الجزیره و خروج از اصول حرفهای اطلاعرسانی
روز گذشته دو خبر کوتاه ولی پر مغز بر روی خروجیهای بینالملل خبرگزاریها منتشر شد. نخست اینکه " نخست وزیر قطر اخیراً در دیدار خود با تعدادی از دست اندرکاران رسانههای لبنان اعلام کرده که سیاست شبکه الجزیره علیه حکومت سوریه ادامه خواهد یافت تا اینکه دمشق از اتحاد با ایران، حزبالله و حماس دست بردارد. " و خبر مهم دیگری که تنها چند دقیقه پس از انتشار آن در روزنامه السفیر لبنان در دهها خبرگزاری و پایگاه خبری بازتاب یافت، استعفای "غسان بن جدو " مدیر دفتر الجزیره در بیروت در اعتراض به سیاست این شبکه در پوشش و جهتدهی به برخی تحولات کشورهای عربی است.
بن جدو نام آشنای اهالی رسانه که چند سال پیش مدیر دفتر این شبکه در تهران بود و شکی نیست که شهرت این شبکه قطری مرهون تلاشهای بن جدو و همکاران حرفهای خود از جمله "محمد کبیر الکتبی "، "محمد کریشان "، "خدیجه بن قنه "، "نوران سلام " و "فیصل قاسم " و.... است. قطعا امری کوچکتر از استعفای پیشین "عبدالرحمن الراشد " از سمت سردبیری تلویزیون العربیه نیست که در بیشتری رسانهها بازتاب یافته بود.
بن جدو علت استعفای خود را اعتراض به سیاست دوگانه این شبکه در پوشش انقلابهای عربی و خروج این شبکه از روند حرفهای خوانده و تاکید کرده است که "الجزیره رؤیای کامل حرفهایگری و واقعگرایی خود را از دست داد و این روند در پستترین حال خود قرار دارد زیرا الجزیره امروز به عنوان یک رسانه، به اتاق عملیاتی با هدف تحریک تبدیل شده است ". پیش از این نیز چند تن از مجریان این شبکه از سمت خود در این شبکه استعفا داده بودند.
هر کسی روند پوشش اخبار و تحولات جهان توسط شبکه الجزیره را پیگیری کرده باشد نمیتواند عملکرد خوب این شبکه در پوشش جنگ 2001 آمریکا علیه افغانستان و جنگ 2003 آمریکا علیه عراق، جنگهای 33 روزه و 22 روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان و نوار غزه و ... را انکار کند. امری که باعث گسیل شدن بسیاری از خبرنگاران و مجریان توانمند رسانههای عربی به سوی این شبکه شد که صد البته نمیتوان عامل پرداختهای کلان به کارکنان این شبکه را نادیده گرفت. ولی چرا و چگونه این شبکه از روند حرفهای گری و واقع گرایی در پوشش تحولات منحرف شد؟
بر اساس اسناد منتشر شده در ویکیلیکس که بازتاب بالایی در رسانههای جهان داشت، دولت دوحه، شبکه الجزیره را به عنوان پیشقراول سیاستهای خارجی خود اتخاذ کرده است. به نظر میرسد که این کشور کوچک حاشیه خلیج فارس که اشتیاق بالایی به بازی کردن نقشهای کلیدی در امور خاورمیانه، منطقه خلیج فارس و آفریقا دارد؛ این برهه زمانی کنونی را زمان برداشت ثمره تلاشها و هزینههای خود تعیین کرده است. هرچند این موضوع تا حدودی برای این شبکه و دوحه سودمند است ولی زیانهای بالایی برای قضایای امت عربی و اسلامی دارد. برای نمونه گرچه انقلابیون تونس و مصر قطعا قطر و الجزیره را دوستدار خود میدانند ولی در همان حال نارضایتی قشر عظیمی از امت اسلامی از جمله مردم بحرین، فلسطین،لبنان و سوریه و... را باعث شده و لطمههای بالایی به آرمان فلسطین و درگیری اسلامی - صهیونیستی میزند.
