بزرگ خاندان صدر در کاظمین شرح حال آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر
مجله فرهنگ زیارت فروردین ماه سال 1392 شماره 15 و 16
مقدمه
کتاب معروف «ریاض المسائل» اجازه اجتهاد گرفت. در متن این اجازه تصریح شده بود که آقا سید صدرالدین از چهار سال پیشتر، یعنی از سیزده سالگی، در احکام مجتهد بوده است.
آقا سید صدرالدین در سال ١٢٢۶ق به ایران هجرت کرد و پس از یک سال شاگردی در محضر مرحوم میرزای قمی در قم، در اصفهان سکونت گزید. فرزندان وی که همه در اصفهان به دنیا آمدند، به سبب حُسن شهرت پدر، به «صدر»، «صدرعاملی» یا «صدرزاده» معروف شدند. همه فرزندان پسر، در اصفهان باقی ماندند، به جز کوچک ترین آنها یعنی مرحوم آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر (١٢۵۵-١٣٣٨ق)، که در سال ١٢٨١ق مجتهداً برای ادامه تحصیل به عراق رفت و در آن جا اقامت گزید.
وی پس از حدود نیم قرن زندگی و فعالیت مؤثر علمی و مذهبی در شهرهای نجف، سامرا و کربلا، در سال ١٣٣۴ق به سبب بیماری، در کاظمین مستقر شد و در سال ١٣٣٨ در همان شهر درگذشت و در حرم مطهر امام موسی کاظم (ع) به خاک سپرده شد. چهار فرزند پسر او یعنی آیت الله آقا سید محمدمهدی (١٢٩۶-١٣۵٨ق)، آقا سید صدرالدین (١٢٩٩-١٣٧٣ق)، آقا سید محمدجواد (١٣٠١-١٣۶١ق) و آقا سید حیدر صدر (١٣٠٩-١٣۵۶ق)، همه از علمای بزرگ شیعه بودند و به جز آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر که در ایران و قم اقامت گزید، سه برادر دیگر در کاظمین زیستند و رهبری مذهبی آن شهر را بر عهده داشتند و پس از وفات، در حرم مطهر امام موسی کاظم (ع) در کنار
پدر به خاک سپرده شدند. امروز نیز آیت الله سید حسین صدر (متولد ١٣٧١ق)، فرزند مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر و نوه مرحوم آیت الله سید حیدر صدر در کاظمین زندگی می کند و فعالیت های علمی و مذهبی پدر و اجداد خویش را پی می گیرد.
شاخه دیگری از خاندان صدر از برادرزادگان مرحوم آیت الله العظمی سید صدرالدین موسوی عاملی نیز هستند که به نام ایشان خوانده شده اند. مرحوم آیت الله آقا سید محمدعلی موسوی عاملی (١١٩۵-١٢٣٧ق) برادر کوچک تر آقا سید صدرالدین بود که به دعوت ایشان از عراق به اصفهان آمد تا در آن جا سکنی گزیند؛ اما پس از مدتی کوتاه بیمار شد و در آن جا درگذشت.
پس از درگذشت آقا سید محمدعلی، فرزندان ایشان، همه تحت سرپرستی عموی شان آقا سید صدرالدین درآمدند و بعدها اغلب به نام عمویشان «صدر» نامیده شدند. از جمله فرزند کوچک تر آقا سید محمدعلی، یعنی آقا سید هادی که بیش از دیگر برادران با عموی خود انس گرفت. مرحوم آیت الله آقا سید هادی صدر (١٢٣۵-١٣١۶ق) از شاگردان عموی خود، مرحوم آیت الله العظمی سید صدرالدین موسوی عاملی بود که بعدها از اصفهان به عراق و کاظمین بازگشت و رهبری مذهبی این شهر را عهده دار شد و در همان جا درگذشت و در حرم مطهر امام موسی کاظم (ع) به خاک سپرده شد. فرزند بزرگ ایشان، مرحوم آیت الله سید حسن صدر (١٢٧٢-١٣۵۴ق) نیز که از شاگردان برجسته میرزا حسن شیرازی بود، در کاظمین زیست و پس از مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر به مرجعیت رسید و سرانجام در کاظمین درگذشت و در حرم مطهر امام موسی کاظم (ع) در کنار پدر خویش به خاک سپرده شد. مرحوم آیت الله سید محمد صدر (١٣٠٠-١٣٧۵ق) فرزند بزرگ آقا سید حسن صدر بود که از رهبران مبارزه مردم عراق با استعمار انگلیس به شمار می رفت و بعدها به مقام ریاست مجلس اعیان و سپس نخست وزیری عراق رسید. وی نیز در کاظمین زیست و در همان جا درگذشت و در حرم مطهر امام موسی کاظم (ع) به خاک سپرده شد.
آنچه در پی خواهد آمد، شرح حال مرحوم آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر است که نه تنها در میان چهره های مدفون این خاندان در کاظمین، بلکه پس از پدر، برجسته ترین فرد این خاندان است.
ولادت، کودکی و تحصیل در اصفهان
١). سید حسن صدر، تکملۀ امل الآمال، ص١٠۴ و ١٠۵؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج٣، ص۴٢١؛ سید محمدمهدی خوانساری، احسن الودیعه، ص٢٠٨؛ سید محمدباقر کتابی، رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ١٨٠.
٢). گفت وگوی تلفنی نگارنده با استاد سید حسین شرف الدین، ٢٧ اردیبهشت ١٣٨٧، صور (لبنان).
