حذیفة بن یمان صحابی بزرگ پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع)
مجله فرهنگ زیارت تیرماه 1393 شماره 22
حذیفةبن یمان از نخستین کسانی بود که در مدینه اسلام را پذیرفت. او با عمار یاسر پیمان اخوت بسته بود و در تاریخ اسلام او را رازدار پیامبر (ص) می خوانند که از باطن منافقان و اخبار آینده و فتنه های پیش روی حکومت اسلامی آگاه بود. حذیفه از سربازان شجاع اسلام بود که مدت ها محافظت از جان پیامبر (ص) را بر عهده داشت. او از افراد انگشت شماری بود که بر پیکر فاطمه (س) نماز خواند و پیشنهاد توحید مصاحف را به عثمان ارائه داد. او که از منتقدان جدی سیاست های عثمان بود، جزو حلقه صحابه نزدیک امیرمؤمنان (ع) به شمار می رفت. حذیفه در زمان عمربن خطاب به فرمانداری مدائن منصوب شد و عثمان و علی (ع) نیز او را در مقام خود تثبیت کردند. او رزمنده ای دلیر، سیاستمداری آگاه، عارفی خودساخته و راوی حدیثی امین بود. او در آغاز خلافت امیرمؤمنان (ع) در مدائن درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد. ولی قرن ها بعد در سال 1931 پیکر او را که همچنان سالم و تازه بود به نزدیکی مزار سلمان فارسی انتقال دادند. این نوشتار ضمن معرفی این صحابی گران قدر پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع)، برخی منابع پژوهشی درباره او را در اختیار خوانندگان قرار می دهد.
نویسنده : محمود مهدی پور صفحه : 81
سرزمین پربرکت یمن زادگاه و پرورش گاه بزرگان بسیاری است و در تاریخ اسلام درخششی خاص دارد. چهره های برجسته و قبایل دلاور و فداکاری در آن سرزمین می زیسته اند؛ مانند: قبایل هَمْدان، مذحج، و نخع که از مشهورترین قبایل تاریخی یمن هستند و به دست علی (ع) ایمان آوردند. برخی از این قبایل بعدها به کوفه هجرت کردند و هسته مرکزی مدافعان امیرالمؤمنین علی (ع) را پدید آوردند. حذیفه از اصحابی است که در سال فتح شوشتر، در کوفه سکونت داشته است.
پدر و مادر حذیفه
پدر حذیفه حسیل یا حسِل از قبیله عَبس (عنس) و مشهور به یمانی بود که سال ها پیش از ظهور اسلام به همراه پدرش جروه از سرزمین یمن به مدینه کوچ کرد و با خانواده عبدالاشهل که تیره ای از قبیله اوس بودند، پیمان ولاء بست و رباب دختر کعب را از این خاندان به همسری برگزید. [1] رباب از بانوان برجسته صحابی است که پیامبر خدا (ص) برای او و پسرش دعا کرد: «غفرالله لک و لامّک». [2]
یمان از رباب چهار پسر داشت به نام های: حذیفه، سعد، صفوان و مدلج و سه دختر به نام های: لیلا، سلمه و فاطمه. حذیفه از پیشگامان پذیرش اسلام بود و همراه پدرش در همان سال های نخست ورود پیامبر اکرم (ص) به مدینه، اسلام آورد. از آن جا که پدر حذیفه، یمانی و مادرش مدنی بود، در مهاجر یا انصاری بودن وی اختلاف نظر وجود دارد؛ ولی برخی نوشته اند که رسول خدا (ص) او را مخیر کرد و او انتساب به قبیله مادر و انصاری بودن را برگزید و رسول اکرم (ص) پذیرفت که او در شمار انصار باشد.
در جریان پیمان اخوّت و برادری، حذیفه با عمار یاسر برادر شد و این برادری در دفاع از اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) در زندگی این دو بزرگوار تداوم یافت و هر دو تا پایان زندگی در خط ولایت اهل بیت (علیهم السلام) باقی ماندند.
