سیره و تفکرات تقریبی آیت الله العظمی بروجردی
مجله فرهنگ زیارت تیرماه 1393 شماره 22
آیت الله العظمی بروجردی (رحمه الله) در بروجرد، اصفهان و نجف اشرف از محضر علمای بزرگ زمان خود، فقه، اصول و فلسفه آموخت و به درجه اجتهاد رسید. پس از مهاجرت ایشان به شهر قم در ماه صفر سال 1364 قمری به مدت شانزده سال مرجعیت و رهبری شیعیان را بر عهده داشت. ایشان با اشراف کامل بر کتاب ها و منابع فقهی اهل سنت می کوشید زمینه را برای وحدت بین شیعه و سنی و تقریب مذاهب اسلامی فراهم کند. آیت الله بروجردی (رحمه الله) هیچ گاه به آرا و نظرات فقهای اهل سنت به دید منفی نمی نگریست و تلاش می کرد با دستیابی به دلایل آنان، موضوع را ریشه یابی کند. ایشان که شیفته وحدت میان مذاهب بود، سامان دادن به این امر را از وظایف اصلی دانشمندان شیعه می دانست و از هر کوششی در این زمینه پشتیبانی می کرد. در این راستا نامه نگاری هایی نیز با برخی علمای الازهر و نیز مقامات وقت عربستان سعودی داشت. این نوشتار، ضمن بیان سیر اندیشه های تقریبی آیت الله العظمی بروجردی (رحمه الله) و اقدامات عملی ایشان در زمینه تقریب مذاهب اسلامی، متن برخی نامه های ردوبدل شده بین ایشان و بزرگان اهل سنت و نیز نظر برخی از علمای شیعه درباره اندیشه های تقریبی ایشان را بازگو کرده است.
نویسنده : عبدالرحیم اباذری صفحه : 51
آیت الله العظمی حاج سید حسین طباطبایی بروجردی در ماه صفر 1292 قمری در شهر بروجرد به دنیا آمد. با اشراف پدر دانشمندش مرحوم حاج سید علی طباطبائی به مکتب خانه رفت و مقدمات علوم اسلامی را در همان شهر آموخت. سال 1310، در هجده سالگی به حوزه علمیه اصفهان رفت و در آن جا به مدت چهار سال از محضر بزرگانی مانند: میرزا ابوالمعالی کلباسی، سید محمدتقی مدرس، سید محمدباقر درچه ای، جهانگیرخان قشقایی و ملا محمد کاشانی، فقه، اصول، فلسفه آموخت. [1] سپس به بروجرد بازگشت و پس از توقفی کوتاه در وطن، دوباره به اصفهان آمد و پنج سال در حوزه اصفهان ادامه تحصیل داد.
در سال 1319 ق عازم حوزه نجف شد و به مدت نه سال از محضر علمی آیات عظام: آخوند خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی استفاده وافر برد و به درجه اجتهاد رسید. در 1328 ق به زادگاه خویش بازگشت و در حدود سی سال در این شهر به تدریس، تحقیق و تألیف پرداخت و شاگردان بسیاری را در آن حوزه تربیت نمود.
آیت الله بروجردی در سال 1364 ق برای معالجه از بروجرد به تهران عزیمت کرد و در بیمارستان فیروزآبادی طی دو مرحله مورد عمل جراحی قرار گرفت. در این هنگام چند نفر از علمای سرشناس قم از جمله امام خمینی که از مدت ها پیش منتظر چنین فرصتی بودند، از ایشان خواستند تا به حوزه قم تشریف بیاورند و مدیریت حوزه و مرجعیت جهان تشیع را بر عهده بگیرند.
