موضوع : پژوهش | مقاله

ترجمه متون مسلمین در اروپا قرن های 12 و 13 میلادی

مجله  تاریخ اسلام  هشتم مهرماه سال 1383 شماره نوزدهم 

نویسنده : محمدرضا ناظری
برای روشن شدن روابط و تعاملات فرهنگی و علمی میان شرق و غرب نیاز به تحقیقات بیش تری در این زمینه می باشد. در این میان فهم روابط شرق و غرب در دوران میانه و در حقیقت روابط فرهنگی و تمدنی جهان اسلام و مسیحیت در این دوران، بسیار بااهمیت می باشد. چرا که در این دوره، تمدن اسلامی با تمدن مسیحی غرب در تعاملی نزدیک و شدید بوده است. هدف ما در این نوشتار، توجه به روابط و تعاملات تمدنی و علمی جهان اسلام و مسیحیتِ غرب در قرون پایانی دوران میانه می باشد؛ دورانی که فرهنگ و تمدن اسلامی طی فرایندی چند مرحله ای و تجربه ی دوره ای که به عصر زرین تمدن اسلامی مشهور گشته انوار علمی و فرهنگی آن روشنی بخش اندیشه ی طالبان علم و اندیشه بود. در این میان توجه ما به یکی از مهم ترین انواع روابط معنوی دو تمدن یعنی انتقال و ترجمه ی متون مسلمانان توسط اروپاییان در قرن های دوازدهم و سیزدهم میلادی معطوف است.

مقدمه
اسلام به عنوان دینی تمدن ساز، مانند بسیاری از تمدن های دیگر، افت و خیزهای متعددی را پشت سر گذارده است. بنابراین اگر بخواهیم از فرایندی که فرهنگ و تمدن اسلامی از قرن اول تا هفتم قمری طی نموده بحث نماییم، می توانیم سه مقطع مهم را شناسایی کنیم:

در مقطع اول، پس از دوره ی گذر، و فتوحات گسترده، شاهد اخذ علوم از ملل مختلف (هندی، ایرانی، مصری و...) هستیم. شیوه ی اصلی در این راه، ترجمه ی کتب مختلف به زبان عربی می باشد و اوج این مقطع، قرن سوم قمری می باشد. بنا به گفته ی کرومبی:

در این زمان تقریباً ترجمه ی همه ی متون یونانی که بعدها در دسترس جهان باختر قرار گرفت، به عربی موجود بود.2

در مقطع دوم - عصر زرّین تمدن اسلامی - ما شاهد تکامل و توسعه ی علوم و معارف قدیم، توسط اندیشمندان اسلامی هستیم. در این مرحله اندیشمندان مسلمان، نبوغ و اندیشه های خلّاق خود را در جهت تصحیح و توسعه ی علوم گذشته و هم چنین ایجاد علوم جدید، به کار بردند و ما شاهد تولد علوم اسلامی به معنای خاص کلمه می باشیم.3 اوج این مقطع قرن چهارم و پنجم قمری می باشد. در واقع آن چه مسلمانان را شایسته ی تحسین و تکریم می کند، ورود آنان به مرحله ی نوآوری و سعی در ابتکار، خلاقیت، ترکیب و بازسازی و در نهایت تعمیق و گسترش علومی است که در مرحله ی ترجمه و اقتباس به دست آورده بودند.

مقطع سوم - دوره ی رکود علمی و عقلی فرهنگ و تمدن اسلامی - حدوداً از اواخر قرن پنجم قمری آغاز می گردد. در این دوره هر چند علوم عقلی در جهان اسلام به دلایل مختلف رو به انحطاط می گذارد،4 اما تمدن اسلامی به واسطه ی دستاوردهای قرون پیشین هم چنان نسبت به تمدن های دیگر، قوت و غنای بیش تری دارد و به همین دلیل مورد توجه اروپاییان قرار می گیرد و آنان به انتقال فرهنگ و علوم اسلامی از راه های گوناگون اقدام می نمایند. اوج این مقطع را در قرن پنجم و ششم قمری (دوازدهم و سیزدهم میلادی) شاهد هستیم. یکی از راه های اصلی این انتقال، ترجمه ی کتب مسلمانان به زبان های اروپایی می باشد.

در این دوره اروپا با پشت سر گذاشتن نیمه ی اول قرون وسطی و استقرار نظم و قانون، تا حدودی امنیت و آرامش لازم را جهت اشتغال و کار علمی پیدا نمود. کلیسا در استقرار این نظم، نقش بزرگی داشت.5 از سوی دیگر نیز به واسطه ی افزایش حجم داد و ستد بین شرق و غرب، و به تَبَع آن رشد شهرهای بازرگانی مستقل، زمینه جهت رشد اندیشه و عقلِ غربی، که از قرن ها پیش متروک مانده بود، فراهم شد. عوامل فوق در کنار تماس اروپا با جهان اسلام موجب بیداری و هوشیاری اروپاییان گردید.

تلاش جدی اروپاییان از ابتدای قرن دوازدهم میلادی به بعد برای کسب علوم مختلف مسلمانان، موجب گردید تا «رنسانس قرن دوازدهم»6 ایجاد و در پی آن، قرن بعدی (قرن سیزدهم) به «قرن دانشگاه ها» معروف گردد.7

در این زمان برای اندیشمندان اروپایی که آرزو داشتند تا پیکره ی دانش را در جهان مسیحیتِ لاتینی وسعت بخشند، روشن شد که برایشان هیچ راهی بهتر از برقرار کردن ارتباط با فرهنگ هایی که از لحاظ فکری متعالی تر هستند، نیست. این فرهنگ متعالی که در درون آن سنت های چشم گیرِ فلسفی، دینی و تفکر علمی پرورده شده بود و از خاورمیانه تا شمال آفریقا و تا اسپانیا اقتدار داشت، همان فرهنگ و تمدن اسلامی بود. نگاه محققین غربی به فرهنگ و تمدن اسلامی

به دنبال نهضت ترجمه ی متون مسلمانان در اروپا «عصر انتقال و مصالحه»8 چنان تحول و تغییراتی در حیات فکری و نگرشی متفکران اروپا به وجود آمد که اسقف اکستر در سال 1287 میلادی قرن خویش را «مدرنی تمپورس» (اعصار جدید) نام نهاد.9