ویژگی های اخلاقی
حذیفه همچون سلمان و بسیاری از صحابه بزرگ رسول اکرم (ص) در پرهیزکاری، ساده زیستی و جهاد و مبارزه با کفر و نفاق، در میان یاران رسول خدا (ص) از چهره های درخشان است. او در تاریخ به عنوان «صاحب سرّ» و رازدار پیامبر اعظم (ص) شناخته می شود. پیامبر خدا بسیاری از اخبار آینده و فتنه های مسیر حکومت اسلامی را با او در میان گذاشته بود؛ به طوری که از باطن بسیاری مدعیان مسلمانی و منافقان خبر داشت. پیامبر گرامی (ص) هویت واقعی برخی منافقان را به او شناسانده بود و به هنگام بازگشت از حجةالوداع، در جریان غدیر خم نام 12 یا 14 نفر از آنان را که در عقبه، قصد رماندن مرکب رسول گرامی (ص) و ترور ایشان را داشتند، برای او افشا کرد. رسول اکرم (ص) درباره حذیفه و علی (ع) فرموده است: «آنان بهتر از همه مردم، منافقان را می شناسند. » حتی خلیفه دوّم این ویژگی حذیفه را می دانست، و اگر او در تشییع جنازه ای حضور نمی یافت، میت را از منافقان می شمرد و در تشییع جنازه و مراسم او شرکت نمی کرد.
افسری شجاع
حذیفه مورد اعتماد عمومی لشکر اسلام بود و عمر در جنگ نهاوند، پس از کشته شدن نعمان
سپاه اسلام برگزید. او افسری شجاع و فاتح نهاوند شناخته می شود و علاوه بر نهاوند، شهرهای دیگری از ایران هم با فرماندهی او فتح گردید. وی در سال 23 هجری در فتح آذربایجان، دینور، ماسبذان و همدان حضور داشت. در جریان فتح ری، حذیفه در کنار ابوموسی اشعری و از فرماندهان جنگ بود.
محافظ پیامبر (ص)
سعد بن عباده و حذیفة بن یمان دو سرباز فداکار و شیفته رسول خدا (ص) بودند که مدتها وظیفه حفاظت از جان پیامبر (ص) را بر عهده داشتند. وقتی آیه شریفه (وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ) نازل شد، پیامبر گرامی (ص) فرمود: خداوند حفاظت از جانم را تضمین کرده و دیگر نیازی به حفاظت شما نیست. شجاعت و مردانگی این افسر شجاع، شواهد فراوانی در تاریخ اسلام دارد که به چند مورد آن اشاره می کنیم:
1- در جنگ بدر
حذیفه و پدرش برای شرکت در جنگ بدر از بیرون شهر به سوی اردوگاه ارتش اسلام حرکت کردند. در میان راه، گرفتار نیروهای مشرکان قریش شدند و از آن دو پیمان گرفتند که در جنگ بدر شرکت نکنند و به این شرط آنان را آزاد کردند. وقتی این دو به محضر رسول خدا (ص) رسیدند، گزارش جریان دستگیری شان را بازگفتند. رسول اکرم (ص) دستور داد که به پیمان خود وفا کنند و لذا حذیفه و پدرش در جنگ بدر شرکت نکردند. [3]
2- در جنگ احد
حذیفه با پدرش که پیرمردی کهنسال بود، در جنگ احد شرکت کرد و مسلمانان، به اشتباه پدر او را کشتند؛ ولی ایمان بالای حذیفه سبب شد که برای قاتلان پدرش از خداوند آمرزش بخواهد و وقتی رسول خدا (ص) خون بهای پدر او را از بیت المال به او داد، او خون بها را به مسلمانان بخشید و برای قاتلان پدرش طلب مغفرت کرد و گفت: «یغفر الله لکم و هو ارحم الراحمین». برادر حذیفه به نام صفوان بن یمان نیز از شهیدان جنگ احد است.