این پیشنهاد پس از گفت وگوها و رفت وآمدهای متعدد در نهایت مورد قبول معظم له واقع شد و ایشان عصر روز پنج شنبه 26 صفر 1364 وارد قم شد و در مدت شانزده سال رهبری و مرجعیت حوزه و جهان تشیع، خدمات بسیار ارزشمندی را در ابعاد گوناگون از خود به یادگار نهادند که از جمله مهم ترین آنها فعالیت های تقریبی آن مرجع بزرگ است. [2]
شاخسارهای تقریبی
آیت الله بروجردی (رحمه الله) به عنوان یک شخصیت علمی و مرجعیت دینی، بر کتب، منابع و آراء فقهی و فتوایی علمای اهل سنت اشراف کامل داشت و اهتمام او به این موضوع، از همان آغاز تحقیق و تدریس و فعالیت های علمی وی کاملًا مشهود بود. این علم و آگاهی و اشراف، نه فقط در محدوده مذاهب اربعه، بلکه شامل نظرات و فتاوای صحابه و سایر فقها و اندیشمندان اهل سنت، مانند: لیث ثوری، اوزاعی و ظاهری و دیگران هم می شد؛ به طوری که وقتی برخی از شخصیت های اهل سنت به حضور ایشان می رسیدند و از نزدیک شاهد این حقیقت می شدند، انگشت حیرت به دهان می گرفتند و به عجز و ناآگاهی خود اذعان می کردند. [3]
او در اثر مطالعات و تحقیقات گسترده ای که در این موضوعات داشت، به این نتیجه رسیده بود که با آگاهی از محتوای روایات و فتاوای رایج اهل سنت در زمان امامان معصوم (علیهم السلام) بهتر و آسان تر و دقیق تر می توان محتوای روایات و منظور کلام معصومین (علیهم السلام) را دریافت. جمله معروفی از ایشان نقل است که می فرمود: «فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت است. »[4] یا «فقه شیعه ناظر بر فقه اهل سنت است. »[5] زیرا در طول تاریخ، چون شیعه حکومت نداشت و اغلب حکومت در دست بنی عباس بود و بیشتر فتاوای اهل تسنن در میان مردم رواج یافت، بنابراین محدثان و اصحاب امامان (علیهم السلام) نیز با توجه به فضای حاکم بر جامعه آن روز، از ائمه سؤال می کردند و امامان هم با توجه به همین معنا پاسخ می دادند و در واقع پاسخ های ائمه معصومین (علیهم السلام) ناظر بر فتاوای علمای اهل سنت بود که از سوی حاکم وقت حمایت می شدند. ازاین رو، آیت آلله بروجردی تحقیق و مطالعه کتب و فتاوای علمای اهل تسنن را از مقدمات لازم برای فهم فقه و اجتهاد می دانست و خود معظم له در حد اعلی به آن ملتزم بود.
البته این تسلط و اشراف او را در چنان جایگاه رفیعی قرار داده بود که نسبت به نظرات و آراء علمای اهل سنت هرگز به دید منفی نمی نگریست؛ بلکه بیشتر سعی داشت تا به ادله آنها دست یابد و موضوع و مسئله را درست بررسی و ریشه یابی کند. مثلًا در وجوب ادای نماز در اول وقت که اغلب برادران اهل سنت بدان معتقدند و تاخیر آن را بدون عذر جایز نمی دانند، می فرمود:
. . . فتوای اهل سنت از این جا نشأت گرفته که پیامبر اکرم (ص) امام جماعت بود و امام جماعت باید در وقت معینی حضور یابد و پیغمبر، اول وقت را انتخاب کرده بود و صحابه و تابعین همان عمل پیغمبر را ملاک عمل قرار داده بودند که بعداً در مذاهب اهل سنت، منعکس گردید. در حالی که رسول اکرم (ص) گاهی در حال اختیار، اول وقت را رعایت نمی کرد و اهل بیت هم بدان تصریح کرده اند و همین امر ملاک فتوای معروف شیعه شده است. بنابراین ایشان، این پندار را که اهل سنت عمداً احکام را تغییر داده اند، نادرست می دانست و آن را رد می کرد. [6]
عاشق و دلباخته تقریب بین مذاهب اسلامی
وی با این مبانی فکری، از همان آغاز مرجعیت به امر «تقریب میان مذاهب» تأکید داشت و همواره آن را پی گیری می کرد و جزو ضرورت های جهان اسلام اعلام می نمود. ایشان اعتقاد داشت که سامان بخشیدن به این امر، از وظایف اولی و حیاتی هر عالم و دانشمند شیعی است. در روزهای آخر عمر شریفش، گاهی که به حالت اغماء می رفت و سپس به هوش می آمد، پیرامون این موضوع سؤال می کرد و می فرمود: آقای شیخ محمدتقی قمی به مصر رفت یا نه؟ (چون وی نماینده معظم له در جامع الازهر و مجمع تقریب در مصر بود و آن ایام به ایران آمده و در قم به سر می برد). [7]