متأسفانه، به دلیل برداشت های نادرست در طی صدها سال نقش فرهنگ و تمدن اسلامی در تحولات فکری و علمی اروپا از سوی نویسندگان غربی نادیده گرفته شده است. به طوری که اکثر مؤلفین تاریخ علوم، بی درنگ پس از تشریح تمدن های عتیق به ویژه علوم یونانی به عصر رنسانس و بیداری اروپا می پردازند و در این میان نقش اسلام را در توسعه و تکامل علوم، مورد توجه قرار نمی دهند.10

پاره ای از محققان نیز که به نقش اسلام توجه نموده اند، به آن به عنوان حلقه ی اتصال و واسطه ی اروپای متمدن با دانش کهن یونانی، نگاه کرده و مدعی هستند که کار عمده ی مسلمانان ترجمه و حفظ علوم یونانی و انتقال آن به اروپا بوده است. چنان که فیزیک دان، فیلسوف و مورخ مشهور پیردوئم می نویسد:

علمی به اسم علم عربی وجود ندارد. مردان دانشمند و فرزانه ی کیش محمدی، همیشه کم و بیش شاگردان باوفای یونانیان بوده اند، اما خودشان عاری از هرگونه اصالت و خلاقیت هستند.11

پس از او پی یر روسو نیز در این مورد می نویسد:

پس اگر نقش دانشمندان عرب به طور کلی ایجاد علم نبوده است، این افتخار برای آنها باقی می ماند که بهترین اکتشافات کشورهای دست نشانده را جمع آوری کردند و به ما انتقال دادند.12

حتی نویسندگان متأخر نیز با وجود برشمردن برخی از دستاوردهای علمی مسلمانان، در نهایت با جملاتی چون «آنها در عرصه ی اندیشه، سهمی انقلابی ندارند»13 و «اعراب در این زمینه (نجوم) چیز تازه ای بر نوشته های یونانی اضافه نکردند»14 و...، سعی در ناچیز جلوه دادن دستاوردهای علمی مسلمانان می نمایند.

این در حالی است که اندیشه و فرهنگ اسلامی، افق وسیع تری را فرا می گیرد و «پروردن میراث یونانی» تنها یکی از مراحل تکامل و تطور فکر و اندیشه ی اسلامی می باشد؛15 و سهم مسلمانان در تکوین فرهنگ و تمدن بشری نه تنها کمتر از یونانیان نیست بلکه در بسیاری موارد بیش تر نیز می باشد. در این میان نویسندگانی نیز بوده اند که با تعمق در علوم اسلامی، بر نقش و تأثیرات مهم آن در تحولات فکری و علمی اروپا تأکید کرده اند. به عنوان نمونه، ماکس میرهوف می نویسد:

علوم عرب (مسلمانان) مانند ماه تابانی تاریک ترین شب های اروپایی قرون وسطی را منور ساخت و چون علوم جدید ظاهر گشت ماه بی رنگ شد، ولی همان ماه بود که ما را در شب های تار، هدایت کرد و تا به اینجا رسانید و می توانیم بگوییم که هنوز هم تابش آن با ماست.16

در ادامه این مقاله با روشن ساختن گستردگی نهضت ترجمه ی متون مسلمانان در اروپا، که هم زمان با نبردهای باز پس گیری )Reconquest( اندلس در سده ی یازدهم میلادی آغاز، و در طی یک قرن به اوج خود رسید و تأثیرات گسترده ی این متون در بیداری و حرکتِ فرهنگی و علمی اروپا، میزان وامداری اروپا به فرهنگ و تمدن اسلامی بیش تر آشکار گشته و به درستی سخن «گوستاولوبون» که مسلمانان را در طی مدت ششصد سال، استاد اروپا معرفی می کند پی خواهیم برد.17 ترجمه ی کتب علمی مسلمانان در اروپا

اصولاً ترجمه در موقعیتی صورت می گیرد که جامعه از حالت ابتدایی و رکود خود خارج شده و حرکت خود را به سوی ترقی و تکامل آغاز کرده باشد. این مرحله ای بود که اروپا از اواخر قرن یازدهم میلادی بنا به علل گوناگونی چون: ایجاد امنیت نسبی، توسعه ی تجارت، رشد شهرها و از همه مهم تر آشنایی با جهان اسلام وارد آن گردید. در چنین وضعیتی، اندیشمندان اروپایی برای غنی کردن فرهنگ و تمدن خود، چاره ای جز توسل به تمدن های پیشرفته تر و غنی تر ندیدند. بدین منظور آنها ابتدا عقاید، اندیشه ها و علوم مختلف را از زبان های گوناگون که مهم ترین آن ها زبان عربی بود به زبان لاتین - زبان علمی اروپا در این زمان - باز گرداندند.

چنان که قدیمی ترین ترجمه هایی که از زبان عربی به لاتین صورت گرفته، مربوط به قرن دهم میلادی می باشد. این ترجمه ها در زمینه ی ریاضیات و اسطرلاب بوده و در اسپانیا صورت گرفته است.18 هر چند قبل از قرن دوازدهم میلادی ترجمه ی کتب مسلمانان از زبان عربی به زبان لاتین به صورت پراکنده و موردی، وجود داشته است؛ اما آن چه تحت عنوان نهضت ترجمه ی متون مسلمانان در اروپا شهرت یافته محدوده ی زمانی قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی را در بر می گیرد. چرا که در این دوره کتب مسلمانان در سطحی وسیع و به طور برنامه ریزی شده از زبان عربی به زبان لاتین برگردانده شد.

در ابتدا هدف از ترجمه ی کتب مسلمانان، علاوه بر آشنایی با میراث گذشتگان و انتقال علوم، این بود که با ترجمه ی افکار و اندیشه های مسلمانان و آشنایی با آن، بتوانند پاسخ های مناسبی در رد آنها ارائه کنند. چنان که ترجمه ی قرآن به زبان لاتین در اواسط قرن دوازدهم میلادی به همین منظور صورت گرفت؛ اما به تدریج با آشنایی بیش ترِ اندیشمندان اروپایی با پیشرفت های شگرف مسلمانان در علوم گوناگون، و عطش بیش از پیش اندیشمندان اروپایی برای کسب علوم مسلمانان، بیش تر شاهد انگیزه های صرفاً علمی هستیم.

