربزرگ، خاله، عمه، دایی یا عمو در این گروه خویشاوندی باشند. در این خانواده، غالبا مادرشوهر از احترام و اقتدار خاصی برخوردار است. از پسر و عروس او انتظار می رود که به او احترام بگذارند و تابع محض او باشند.

در این نوع خانواده، مسائل مالی بیشتر توسط مادرشوهر مدیریت و اداره می شود. اعضاء این خانواده معمولاً ارتباط زیادی با هم دارند. عروس با اعضاء مؤنث خانواده ارتباط زیادی برقرار می کند و از او انتظار می رود تمام تعهداتی را که در سنت است، نسبت به افراد خانواده شوهر خود بجا آورد، ولی مسائل همیشه به این راحتی پیش نمی رود. مشاجره بین همسران دو برادر یا بین مادرشوهر و عروس بسیار رایج است. نقش دیگری که از آن می توان در خانواده پاکستانی نام برد، نقش مادری زنان است. به دنیا آوردن کودک در پاکستان یک نعمت محسوب می شود و فرزند نداشتن، همدردی دیگران را به همراه دارد. و از آنجا که نقش مادر از نظر دینی ارزش بسیار والایی دارد، احترام به مادر در جامعه پاکستان به خوبی رعایت می شود. یک زن پاکستانی هنوز 7 تا 8 فرزند به دنیا می آورد ولی اکثر زنان عقیده دارند خانواده خوب و شایسته بین 4 تا 5 فرزند دارد اما بیشتر زنان حاضر نیستند که از روشهای پیشگیری از بارداری استفاده کنند و مهمترین دلیل آنها عقاید مذهبی و دلیل دیگر آنها ترس از اثرات جانبی و مخالفت شوهر یا خانواده او است. در پاکستان امروزی، اگر چه سن ازدواج و تشکیل خانواده، چه برای زنان و مردان، کمی افزایش یافته است، اما سنن و رسوم دست و پا گیر که تلفیقی از آداب و رسوم و باورهای هندی با فرهنگ پاکستان است، هنوز دست و پا گیر و مسأله ساز می باشد.

در حالی که مدارک نشان می دهد سن ازدواج در پاکستان افزایش یافته است، اکثر ازدواجها هنوز در سنین جوانی انجام می گیرد. طلاق اگر چه از نظر دینی مجاز است ولی امری شرم آور محسوب می شود و بنابراین به ندرت انجام می شود. به زن اجازه داده شده اگر دلیل عادلانه ای دارد طلاق بگیرد، ولی در واقع، زنان کمتر این کار را انجام می دهند. ازدواج مجدد بیوه ها و مطلّقه ها اگر چه در اسلام آزاد است، ولی در پاکستان به ندرت صورت می گیرد لکن ازدواج مجدد مردان بی همسر بیش از ازدواج مجدد در زنان بیوه رایج است.

در پاکستان ازدواج مجدد برای مردان تا چهار زن آزاد است اما رضایت کتبی زن اول در این خصوص لازم است و این امر به ندرت اتفاق می افتد.

در یک خانواده پاکستانی، زن مطیع محض همسر است و اکثر تصمیمات مهم خانه مثل خرید، مدرسه فرزندان، تصمیم گیری و برنامه ریزی زندگی توسط مرد خانه صورت می گیرد و در واقع رئیس خانواده او است. اگر چه زنان در بیشتر خانواده ها در واقع رئیس هستند و امور خانه و خانواده را می چرخانند، اما آنها را کسی به عنوان رئیس خانواده به حساب نمی آورد و زنان در صورتی رئیس خانواده خوانده می شوند که بیوه باشند یا تنها زندگی کنند.

از طرف دیگر مهاجرت کارگران پاکستانی به عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس، یک سری مسائل و مشکلاتی که مستقیما بر روی خانواده ها و در مقیاس بزرگتر روی نهاد اجتماعی پاکستان تأثیر گذاشته را بوجود آورده است. یکی از این مسائل تبدیل شکل سنتی اداره خانواده از پدرسالاری به مادرسالاری است. این پدیده در جای جای کشور اسلامی پاکستان مشهود است و نمود بیشتر آن در جوامع روستایی ایالت پنجاب پاکستان این امر بیشتر هویدا است.

