جنسیت یک مشکل نیست، یک فرصت طلایی است
مجله پیام زن بهمن 1376، شماره 71
5
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین آقای خاتمی، رئیس جمهوری اسلامی ایران
در دومین کنگره اتحادیه بین المللی سازمانهای غیر دولتی زنان مسلمان
اشاره:
دومین کنگره اتحادیه بین المللی سازمانهای غیر دولتی زنان مسلمان در تاریخ 8/9/76 در تهران برگزار شد. در مراسم افتتاحیه این کنگره که با حضور دهها مهمان زن از کشورهای مختلف تشکیل شده بود، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای خاتمی سخنانی ایراد کردند. با توجه به نکات راهگشایی که در این سخنان وجود دارد، مناسب دیدیم متن آن را تقدیم کنیم.
انسان و جامعه بشری به طور کلی دارای مشکلات عامی است که بهره و حاصل حل آن مسایل و مشکلات به همه انسانها اعم از زن و مرد می رسد. فقر، جهل، عقب ماندگی و نظایر این امور،از مسایل عام بشری است. اگر ما فقر را از بین بردیم، زن و مرد یکسان بهره می گیرند و اگر در جامعه نادانی و جهل از میان رفت، بهره آن به طور یکسان به زن و مرد می رسد و همچنین اگر جامعه ای مرحله عقب ماندگی را طی کرد، همه افراد جامعه اعم از زن و مرد، از برکات این موضوع بهره می گیرند. همچنین جامعه بخشهایی دارد که به اقتضای موقعیتشان دستگاههای خاصی دست اندرکار شناخت و حل مسایل آنها و برنامه ریزی برای آنها هستند؛ مثل بخش کارگری، بخش مدیریت، بخش دانشجویی و سایر بخشها. اگر ما مشکلات کارگران را حل کنیم علی القاعده مشکلات زنان و مردان کارگر را حل کرده ایم و یا اگر به مسایل دانشگاهیان رسیدگی کنیم به مسایل زن و مرد هر دو رسیده ایم. اما گاه موضوعی مطرح می شود که دست کم برای من خوشایند نیست نه از این جهت که نباید این موضوع مطرح شود، بلکه از آن جهت که طرح موضوع، خود نشانه یک بیماری و یک مشکل مزمن تاریخی است.
ما گاه به این مسأله می پردازیم که مسأله زنان را چگونه حل کنیم؟ یعنی پای جنسیت را به میان می کشیم و همین که مسأله زن بر محور ذهن ما قرار می گیرد، دلیل بر این است که ما با یک مشکل بزرگ تاریخی روبه رو هستیم. یک مشکل مزمن، یعنی زن، علاوه بر اینکه به عنوان یک کارگر، یک استاد دانشگاه، یک مدیر و یک عضو جامعه دارای مشکلاتی است و در این زمینه ها با مرد نیز مشترک است، ولی مشکل خاص خود رادارد که ناشی از زن بودن اوست و این مشکل ریشه تاریخی دارد، بنابراین حل آن هم دشوار است. البته زن، زن است و مرد، مرد. فاجعه است که اگر این اختلاف را نادیده بگیریم. ولی فاجعه دیگری هم هست و آن اینکه زن را جنس دست دوم به حساب آوریم و نه پاره ای از یک پیکر که پیکر انسانیت است. این موضوع در ادوار مختلف تاریخی جز در برهه های کوتاهی از تاریخ، گریبانگیر بشر بوده است. و به نیمی از پیکر اجتماع تحمیل شده است. البته در مقابل این مشکل و این محرومیت، یک حرکت انفعالی و عکس العملی نیز وجود داشته که خود آن هم مشکل آفرین بوده است. یعنی برای جبران محرومیت تاریخی زن و مظلومیت او، بشر در یک حالت انفعالی به یک راه حل انحرافی رسیده است که این راه حل در صورت افراطی بودن، بسیار هم مشکل آفرین بوده است. این حرکت انفعالی در حالت افراطی به جای حل این مشکل تاریخی، به این نظریه نادرست رسیده است که در جامعه، زن باید سالار باشد. یعنی رگه های تند فمینیسم در روزگار ما. یعنی زن سالاری به جای مردسالاری، در حالی که در جامعه متعادل آنچه باید باشد شایسته سالاری است و شایستگی انسانها در سایه تلاش انسانها برای اکتساب فضایل و خصوصیتهای لازم پدید می آید و زن و مرد در اکتساب این شایستگیها برابرند. صورت انحرافی این جریان انفعالی نیز فراموش کردن نقش زن به عنوان زن است که خود این هم سبب آشفتگیها و مشکلات بزرگی برای جامعه بشری شده است. بنابراین ما با مشکل افراط و تفریط در مورد زنان روبه رو هستیم. در صورت تفریطی آن، زن جنس دوم یا دست دوم است و فلسفه وجودی او این است که در خدمت مرد باشد و در واقع مکمل وجود و زندگی مرد، در حالی که دید درست این است که زن و مرد هر دو مکمل جامعه بشری اند. نتیجه این دید تفریطی، به حاشیه راندگی زن است و زن در حاشیه و انزوا قرار گرفته و در خدمت مصالح مرد می باشد.