زمنیه های فعالیت مترجمان بنابر نیاز جوامع اروپایی، بیش تر علوم طبیعی و تجربی (پزشکی، فیزیک، نجوم، کیمیا و...) و علوم نظری (حساب و هندسه) بود؛ لذا اولین آثاری که از عربی ترجمه شد، در همین زمینه ها بود. ترجمه ی آثار فلسفی با تأخیر زمانی زیادی آغاز شد و اولین ترجمه آثار فلسفی در قرن سیزدهم انجام گرفت. علت این تأخیر را می توان روی گردانی اندیشمندان این عصر از مباحث نظری فلسفه و حکمت الهی که مدت ها در کلیساها بدان پرداخته شده بود، دانست.19 حوزه های اصلی ترجمه ی متون مسلمانان در اروپا

کانون هایی که این وظیفه ی مهم را به عهده گرفتند دو حوزه ی سیسیل و اندلس بودند. از این رو در این بخش، به معرفی مترجمان معروف و نقش این دو حوزه در ترجمه ی کتب مسلمانان به زبان لاتین می پردازیم.

هدف اصلی ما در این مبحث، ترجمه هایی می باشد که از زبان عربی به زبان لاتین صورت گرفته است. اما باید توجه داشت که در این دوره ترجمه های فراوانی از عربی به زبان های دیگر، مثل: کاستیلی و عبری نیز صورت گرفته است که در محدوده ی بررسی ما قرار نمی گیرند، و خود نیاز به تحقیقی جداگانه دارد. اندلس و هشتصد سال حاکمیت مسلمانان

انتقال علوم اسلامی به جهان مسیحیت، در شبه جزیره ی ایبری، عمیق تر و شدیدتر و نسبت به نقاط دیگر طولانی تر بود. هشتصد سال (92ق - 897ق/711م - 1492م) حضور حاکمان مسلمان در اندلس که تمام این منطقه و در اواخر، تنها منطقه ی جغرافیایی کوچکی را تحت سلطه ی خود داشتند موجب پیدایش فرهنگ و تمدنی غنی و درخشان در این منطقه گردید. مسلمانان در طول تاریخ هشتصد ساله ی حاکمیتِ خود بر این سرزمین، یکی از بارزترین و غنی ترین مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامی را به نمایش گذاشتند؛ چنان که نهرو در مورد آن می نویسد:

مورها [عرب های اسپانیا] آن حکومت حیرت انگیز «کورودووا» [قرطبه ] را به وجود آوردند که از شگفتی های قرون وسطی بود، و در موقعی که سراسر اروپا در جهل، بربریت و جدال و زد و خورد غوطه می خورد به تنهایی مشعل دانش و تمدن را روشن نگاه داشتند که پرتو آن بر دنیای غرب می تابید.20

تنها در قرطبه کتابخانه ی حکم دوم (350 تا 366ق) 600000 جلد کتاب وجود داشت؛ در صورتی که شارل عاقل، 400 سال بعد کتابخانه ی دولتی پاریس را تأسیس کرد و فقط توانست 900 جلد کتاب جمع آوری کند که یک سوم آن کتاب های مذهبی بود.21 در این زمان در اندلس، سالیانه حدود هفتاد تا هشتاد هزار جلد کتاب تهیه می شد، و تنها در شهر قرطبه 70 کتابخانه ی عمومی وجود داشت.22

در اندلس مدارس بسیاری وجود داشت، برای نمونه، حکم دوم که از پادشاهان علم دوست آن دیار محسوب می شد، به تنهایی بیست و هفت مدرسه در آن جا بنا کرد که تعلیم در آن ها رایگان بود. بسیاری از شهرهای اندلس دارای مؤسسات عالی، مانند دانشگاه بودند که از آن جمله می توان قرطبه، اشبیلیه، مالقه (مالاگا)، غرناطه و طلیطله را نام برد، این شهرها چنان که پی یر روسو آورده است؛

مراکز فرهنگی بزرگی شده بودند که جوانان فرانسوی و آلمانی و انگلیسی به آن ها هجوم می بردند، و این دانشگاه ها ثروت های بی کرانی را که برای این جوانان تصور ناکردنی بود، در مقابل چشمان خیره ی آنان نمودار می ساخت. آثار بقراط، ارسطو، بطلمیوس، جالینوس و غیره در این مدارس مطالعه می شد. بر نیمکت این دانشگاه ها عرب و اسپانیولی، مسلمان و مسیحی در کنار یکدیگر می نشستند و هنگام بازگشت به کشور خود، مطالب مفیدی را که آموخته بودند منتشر می کردند....23

روحیه ی تساهل حکام مسلمان با پیروان سایر ادیان، به ویژه با دانشمندان مسیحی و یهودی و فراهم نمودن زمینه ی تحصیل علم در اندلس، موجب روی آوردن طالبان علم از نقاط مختلف اروپا به این سرزمین می گردید. از جمله ی مشهورترین افرادی که نزد مسلمانان در اندلس درس خوانده و به تحصیل ریاضیات پرداخته است گربرت(Gerbert) می باشد که بعدها نام سیلوستر دوم گرفت و نخستین پاپ فرانسوی و بزرگ ترین پاپ قرن دهم گردید.24 بنابراین در انتقال فرهنگ و تمدن اسلامی به اروپا، دروازه ی درخشان اندلس را نمی توان نادیده گرفت.