شهید مطهری در مقاله ای با عنوان «مزایا و خدمات آیت الله بروجردی» می نویسد: . . . یکی از مزایای معظم له توجه و علاقه فراوانی بود که به مسئله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامیه داشت. این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، می دانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدنِ آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاست های استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را می کنند و بلکه آن را دامن می زنند و هم توجه داشت که بُعد و دوری شیعه از سایر فرق سبب شده است که آن ها شیعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند. به این جهات بسیار علاقه مند بود که حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود که از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است، تأمین گردد و از طرف دیگر، شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه، آن طور که هست، به جامعه سنی که اکثریت مسلمانان را تشکیل می دهند، معرفی می شود. از حسن تصادف، چند سال قبل از زعامت و ریاست معظم له که هنوز ایشان در بروجرد بودند، «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه» به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شده، معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه کمک و همکاری می کرد. برای اولین بار بعد از چندین صد سال، بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال شیخ محمود شلتوت مفتی حاضر و رئیس جامع ازهر، روابط دوستانه برقرار شد و نامه ها مبادله گردید. . . معظم له را باید گفت نسبت به این مسئله علاقه مند بود؛ بلکه باید گفت: عاشق و دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر می زد. عجیب این است که از دو منبع موثق شنیدم که در حادثه قلبی اخیر که منجر به فوت ایشان شد، بعد از حمله قلبی اولی که عارض شد و مدتی بیهوش بوده اند و بعد به هوش آمدند، قبل از آن که توجهی به حال خود بکنند و در این موضوع حرفی بزنند، موضوع تقریب و وحدت اسلامی را طرح می کنند و می گویند: من آرزوها در این زمینه داشتم. [8]
پشتیبانی از دارالتقریب
سال 1327 شمسی که «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» به ابتکار مرحوم شیخ محمدتقی قمی و با همکاری چند نفر از علمای جامع الازهر و برخی روحانیون شیعه تأسیس شد، آیت الله بروجردی به محض اطلاع، به حمایت جدی از آن برخاست. ضمن کمک های مالی به این مرکز، با ارتباط مکاتبه ای با شیخ الازهر «عبدالمجید سلیم» و سپس با «شیخ محمود شلتوت»، در واقع رابطه جهان تشیع را با دنیای اهل تسنن مستحکم تر ساخت و بسیاری از سوءتفاهمات و بدبینی های حاکم بر فضای آن روز را به دوستی، وحدت و تفاهم تبدیل کرد. [9]
برای آگاهی از عمق این روابط و نقش مثبت و کارساز آقای بروجردی در این مهم، به متن دو نامه تاریخی دو تن از شخصیت های سرشناس اهل سنت به ایشان توجه می کنیم:
نامه اول: از شیخ عبدالمجید سلیم
بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت آیت الله السید الجلیل حاج آقا حسین بروجردی حفظه الله.
سلام علیکم و رحمته. اما بعد، استاد محترم، حضرت شیخ محمدتقی قمی، دبیر کل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه پیام شفاهی آن جناب را که دستور داده بودید به من برسانند، ابلاغ نمودند.
شما اظهار لطف نموده و به ایشان از تقدیر و تشکر خود، درباره کوشش هایی که ما و جماعت تقریب بین المذاهب اسلامی در راه خدمت به اسلام و مسلمین می کنیم و از تأثیر این کوشش ها در راه وحدت کلمه مسلمین و ایجاد تفاهم بیشتر و هماهنگی بهتر و اصلاح فسادی که مغرضین به وجود آورده اند، سخن گفته اید. خدا می داند که این امر، بهترین و عزیزترین آرزوهای من در زندگی است و تا زنده ام، به خاطر آن و در راه آن کار می کنم و از خدای بزرگ مسئلت دارم که به این آرزوها، جامه عمل بپوشاند و کسانی را که در راه آن می کوشند، تأیید فرماید.