٣). سید عبدالحسین شرف الدین عاملی، بغیةالراغبین، ج٧، ص١٩٩؛ محمدعلی حبیب آبادی، مکارم الآثار، ج۵، ص١۵۶۵.
۴). بغیةالراغبین، ج٧، ص ١٩٩ - ٢١۵.
رسیدگی به کارهای وی را بر عهده گرفت. سالیانی چند که برخی نزدیک به هشت تا ده سال گفته اند، شب و روز را در دروس پایانی سطح و سپس خارج فقه و اصول شیخ محمدباقر نجفی شرکت جست و چنان پیشرفت کرد که «مشار بالبنان» شد و استادش بر احراز ملکه استنباط توسط وی تصریح نمود. گفته اند سید اسماعیل از شاگردان خاص شیخ محمدباقر نجفی و از اصحاب جلسات خصوصی استاد بود. همچنین گفته اند وی اساساً مؤسس بعضی دروس خارج استاد بود؛ چنان که ابتدا تنها خود به شکل خصوصی در این دروس حاضر می شد و بعدها این دروس گسترش پیدا کرد و اهل فضل به آن ملحق شدند. ١
هجرت به نجف
در سال ١٢٨١ق اموال موروثی خود را به برادران سپرد و همراه مادر با این آرزو رهسپار کربلا شد که بتواند در محضر شیخ مرتضی انصاری شاگردی کند. ٢اما وقتی در دهه سوم جمادی الثانی به کربلا رسید، با خبر درگذشت شیخ انصاری در هجدهمین روز این ماه مواجه شد. با اندوه عازم نجف اشرف شد و از آن پس سال ها مجتهداً در محضر سه شاگرد بزرگ شیخ انصاری، یعنی آیات عظام شیخ مهدی کاشف الغطاء و شیخ راضی نجفی فقه آموخت و نزد میرزا حسن شیرازی، هم فقه و هم اصول فرا گرفت. ٣
حضور وی در درس میرزای شیرازی، به جز برخی سفرهای کوتاه، تا آخرین روز حیات استاد، یعنی نزدیک به سه دهه تمام ادامه داشت. وی نه تنها به جهت علمی از میرزای شیرازی متأثر بود، بلکه به جهات روحی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی نیز از آن بزرگوار تأثیر پذیرفت. سید اسماعیل در دوران اقامت در نجف، علاوه بر تکمیل مدارج فقه، اصول و حدیث، به فراگیری اخلاق و سایر علوم عقلی مانند فلسفه، کلام و ظاهراً ریاضی، هندسه، هیأت و نجوم قدیم نیز پرداخت. اگرچه روشن نیست که وی این علوم را نزد کدام اساتید فرا گرفت، اما از نکته هایی که از علوم یاد شده در دروس فقه و اصول وجود دارد، پیداست که در آن زمینه ها نیز اطلاعات فراوانی دارد. ۴
١). همان، ص٢١۵.
٢). همان، ص٢٠١؛ سید محمدعلی روضاتی، زندگانی آیت الله چهارسوقی، ص٢١۵.
٣). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢٠١ و ٢٠٩.
۴). همان، ص ٢١۶ و ٢١٧؛ سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص٢١.
در سال ١٢٨١ یا ١٢٨٢ق، پس از چند ماه حضور در دروس علمای نجف، همراه خواهر بزرگ تر خود زمزم بیگم (همسر شیخ محمدباقر نجفی) عازم سفر حج شد. در حج آن سال بسیاری از حجاج، از جمله خواهر وی، به سبب شیوع بیماری وبا درگذشتند. آقا سید اسماعیل نیز به این بیماری مبتلا شد، اما تقدیر خدا چنین بود که شفا یابد و در سال ١٢٨٢ق به نجف بازگردد. ١
در پانزدهم شعبان ١٢٨٧ق با یکی از دختران پسرعمویش آیت الله سید هادی صدر ازدواج کرد و بدین ترتیب با آیت الله سید یوسف شرف الدین (پدر آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین) و شیخ عبدالحسین آل یاسین باجناق شد. مراسم عروسی آقا سید اسماعیل و باجناقش آیت الله سید یوسف شرف الدین، در یک زمان و مکان، به طور مشترک برگذار گردید. ٢
در سال ١٢٩١ق دوباره بیمار گردید و در پی تأکید پزشکان بر ضرورت تغییر آب و هوا رهسپار اصفهان شد. ٣علما، فضلا و طبقات مختلف مردم از بازگشت وی به گرمی استقبال و امامت مسجد جامع اصفهان را به او واگذار کردند. در دوران اقامت در اصفهان، به مناسبت، بر منبر نیز می رفت و مردم را وعظ و ارشاد می کرد. ۴اقبال قاطبه مردم به وی و محبوبیت و درخشش او در مدتی کوتاه چنان شدت یافت که با طبع و میل باطنی اش به ساده زیستی و پرهیز از ظهور و بروز در تعارض افتاد. به همین سبب در سال ١٢٩۴ق ناگهان و بی خبر اصفهان را ترک و به نجف اشرف بازگشت. ۵
١). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢٠٢.
٢). همان.
٣). همان، ص٢٠٣. برخی مورخین زمان کسالت سید اسماعیل و سفر وی به اصفهان را اندکی پس از بازگشت وی از سفر حج در سال ١٢٨٢ق دانسته اند (سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۵، ص٢١٩) که درست به نظر نمی رسد.
۴). محمد حرزالدین نجفی، معارف الرجال، ج١، ص١١٧.