پس از ضعف قدرتِ مسلمانان در اندلس و تصرف سرزمین های مسلمان نشین توسط مسیحیان، دستیابی به ذخایر علمی مسلمانان این مناطق تسریع گردید؛ نمونه ی بارز این مسأله پس از تصرف شهر طلیطله توسط آلفونس ششم می باشد. این شهر از سال 1130 میلادی، تحت سرپرستی اسقف اعظم آن ریموند،(Reymond) مرکزی برای ترجمه ی کتب اسلامی گردید و شمار زیادی از مترجمان متبحّرِ مسیحی و یهودی در دارالترجمه ی آن، به کار ترجمه ی کتب مسلمانان، از عربی به لاتین مشغول بودند. به طوری که برخی معتقدند در این دارالترجمه تنها در علم طب، متجاوز از سیصد کتاب ترجمه شده است.25 مترجمان حوزه ی اندلس

در این بخش به معرفی چند تن از برجسته ترین مترجمان حوزه ی اندلس، که در دوره ی نهضت ترجمه ی متون مسلمانان در اروپا، به ترجمه ی متون عربی به لاتین پرداخته اند می پردازیم: دومنیگو گوندیسالوو (Domenigo Gondysallvo)

دومنیگو فیلسوف و مترجم اسپانیایی، در ترجمه ی کتب اسلامی، از هم کاران یوحنا اشبیلی بود. ظاهراً یوحنا از عربی به کاستیلی ترجمه می کرد و دومنیگو از کاستیلی به لاتین ترجمه می نمود. از ترجمه های او می توان به ترجمه ی کتاب مراتب العلوم فارابی اشاره کرد که نسخه ی عربی آن، در دست نیست؛ ولی ترجمه ی لاتینی آن با عنوان )Deortus Scientiarum( موجود می باشد. هم چنین او کتاب دیگری از فارابی به نام احصاء العلوم را با کمک یوحنا ترجمه کرده است. از ترجمه های دیگر او که با کمک یوحنا صورت گرفته است، می توان به ترجمه ی ینبوع الحکم، اثر ابن جبرول اشاره نمود.26 یوحنا اشبیلی (Joan de Sevilla)

سرآمد مترجمان یهودی اسپانیایی، یوحنا اشبیلی بود که در میان مسلمانان به ابن داوود شهرت داشت. یوحنا بین سال های 530 تا 548 قمری/1135 تا 1153 میلادی، در شهر طلیطله و زیر نظر اسقف اعظم ریموند کار می کرد.

در نیمه ی اول قرن دوازدهم میلادی، مغرب زمین در موجی از آثار نجومی ترجمه شده از زبان عربی غرق شد. عامل اصلی انتقال این آثار، یوحنا بود. او به آیین مسیحیت درآمده بود و ترجمه هایش را با کمک دومنیگو گوندیسالوو انجام می داد. یوحنا به قدری آثار علمای اسلامی را ترجمه کرد، که به نظر ویل دورانت، ترجمه های او یک کتابخانه ی واقعی را تشکیل می داد.27 پلاتو تیولی(Plato of tiole)

ریاضی دان و منجم ایتالیایی، طی سال های 1134 تا 1145 میلادی در بارسلون می زیست. او از جمله ی معدود مترجمینی بود که به سه زبان عربی، عبری و لاتینی تسلط کامل داشت. بیش تر ترجمه های وی با هم کاری ابراهیم برحیا انجام گرفته است، در نتیجه محققین هنوز نتوانسته اند کارهای این دو را به طور کامل از هم تفکیک کنند.28 رابرت چستری (Robert of chester)

ریاضی دان، منجم، کیمیاگر و مترجم انگلیسی (ولز)، بین سال های 1141 تا 1147 میلادی در اسپانیا ساکن بود. شهرت وی بیش تر به علت نخستین ترجمه ی قرآنی اش بود، وی آن را با همکاری هرمان دالماتیایی، در سال 1141 آغاز و در سال 1143 م به اتمام رساند.29 ژرارد کریمونایی(Jerard of Kerimona)

ژرارد (1114 تا 1187 م) از مردم ایتالیا بود. وی سال های زیادی از عمرش را در طلیطله گذراند. او در اواخر دهه ی 1130 میلادی یا اوائل دهه ی 1140 میلادی به دنبال کتاب المجسطی بطلیموس عازم طلیطله شد. وی در طلیطله به آموختن زبان عربی پرداخت و سپس به ترجمه ی کتب گوناگون اسلامی روی آورد. تعداد زیاد کتبی که او از عربی به لاتین برگردانده است، بی شک او را شایسته ی لقب بزرگ ترین مترجمان همه ی اعصار30 می نماید. محققان بر این عقیده اند که وی بیش از 70 کتاب را شخصاً ترجمه کرده و بر ترجمه ی تعدادی دیگر نیز، نظارت کامل داشته است؛ حاصل کار او به راستی شگفت انگیز است. جورج سارتون، 87 اثر ترجمه ای او را در کتاب خود نام برده برده است.31 ویل دورانت او را با حنین بن اسحاق (مترجم معروف کتب یونانی به عربی در بیت الحکمه) مقایسه کرده و هم ردیف او دانسته است.32

از دیگر مترجمان حوزه ی اندلس می توان به مارک طلیطلی(Marc of toledo) پزشک و مترجم اسپانیایی، آلفرد سارشلی(Alfred of sarshel) فیلسوف و دانشمند انگلیسی ساکن در اسپانیا، اصطفن سرقسطی،(Stephen of Saragossa) پدرو گالگو(Peter Galo) راهب اسپانیایی، رودولف بروگسی،(Rudolf of bruges) هرمان دالماتیایی(Herman of dalmatia) و هوگو سانتالایی (Hugh of santalla) اشاره نمود.33 حوزه ی سیسیل (صقلیه)

سیسیل که در منابع اسلامی از آن به نام صقلیه یاد شده، جزیره ای در جنوب ایتالیا و در دریای مدیترانه است. این جزیره از جنبه ی سیاسی و نظامی، به جهت تحت فشار قرار دادن امپراطوری بیزانس و از جنبه ی اقتصادی به دلیل قرار داشتن در مسیر تجارتی و بازرگانی شرق به غرب، برای مسلمانان اهمیت فوق العاده ای داشت؛ به همین جهت از آغاز فتوحات مسلمانان، مورد توجه آنها قرار گرفت. تا این که در سال 290 قمری/902 میلادی این جزیره به طور کامل، به تصرف ابراهیم دوم اغلبی، فرمانروای افریقیه در آمد. پس از اغالبه فاطمیان بر سیسیل حکم راندند هم چنین در سال 340 قمری حکومت نیمه مستقل کلبیان در این جزیره تشکیل گردید و سرانجام با ضعف حکومت کلبیان و حملات مکرر نورماندی ها، حاکمیت مسلمانان بر جزیره ی سیسیل، در سال 483 قمری/1091 میلادی به پایان رسید.