از اعتماد و وثوق حضرت عالی نسبت به شخص من و از این عطف توجه به کوشش هایم تشکر می کنم. من با آن چه که از شما می دانم و سراغ دارم، همکاری شما را در این جهاد خدایی بسیار بزرگ می شمارم؛ زیرا که شما با علم و دانش و مقام و نفوذی که در ایران و غیر ایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر امت اسلام کار می کنید. فکر تقریب بین مذاهب اسلامی از توجه و عنایت شما بسیار بهره مند بوده و از کمک ها و مساعدت های پرارزش شما در مناسبات مختلف برخوردار بوده است؛ زیرا همان طور که از امثال جناب عالی انتظار می رود، با علم و تقوا و بصیرتی که دارید، ارزش و اهمیت بزرگداشت مقام مسلمین و تقویت شوکت و عظمت آنان و رساندن آنان را به مقام شامخ ولایتی که بایست بدان برسند، به خوبی درک کرده اید «وللّه العزة و لرسوله للمؤمنین».
آقای بزرگوار! دانشمندان و علما که پرچمداران رسالت اسلامی هستند و به شهادت قرآن، با خدا و فرشتگان، قیام به عدالت دارند و وظیفه خطیر و مهمی بر عهده گرفته اند، لازم است که در تبلیغ این رسالت جهانی با همدیگر همکاری کنند و با همه دوری راه ها و اختلاف ملت ها، در اوضاع اسلامی تبادل نظر نمایند. روزگاری بر مسلمین گذشت که در آن، آماج بسیاری از دسیسه های فکری بودند و می خواستند آنان را از حق و حقیقت دور ساخته و به سوی باطل بکشانند و از دعوت به سوی خدا و جهاد در راه او بازداشته و مشغول به خود کنند و آنان را طوری با اختلاف و جدال ها از هم دور نمایند که به کلی نابود شوند و از بین بروند. هنوز هم آثار این دسیسه ها، بصیرت ها و عقل ها را تاریک ساخته و قلب ها و دل ها را به خود مشغول نموده و در میان بسیاری از مردم رسوخ دارد و آنان را از فهم صحیح حقیقت دین و درک اسرار و حقایق آن و قربانی دادن در راه اعتلای نام آن بازمی دارد.
پس اولین وظیفه ای که به عهده ما علمای اسلامی است، خواه شیعه باشیم یا سنی این است که: از اذهان و افکار مردم، این مطلب را پاک کنیم و حقایق ارج دار و روشن اسلام و اصول محکم و شریعت سهل و ساده آن را طوری نشر دهیم که مردم را با حقیقت و هدایت خداوند بیدار و بینا سازد و آنان را با قدرت و جمال دل آرایی که دارد، دربرگیرد. آنان را طوری تربیت کند که از روی فهم و محبت و علاقه پذیرای اسلام باشند، نه از روی تقلید و وراثت؛ زیرا هر کسی که حق را فهمید آن را دوست دارد و کسی که آن را دوست داشت، ایمان می آورد؛ ایمانی که با وجود آن، فداکاری و از خودگذشتگی آسان می شود و هیچ یک از زرق و برق های دنیای مادی و فانی، مانع راه آن نمی تواند بشود.
دیگر این که اخیراً از فوت عالم جلیل مرحوم سید محسن امین عاملی باخبر شدم. من وقتی از علم و اخلاص و جهاد او در راه دین و ملت مطلبی شنیدم، از خبر وفات آن مرحوم سخت متاسف شدم و اکنون خالص ترین تسلیت های خود را به حضور جناب عالی و به همه برادران شیعه امامیه اعلام می دارم و از خدای بزرگ می خواهم که فقید محترم را غریق رحمت نماید و به ما و شما در این مصیبت اجر و ثواب صابرین عطا فرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
جمادی الثانی 1371
عبدالمجید سلیم، الجامع الازهر- قاهره [10]
نامه دوم: از شیخ محمد شلتوت
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمة الله.