فقر و زنان پاکستانی
زنان پاکستانی در مقایسه با مردان، عموما از موقعیت نامساعدی برخوردارند. فقر زنان نشان دهنده شکست اساسی در سیستمهای عادی اجتماعی می باشد. این امر که پیامدهای جدی برای زنان دارد، به بافت اجتماعی که زن جزء مهمی از آن را تشکیل می دهد برمی گردد. فقر زنان ریشه در وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی خانواده ها، ساختار اجتماعی جامعه، صفات غریب نهادهای خانوادگی، اسلوبهای رفتار اجتماعی و ساختار آداب و رسوم اجتماعی دارد. از دید بررسی حاضر، زن فقیر، به مثابه زنی تعریف شده است که منابع طبیعی حمایت اقتصادی، اجتماعی و عاطفی را از دست داده و به منابع دیگری که در حالت عادی ممکن نبود از این طریق امرار معاش نماید، وابسته شده است.

ـ 90 درصد زنان فقیر متعلق به طبقه اجتماعی، اقتصادی پایین هستند.

ـ مشکلات اقتصادی زمینه را برای تقریبا تمامی موارد فقر فراهم می کند.

ـ اکثریت زنان فقیر متأهل هستند.

ـ بسیاری از زنان فقیر در خانواده های گسترده خود از روابط ناسالم برخوردارند.

ـ بسیاری از این زنان فقیر، یا خیلی جسور و مستقل و باهوشند و یا بسیار عقب مانده و از نظر احساسی بی ثبات.

ـ ازدواج اجباری و ازدواجهایی که والدین برای دختر ترتیب می دهند یکی از مهمترین عوامل فقر برای زنان در جامعه پاکستان است.

ـ رفتار خشونت آمیز والدین غیرصلبی در فقر زنان جوان در پاکستان نقش عمده ای دارد.

ـ از نظر اقتصادی، نقش غیر تولیدی زن در جامعه سنتی مهمترین عاملی است که منجر به فقر او می شود.

ـ مشکلات زناشویی در میان والدین نیز از علل فقر به شمار می رود.

ـ بسیار مشکل است که یک زن فقیر را در کشور پاکستان توانبخشی کرد و او را به جامعه باز گرداند.

ـ بسیاری از زنان فقیر خصوصا در جوامع روستایی، پس از مرگ شوهر توسط خانواده شوهر خود طرد می شوند و اموالشان نیز مصادر می گردد.

به زنان در پاکستان چه
می گذرد؟

این عنوان مطلبی است که بولتن سیما در راولپندی تهیه کرده است. از جمله اینکه در جامعه پاکستان، زن از احترام و جایگاه ویژه خود برخوردار نیست. خصوصا در دوران حاکمیت رژیمهای نظامی، مصائب وحشتناک زیادی بر زنان این کشور گذشته است. ظلم و ستمی که حتی در جوامع غیر اسلامی بر زنان وارد نمی شود. برهنه کردن و کشاندن زنان و دختران جوان به خیابانها و یا وادار کردن آنها به اجرای انواع رقصها، خوانندگی و ... از جمله مصائبی است که گریبان نیمی از پیکره جامعه را گرفته است. مصیبت بالاتر اینکه کسی با چنین وضعیتی مخالفت نمی کند. مردم نسبت به وضعیت موجود عادت کرده و در واقع بی تفاوت شده اند و عاطفه و احساس را از آنها گرفته اند. اگر قبلاً در هر گوشه از مملکت اسلامی پاکستان سرقتی صورت می گرفت فقط جهت کسب مال و ثروت بود. اما متأسفانه امروزه علاوه بر غارت اموال مردم، با زور به زنان تجاوز می کنند. مردم نیز به دلیل پرهیز از آبروریزی در جامعه از شکایت به پلیس و مراجع قانونی امتناع می ورزند. لذا وقوع چنین جنایاتی در مراکز و مراجع ذیصلاح دقیقا ثبت نمی شود و آمار دقیقی به دست نمی دهد. با این حال در سال 1375 (1996م) وقایع زیادی رخ داد که اهم آنها به طور اجمال به شرح زیر است:

ـ طبق گزارش روزنامه ها، حدود 80 زن به قتل رسیده اند که اکثر آنها در اثر سوء تفاهم و تعصب بیجای شوهران، جان خود را از دست داده اند.