سیسیل در طول حاکمیت حدوداً دویست ساله ی مسلمانان، تبدیل به یکی از مراکز مهم فرهنگی و تمدنی جهان اسلام گردید. تصرف این جزیره به وسیله ی نور ماندی ها نه تنها باعث از میان رفتن فرهنگ و تمدن اسلامی در این جزیره نشد، بلکه به دلیل حمایت و پشتیبانی فرمانروایان نورماند از مسلمانان و فرهنگ و علوم اسلامی، به گسترش و شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در این جزیره انجامید.

طی سالیان متمادی که فرهنگ اسلامی در جزیره ی سیسیل رواج داشت، این جزیره نقش برجسته ای در انتقال علوم و فرهنگ اسلامی به اروپا ایفاء کرد. در این میان فرمانروایان نورماندی به واسطه ی حمایت از دانشمندان و عالمان و دوست داری علم، نقش بارزی در حفظ و انتقال فرهنگ و علوم اسلامی به اروپا داشتند؛ از جمله ی این فرمانروایان می توان به راجر دوم (1130 م تا 1154 م) که ادریسی، جغرافی دانِ مسلمان، کتاب نزهة المشتاق خود را برای او تهیه کرد و فردریک دوم (1194 م تا 1250 م) اشاره نمود.34

در خصوص ترجمه ی متون اسلامی به لاتین، باید توجه داشت که، نخستین فعالیت منظم و گسترده در این حوزه صورت گرفته است. البته حوزه ی سیسیل، در این نوشتار قلمرو جغرافیایی جنوب ایتالیا را نیز در بر می گیرد؛ چرا که فرهنگ و تمدن اسلامی به واسطه ی حضور مسلمانان و حاکمیت نورماندی ها در این منطقه، به اندازه ی جزیره ی سیسیل تأثیرگذار بود. در این حوزه از مراکز ترجمه ی فعال می توان سالرنو، پالرمو، ناپل و پادوا را نام برد. مترجمان حوزه ی سیسیل

در این بخش، به معرفی چند تن از مترجمان حوزه ی سیسیل که در دوره ی نهضتِ ترجمه ی متونِ مسلمان، در اروپا به ترجمه ی متونِ عربی به زبان لاتین پرداختند، می پردازیم: کنستانتین آفریقایی (Conctantin of africa)

کنستانتین در تونس به دنیا آمد و تحصیلاتش را در شمال آفریقا آغاز نمود. او پس از مسافرت های طولانی به ممالک شرقی، همچون عراق و سوریه، برای کسب علوم اسلامی در آن مناطق، به ایتالیا رفت و در سالرنو سکنی گزید. کنستانتین که به خاطر اصالتِ شمال آفریقایی اش، به زبان عربی مسلط بود در این زمان به ترجمه ی کتب مسلمانان پرداخت.

ترجمه های کنستانتین بیش تر در زمینه ی طب می باشد و این به دلیل ارتباط او با مدرسه ی طبِ سالرنو بود. او در ترجمه ی آثار عربی به لاتین، از کمک دو تن از شاگردانش به نام های یحیی بن افلح (یوحنای عرب) و اوتو(Oto) بهره می گرفت. سرانجام او در سال 1087 میلادی درگذشت.35

کنستانتین در بسیاری از آثارش که ترجمه ی کتب عربی بود، با حذف نام نویسندگان و قرار دادن نام خود به جای آن سعی می کرد تا این آثار را نوشته ی خویش معرفی کند؛ چنان که این کار را در مورد کتاب شفاءالعیونِ حنین بن اسحاق و زادالمسافرِ ابن جزار و برخی از کتب کیمیایی محمد بن زکریای رازی انجام داد، اما با پیدایش اصلِ عربی کتاب های مذکور، این اقدامِ نادرستِ وی آشکار گردید.36 سارتون او را نخستین مترجم بزرگ کتب عربی به لاتین می داند.37 آدلارد باثی (Adelard of Bath)

آدلارد، انگلیسی بود، او در حدود سال 1070 میلادی به دنبا آمد. وی در اوایل قرن دوازدهم میلادی، مدتی اقدام به سیر و سفر در ممالک اسلامی هم چون سوریه، فلسطین، سیسیل و انطاکیه نمود. او در طی این سفرها با علوم اسلامی و آثار دانشمندان مسلمان آشنایی یافت و برخی از این آثار را جمع آوری نمود و در بازگشت به اروپا، به ترجمه ی آنها پرداخت از جمله ی نخستین ترجمه های لاتینی آدلارد، اصولِ اقلیدس، زیجِ خوارزمی، تصحیح مسلمة بن احمد مجریطی و مقدمات حساب خوارزمی می باشند.38 مایکل اسکات (Michel scot)

مایکل اسکات، دانشمند، منجم و مترجم اسکاتلندی (متوفی 1236 م) بود. او در آغاز در طلیطله فعالیت می نمود، ولی از حدود سال 1227 میلادی در سیسیل به عنوان مترجم و منجم، در خدمت فردریک دوم درآمد و مورد توجه او قرار گرفت. اغلب آثار ترجمه ای معروف ترین مترجم سیسیل در قرن سیزدهم میلادی و به قول ویل دورانت عالم همه فن حریف آن عصر، در زمینه فلسفه بود.39 و شاید به دلیل ترجمه های اوست که هونکه، سیسیل را دروازه ی فلسفه ی اسلام به اروپا می داند.40 از دیگر مترجمان حوزه ی سیسیل، می توان به افراد ذیل اشاره نمود:

- سالیوی پادوایی؛ او رییس کلیسای پادوا و مترجم بود وی در نیمه ی نخست قرن سیزدهم میلادی می زیسته است.

- استفان انطاکی؛ وی در شهر پیزای ایتالیا به دنیا آمد و مشهورترین اثرش، ترجمه ی کتاب الطب الملکی یا کامل الصناعة، نوشته ی علی بن عباس اهوازی می باشد؛ او در پایان این کتاب یک واژه نامه ی یونانی - عربی - لاتینی تدوین کرده است. (1127م)

- فرج بن سلیم، وی پزشک و مترجم یهودی قرن سیزدهم، و از اهالی سیسیل بود. او به فرمان شارل اول پادشاه ناپل، به ترجمه ی کتاب الحاوی نوشته ی زکریای رازی پرداخت و سرانجام ترجمه ی آن را در سال 1279 میلادی به پایان رساند.

- بوناکوزا، او مترجمِ یهودی ایتالیایی بود، و در سال 1255 میلادی کتاب کلیات فی الطبِ ابن رشد را در پادوا ترجمه کرد.