۵). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢٠٣ و اعیان الشیعه، ج۵، ص٢١٩.
هجرت به سامرا
١). مسئولیت مرجعیت شیعه پس از فوت آیت الله العظمی شیخ مرتضی انصاری بنا بر تکلیف بزرگان وقتِ حوزه نجف، بر عهده میرزای شیرازی قرار گرفت و در سال ١٢٩٩ق که آیت الله العظمی سید حسین کوه کمری آخرین مرجع معاصر وقت درگذشت، به شکل مطلق در وی منحصر گردید. احسن الودیعه، ج١، ص١۶٠؛ مکارم الآثار، ج٣، ص٨٨۵.
٢). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢٠٣؛ نقباء البشر، ج١، ص١۶٠.
٣). تکملة امل الآمال، ص١٠۵؛ محدث قمی، منتهی الآمال، ج٢، ص٢۶١.
۴). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢٠٢. برخی مورخین تاریخ سفر وی به مشهد را سال ١٣٠٠ق ذکر کرده اند (اعیان الشیعه، ج۵، ص٢١٩) اما مرحوم شرف الدین پس از نقل روایت اخیر آورده است: «[تاریخ] صحیح همانی است که ما گفتیم [١٣٠١ق]».
۵). اعیان الشیعه، ج۵، ٢١٩ و ج١۵، ص٢٣ و ٣١٩.
۶). مرحوم شرف الدین از آقا شیخ محمدرضا فرزند آیت الله شیخ محمدحسین نجفی در هنگام فوت پدر با عنوان فرزندی خردسال یاد کرده (بغیةالراغبین، ج٧، ص٢٠۴) که نادرست به نظر می رسد؛ زیرا آقا شیخ محمدرضا متولد سال ١٢٨٧ق و لذا هنگام درگذشت پدر در سنین بیست و یک سالگی بوده است. سید مصلح الدین مهدوی، تاریخ علمی - اجتماعی اصفهان، ج٢، ص٢٢٢.
٧). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢٠٣و٢٠۴.
اصرار میرزای شیرازی بر حضور آقا سید اسماعیل در سامرا دلایل مختلفی داشت. بازگشت آقا سید اسماعیل به سامرا چند ماه پس از صدور حکم تاریخی تحریم تنباکو در اول جمادی الاولی سال ١٣٠٩ و در زمانی صورت گرفت که مبارزات میرزای شیرازی با استعمار انگلیس به اوج رسیده بود. اگرچه درباره نقش آقا سید اسماعیل به عنوان مشاور میرزا در مدیریت این مبارزه، سندی منتشر نشده، اما برخی محققین از آن یاد و تجلیل کرده اند. از دیگر اسباب اصرار میرزای شیرازی بر حضور سید اسماعیل در سامرا این بود که افزایش اشتغالات مرجعیت و نیز بالا رفتن سن، ادامه تدریس با حفظ نظم گذشته را برای وی دشوار کرده بود. به همین سبب در صدد برآمد تا اداره حوزه ی درسی سامرا را به طور کامل به سه تن از شاگردان برتر خود، یعنی آیات عظام سید اسماعیل صدر، سید محمد فشارکی اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی واگذار کند. این گونه بود که این سه تن در زمان حیات میرزای شیرازی، رسما عهده دار حوزه درسی سامرا شدند. البته در این میان، درس آقا سید اسماعیل از سوی فضلا و دانش پژوهان بیشتر مورد استقبال قرار گرفت. ١
١). تکملة امل الآمال، ص١٠۴؛ معارف الرجال، ج١، ص١١۶؛ زندگی و افکار شهید صدر، ص٢٢.
مرجعیت دینی
میرزای شیرازی در بیست وچهارم شعبان ١٣١٢ درگذشت. در پی وفات وی امر مرجعیت و زعامت دینی به آقا سید اسماعیل انتقال یافت و فرزندان میرزا همه دارایی ها و وجوه شرعیه ای را که بر جای مانده بود، به آقا سید اسماعیل واگذار کردند. اغلب علما، فضلا و حتی مقدسین حوزه، مردم را در امر تقلید به وی ارجاع دادند. از گروه اخیر، می توان از حضرات آیات میرزا حسین نوری، ١ملا فتحعلی سلطان آبادی، سید مرتضی کشمیری، میرزا ابراهیم محلاتی و سید ابراهیم خراسانی نام برد. آیات عظام میرزا حسین نائینی و شیخ حسن کربلایی وی را مرجع اعلم پس از میرزای شیرازی معرفی کردند. ٢گفته شده آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و سید محمدکاظم یزدی در زمان حیات میرزای شیرازی، از نجف به سامرا آمدند تا آقا سید اسماعیل برای آنها شهریه قرار دهد. آقا سید اسماعیل اگرچه در امر مرجعیت بر اقران خود تقدم یافته بود، اما در سال ١٣١۴ق، یعنی حدود دو سال پس از درگذشت میرزای شیرازی، بنا بر اسبابی که هرگز با وضوح و جزئیات شرح داده نشده، ولی توسط برخی بزرگان «اجباری»، «تکلیف شرعی»، «جهات تقوایی» یا «گریز از ریاست و زعامت» ارزیابی شد، سامرا را به قصد نجف اشرف ترک کرد. ٣آیت الله سید موسی شبیری زنجانی نقل می کند که گویا میان اصحاب آقا سید اسماعیل و آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی منازعه ای شدید در سامرا شکل گرفته بود که کدام یک از این دو عالم بزرگ بر دیگری تقدم دارند. آقا سید اسماعیل که از مرجعیت، ریاست و این گونه عوالم گریزان بود، مانند میرزا محمدتقی شیرزای، خودش کنار کشید و سامرا را ترک کرد تا از تبعات این گونه امور دور باشد. ۴