ـ تقریبا حدود یک هزار زن در اثر انفجار کپسول گاز سوخته و جان سپرده اند.

ـ هزاران مورد جرائم از قبیل ربوده شدن، قتل، تجاوز، سوزانیدن و ... به ثبت رسیده است.

ـ 3443 دختر 11 تا 18 ساله مورد هتک حرمت واقع شده اند. قابل ذکر است که در این مورد ارقام نشان دهنده عمق فاجعه نیست چرا که در اکثر موارد به علت حفظ آبرو و شرم و حیا، مسائل و معضلاتی از این گونه پوشیده و پنهان می ماند و هرگز به ثبت نمی رسد.

ـ تعداد 38000 درخواست طلاق شده که 18000 آنها منجر به متارکه شده است. آمار و ارقامی که در مطلب فوق ذکر گردید، سیمای دقیقی از وضعیت زن مسلمان پاکستانی را ارائه نمی دهد. ولی چون بیان چنین دردها و معضلات اجتماعی از زبان مردم پاکستان است، جای تردید در این زمینه باقی نمی گذارد.

چنان که درگیری زن با شوهر معتاد و تنبیه شدن وی توسط شوهرش اختلاف زنان جوان با شوهران در اثر نداشتن جهیزیه و تنبیه شدن و حتی جدایی آنها از همدیگر اختلاف خانوادگی در اثر سوءظنهای بیجا از جمله مواردی است که با زندگی اکثر زنان پاکستانی بویژه روستائیان عجین شده است. آنچه قاطعانه می توان ادعا کرد این است که زنان در جامعه پاکستان امنیت لازم را ندارند.

نگاهی به وضعیت زنان منطقه
آزاد پاکستان

مناطق آزاد پاکستان، مناطق عشایرنشین استان سرحد شمال غربی همجوار با کشور افغانستان را در بر می گیرد. مردم عشایر این مناطق مسایل و مشکلات اجتماعی را طبق قوانین و مقررات عشایری و سیستم جرگه ای حل و فصل می کنند. دولت پاکستان در اداره امور قبایل نفوذ کامل ندارد. مردم این مناطق حتی از حق رأی دادن در مجلس شورا و ایالتی محروم هستند و فقط رؤسای قبایل از حق رأی دادن برخوردار می باشند. مناطق عشایرنشین پاکستان در دوران حکومت بریتانیا بر شبه قاره به صورت آژانس اداره می شدند.

زنان مناطق آزاد کشور پاکستان از محرومترین قشرهای این کشور هستند، هیچ گونه آزادی نداشته و از حق کسب تحصیل و علم نیز محروم می باشند و عده معدودی هم که موفق به کسب علم می شوند، بعد از اتمام تحصیلات به دلیل مخالفت خانواده، اجازه فعالیت در جامعه را ندارند. ازدواج دختران، در این مناطق بسیار عجیب است. غالبا والدین، دختران خود را می فروشند. دختر دم بخت به ازدواج کسی درمی آید که مبلغ بیشتری بپردازد. در امر ازدواج و تشکیل خانواده معیار و ضوابط منطقی وجود ندارد. در باره مردی که با دختر ازدواج می کند تحقیق لازم به عمل نمی آید. در این رهگذر، آینده دختران قربانی حرص و طمع والدین می شود. تنها درصد پایینی از خانواده ها دخترانشان را مطابق قوانین اسلام به منزل بخت می فرستند و یا در مسأله «ارث» سهیم می دانند.

برای حل این معضل، علماء و روحانیون تلاش فراوانی کرده اند ولی فعالیت آنها سودی نبخشیده و مردم مناطق آزاد طبق سنن و رسوم رایج خویش عمل می کنند. برنامه تنظیم خانواده در این مناطق اجراء نمی شود. هر ساله تعداد زیادی از زنان، «مادر» می شوند. کمبود شدید پزشک در

این مناطق بسیار محسوس است. زنان از توضیح بیماریهای داخلی برای پزشکان معدودی که در این مناطق به خدمت مشغول هستند، شرم دارند و به ناچار با بیماری کنار می آیند.