ناگفته نگذاریم که در این نوشتار، ما تنها به معرفی برخی از چهره های برجسته ی مترجمان دو حوزه ی اندلس و سیسیل، در محدوده ی زمانی اواخر قرن یازدهم تا اواخر قرن سیزدهم میلادی پرداخته ایم، حال آن که اولاً تعدد افرادی که به ترجمه ی کتب مسلمانان در اروپا پرداخته اند بسیار بیش تر از افرادی است که نام آنها ذکر گردید؛ ثانیاً ترجمه ی کتاب های مسلمانان، کمابیش تا قرن شانزدهم میلادی ادامه یافته است؛ ثالثاً ترجمه ی متون اسلامی، تنها محدود به ترجمه از عربی به لاتین نبود، بلکه این متون به زبان های دیگرِ اروپایی نیز ترجمه می شدند. کیفیت ترجمه ها

ترجمه ی کتب اسلامی توسط اروپاییان به زبان های گوناگونی انجام می شد. مهم ترین این زبان ها از نظر تعداد ترجمه به ترتیب: لاتین، اسپانیایی، عبری و ایتالیایی بود.

علاوه بر ترجمه هایی که به صورت انفرادی انجام می شد در این دوره شاهد فعالیت گروهی مترجمان نیز هستیم. نمونه ی جالب کار گروهی مترجمان را در گروهی که پی یر ونرابل(Venerable) برای تهیه ی نخستین ترجمه از قرآن به وجود آورد می بینیم.41

از آن جا که برخی از مترجمان تسلطی به زبان عربی نداشتند، ترجمه ها در دو مرحله انجام می گرفت؛ یعنی ابتدا مترجمین، آثار علمی دانشمندان اسلامی را اکثراً به صورت شفاهی از عربی به یکی از زبان های عبری یا کاستیلی ترجمه می کردند و سپس مترجمین مسیحی آنها را به زبان لاتین برمی گرداندند. نمونه ی مشهور این نوع ترجمه را در ترجمه های دومنیگو گوندیسالوو و یوحنای اشبیلی می بینیم که یوحنا از عربی به کاستیلی و دومنیگو از کاستیلی به لاتین ترجمه می نمود. اما ایراد اساسی این شیوه، این بود که ممکن بود مطالب و مفاهیم در طی مراحل ترجمه، معانی خود را از دست داده و یا تغییر یابند.

یکی از مشکلاتی که در این دوره همه ی مترجمان با آن روبه رو بودند، عدم وجود معادل های مناسب در زبان لاتین برای برخی از اصطلاحات عربی بود؛ در نتیجه نواقص فراوانی در ترجمه های این دوره دیده می شود. چرا که مترجمان ناگزیر می شدند یا اصطلاحی که کاملاً معادل اصطلاح عربی نیست را به کار ببرند و به اصطلاح تحت اللفظی ترجمه نمایند و یا عین کلمه ی عربی را با حروف لاتینی یادداشت نمایند، که در هر دو مورد در فهم درست مطالب خلل ایجاد می شد. یک نمونه ی جالب در این مورد ترجمه ی گوندیسالوو از کتاب مابعدالطبیعه یا الهیاتِ ابن سینا می باشد. در این ترجمه او از کلمه ی لاتینی (being/ هستی) برای ترجمه ی سی و چهار تعبیر متفاوتِ عربی، استفاده کرده است که در میان آنها طیف وسیعی از معانی باریک و متفاوتِ هستی وجود داشت.42

در کل می توان گفت، ترجمه های عربی به لاتین در این دوره، با وجود تأثیر شدید و مثبت در اروپا، به استثنای برخی موارد، به صورت معیوب انجام شده و از کیفیت مناسبی برخوردار نبوده است. شاید به همین دلیل است که ما در این دوره شاهد ترجمه های مکرر از یک اثر، توسط افراد مختلف می باشیم. تأثیرات ترجمه ی کتب مسلمانان در اروپا

با توجه به حجم گسترده ی کتاب هایی که در سده های پایانی قرون میانه، از عربی به لاتین ترجمه شده است نباید تأثیرات این کتب را در فرهنگ و تمدن مغرب زمین نادیده گرفت. این تأثیرات به قدری عمیق و شدید می باشد که کارل بکر(Beker) می نویسد:

آن چه را قرون وسطی می خوانیم از بسیاری جهات اگر نه از همه حیث... چیز دیگری نیست جز شرقی مآب شدن غرب.43

تأثیرات ترجمه ی کتب علمی مسلمانان در اروپا، بنا به قول ویل دورانت اثری انقلابی 44 داشت و می توان از دیدگاه های گوناگون آن را مورد توجه قرار داد؛ اما آن چه در این مبحث مورد نظر می باشد تأثیرات علمی این ترجمه ها است.

جلوه های تأثیر ترجمه ی کتب مسلمانان در اروپا متعدد و گوناگون می باشد، از جمله:

1 - دستیابی به علوم و معارف یونان باستان به واسطه ی ترجمه های مسلمانان از این آثار.

2 - آشنایی و دستیابی به منابع و معارف تمدن های کهن مشرق زمین، مثل: تمدن های هندی، ایرانی، عبری و... از طریق آثار مسلمانان.

3 - آشنایی و دستیابی به دستاوردهای علمی و تحقیقاتی مسلمانان در رشته های گوناگون علمی هم چون: ریاضیات، نجوم، مکانیک، فیزیک و نورشناسی، کیمیا، طب و فلسفه.

4 - ایجاد تحرک در تفکر و اندیشه ی اروپاییان و متوجه ساختن آنان به علم و فلسفه.

5 - انتقال اعداد هندی به اروپا.

نظام اعداد هندی به واسطه ی ترجمه ی آثار ریاضی مسلمانان، به اروپا انتقال یافت و به همین دلیل به ارقام عربی شهرت یافت. پذیرش این نظام در جهان مسیحیت، یکی از پیشرفت های بزرگ در علم اروپایی محسوب می شود. جای گزینی این اعداد با اعداد رومی، به جهت تسهیل نمودن عمل محاسبات، زمینه ساز بسیاری از پیشرفت های اروپاییان گردید.45

6 - رشد مراکز دانشگاهی در اروپا.