دید افراطی دیگر هم این است که نقش بنیادین زن به عنوان زن فراموش می شود بخصوص در تثبیت و تحکیم بنیان خانواده به عنوان هسته اولیه جامعه سالم. همه جهان تا چند دهه پیش جز در برهه های کوتاهی از تاریخ، دچار آن تفریط بود و زن از بسیاری از حقوق انسانی خود محروم بود. من در اینجا می خواهم یک مشکل مهم را که در نظرم هست و باید آن را حل کنیم و همچنین معتقدم که اتحادیه می تواند در این زمینه مطالعه، تبادل نظر و فعالیت کند، بیان کنم. بیان یک تناقض نما یا به قول امروزیها پارادوکس. تناقض میان رشد زن و خانواده که آیا خانواده باید محکم باشد یا زن باید رشد کند و آیا میان این دو تناقضی وجود دارد؟ من فکر می کنم که موضوع و مسأله محوری ما در مورد زن این است. طبعا شما زنان دانشمند بزرگوار می توانید این نظر را مورد بحث و نقد قرار دهید، رد کنید، اصلاح کنید یا تأکید کنید. پارادوکس رشد زن و استحکام خانواده و تناقض فرضی که میان این دو می تواند وجود داشته باشد. رشد، یک فرآیند و جریان اجتماعی است. یعنی انسان و شخصیت انسان در فرآیند جامعه و ارتباطات اجتماعی رشد می کند. رشد عقلانی، عاطفی و مهارتی انسان در گروی حضور او در جامعه و درگیری او با مسایل اجتماعی است. بااستعدادترین و باهوش ترین انسانها را اگر از حضور در جنگ و درگیری با مسایل اجتماعی محروم کنیم، رشد نخواهد کرد یا دست کم رشد او رشد موزون نخواهد بود و بسیار ظالمانه است مقایسه میان تواناییها و شایستگیهای زنی که از حضور در صحنه اجتماع محروم بوده و فرصت امکان رشد جنبه های عقلانی و فکری و عاطفی و اجتماعی خود را نیافته، با مردی که درگیر مسایل اجتماعی بوده است. باید هر دو موجود را با فرصت مناسب و مساوی در معرض رشد قرار داد و آن وقت دید که زنان ما هم مثل مردان ما توانایی رشد را دارند و شایستگیهای فراوانی دارند. پس شرط قطعی و انکارناپذیر رشد انسان، اعم از زن و مرد این است که در عرصه اجتماع حضور به هم رسانند.
از سوی دیگر، آفرینش، زن را در موقعیتی قرار داده که به نظر من موقعیت بسیار ممتازی است و از این جهت خیلی از مرد پیش است و نقش آن در سرنوشت بشر و جامعه، نقش بسیار برجسته ای است. زن به هرحال مادر است و زن از نظر وظایف و کارکردهای طبیعی و آنچه که آفرینش و خدای منّان در وجود او به ودیعه گذاشته است، محور و مدار خانواده است. نقشی که زن در تربیت دارد هیچ وقت مرد ندارد. نقشی که زن در ایجاد و استحکام بنیاد و بنیان خانواده دارد، هیچ گاه مرد ندارد. تناقض نمایی که گفتم اینجاست. آیا در خانه بودن زن یا پذیرش نقش محوری زن در خانواده به معنی به حاشیه راندگی او و دور بودن از صحنه اجتماع و در نتیجه محروم بودن از رشد است؟ و آیا حضور او در صحنه اجتماع و برخورداری از رشد او به معنی محروم شدن جامعه از یک خانواده سالم و مستحکم است؟ من فکر می کنم که موضوع محوری امروز در جوامع بشری و انسانی، از جمله در مورد زنان، تأمل در این پارادوکس و یافتن راه حل این تناقض، ظاهری است.