هر کس پول بیشتری بدهد دختر مال او است. زنان مناطق آزاد پاکستان در باتلاق مشکلات فرورفته اند. متأسفانه در جهان امروز، ما هنوز شاهد چنین جهالت و نادانی هستیم و والدین فقط در این فکر هستند که چه کسی پول بیشتری می دهد تا دختر خود را به او بدهند.

در میان زنان مناطق آزاد، زنهایی وجود دارند که موی سرشان ریخته است. آنها از صبح تا ظهر هر روز به هیزم شکنی مشغول بوده و بعدازظهرها تا شب از چشمه آب می آورند. مردان این مناطق کمتر به فکر وضعیت روحی و جسمی زنان خود هستند. حتی زنان باردار و مریض موظف هستند کار خود را انجام دهند. مردان در منزل می نشینند و زنان در مزارع و فعالیتهای اجتماعی حضور دارند.

زنان پاکستانی و بهداشت
این حقیقت که زنان «بی حاصل» در نظر گرفته می شوند، منجر به کاهش سلامت زنان نسبت به مردان شده است. این مسأله در میزان مرگ و میر زنان نسبت به مردان مشخص است و مانند کشورهای دیگر شبه قاره، تعداد مردان در پاکستان بیشتر از تعداد زنان است. از آنجایی که یک دختر پاکستانی از برادر خودش فرد کم ارزش تری در نظر گرفته می شود، بنابراین از برادرش کمتر غذا می خورد و به ندرت او را نزد پزشک می برند.

در دوران نوجوانی که ازدواج می کند، سلامت او به دلیل حاملگی زیاد که در بسیاری موارد به افتادن بچه منجر می شود و زایمانهای متعدد و در نتیجه شیردادن زیاد، کاهش پیدا می کند. زنان و مردان پاکستانی زمانی که به سن پیری می رسند فقط نزد پسر خود می روند و به همین دلیل زنان آن قدر زایمان می کنند تا اینکه حداقل 2 پسر داشته باشند. به همین دلیل اکثر زنان پاکستانی به شدت کم خون هستند و بسیار عادی است که زنان در پاکستان از نظر سنی دو برابر شوهران خود به نظر می رسند.

در پاکستان، کشوری که کودکان از ارزش زیادی برخوردارند، بچه به دنیا آوردن، بویژه فرزند پسر به عنوان عاملی مهم برای زن بالغ متأهل در نظر گرفته می شود. عقیم بودن، بدبختی بزرگی محسوب می شود و در بسیاری از موارد، دلیل طلاق دادن زن یا ازدواج مجدّد مردها بوده است.

بر اساس تحقیقات ملی، معلوم شده است که تعداد فرزند مطلوب در یک خانواده 4 فرزند است. فاصله ظاهری بین وضعیت موجود و ایده آل نشان می دهد که زوجها در سطح متوسط بیش از دلخواهشان بچه دار می شوند و این در نهایت به مخاطره سلامت زنان می انجامد.

رشد بسیار جمعیت باعث نگرانی دولت پاکستان در دهه اخیر شده است. بدین منظور برنامه عملی برای پایین آوردن درصد رشد جمعیت ارائه شد که زنان متأهل هدف این برنامه شدند:

ـ معرفی روشهای جلوگیری از بارداری برای خانواده ها

ـ تشکیل کلینیک برای انجام این روشها

ولی از این برنامه ها استقبال زیادی به عمل نیامد.

سلامت زن پاکستانی
آمار نشان می دهد که میزان مرگ و میر زنان در سن 15 تا 39 سالگی از میزان مرگ و میر مردان در این سن بیشتر است. بعد از سن 40 سالگی میزان مرگ و میر مردان از زنان بیشتر می شود. در پاکستان مرگ هنگام زایمان بسیار زیاد است و میزان مرگ و میر و بیماری در ارتباط با دوران بارداری و زایمان روز به روز بیشتر می شود.