در کنار عواملی چون: آشنایی اروپاییان با مراکز علمی مسلمانان، رشد اقتصادی، رونق شهرنشینی و زمینه سازی مدارسِ موجود در کلیساها و دیرها، آن چنان که ویل دورانت اشاره می کند، ترجمه ی کتاب های عربی به زبان لاتین نیز از عوامل مهم رشد شگفت انگیز دانشگاه های اروپایی، در قرن سیزدهم میلادی بود. در واقع نخستین دانشگاه های اروپایی (هم چون پاریس، آکسفورد، مونت پلیه، ناپل و...) زمانی شکل می گیرند که بر اثر نهضت ترجمه ی کتب مسلمانان، منابع لازم علمی برای ارائه در این دانشگاه ها تأمین گردیده بود.46

7 - رواج روش های علمی جدید هم چون: تجربه، آزمایش و مشاهده در مغرب زمین.

راجرز بیکن، داوینچی و گالیله هیچ کدام پایه گذار روش تجربی نبوده اند، بلکه پیش از آنها روش علمی تجربه و آزمایش، توسط دانشمندان اسلامی پایه گذاری شده و به کار رفته است. چنان که گوستاولوبون می نویسد:

اعراب در کارها از روی آزمایش و تجربه پیش می رفتند، و نخستین ملتی بودند که پی به اهمیت آن بردند.47

شاید آوردن سخنان بعضی از دانشمندان مسلمان، در خصوص اهمیت مشاهده، تجربه و آزمایش، جهت اثبات پیشتازی مسلمانان در روش های علمی جدید، به ما کمک نماید:

عبداللطیف بغدادی (1231 - 1162 م) چنین می گوید:

بنابراین آن چه ما ملاحظه و درک می کنیم دلایل ما هستند و قانع کننده تراند تا آن چه فقط بر اساس نوشته ی نام داران است.48

ابن الخطیب وزیر، پزشک و شاعر معروف غرناطه می گوید:

این باید برای ما، اصل باشد اگر از گذشتگان نقل قولی به عنوان دلیل اقامه می کنیم، هرگاه آن دلیل با عینیات ما در تضاد باشد، باید عینیات خود را اصل گرفته، نقل قول یا دلیل را تغییر دهیم.49

هم چنین ابن البیطار (1197 - 1248م) در مورد خصوصیاتِ کتابی که، در باب گیاهان دارویی تألیف کرده، می نویسد:

هر آن چه من در این جا از نویسندگان قدیم و جدید ارائه دادم، خودم شخصاً مورد آزمایش و مشاهده قرار دادم که یا صحت آن را تصدیق کرده و مجاز دانستم و یا این که در آزمایش مشاهدات، معلوم کردم که غیر واقعی و مردود است.50

8 - زمینه سازی، جهت نهضت علمی و رنسانس اروپا.

با توجه به حجم بسیار زیاد آثاری که پیش از رنسانس از عربی به لاتین ترجمه شد، به طور طبیعی تأثیر آنها را در ایجاد نهضت علمی اروپا نمی توان نادیده گرفت. دکتر زرین کوب رنسانس قرن پانزدهم اروپا را، عکس العمل اروپایی ها

در برابر غلبه ی فلسفه ی اسلامی در طی قرون دوازده و سیزده میلادی، بر فرهنگ غربی می داند؛ که آنان را واداشت تا برای فرار از فرهنگ اسلامی، به یونانی مآبی روی آورند.51

البته ما ورود آثار ترجمه شده ی مسلمانان به اروپا را تنها به عنوان یکی از عوامل زمینه ساز رنسانس می دانیم و در کنار عواملی چون: اختراع چاپ، تصرف قسطنطنیه به دست ترکان عثمانی و مهاجرت دانشمندان بیزانس به ایتالیا، اکتشافات جغرافیایی، کشف آمریکا و ظهور فرقه ی پروتستان و در هم شکستن حاکمیت کلیسا که همواره در شمار علل وقوع رنسانس در اروپا ذکر می شود، با توجه به نفوذ و تأثیرات گسترده و متنوعی که فرهنگ و علوم اسلامی بر جنبه های گوناگون زندگی و فکر اروپایی تا پیش از رنسانس داشته است، از عامل دیگری که در پیدایش رنسانس مؤثر بوده است باید نام برد، و آن عامل، نهضت ترجمه ی متون مسلمانان در اروپا می باشد. $$

منابع:

- ابن العبری، مختصر تاریخ الدول، ترجمه عبدالمحمد آیتی، چ اول، (تهران، علمی و فرهنگی، 1377).

- برنال، جان، علم در تاریخ، ترجمه پیرانفر وفانی، چاپ اول، (تهران، امیرکبیر، 1354).

- حسین زاده شانه چی، حسن، ترجمه ی متون علمی مسلمانان در اروپا، فصلنامه ی تاریخ اسلام، شماره 8، زمستان 1380.

- دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ دوم، ج 4 (تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1367).

- رشاد، محمد، جنگ های صلیبی، چ سوم، (تهران، نشر اندیشه، 1373).

- روسو، پی یر، تاریخ علوم، ترجمه حسن صفاری (تهران، امیرکبیر، 1346).

- زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام چ هشتم، (تهران، امیرکبیر، 1380).

- سارتون، جورج، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدری افشار، جلد اول (تهران، دفتر ترویج علوم وزارت علوم، 1353).

- -، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدری افشار، جلد دوم بخش اول (تهران، وزارت علوم، 2535 شاهنشاهی).

- -، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدری افشار، جلد دوم بخش دوم (تهران، شورای پژوهش های علمی کشور، 2537 شاهنشاهی).

- سلماسی زاده، جواد، تاریخ ترجمه قرآن در جهان، چ اول (تهران، امیرکبیر، 1369).

- صفا، ذبیح اللَّه، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، مجلد اول، چ پنجم (تهران، دانشگاه تهران، 1374).

- قربانی، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، چ دوم (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370).

- کرومبی، آ. سی، از آگوستین تا گالیله، ترجمه احمد آرام، چ اول (تهران، سمت، 1371).

- لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، سید هاشم حسینی، چ سوم (تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1358).

- لوگوف، ژاک، روشنفکران در قرون وسطی، ترجمه حسن افشار، چ اول (تهران، نشر مرکز، 1376).