3- در جنگ خندق
حذیفه در این جنگ، مأموریتی حساس و خطرناک را پذیرفت. خود او جریان این مأموریت را چنین نقل می کند:
در جریان جنگ احزاب (معروف به خندق)، در شبی بسیار سرد و طوفانی پیامبر (ص) پاسی از شب را نماز خواند و پس از نماز رو به اصحاب کرد و فرمود: «الا رجل یأتینا بخبر القوم یجعله الله رفیقی فی الجنّه؟»؛ یعنی کسی هست که خبری از نیروهای دشمن بیاورد تا خداوند او را در بهشت همراه من قرار دهد؟
به علت سردی هوا و طوفان، کسی داوطلب نشد. من برخاستم و عرض کردم: لبّیک یا رسول الله. حضرت فرمود: میان قوم (دشمن) برو و برایم خبر بیاور و تا هنگام بازگشت، اقدامی انجام نده. من مخفیانه میان لشکر دشمن رفتم و در این هنگام شنیدم ابوسفیان برای آنان سخنرانی می کرد و می گفت مواظب باشید که جاسوسی از محمّد (ص) در میان شما نباشد. برای اطمینان بیشتر، هر کس نام فرد کناری خود را بپرسد. من پیشدستی کرده و زودتر نام کناری خود را پرسیدم تا مرا نشناسند. در این هنگام ابوسفیان از شدت سرما و طوفان اعلام خطر کرد و دستور داد تا نیروهایش برای بازگشت آماده شوند. ابوسفیان در تیررس من بود. تیری در کمان گذاشتم تا او را بزنم؛ اما به یاد سخن پیامبر افتادم و صرف نظر کردم و پس از بررسی های لازم، به مدینه بازگشتم و نزد پیامبر (ص) رفتم. آن حضرت در حال نماز بود. تا مرا دید، اشاره کرد که به زیر عبایش بروم تا گرم شوم. سپس گزارش اوضاع دشمن را به حضرت دادم. [4]
پیش گویی حوادث آینده
حذیفه مثل بسیاری از اصحاب امیرالمؤمنین علی (ع) مانند عمار، سلمان، میثم تمار، رشید هجری و حبیب بن مظاهر اسدی گاهی از اموری خبر می داد که بعدها به وقوع می پیوست. دو مورد از پیش گویی های او را نقل می کنیم:
الف) وقتی امام علی (ع) به خلافت رسید، حذیفه در مسجد مدائن برای مردم سخنرانی کرد و خطاب به پسرانش صفوان و سعد گفت: «او (امام) را یاری و همراهی کنید. برای او جنگ های زیادی رخ خواهد داد و گروهی در آن هلاک خواهند شد. بکوشید تا در رکاب او شهادت را دریابید. به خدا سوگند او بر حق و دشمنان او در مسیر باطل هستند». پسران حذیفه به توصیه پدر وفادار ماندند و بعدها در در رکاب مولا شهید شدند. [5]
ب) حبّه عرنی می گوید: یک سال پیش از قتل عثمان، از حذیفه شنیدم که می گفت: گویا مادرتان حمیرا را می بینم که بر شتری سوار شده و شما دم و پاهای او را گرفته اید. در آن روز قبیله ازد او را همراهی خواهند کرد. خداوند ایشان را به آتش دوزخ گرفتار سازد. قبیله بنی ضبّه یاران ایشان خواهند بود، خداوند پاهای ایشان را قطع کند.