اما بعد: قبل از همه چیز از سلامت گران بهای آن برادر ارجمند جویا بوده و دعا می کنم که آن بزرگوار، همیشه مصدر و منبع برکات برای مسلمین و وحدت کلمه آنان باشد. خداوند عمر شما را طولانی کند و پیروزی و موفقیت را نصیب شما گرداند.
فرصتی که با مسافرت برادر علامه و مکرم من، استاد قمی ایدالله فی جهاده المشکور، پیش آمد، مغتنم می شمارم تا نامه ای به ساحت آن جناب نوشته و از کوشش های شما تقدیر کنم و از خدای بزرگ و توانا خواستارم آنچه را که برای خیر و اصلاح مسلمین آرزو می کنید، تحقق بخشد و شما را در کوشش ها و زحمات اصلاح طلبانه، در راه جمع کلمه مسلمین و ایجاد الفت و محبت بین قلوب آنان بیش از پیش، موفق گرداند. من به شما مژده می دهم که گام ها و قدم های ما در راه تقریب این گام ها و قدم هایی که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تأیید می فرمایید و به آن بزرگ ترین توجه و اهتمام و عنایت را مبذول می دارید، به خواست و لطف خداوند و در سایه دعای خیر شما که بدرقه راه ماست، در راه پیشرفت موفقیت آمیزی پیش می رود.
گروه برگزیده ای از رجال الازهر و برادرانی که در تقریب صمیمانه جهاد کرده اند، از روی ایمان و یقین ما را کمک و یاری می کنند و به آنچه که برای دین و رسالت ارجدار جهانی و انسانی که بدان گردن نهاده اند، بر آنان واجب شده قیام و اقدام کنند.
من امیدوارم که برادر عزیز، جناب استاد قمی به زودی پیش ما برگردد تا ان شاءالله از اخبار مسرت بخش شما، خوشوقت شویم و از نظریات عالی و محکم شما در برآورده شدن آرزوها و آرمان های مشترک خود مطلع گردیم. من بسیاری از مسائل را برای ایشان توضیح دادم تا به تفصیل خدمت شما عرض کنند.
والله المسؤول ان یجمع بیننا فی رضاه و ان یدیم ربط قلوبنا للعمل فی سبیله انه سمیع الدعاء لطیف لما یشاء.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
24 ذی القعده 1379
شیخ الجامع الازهر، محمود شلتوت.
همان گونه که از متن نامه ها به روشنی پیداست، رهبران مذهبی اهل سنت، مخصوصاً رؤسای دانشگاه الازهر، نسبت به شخص آیت الله بروجردی به دیده عزت، عظمت و اقتدار اسلامی می نگریستند. از مرحوم شیخ محمدتقی قمی نقل است که می گفت:
. . . وقتی نامه آقای بروجردی را برای شیخ مجید سلیم، رئیس وقت جامع الازهر می بردم، بلند می شد و نامه آقا را می گرفت، می بوسید و رئیس بعدی شیخ محمود شلتوت نیز در موقع قرائت نامه معظم له، به احترام آن بلند می شد، تمام قد می ایستاد و بعد نامه را می گرفت. [11]
آیت الله بروجردی تا آخر عمر شریف این موضوع را پیوسته دنبال می کرد و گاهی به مناسبت هایی در جلسات درس شان، از روند پیشرفت و رشد آن اظهار مسرت می کرد و می فرمود: «امر تقریب در حال پیشرفت است و خدا را شکر که ما هم در آن سهمی داشتیم». [12]
شیوه تقریبی آیت الله بروجردی