هجرت به کربلا
سید اسماعیل صدر وقتی به کربلا رسید، درباره عزیمت به نجف استخاره کرد و چون پاسخ استخاره وی را از استقرار در نجف نهی کرد، در همان شهر مقدس رحل اقامت افکند. ۵اگرچه به هنگام ترک سامرا از بزرگان آن حوزه تقاضا کرده بود تا برای جلوگیری از رکود آن، در همان جا باقی بمانند، اما بسیاری از علما و فضلای شاخص وقت، از جمله آیات عظام و حجج اسلام میرزا حسین نوری، سید حسن صدر، ملا فتحعلی سلطان آبادی، سید ابراهیم خراسانی، میرزا حسین نائینی، شیخ حسن کربلایی و سید علی سیستانی در پی وی عازم کربلا شدند. از دیگر شهرهای عراق نیز شمار زیادی از علما و فضلا رهسپار کربلا شدند. اقامت آقا سید اسماعیل در کربلا تا سال ١٣٣۴ق نزدیک دو دهه تمام به طول انجامید و باعث شد تا حوزه علمیه آن شهر مقدس مجدداً احیا و به سرعت به یکی از پایگاه های مهم علم و دانش تبدیل شود. ۶
١). آیت الله میرزا حسین نوری در پاسخ اهالی شهر مراغه درباره مرجع بعد از میرزای شیرازی، پس از معرفی آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر چنین نوشته بود: «هرکه را درد دین است، متعین همین است». محمدباقر صدر، السیره و المسیره فی حقائق و وثائق، ج١، ص۶٠.
٢). سید موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا، ج٢، ص۴۵٨.
٣). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢٠۵؛ تکملة امل الآمال، ص ١٠۵؛ یادنامه امام موسی صدر، ص١٠٩ (سخنان آیت الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی).
۴). جرعه ای از دریا، ج٢، ص۴۵٨.
۵). زندگی و افکار شهید صدر، ص٢٢.
۶). همان و ریحانةالادب، ص۴٢٢.
شیوه تدریس
از [استفاده ی او از] اساتید نیست؛ زیرا این قسم مباحثه، هم درس خواندن، هم درس دادن و هم مباحثه است». ١علاقه وی به این نوع مباحثات علمی چنان بود که در هر مجلس غیر علمی نیز حاضر می شد. همین که تعدادی اهل علم در جلسه ای حاضر بودند، به سرعت با طرح یک فرع فقهی، فضا را علمی می کرد. از آیت الله میرزا عبدالله تهرانی نقل شده است:
شبی در حرم امام علی (ع) از کنار مقبره خانوادگی خود و آل صدر عبور می کردم که آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر من را صدا زدند. رفتم و کنار ایشان نشستم.. . در همین حین آیت الله آقا ضیاء عراقی نیز آمدند و نزد ما نشستند. آقای صدر بدون معطلی یک فرع فقهی از من سؤال کردند. در حالی که مقابل آنها شاگردی مبتدی بیش نبودم. چند کلمه ای در پاسخ ایشان سخن گفتم. آن وقت آن دو نفر به جان هم افتادند و حدود یک ساعت یا بیشتر مباحثه کردند. مباحثه که تمام شد، بلند شدیم و رفتیم. ٢
نبوغ فکری و در نتیجه جولان ذهنی آقا سید اسماعیل باعث شده بود تا مانند استادش میرزای شیرازی در فتاوای خود «کثیر الاحتیاط» باشد. ٣از استاد عبدالحسین حائری نقل شده است که آقا سید اسماعیل در ابتدای حاشیه خود بر رساله «جامع عباسی» از مؤمنین خواسته بود که چون فتاوای ایشان با احتیاط همراه و طبیعتاً اندکی سخت است، برای راحتی خودشان به دیگران رجوع کنند. ۴
اجازه نقل حدیث
آقا سید اسماعیل از بعضی بزرگان اجازه نقل حدیث داشت که از آن جمله می توان به اجازه مبسوط مورخ اول صفر ١٢٨٣ آیت لله میرزا محمد همدانی اشاره کرد که تصویر آن در کتاب وی «جامع الشتات» چاپ شده است. ۵همچنین برخی بزرگان از آقا سید اسماعیل اجازه نقل حدیث داشتند که آقایان: میرزا ابوطالب موسوی شیرازی، سید محمود حسینی مرعشی، ۶شیخ محمدباقر بیرجندی، شیخ احمد شاهرودی، شیخ محمدحسین امامی شیرازی، شیخ محمدعلی شاه آبادی، شیخ عباس تهرانی، سید نجم الحسن لکنهوی، شیخ حبیب آل ابراهیم عاملی، شیخ حبیب الله کاشمری ترشیزی آیت اللهی، حیدرقلی خان سردار کابلی، سید راحت حسین کوپالپوری هندی، سید محمدحسین براهوی لکنهویی، سید عباس لاری، شیخ عبدالحسین حائری، شیخ محمدخطیب شمری جشعمی، سید محمد موسوی نجف آبادی، شیخ مهدی مسجدشاهی، میرزا حسن حائری، سید هبةالدین شهرستانی و سید محمد تبریزی از آن جمله اند. 7
١). ریحانةالادب، ج٣، ص۴٢٢.