روز جنگ جمل دیدم منادی لشکر امام (ع) می گفت پاهای شان را قطع کنید. در آن روز به یاد سخن حذیفه افتادم و دیدم که چگونه دعاهایش مستجاب شد و در عمرم چنین روزی را ندیدم که این گونه پاهای فراوانی بریده شود. [6]
جایگاه معنوی حذیفه
شاید بهترین تعریف از جایگاه عرفانی حذیفه، عبارتی باشد که امام باقر (ع) از امیرالمؤمنین (ع) درباره حذیفه نقل کرده اند که فرمود: «ضاقت الارض بسبعة، بهم ترزقون و بهم تنصرون و بهم تمطرون، منهم سلمان الفارسی والمقداد و ابوذر و عمار و حذیفه (رحمهم الله) و کان علی (ع) یقول: و أنا إمامهم، و هم الذین صلّوا علی فاطمه (س)»؛ زمین برای هفت تن کوچک و تنگ است. به وسیله این هفت تن روزی داده می شوند و مشمول حضرت الهی قرار می گیرند و باران رحمت الهی برای ایشان بر شما می بارد. از جمله آنان هستند: سلمان فارسی، مقداد بن اسود کندی، ابوذر غفاری، عمار یاسر، حذیفة بن یمان. و علی (ع) می فرمود: من امام این هفت نفرم، و آنان کسانی بودند که بر پیکر مطهر فاطمه (س) نماز خواندند. [7]
افزون بر این، او از کسانی است که پیشنهاد توحید مصاحف را به عثمان ارائه داد. حذیفه از کسانی است که با قرآن و سنت نبوی به خوبی آشنا بود و سید بحرالعلوم او را دارای مقام قرآن شناسی دانسته است. روزی امیرالمؤمنین علی (ع) بر فراز منبر چنین فرمود: «ایها الناس سلُونی فانّ بین جوانحی علماً جمّاً». ابن کوّا (از سردمداران خوارج) برخاست و سؤالات بسیاری پرسید؛ از جمله این که نظرت درباره حذیفه چیست؟ حضرت فرمود: «ذاک امروء علم اسماء المنافقین إن تسألوة عن حدود الله تجدوه بها عالماً»؛ او مردی است که نام منافقان را می داند. اگر از او احکام الهی را بپرسید، او را عالم به آن خواهید یافت. حذیفه در میان اصحاب امیرالمؤمنین (ع) یکی از ارکان اربعه معرفی شده است. او کسی است که خطبه ازدواج شهربانو با سیدالشهداء (ع) را خواند[8] و در مراسم کفن و دفن ابوذر شرکت داشت. حذیفه از منتقدان جدّی سیاست های عثمان نیز بود.
فرمانداری حذیفه
در عصر عمر بن خطاب، حذیفه به فرمانداری مدائن منصوب شد. عمر در نامه ای به مردم مدائن نوشت: «به حرفش گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید و هر چه خواست به او بدهید». حذیفه با حکم فرمانداری به سوی مدائن حرکت کرد. وقتی خبر رسیدن او به حدود مدائن رسید، مردم به استقبال او تا دروازه های شهر آمدند، اما دیدند شخصی سوار بر الاغ در حالی که نان جو می خورد، به سوی شهر می آید. بی اعتنا از کنار وی گذشتند و از افرادی که پشت سر او بودند پرسیدند کدام یک از شما فرماندار هستید؟ گفتند همان کسی که بر الاغ سوار بود!