ایشان می فرمود: مورد اختلافی بین شیعه و سنی در دو نکته اساسی نهفته است: یکی جانشینی پیامبر و امامت و رهبری مسلمانان است و دیگر این که پس از رحلت پیامبر مسلمانان در عمل به احکام به چه کسی رجوع کنند و تکلیف روزمره خود را از کدام منبع بگیرند؟ بعد می فرمود: بحث پیرامون موضوع اول یک بحث تاریخی است. هر چه بوده، گذشته است و لزومی ندارد دوباره مطرح شود. به علاوه، تجربه هم نشان داده که طرح این سری از مسائل همواره سبب دردسر، اختلاف و منشأ سوءاستفاده های دشمنان مشترک بوده است؛ افزون بر این که اگر هم نتیجه ای علمی و عقیدتی داشته باشد- که دارد- این ثمره برای هر کدام از شیعه و سنی فی نفسه محترم است و ربطی به طرف مقابل ندارد. بنابراین آنچه امروز بسیار مهم است و می تواند نقطه مشترک میان شیعه و سنی باشد، بعد از کتاب آسمانی قرآن، محوریت اهل بیت است که دلیل آن «حدیث ثقلین» می باشد که از طریق فریقین با سلسله سند صحیح نقل شده است و همه نیز آن را قبول دارند. [13]
آقای هاشمی رفسنجانی در کنگره بزرگداشت آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت، تفکر تقریبی معظم له را چنین تشریح کرد: . . . آیت الله بروجردی در درس می گفت: اختلاف ما با اهل سنت در دو جهت است: یکی مسئله خلافت و دیگری مرجعیت اقوال ائمه و آنچه برای ما مهم است مسئله مرجعیت است و خلافت یک مسئله تاریخی بود که امروز قابل تکرار نمی باشد. باید با اهل سنت در مورد مرجعیت اقوال ائمه بحث کرد که در زمان ما مؤثر است. [14]
در نظر ایشان رسیدن به این هدف مقدس، از راه تمسک به حدیث ثقلین و معرفی امامان معصوم (علیهم السلام) به عنوان مصداق بارز اهل بیت، بهترین، آسان ترین، کم هزینه ترین و معقول ترین راه بود و می فرمود:
مسئله خلافت امروز مورد حاجت مسلمان ها نیست؛ زیرا خلافتی وجود ندارد که ما بر سر آن با هم دعوا کنیم. در گذشته هم لازم نیست که بدانیم خلیفه کجا بوده است. آنچه امروز مورد نیاز است در امامت، بُعد علمی آن است که ما ثابت کنیم احکام را باید از ائمه گرفت. [15]
مرحوم آیت الله آقای بروجردی در این باب حدیث معروف ثقلین را اساس کار خود قرار می داد و می فرمود: اگر ما شیعیان، تنها به همین جهت که امروز مورد نیاز مسلمین است بسنده کنیم و مطلب خود را به طور معقول برای اهل سنت بیان نماییم به نتیجه می رسیم و می توانیم آنان را تا حدی قانع کنیم. [16]
او در مرحله عمل هم این مهم و شیوه را به طور جدی پی گرفت و در اقدامی اساسی دستور داد تا سلسله اسناد «حدیث ثقلین» گردآوری شد و این کار تحقیقی توسط مرحوم شیخ قوام الدین وشنوی انجام گرفت و از سوی «دارالتقریب» در مصر به چاپ رسید. آیت الله بروجردی در تلاش بود تا علمای شیعه و سنی به روایات، مبانی و ادله فقهی یکدیگر آشنا گردند تا جایی که در اثر تلاش های مخلصانه آن فقیه بزرگ، بسیاری از اعضا و شخصیت های برجسته دارالتقریب با فقه و مبانی شیعه آشنا شدند و حتی در مواردی مطابق فقه شیعه فتوا دادند.