٢). یادنامه امام موسی صدر، ص٢٢٢ (سخنان آیت الله شیخ حسن سعید تهرانی).
٣). اعیان الشیعه، ج۵، ص٢١٩.
۴). استاد سید مصطفی مطبعه چی (به نقل از استاد عبدالحسین حائری، رئیس کتابخانه مجلس)، گفت وگوی تلفنی با نگارنده، ١٩ اردیبهشت ١٣٨٧، قم. آقای حائری این مطلب را در توصیف شدت ورع، تقوا و خودساختگی آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر بیان کردند. چه وقتی مرجعی بر رساله ای حاشیه می نویسد، بر اساس سنت مرسوم در حوزه های علمیه، در حکم اعلام اعلمیت آن مرجع است.
۵). آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج١، ص١۶٠؛ مکارم الآثار، ج۵، ص١۵۶۶؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج١، ص٢٧٢.
۶). پدر مرجع تقلید معاصر در قم، آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (موسوعة طبقات الفقهاء، ج١۴، ص٨١۶).
7). اعیان الشیعه، ج۵، ص٢١٩ و ٢٢٠؛ گلشن ابرار، ج٣، ص٢٢۵ و ٢٢۶؛ محمدباقر الصدر، السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج١، ص۶٢و۶٣.
شاگردان
شمارش شاگردان آقا سید اسماعیل قطعاً کاری ناشدنی است؛ چه آن گونه که گفته اند، به ندرت می توان کسی را در میان اهل علم معاصر وی در عراق یافت که نزد وی شاگردی نکرده باشد. او به هر شهری که سفر می کرد، به سرعت جلسات درس فقه و اصول را برقرار می کرد و فضلا در آن حاضر می شدند؛ اما برخی شاگردان معروف وی (علاوه بر فرزندان ذکور) در نجف، سامرا، کربلا و کاظمین عبارتند از آیات عظام و حجج اسلام: میرزا علی آقا شیرازی (فرزند میرزای شیرازی)، میرزا محمدحسین نائینی، شیخ عبدالحسین آل یاسین کاظمی، سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی، میرزا مهدی اصفهانی، میرزا محمدحسین طبسی، سید حسین فشارکی اصفهانی، سید علی سیستانی، سید محمدرضا کاشانی، میرزا محمدعلی هروی (هراتی) خراسانی، شیخ محمدهادی بیرجندی (معروف به هادوی)، شیخ محمدرضا آل یاسین، سید عبدالحسین شرف الدین، سید ابوطالب شیرازی، سید ابوالقاسم کاشانی، سید ابوالقاسم جزایری تستری، شیخ احمد شاهرودی، شیخ محمدباقر میرحیدری، شیخ محمدحسین شیرازی، شیخ غلامحسین مرندی حائری، سید محمود مرعشی تبریزی، شیخ موسی کرمانشاهی حائری، سید محمدجواد صدر عاملی، شیخ محمدرضا اصفهانی، سید حسن لواسانی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ محمدتقی تنکابنی، شیخ عیسی لواسانی، شیخ محمدعلی سنقری همدانی حائری و شیخ محمدحسین کرباسی. 1
1). زندگی و افکار شهید صدر، ص٢۵و٢۶؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج١، ص٢٧٢-٢٧۴؛ اعیان الشیعه، ج۵، ص٢١٩، معارف الرجال، ج١، ص١١۶.
آثار مکتوب
آقا سید اسماعیل همچون استادش میرزای شیرازی، جز تألیف برخی رساله های عملیه مستقل، حاشیه بر برخی کتب و رسائل دیگران و نیز تقریظ بر پاره ای کتاب ها، عملاًً تألیف خاصی از خود به یادگار نگذاشت. موارد زیر را افزون بر عناوینی که پیش تر گفته شد، از آثار وی برشمرده اند:
«انیس المقلدین» که رساله عملیه است و تعدادی از مجتهدین پس از ایشان بر آن حاشیه زدند؛ «مفتاح الهدایة» که رساله عملیه فارسی در اصول و احکام دین است و در بمبئی به چاپ رسید؛ «مختصر مفتاح الهدایة» یا «صراط المستقیم» و ترجمه فارسی آن به نام «راه راست» که چکیده «مفتاح الهدایه» و رساله عملیه به فارسی است؛ حاشیه بر «مناسک الحج» به زبان فارسی، تألیف شیخ مرتضی انصاری؛ حاشیه بر رساله «صراط النجاة» تألیف شیخ مرتضی انصاری؛ حاشیه بر کتاب «نجاة العباد فی یوم المعاد» اثر صاحب جواهر؛ حاشیه بر رساله «احکام ایمانِ» تألیف آیت الله میرزا محمدهاشم چهارسوقی؛ حاشیه بر کتاب «انیس التجار» تألیف ملا احمد نراقی؛ حاشیه بر رساله «جامع عباسی» تألیف شیخ بهاءالدین عاملی؛ حاشیه بر «متاجر» آیت الله سید باقر بهبهانی؛ حاشیه بر «الدّرر المأثوره فی الاحکام المأثوره» اثر آیت الله سید عبدالکریم موسوی جزایری؛ حاشیه بر «مفتاح اللباب فی شرح خلاصه الحساب» اثر آقا فتحعلی زنجانی نجفی؛ تقریظی بر کتاب «ذخیرة الفرائض» تألیف شیخ محمد زکی بهبهانی نجفی و همچنین تقریظی بر کتاب «نخبة الواعظین» در علم اخلاق، تألیف سید اسماعیل موسوی. ١