بی تردید اعزام افرادی مانند سلمان و حذیفه برای استانداری پایتخت تشریفاتی ساسانیان، کاری حساب شده در جهت مهار سیاست های قبلی بوده است. پس از استقرار در مدائن، مردم به حذیفه گفتند: برای خود چه چیزی لازم داری؟ حذیفه پاسخ داد: تا در میان شما هستم، فقط به غذایی که خودم و علفی که به الاغم بدهم نیاز دارم![9]
حذیفه پس از مدتی برکنار و به جای او سلمان منصوب شد، ولی پس از مرگ سلمان، عمر دوباره حذیفه را به حکومت مدائن گماشت. در عصر عثمان نیز حذیفه همچنان فرماندار مدائن بود و امیرالمؤمنین علی (ع) هم او را در این مقام تثبیت و تأیید کرد. [10]
روزی که خبر کشته شدن عثمان به مدائن رسید، او مردم را به مسجد فراخواند و با وجود پیری و بیماری سختی که داشت، با کمک یاران و فرزندانش در جمع مردم حضور یافت و پس از حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیامبر گرامی و فرزندانش چنین گفت: «الْحَمْدُ لِلَهِ الَّذِی أَحْیا الْحَقَّ وَ أَمَاتَ الْبَاطِلَ وَ جَاءَ بِالْعَدْلِ وَ أَدْحَضَ الْجَوْرَ وَ کبَتَ الظَّالِمِینَ، أَیهَا النَّاسُ إِنَّما وَلِیکمُ اللَهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً حَقّاً وَ خَیرُ مَنْ نَعْلَمُهُ بَعْدَ نَبِینَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَهِ وَ أَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ أَحَقُّهُمْ بِالْأَمْرِ؛ ستایش از آن خدایی است که حق را زنده کرد. باطل را گرفتار مرگ ساخت، عدالت آورد و ستم را محو نمود و ظالمان را سرکوب کرد. هان ای مردم تنها سرپرست شایسته شما خدا و رسولش و امیرالمؤمنین به شایستگی هستند و بهترین کسی که پس از پیامبرمان محمد رسول خدا (ص) می شناسیم و شایسته ترین افراد نسبت به مردم و سزاوارترین فرد نسبت به حکومت، این بزرگوار است». [11]سپس دست راست خود را در دست چپ گذاشت و بدین گونه با روشی نمادین با امیرالمؤمنین (ع) بیعت کرد.
حذیفه در مقام نقل حدیث
حذیفه هم رزمنده است، هم سیاستمدار، هم عارف و هم راوی حدیث. در این جا چند مورد از روایات او را بازگو می کنیم:
1- او از رسول اکرم (ص) نقل کرده که فرمود: «ضربة علی یوم الخندق أفضل من أعمال امّتی إلی یوم القیامة».
2- حذیفه نقل می کند که پیامبر گرامی (ص) فرمود: «أنا مدینة العلم و علی بابها و لا تؤتی البیوت الّا من ابوابها».
3- حذیفه می گوید: اصحاب رسول خدا (ص) مدام از وی درباره فضایل و خیرات می پرسیدند، اما من از خطرها و شرور سؤال می کردم تا گرفتار آنها نشوم. حذیفه از آن جا که اسرار بسیاری می دانست و از مواضع منافقان آگاه بود، بسیاری از مطالب را نمی توانست بگوید. خود وی می گوید: «اگر کنار نهری باشم و مشتی آب بردارم تا بنوشم، اگر در همان هنگام بخواهم مطالبی که می دانم را بازگو کنم، پیش از این که آب بنوشم، کشته می شوم!». [12]
حذیفه در عصر علوی
روزی که علی (ع) برای جنگ با خوارج به منطقه ذی قار رسید، حذیفه یاران خود را به کمک حضرت فرستاد و به آنان گفت: «امیرالمؤمنین و وصی سیدالمرسلین را یاری کنید که حق در یاری اوست».
مسعودی، مورخ مشهور، دو پسر حذیفه به نام های صفوان و سعد را از شهدای این جنگ شمرده است. البته طبری گفته که سعد تا قیام توابین زنده بود و سلیمان بن صرد خزاعی در نامه ای از او یاری خواست و او آمادگی خویش را برای یاری وی اعلام نمود.
وفات حذیفه
سرانجام این صحابی فداکار و دانشمند و مجاهد، چهل روز پس از قتل عثمان در ایام خلافت امیرالمؤمنین (ع) درسال 36 یا 37 هجری در مدائن درگذشت. امّا به نقل برخی مؤلفان شیعه، حذیفه پس از شهادت عمار، یعنی در سال 37 هجری هنوز زنده بوده است.