سؤال: چه کنیم که زن در عرصه اجتماع باشد و رشد کند و چه کنیم که خانه از هم نپاشد؟ یافتن راه میانه دشوار است، اما انسانهای بزرگ کارهای دشوار را حل می کنند. من معتقدم اگر روشن بینانه به اسلام و آموزشهای اسلام بنگریم، به راه حل می رسیم؛ به شرط اینکه بسیاری از ذهنیتها و عادتهایی که زمانه های مختلف به ذهن و جان و اندیشه انسانها تحمیل کرده است را بزداییم. متأسفانه عادتها و ذهنیتهای ناروایی بوده است که به تناسب وضعیت جوامع، شکل گرفته است و تأسف دردآور اینکه این ذهنیتها و عادتها رنگ دین گرفته است. یک امر باطلی جنبه دینی پیدا کرده است و مبارزه با این عادتها و سنتها، مبارزه با دین تلقی شده است. هنوز هم جوامع اسلامی یا جوامع دینی دیگر ما متأسفانه چنین مشکلاتی دارند. مگر ما وضع رقت بار و تاک سوز و دردآور زنان عزیز در افغانستان را نمی بینیم که به نام اسلام مورد این همه اهانت و تحقیر هستند. مگر حتی در کشورهای مسلمان، اتفاقا کشورهایی که دوست غرب هم هستند، وضع زنان ما وضع شایسته و قابل قبولی است؟ بسیار خوب. جوامع بشری دچار اشکالات و مشکلات فرهنگی و فکری هستند، اما چرا این را به حساب دین بگذاریم؟ چرا برداشتهای ناروای خود را رنگ دینی بدهیم و برخورداری از حقوق زن را به معنی پشت کردن به دین و آیین بدانیم. با دین به دیده تازه نگاه کنیم. واقعیتها را بشناسیم، درست به منابع دینی عرضه بداریم و جواب درست بگیریم. به هر حال برای اینکه ما بتوانیم به راه حل برسیم؛ مخاطب من جوامع اسلامی هستند و زنان عزیز مسلمانی که در جستجوی یک راه حل معتدل متوازن در مورد جوامع خودشان از جمله جامعه زنان هستند. مخاطب من زنان عزیز و مردان عزیز جوامع اسلامی هستند. ما برای اینکه به یک راه حل قابل قبولی برسیم، در درجه اول باید آن ذهنیتها و عادتهایی که احیانا رنگ دین هم به خود گرفته است را نقد کنیم. رسیدن به حقیقت جز در سایه نقد و انتقاد میسر نیست. از سوی دیگر، برای اینکه ما دچار مشکل نشویم باید به یک نقد دیگر هم مجهز باشیم. یعنی منفعلانه پذیرای بی چون و چرای راه حلهایی که احیانا در روزگار ما و به صورت انفعالی در برابر حالت تفریطی گذشته برای حل مشکل عرضه شده اند، تسلیم نشویم. نقد سنتها و عادتهای ناروا و نقد راه حلهای احیانا عرضه شده. من تکیه می کنم روی نقد و نه به زبان نفی. هر چه سنت است نباید نفی شود و هر چه تازه است نباید نفی بشود. استقلال و برخورداری از هویت مستقل به معنی نفی آنچه دیگران دارند نیست، به معنی پذیرش آگاهانه و انتخاب گرانه راه حلها و اندیشه هایی است که دیگران دارند و نیز نواندیش بودن به معنی نفی آنچه که به گذشته مربوط است نیست، نقدِ آن است و جدا کردن جوهر حقیقت از جنبه های انحرافی و محدودیتهایی که ذهن و عادت بشر تحمیل کرده است. نقد سنتها و عادتهای موجود و پس زدن و کنار زدن نارواییها و نقد راه حلهای موجود و گزینش انتخاب گرانه و آگاهانه آنچه که به نظر ما درست است و کنار گذاشتن آنچه که نادرست است. به نظر من اتحادیه بین المللی سازمانهای غیر دولتی زنان مسلمان می تواند پرچمدار این حرکت باشد، یعنی با ایجاد زمینه برای بهره گیری از آراء و نظرات اندیشمندان بزرگوار دینی و اجتماعی، بتواند هم مشکل را بشناسد و هم راه حلهای مشکل را جستجو بکند. البته این باید، باید الزامی نیست. نظری است که یک برادر کوچک به ذهنش آمده است و عرضه می دارد تا خود زنان محترم بررسی کنند و تصمیم بگیرند.