افزون بر موارد بالا تقریراتی نیز از برخی شاگردان دروس فقه و اصول سید اسماعیل به جای مانده است که از جمله می توان موارد زیر را برشمرد: شرح آیت الله سید مهدی طباطبایی حکیم بر منظومه آیت الله شیخ موسی شراره عاملی در اصول که تقریرات دروس استاد به تفصیل در آن طرح گردید. ٢همچنین «اللقطات» که کتابچه ای خطی است و در آن تقریرات درس استاد توسط آیت الله شیخ موسی حائری کرمانشاهی تنظیم گردیده است. ٣در کنار این آثار، برخی محققین نیز فتاوای سید اسماعیل را گردآوری و به شکل مستقل یا همراه فتاوای دیگر مراجع تقلید تدوین کردند؛ از جمله: «مختصر نجاة العباد» که توسط آیت الله سید محمدمهدی صدر بر اساس فتاوای پدر تدوین شد؛ «رسالة فی الطهاره و الصلاة» که رساله عملیه ای به فارسی است و در آن فتاوای استاد توسط سید محمود مرعشی تستری نجفی گردآوری شده است؛ «مجمع الرسائل» که در آن، فتاوای استاد و بعضی مراجع دیگر توسط محمدحسن اصفهانی گردآوری و به فارسی تدوین شده است؛ «منتخب المسائل» که در آن برخی فتاوای استاد توسط سید محمود مرعشی تستری گردآوری شده است و رساله «الربائیه» که توسط آیت الله هاشم خراسانی بر اساس فتاوای آیات عظام سید اسماعیل صدر و آخوند خراسانی در باب احکام ربا تدوین شد. ۴
١). زندگانی آیت الله چهارسوقی، ص٢١۶؛ تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج١، ص٢٧٠؛ گلشن ابرار، ج٣، ص٢٢٣.
٢). تاریخ علمی اجتماعی اصفهان، ج١، ص٢٧٠؛ گلشن ابرار، ج٣، ص٢٢٣.
٣). آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج١٨، ص٣٣٨.
۴). السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق)، ج١، ص۶٣-۶۶.
ویژگی های اخلاقی
١). یادنامه امام موسی صدر، ص١٠٩ (سخنان آیت الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی) و رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، ص١٨٠.
٢). همان؛ اعیان الشیعه، ج۵، ص٢١٩.
٣). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢١١.
درنمی نیافتند که از چه طریق وجوه را دریافت می کنند. ١بسیاری پس از درگذشت آقا سید اسماعیل فهمیده بودند که بعضی از وجوه و خدماتی که دریافت می کردند، از ناحیه ایشان بوده است. ایشان خود، وجوه را نگاه نمی داشت؛ بلکه آنها را به بعضی اخیار و تجار مورد اعتماد می سپرد تا بر اساس مقرر میان اهل آن تقسیم کنند. ٢یکی از افرادی که به واسطه او برخی وجوه فرستاده می شد، آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین بود. از ایشان نقل شده است که روزی فردی به شدت به آقای سید اسماعیل صدر اعتراض می کند. به ناچار به وی می گوید که این پولی که به تو دادم، از سوی آقای صدر است. بعد که آقای صدر از جریان آگاه شدند، بسیار ناراحت می شوند و می گویند قرار نبود کسی مطلب را بفهمد؛ چرا آن را اظهار کردید؟! ٣
از مرحوم آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری نقل شده است که آقا سید اسماعیل به رغم جایگاه والای علمی و دینی که داشت، گاهی در سفرهای خود به نجف، عبا بر سر می کشید و به طور ناشناس در درس آخوند خراسانی حاضر می شد، تا طلبه های فاضل را شناسایی و اسباب انتقال مخفیانه سهم امام به آنها را فراهم کند. در همان حال به مقلدینش به طور عام اجازه داده بود تا خود، وجوه و حتی سهم امام را میان نیازمندان شهر تقسیم کنند، بی آن که ملزم به مراجعه به وی باشند. ۴
١). همان، ص٢١١ و ٢١٢؛ تکملة امل الآمال، ص١٠۵؛ نقباء البشر، ج١، ص١۶٠.
٢). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢١٠ -٢١٢.
٣). یادنامه امام موسی صدر، ص١١٠ (سخنان آیت الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی).
۴). بغیةالراغبین، ج٧، ص٢١٢.