الجزیره که بخش عظیمی از شهرت خود را مدیون شعار " حمایت از مقاومت اسلامی " میداند؛ امروزه با دامن زدن به تحولات سوریه که هیچ شباهتی به تحولات مصر و تونس و حتی بحرین ندارند، به نوعی از مقاومت اسلامی انتقام گرفت و چنانچه گریزی به مواضع وزیر خارجه قطر در دیدار با اهالی رسانههای لبنان بزنیم (که امیدوارم چنین خبری صحت نداشته باشد) معلوم میشود که سیاست قطر نه تنها حمایت از مقاومت نیست بلکه در صدد تضعیف محور مقاومت در منطقه است و نتایج و پیامدهای چنین سیاستی نیز برای همگان قابل درک است. به راستی الجزیره به چه منظوری محور مقاومت را هدف قرار میدهد؟
البته این شبکه در حالی با بزرگنمایی حوادث سوریه از مقاومت انتقام میگیرد که اندکی پیش با بستن چشم خود بر تحولات بحرین از قشر عظیمی از مسلمانان انتقام گرفته بود و چنین امری برای شبکهای همه دارایی خود را اعتماد بینندگان میداند کمتر از فاجعه نیست.
این شبکه قطری با برقراری تماس با افرادی که آنها را شاهدان عینی معرفی میکند، اخبار مورد نظر و دلخواه خود را از زبان آنها به مخاطبان عرضه میکند. هنوز سئوالهای جهتدار مجریان این شبکه مبنی بر باز بودن راههای منتهی به قاهره و طرابلس از حافظه هیچ کسی محو نشده است که این امر خود دلیلی بر مدعای غسان بن جدو است که این شبکه به اتاق عملیات تحریک آمیز تبدیل شده است.
الجزیره از چند هفته پیش به گونهای به پوشش تحولات سوریه پرداخت که حتی از انتشار بی کیفیتترین فیلمهایی که با تلفن همراه تصویر برداری شده دریغ نکرد و با قرار دادن تحولات سوریه در صدر عناوین خبری خود همه بیانیههای گروههای ناشناس و مجموعههایی که آنها را به عنوان موسسات حقوقی معرفی میکند را به طور کامل پوشش داد ولی در همان حال هیچ اشارهای به تحولات بحرین و تخریب مساجد و به آتش کشیدن قرآن کریم و ورود نیروهای موسوم به سپر الجزیره به منامه نمیکند. هر چند این شبکه به زبان بی زبانی علت نپرداختن به تحولات بحرین را در معاهدات امنیتی بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دانسته است ولی برای رسانهای که ادعای بی طرفی و انتشار همه دیدگاهها را سرلوحه کار خود قرار داده است، چنین عملکردی به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست.
الجزیره قبل از آغاز بهار انقلاهای اسلامی در برخی کشورهای عربی، گامی در راستای انتشار اسناد محرمانه و طبقه بندی شده برداشت و تشکیلات خود گردان فلسطین را به عنوان اولین ایستگاه این روند معرفی کرد که این اقدام به علت انقلاب تونس و مصر نیمه تمام ماند و احتمال از سرگیری آن در فرصت مناسب وجود دارد.
شکی نیست که حمایت الجزیره از انقلابیون در مصر به مثابه کودتایی علیه همپیمان صهیونیستها و آمریکا در منطقه تلقی میشود و قطعا ناراحتی و عصبانیت برخیها را در پی داشته است. آیا این احتمال وارد است که الجزیره با بزرگنمایی تحولات سوریه در پی ایجاد نوعی تعادل و توازن در خاورمیانه باشد؟ چه کسانی از این روند سود میبرند؟
از آنجایی که افراد حرفهای بسیاری در الجزیره مشغول به کارند و ورود الجزیره به چنین روندی استعفای غسان بن جدو را در پی داشت به نظر میرسد که ادامه چنین روندی هزینههای بیشتری برای این شبکه عربی در پی خواهد داشت و دستکم شمار دیگری از همکاران این شبکه به قافله بن جدو خواهد پیوست. بنابراین نگارش این یادداشت نه از باب تضعیف الجزیره است بلکه در راستای زنگ هشداری به منظور جلوگیری از به حاشیه رفتن آن است. زیرا هیچگاه فراموش نمیکنم که ورود مقتدرانه الجزیره به عرصه اطلاع رسانی عربی برکات بسیاری از جمله افزایش شبکههای خبری عرب زبان، تقویت جریان اطلاع رسانی در کشورهای اسلامی و حتی تقویت و شادابی زبان عربی را موجب شده است.
منبع: / سایت خبری / سیاست ما ۱۳۹۰/۲/۴
نویسنده : عبدالرسول الهایی
نظر شما