کتاب «المختصر النافع» محقق حلی با سرمایه و همت وزارت اوقاف مصر و با مقدمه وزیر وقت وزارتخانه، آقای شیخ احمد حسن الباقوری چاپ شد. او در سفری به ایران آمد و با آیت الله بروجردی دیدار کرد و به شدت تحت تأثیر شخصیت آن مرجع بزرگ قرار گرفت. [17]
ملک سعود پادشاه وقت عربستان به آیت الله بروجردی چند جلد قرآن و قطعاتی از پرده کعبه هدیه فرستاد و در ضمن از ایشان درخواست ملاقات کرد. معظم له اگرچه این دیدار را به دلایلی نپذیرفت، ولی از این فرصت در راستای تحقق اهداف تقریب بین مذاهب بهره جست و در نامه ای تشکرآمیز، حدیث مفصلی از امام صادق (ع) که شامل نزدیک به چهارصد مورد از احکام مناسک حج بود، برایش فرستاد که این حدیث شریف از طرق اهل سنت نقل شده و در کتب صحاح سته و غیر آن هم آمده است. [18]
معظم له می خواست به پادشاه عربستان بفهماند که می توان مراسم بزرگ کنگره حج را با روایات و مبانی مشترک و مورد قبول همه فرقه ها و به طور یکسان، هماهنگ و یکصدا برگزار کرد و از این تجلی گاه توحیدی، بیشترین و بهترین بهره برداری را به نفع جهان اسلام و مسلمانان انجام داد. این نامه در آن ایام مورد استقبال محافل علمی و رجال دینی و مذهبی جهان اسلام قرار گرفت و متن کامل آن در مجله «رسالة الاحکام» نشریه وابسته به «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» و در بعضی روزنامه ها و مجلات کشور عربستان به چاپ رسید. در آن سال بعضی از علمای قم که در ایام حج به آن کشور سفر کرده بودند، این روزنامه ها را با خود به ایران آوردند. [19]
نامه آیت الله به سفیر عربستان
نامه تاریخی آیت الله بروجردی (رحمه الله) به پادشاه عربستان، خطاب به سفیر وقت عربستان در ایران ارسال شده ومتن ترجمه به فارسی آن به ترتیب نیز می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم ورحمته. همانا نامه شما به وسیله آقای یوسف بوعلی به دست ما رسید که به همراه آن، هدیه ارزشمندی را یادآوری کرده بودید وشامل 15 نسخه قرآن کریم و قطعاتی از پرده کعبه شریفه و موارد دیگر بود و این که جلاله الملک (پادشاه عربستان) دستور داده است آنها را به من برسانید.
پس من در قبول آن متحیر شدم؛ زیرا رسم من این است که از پادشاهان و فرمانروایان هدیه قبول نکنم؛ اما وجود قرآن و قطعاتی از پرده کعبه شریفه در میان هدایا مرا واداشت آن را بپذیرم. لذا من نسخه های قرآن کریم و قطعات پرده کعبه شریفه را برداشتم و مابقی هدایا را به جناب عالی فرستادم. این هدیه از طرف من به شخص شما باشد تا در هنگام نماز و دعا مرا یاد کنید. و چون در این سال ها انجام حج به دست جلاله المک است، حدیث مفصلی را در مناسک حج رسول الله (ص) می فرستم که آن را مسلم در صحیح خود و ابوداود در سنن خود روایت کرده اند و از این حدیث بیشترین احکام حج- اگر نگوییم تمام آن- استفاده می شود. شما آن را از طرف من به جلاله الملک هدیه کنید و سلام و تحیات مرا به او برسانید.
از خداوند «عزّ شأنه» مسئلت دارم دل های مسلمانان را به هم نزدیک کند و آنها را در برابر دشمنان متحد و ید واحده قرار دهد و همه را متوجه سازد که به قول خدای متعال (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) عمل کنند و از پشت به هم کردن و با هم دشمنی نمودن و پیروی از هواهای نفسانی که موجب تفرقه می شود، اجتناب نمایند و ملزم به قول خداوند (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیکمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا) شوید. والسلام علیکم ورحمه الله. [20]
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی در اهمیت این نامه می فرماید: آقای بروجردی این نامه را به «حمزه غوث» سفیر عربستان در ایران نوشته است. . . به نظرم از آقای حاج آقا رضا صدر شنیدم این اقدام مرحوم آقای بروجردی در مجامع اهل سنت خیلی به عظمت تلقی شده بود؛ چون علمای اهل سنت غالبا جیره خوار دولت ها و حکومت ها هستند و عدم اعتنای عالم بزرگ شیعه به زخارف دنیوی وعدم قبول هدایا از ملوک، برای آنها خیلی مهم جلوه می کرد. علاوه بر این، استثنا کردن قرآن و پرده کعبه با عبارت «الزمنی قبولها» در این جهت بیشتر موثر بود.