اندیشه سیاسی
آقا سید اسماعیل صدر اگرچه در سراسر زندگی، از ریاست، زعامت و لوازم آن گریز داشت و اگرچه در اغلب تحولات سیاسی مهم جامعه، از جمله نهضت مشروطیت تعمداً مداخله نکرد، اما در حفظ کیان اسلام و مرزهای عالم تشیع در برابر خطر استعمار بسیار غیرتمند بود و به هنگام ضرورت، از مداخله در امر سیاست باکی نداشت. صدر یکی از مؤثرترین اسباب مقابله با نفوذ استعمار را کاهش وابستگی صنعتی و اقتصادی به آنها از راه گسترش صنایع و بازرگانی ملی و در یک کلام خودکفایی مسلمان ها می دانست. به همین دلیل تأسیس «شرکت اسلامیه» توسط برخی بازرگانان خوشفکر اصفهان در شانزدهم شوال ١٣١۶ مورد تأیید و تشویق فراوان وی قرار گرفت؛ چنان که پس از رسیدن اولین محموله منسوجات آن شرکت به نجف، شخصاً به اتفاق آخوند خراسانی در مجلس جشنی به همین مناسبت شرکت نمود و بر ضرورت ترویج و توسعه منسوجات وطنی و صنایع داخلی تأکید کردند. ١همچنین در سال ١٣١٨ق به اتفاق آیات عظام آخوند خراسانی، حاج میرزا حسین، حاج میرزا خلیل، سید محمدکاظم یزدی، محمد غروی شربیانی، محمدحسن ممقانی، میرزا حسین نوری و شیخ الشریعه اصفهانی بر کتاب «لباس التقوی» نوشته آقا سید جمال الدین واعظ اصفهانی تقریظی سنگین نوشت و ضمن آن ابراز امیدواری کرد: «مسلمانان [با تأسیس این شرکت] از گرفتاری به کفار برهند.. . و ممالک محروسه ایران از احتیاج به کفر مستغنی شود». ٢
وجوب مقابله با استعمار و ضرورت پرهیز مسلمانان از وابستگی به غرب، در اندیشه سیاسی آقا سید اسماعیل چنان جا افتاده بود که یکی از ارادتمندان او به نام آقا شیخ محمدرضا استرآبادی در سفری به کربلا در ماه صفر ١٣٢۴ رساله «مخزن طهارت» را درباره ضرورت پرهیز از اهل کتاب نگاشت. این رساله فارسی که همان سال در لِکنَهوی هندوستان چاپ شد به سفارش آقا سید اسماعیل نگاشته شده و خود وی نیز بر آن تقریظ نوشت. ٣
آقا سید اسماعیل «اتحاد شیعه و سنی» را به دلایل مختلف، از جمله مقابله با تهدیدات روزافزون استعمار، ضرورتی اجتناب ناپذیر می دانست. بر همین اساس بود که وی در اول ذی حجه ١٣٢٨ به اتفاق آیات عظام آخوند خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی، شیخ عبدالله مازندرانی و حسین مازندرانی در بیانیه ای مشترک خطاب به رهبران دینی جهان اهل سنت بر «وجوب تمسک به حبل اسلام»
١). موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، ج١، ص٨٣و٨۴.
٢). سید جمال واعظ اصفهانی، شهید راه آزادی، ص۶و٧؛ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ص١٣١.
٣). الذریعه، ج٢٠، ص٢٢۶ و ج٢۴، ص۶۵.
و «وجوب اتحاد تمام مسلمین در حفظ بیضه اسلام و نگه داری جمیع مملکت های اسلامی، اعم از عثمانی و ایرانی از تشبثات دول بیگانه و حمله های سلطنت ها» تأکید نمودند. برخی مورخین آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی را نیز که در آن روزگار هجرتی اجباری به عراق داشت، از امضاکنندگان بیانیه اخیر شمرده اند. ١
آقا سید اسماعیل در پانزدهم ذی الحجه ١٣٢٩ پس از دریافت تلگراف رئیس وقت مجلس شورای ملی ایران درباره اولتیماتوم و تجاوز روسیه به ایران، رهسپار نجف شد تا ابتدا آیات عظام آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی را با یکدیگر متفق و سپس روحانیت شیعه را در راه دفاع از تمامیت ارضی کشور متحد و بسیج کند. در اجتماع روز هفدهم ذی الحجه مراجع بزرگ نجف در منزل وی بود که حرکت گسترده علمای شیعه به سمت کاظمین برای فراهم سازی زمینه مقاومت عمومی علیه تجاوز روس ها طراحی و تصمیم گیری شد. نزدیک به سی تن از مراجع و علمای بزرگ شیعه به رغم درگذشت ناگهانی آخوند خراسانی در روز یازدهم محرم ١٣٣٠ عازم کاظمین شدند تا ضمن نشان دادن اتحاد و اقتدار مرجعیت شیعه، دولت ایران را در برابر تجاوز روس ها حمایت کرده، مردم را در راه دفاع از کشور بسیج و مسلمانان سایر کشورها و نیز دولت های خارجی را به واکنش در برابر تجاوز روس ها به ایران و نیز تجاوز ایتالیا به لیبی ترغیب کنند. رهبری این حرکت با آیات عظام سید اسماعیل صدر، شیخ عبدالله مازندرانی، شیخ الشریعه اصفهانی، میرزا محمدتقی شیرازی و شیخ محمدحسین حائری بود که تا اواسط ربیع الثانی همان سال به طول انجامید. ٢
حرکت علمای شیعه نه تنها موضع دولت و ملت ایران را در راه دفع تجاوز روس ها تقویت کرد، بلکه در جلوگیری از بازگشت محمدعلی شاه قاجار به قدرت که علیه مشروطه خواهان با روس ها هم پیمان شده بود، نقشی اساسی داشت. ٣
١). اندیشه سیاسی حاج آقا نورالله اصفهانی، ص۴٢. وی سال صدور این بیانیه را ١٣٢٩ق ذکر کرده است.
٢). حسن نظام الدین زاده، هجوم روس و اقدامات رؤسای دین برای حفظ ایران، ص۵ و ۶ و ٣٣ - ۶٣ و ۵٠٩۴٧ و ٢٨ و ۴٧ و ۴٨؛ تشیع و مشروطیت در ایران، ص١۶٣و١۶۴.
٣). تشیع و مشروطیت در ایران، ص ١١٢ و ١۶٣.