خانواده جایگاه بسیار مهمی دارد. اتحادیه باید به این نقطه روشن برسد که جنسیت، یک مشکل نیست، یک فرصت طلایی و فوق العاده است که خدای هستی و آفرینش در اختیار انسان قرار داده تا در سایه او جامعه ای متوازن و متعادل را پدید بیاورد. تجربه زن مسلمان ایرانی بعد از انقلاب، تجربه درخور توجهی است. یقینا زنان در جامعه ما هم مشکلاتی دارند و دستاوردهایی که خود ما هم باید هوشیارانه و منصفانه دائما در صدد شناخت مشکلات زنانمان، حتی بعد از انقلاب، و یافتن راه حلهای مناسب برای رفع آن مشکلات باشیم. اما زن مسلمان ایرانی بعد از انقلاب تجربه بسیار درخور توجهی داشته است که این تجربه عبارت است از حضور موقّرانه و فعالانه زن در همه عرصه های اجتماعی و رفع محدودیتها در برابر او برای این حضور فعال و در عین حال اهتمام به امر خانواده به عنوان هسته مرکزی و اصلی اجتماع که اگر خانواده سالم و پویا و مستحکم داشتیم جامعه سالم و پویا و مستحکم هم خواهیم داشت. هم باید اسلام را درست بشناسیم و از نو و هم زمانه خویش را و راه حل را بیابیم.
من به مرکز امور مشارکت زنان عرض کردم که در این زمینه مطالعه و بررسی کنند، مدد بگیرند و همه راه حلها را بجوییم که چه کنیم که انجام وظیفه مادری و محوری زن در خانه به معنی به حاشیه راندگی و محرومیت او از صحنه اجتماع نباشد و حضور او در صحنه اجتماع به معنی نادیده انگاشتن نقش بنیانی و محوری او در خانواده نباشد. البته آن وقت برای این، باید راهکارهای خودش را پیدا کرد. یعنی در ساعات کار، در نحوه کاری که زنان می کنند، در تسهیلاتی که برای زنان فراهم می آید، حتما باید امتیازاتی نسبت به مردان داشته باشند که بین اشتغال و حضور در صحنه و خانواده مجبور نشوند یکی را انتخاب کنند. این ما هستیم که باید این زمینه را برای آنها فراهم بیاوریم و نیز این اتحادیه باید در سراسر دنیا مطالعه کند وضع زنان در کشورهای غربی، اروپایی و آمریکای میانه، در کشورهای صنعتی، وضع زنان در کشورهای اسلامی، وضع زنان در آفریقا و آمریکای لاتین، در آسیای میانه که هر کدام مشکلات خاص خودشان را دارند و یافتن راه حلهای مناسب برای مشکلات آنان.
امیدوارم که این اتحادیه و نیز تلاشهای خیرخواهانه ای که از سوی زنان خوب، زنانی که هم پای بند به مبانی اسلام هستند و هم خواستار حل مشکلات زنان هستند، چه در ایران و چه در سراسر جهان، بخصوص از طریق این اتحادیه، این تلاشها به این نتیجه برسد که الگو و نمونه یک زن برجسته مسلمان را ترسیم کنیم، که نه تنها در کشورهای اسلامی الگو باشد، بلکه بتواند سرمشقی باشد برای همه زنان آزاده و خیراندیش جهان و چنین باد.
خدا یار و یاور شما باشد.
نظر شما