فرزندان حذیفه
فرزندان حذیفه پس از او سال ها در مدائن سکونت داشتند و سعد پسرش در قیام توابین برای یاری سلیمان بن صُرد اعلام آمادگی کرد. «شیخ عبدالله طَرَشتی دوریستی»- منسوب به روستایی به نام طرشت که امروز در مرکز شهر تهران قرار گرفته- از نسل حذیفه و استاد خواجه نظام الملک طوسی است و پیش از هجوم مغول، یک تیره از خاندان حذیفه معروف به دوریستی در ری می زیسته اند.
مرقد حذیفه
چهار مرقد مقدس در شهر مدائن وجود دارد که از احترام فراوان در میان مسلمانان برخوردار است. این چهار مرقد همچون چهار پرچم هدایت در شهر مدائن می درخشد: مرقد سلمان فارسی؛ مرقد حذیفة بن یمان؛ مرقد عبدالله بن جابر بن عبدالله انصاری؛ مرقد طاهر بن امام محمّد باقر (ع).
جاذبه امروز مدائن مرهون این چهره های درخشان است. اگر روزی شهرت سیاسی، اقتصادی تیسفون به دلیل اهمیت پایتختی ساسانیان و ایوان مدائن و طاق کسری و معماری آن بود، امروز نام این چهار مرد آسمانی در آفاق مدائن پیام آور ایمان و اندیشه و اخلاق و جهاد و ساده زیستی است.
انتقال پیکر حذیفه
هادی الجبوری، تولیت مقبره سلمان فارسی در گفت وگو با شفقنا گفته است: «هنگامی که حذیفه وفات کرد، او را در مکانی در نزدیکی آرامگاه سلمان فارسی که حدود دو کیلومتر فاصله دارد، دفن کردند. ایشان در کنار عبدالله بن جابر بن عبدالله انصاری در نقطه ای مشرف به رودخانه دجله به خاک سپرده شد.
در سال 1931 میلادی، آب رودخانه دجله به قبر حذیفه و عبدالله بن جابر انصاری نزدیک شد. مرجع تقلید زمان در نجف آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی صلاح دید که جسد این دو به نزدیک سلمان فارسی انتقال داده شود. این انتقال فوراً به صورت رسمی و در عصر فیصل اوّل (پادشاه عراق) با حضور وزیران معروف آن زمان در دولت عراق، از جمله سید محمّد صدر (رئیس مجلس اعیان عراق)، شیخ جعفر ابوالتمن، شیخ محمدرضا شبیبی (وزیر معارف)، سید عبدالمهدی و دکتر عادل عبدالمهدی صورت گرفت. در زمان انتقال جسد این دو صحابی بزرگ، اجساد مطهرشان کاملًا سالم و تازه رؤیت شد؛ به طوری که گویا چند لحظه پیش درگذشته باشند. اصل این ماجرا در کتاب «علما، الگو و اسوه» نوشته آیت الله سیدمحمد شیرازی نقل شده است. [13]
منابع پژوهشی حذیفه
درباره حذیفه، تاکنون مقالات و آثار ارزشمندی نوشته شده که برای استفاده محققان به آنها اشاره می کنیم:
1- محدث قمی در سفینة البحار، ذیل واژه «حذیفه».
2- دانشنامه حوزوی «ویکی فقه».
3- دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مقاله شماره 5893، از دکتر محمود مهدوی دامغانی.
4- دائرة المعارف ظهور، مقاله ای کوتاه و مستند.
5- ره توشه عتبات عالیات، مقاله ای از آقای علی احمدی طبسی.
پی نوشت ها:
[1] . جعفر سبحانى، شخصیتهاى اسلامى شیعه، ج 2، ص 237.
[2] . شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 2، ص 131.
[3] .Wikifeqh .ir .
[4] . سفینة البحار، ج 2، ص 134.
[5] . همان، ج 2، ص 132( به نقل از امالى مفید).
[6] . سفینة البحار، ج 2، ص 132.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . ره توشه عتبات عالیات.
[10] . سفینة البحار، ج 2، ص 131.
[11] . همان، ص 133.
[12] . همان.
[13] . سایت شیعهنیوز، 11 آذر 1393.
نظر شما