برخی حکایت ها
گفته اند که آقا سید اسماعیل از همان اوانی که در درس میرزای شیرازی در نجف حاضر شد، به سبب نشاط علمی و نیز متانت و اخلاق خود مورد لطف و محبت استاد قرار گرفت؛ چنان که استاد نقطه نظرات علمی وی را با دقت گوش فرا می داد و توجه ویژه ای به او داشت. با این همه، آقا سید اسماعیل هرگز کمترین اشاره ای به استاد نکرد که هویتش چیست و از کجا آمده است. این در حالی بود که استاد، در اصفهان شاگرد و از ارادتمندان پدر سید بود و با برادر بزرگ تر او (آقا مجتهد) نیز دوستی قدیمی داشت. ماه ها گذشت تا این که آقا سید اسماعیل به سفر حج رفت و به نجف بازگشت. میرزای شیرازی که به واسطه برخی شاگردان مطلع شده بود سید اسماعیل، فرزند سید صدرالدین عاملی است که از مکه به نجف آمده، به عشق استاد به دیدار فرزندش شتافت. همینکه پای در خانه نهاد و چشمش به آقا سید اسماعیل افتاد، حیرت زده به فارسی سؤال کرد: «آقا شمایید»؟ !
همچنین گفته اند که در ایام تحصیل آقا سید اسماعیل در نجف، دوره ای پیش آمد که وی از لحاظ مالی به سختی و تنگ دستی افتاد. وضع به جایی رسید که حتی برای رفع گرسنگی نیز دیگر چیز زیادی در اختیار نداشت. تا سرانجام یک روز ضعف وی را فرا گرفت و برای سلامتی مادرش نگران و بیمناک شد. از خانه بیرون آمد تا بلکه به اندازه رفع نیاز آن روز از آشنایان قرض کند. این در حالی بود که وی از سالیان پیش با خود عهد بسته بود تا آخر عمر از کسی قرض نکند و تا آن روز نیز بر این عهد وفادار مانده بود. غرق در اندیشه وارد حرم مطهر امام علی (ع) شد و در ضلع شمالی صحن، پشت مسجد عمران، در گوشه ای نشست. از یک سو احساس مسئولیت نسبت به مادر و تکلیفی که شرعاً در قبال ایشان بر عهده داشت، وی را به قرض گرفتن تشویق می کرد؛ از آن سو باقی ماندن بر عهد و نیز توکل بر خداوند متعال وی را از این کار نهی می کرد. در همین اندیشه بود که آقایی نزدش آمد و پرسید: شما سید «موسوی نسب» هستید؟ سید پاسخ مثبت داد. فرد مزبور مبلغ پنج تومان از پاکت درآورد و اظهار داشت: این نذری است که باید به سیدی از سادات موسوی پرداخت کنم. خواهش می کنم بپذیرید تا نذرم ادا و خیالم راحت شود. آقا سید اسماعیل پذیرفت و خداوند را شکر کرد.
نیز گفته اند روزگاری که آقا سید اسماعیل در سامرا اقامت داشت، طلبه ای از کشمیر یا تبّت برای فراگیری علوم حوزوی وارد شهر شده بود و در پی همراهی برای مباحثه کتب مقدماتی صرف و نحو بود. از همدرسانش پاسخ رد شنیده بود. روزی اتفاقا و بدون شناخت، به آقا سید اسماعیل برخورده بود. استاد وقتی آثار خلوص، صداقت و اشتیاق به تحصیل را در حالات آن طلبه دید، حاجتش را برآورده ساخت و روزهایی طولانی را با وی به مباحثه نشست. طبیعتاً مباحثه دو نفره، خصوصاً وقتی یک طرف آن طلبه ای تازه وارد، پرحرارت و جسور باشد، حال و هوای خاصی دارد! تا این که روزی یکی از همدرسان آن طلبه، آنها را در حال مباحثه دید و طلبه را از شخصیت علمی و جایگاه استاد در حوزه سامرا آگاه کرد. طلبه به شدت خجالت زده شد و در دیدار بعدی با استاد، بابت ناآگاهی و جسارت هایش بنای عذرخواهی گذاشت. سید اسماعیل هر قدر از طلبه تقاضا کرد که مباحثه آن دو ادامه یابد، طلبه زیر بار نرفت و از آن پس هر بار استاد را می دید، تنها عذرخواهی می کرد. ١
١). بغیةالراغبین، ج٧ ص٢٢٠ و ٢٢١.
رحلت
١). برخی مورخین سال وفات را ١٣٣٧ق و حتی ١٣٣٩ق نیز ذکر کرده اند (اعیان الشیعه، ج۵، ص٢١٩ و ریحانةالادب، ص۴٢٣)، که با توجه به اجماع اغلب مورخین بر سال ١٣٣٨ق به نظر می رسد اشتباه باشد. از جمله معلم در مکارم الآثار، در رد این سخن نوشته است: «خبر وفات او پس از چند روز در اصفهان به ما رسید و تردیدی در آن نداریم؛ پس این که در اعیان الشیعه ١٣٣٩ و ١٣٣٧ نوشته، بی مورد است». مکارم الآثار، ج۵، ص١۵۶۶.
٢). زندگی و افکار شهید صدر، ص٢٣.
٣). اعیان الشیعه، ج۵، ص٢١٩؛ مستدرکات اعیان الشیعه، ج١، ص۵٩؛ اعلام اصفهان، ج١، ص۵٧٧.
۴). ریحانه الادب، ج٣، ص۴٢١.
نظر شما