یک وقت من به آقای بروجردی عرض کردم: جواب نامه ای که حضرت عالی مرقوم فرمودید در مجامع اهل سنت خیلی با اهمیت تلقی شد. آقای بروجردی فرمود: عجیب این بود که ملک با این که متصدی امر حج است، وقتی نامه به دستش رسید، گفته بود به منبع مذکور مراجعه کنند و وقتی این حدیث طولانی را که از حضرت امام باقر (ع) نقل شده [21] دید، گفته بود: ما این حدیث را ندیده بودیم. [22]
مطلب مهم دیگری که در نامه است و نباید از آن غافل شد، این است که مرحوم آیت الله بروجردی به عنوان مرجع تقلید مطلق جهان تشیع و با آن عظمت و جایگاه معنوی و علمی، از یک فرد سنی مذهب و سفیر وقت عربستان در ایران درخواست می کند که هنگام نماز و عبادت، ایشان را دعا کند و این نشان از عمق حسن نیت معظم له به برادران اهل سنت است.
با توجه به مطالب فوق می توان گفت: مرحوم آیت الله بروجردی به نوعی تقریب فقهی میان مذاهب معتقد بود. ایشان بر این امر تأکید داشتند که علت عمده اختلاف میان مذاهب، فقه است و در عین حال، همین فقه می تواند از عوامل تقریب باشد و می فرمود: اهل سنت فقهی دارند که متخذ از کتاب و سنتِ ثابت نزد خودشان است. ما نیز فقهی داریم که بر اساس کتاب و روایات اهل بیت تدوین شده است؛ لذا باید این دو رشته فقه را با بی طرفی مورد توجه قرار داد و آن دو را با هم تطبیق و به هم نزدیک کرد و زمینه های اختلاف و وفاق را حتی الامکان پیدا کرد. [23] او علاقه داشت فقهی را پی ریزی کند که روایات شیعه و سنی و فتاوا و استدلال های هر دو گروه در آن باشد تا روشن شود برای همگان که این نظریات و روایات چقدر با هم مرتبط هستند. [24]
پی نوشت:
[1] . فخرالدین طریحى، مجمع البحرین، واژه« وقت».
[2] . محمد محمدى رىشهرى، الحج والعمره فى الکتاب والسنّه، حدیث 711.
[3] . محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 46 ص 101 و ج 47 ص 303.
[4] . همان، ج 96 ص 199.
[5] . همان، ج 59 ص 286.
[6] . همان، ج 63 ص 457.
[7] . شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 10 ص 294.
[8] . مطالب متنوّع و مقالات علمى فراوانى در« فرهنگ زیارت»، شماره 5 و 6( ویژهنامه نجف اشرف) که در زمستان 1389 چاپ شده، آمده است. برخى از مدخلهاى خاصّ نجف در همان شماره آمده است.
[9] . حرم در واژهها( از سرى جزوات رهنما)، آستان قدس رضوى، ص 58.
[10] . بحارالأنوار، ج 100 ص 233.
[11] . محمد بن یعقوب کلینى، کافى، ج 3، ص 243. مطلب مربوط به وادى السلام، در ویژهنامه نجف اشرف« فرهنگ زیارت» هم آمده است.
[12] . بحارالأنوار ج 98 ص 219.
[13] . همان، ج 97 ص 296
[14] . به فرموده پیامبر خدا:« حَبّس الأصلَ وَ سَبّل الثَمَرة». میزان الحکمه، حدیث 22324.
[15] . زندگى آیتالله بروجردى، ص 90 و 91.
[16] . همان.
[17] . همان.
[18] . مجله حوزه، ش 44- 43، ص 83.
[19] . زندگى آیتالله بروجردى، ص 377.
[20] . متن عربى این نامه در کتاب جرعه اى از دریا، آیتالله سید موسى شبیرى زنجانى، ج 3، ص 501 آمده است.
[21] . این حدیث را امام صادق از پدرش امام باقر( علیهما السلام) نقل مىکند. به همین سبب در برخى نقلها به امام ششم نسبت داده شده و هر دو صحیح است.
[22] . همان، ص 502.
[23] . همان، ص 90.
[24] . چشم و چراغ، مرجعیت، ص 235.
نظر شما