قابل دسترس بودن پزشک زن در کشوری مانند پاکستان که زنان ترجیح می دهند بیشتر نزد پزشک زن بروند، بسیار مهم است. در پاکستان اکثر زایمانها به دلیل ضرورت، در خانه صورت می گیرد و چون توسط قابله ها انجام می شود به دلیل بهداشتی نبودن و عدم استفاده از آنتی بیوتیک و راههای دیگر جلوگیری از عفونت، بسیاری موارد به بیماری حاد عفونی می انجامد.

به غیر از خطراتی که زنان در نتیجه زایمانهایی که توسط افراد ناآزموده در خانه صورت می گیرد با آنها روبه رو هستند، خطر دیگری که سلامت زنهای پاکستانی را تهدید می کند، کورتاژ اجباری است. کورتاژ در پاکستان غیر قانونی است، ولی در بخشهای عمومی، این قانون بیشتر از بخشهای خصوصی رعایت می شود، زیرا زنهایی که این عمل را در بخش خصوصی انجام می دهند بیشتر قادر به پرداخت هزینه زیاد پزشک هستند. برای کورتاژ، زنان فقط هنگامی به بیمارستان می روند که برای آنها مشکلی پیش می آید ولی اگر برایشان مسأله ای پیش نیاید هرگز قدم به بیمارستان نمی گذارند.

کمبود آهن بین زنان پاکستانی بسیار رایج و شایع است و با در نظر گرفتن نوع تغذیه زن پاکستانی و فشارهای زندگی، جای تعجب نیست که می بینیم زنان بیشتر با بیماریهای عصبی روبه رو هستند.

ایدز، واقعیتی زنده و خطرناک، سایه شوم خود را بر سرکشور اسلامی پاکستان نیز گسترانیده و با سرعت زیاد گسترش می یابد و تأخیر در مبارزه اصولی با آن هلاکت جامعه را در پی خواهد داشت. غالبا پاکستانیهای مقیم امارات عربی متحده و کشورهای عربی که جهت کار در آنجا سکنی گزیده اند، حامل این ویروس برای همسرانشان هستند. مسأله فحشاء به صورت غیر علنی و حتی آشکار در برخی محله ها، واقعیت تلخ دیگری است که علی رغم انکار دولت وجود دارد. مسأله ایدز در پاکستان چون سایر کشورهای جهان یکی از مهمترین مشکلات جوامع پزشکی امروزی است.

طبق آمار سازمان بهداشت جهانی تا سال 1379 (2000م) تعداد بیماران مبتلا به ایدز کشورهای آسیایی بیش از دو برابر بیماران کشورهای دیگر خواهد شد. به نوشته یکی از روزنامه ها، به نقل از منابع غیر رسمی، از هر یک میلیون پاکستانی 25 نفر مبتلا به ایدز هستند و بیشترین بیماران ایدز در منطقه «فتح» می باشند. در استان سرحد بعد از آزمایش 56 نفری که از آسیای میانه برگشته بودند، پاسخ 30 مورد آنها مثبت بود، که به دستور مقامات و شخصیتهای بانفوذ ایالت مذکور، ادامه کار آزمایش متوقف شد.

چنان که مبتلا بودن 300 پاکستانی مقیم امارات متحده عربی، باعث اخراج آنان از این کشور شد. در بعضی از محلات پاکستان ایدز گسترش یافته و خود به خود، وضعیت بهداشت جامعه پاکستان را مورد مخاطره قرار داده و سلامت جمعیت 48 درصدی زنان پاکستان را بیش از پیش به مخاطره انداخته است. متأسفانه دولت به مراکز رشد سریع ایدز هیچ گونه توجهی ندارد. علماء و اندیشمندان پاکستانی نیز در مورد بیماری ایدز واقعیتها را بیان نمی کنند. آنان معتقدند که ابراز این گونه مسایل و مشکلات چیزی جز افزودن به مشکلات جاری کشور نیست. اما ایدز واقعیتی زنده است که با سرعت گسترش می یابد.

ادامه دارد.

نظر شما