- لیندبرگ، دیویدسی، سرآغازهای علم در غرب، ترجمه فریدون بدره ای، چ اول (تهران، علمی و فرهنگی، 1377).

- محمدی، ذکراللَّه، نقش فرهنگ و تمدن اسلامی در بیداری مغرب زمین، چ اول (قزوین، دانشگاه بین الملی امام خمینی، 1373).

- موسوی، سید مجتبی، سیمای تمدن غرب، چ چهارم (قم، کتابخانه ی صدر، 1354).

- میه لی، آلدو، علوم اسلامی و نقش آن در تحولات علمی جهان، ترجمه محمدرضا شجاع رضوی و اسداللَّه علوی (مشهد، آستان قدس رضوی، 1371).

- نصر، سید حسین، علم و تمدن در اسلام، احمد آرام، چ اول (تهران، نشر اندیشه، 1350).

- نهرو، جواهر لعل، نگاهی به تاریخ جهان، ج اول، چ پنجم، ترجمه محمود تفضلی (تهران، امیرکبیر، 1353).

- هلزی هال، ویلیام لویس، تاریخ و فلسفه علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، چ سوم (تهران، سروش، 1376).

- هونکه، زیگرید، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضی رهبانی، چ چهارم (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلام، 1373).

$$پی نوشت ها: 1. کارشناس ارشد تاریخ. 2. کرومبی، از آگوستین تا گالیله، ص 42. 3. در این مورد می بایست علومی را که منابع آن کاملاً اسلامی است، هم چون فقه، حدیث و تفسیر استثنا نماییم چرا که این علوم از همان قرن اول قمری با یک رشد سریع و ناگهانی مواجه شد. 4. برای آگاهی از برخی دلایل ن. ک: ذبیح اللَّه صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، صفحات 134 الی 151. 5. در این مورد ن. ک به: لویس ویلیام هلزی هال، تاریخ و فلسفه علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، ص 148 و ذکراللَّه محمدی، نقش فرهنگ و تمدن اسلامی در بیداری مغرب زمین، ص 71. 6. کرومبی، پیشین، ص 13. 7. ژاک اوگوف، روشنفکران در قرون وسطی، ص 83. 8. با توجه به روابط و تعاملات گسترده در دوره زمانی سده دوازدهم تا اواسط سده سیزدهم، جورج سارتون این دوره را به این نام می خواند این در حالی است که معمولاً در نگاه محققانی که تنها به روابط سیاسی و ستیز دولت ها توجه دارند، از آن جا که این مقطع زمانی همزمان با جنگ های صلیبی می باشد، این دوره عصر ستیز و کشمکش معرفی می شود. جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، ص 2535. 9. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ص 1454. 10. برای نمونه ن. ک به: برنال، علم در تاریخ، در یک کتاب چهار جلدی با بیش از هزار صفحه تنها ده صفحه (209 الی 218) به شرح علوم مسلمین اختصاص داده است. همچنین ن. ک به: پی یر روسو، تاریخ علوم، ترجمه حسن صفاری، که در کتابی با بیش از 750 صفحه، تنها پنج صفحه (117 الی 122) به معرفی علوم اسلامی و دانشمندان آن اختصاص یافته است. 11. به نقل از: دیویدسی لیندبرگ، سرآغازهای علم در غرب، ص 239. 12. پی یر روسو، پیشین، ص 121. 13. ویلیام هلزی هال، پیشین، ص 140. 14. کرومبی، پیشین، ص 52. 15. سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 9. 16. به نقل از: سید مجتبی موسوی، سیمای تمدن غرب، ص 198. 17. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 722. 18. ن. ک به: لیندبرگ، پیشین، ص 276. 19. ن. ک به: حسن حسین زاده شانه چی، ترجمه متون علمی مسلمانان در اروپا، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره 8 زمستان 1380. 20. جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ص 378. 21. زین العابدین قربانی، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 67. 22. همان، ص 68. 23. پی یر روسو، پیشین، ص 127. 24. آلدو میه لی، علوم اسلامی و نقش آن در تحولات علمی جهان، ص 508. ن. ک: زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، صفحات 111 الی 119. 25. محمد رشاد، جنگ های صلیبی، ص 24. 26. ر.ک: جورج سارتون، پیشین، صفحات 1249 الی 1251 و همچنین ذبیح اللَّه صفا، پیشین، صفحات 193 و 194. 27. ویل دورانت، پیشین، ص 123. همچنین برای دیدن برخی آثار ترجمه ای وی ر.ک: جورج سارتون، پیشین، صفحات 1246 الی 1249. 28. برای آشنایی بیشتر ن. ک: آلدومیه لی، پیشین، ص 512. 29. در خصوص ترجمه قرآن کریم به زبان های گوناگون ن. ک: جواد سلماسی زاده، تاریخ ترجمه قرآن در جهان، برای آشنایی بیشتر با رابرت چستری ن.ک: جورج سارتون، پیشین، صفحات 1253 و 1254. 30. جورج سارتون، پیشین، ص 996. 31. همان، صفحات 1459 الی 1465. 32. ویل دورانت، پیشین، ص 1231. 33. برای آشنایی با این مترجمین و آثار ترجمه ای آنان ن. ک: جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، ص 1732. 34. عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، ص 82 در مورد فردریک دوم و توجه او به دانشمندان ن. ک: ابن العبری، مختصر تاریخ الدول، صفحات 375 و 376. 35. در مورد شرح زندگی کنستانتین ن. ک: زیگرید هونکه، پیشین، صفحات 297 الی 302. 36. در خصوص آثار کنستانتین ن. ک: لیندبرگ، پیشین، ص 435 و جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، صفحات 881 و 882. 37. جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، ج 1، پیشین، ص 881. 38. جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، ج 2 بخش اول، صفحات 1003، 1011 و 1025. 39. ویل دورانت، پیشین، ص 966. 40. زیگرید هونکه، پیشین، ص 486. 41. ن. ک به: ژاک لوگوف، پیشین، صفحات 27 و 28. 42. دیوید لاسکم، پیشین، ص 88. 43. به نقل از: زرین کوب، پیشین، ص 167. 44. ویل دورانت، پیشین، ص 1233. 45. کرومبی، پیشین، ص 54. در خصوص تاریخچه ارقام هندی و نحوه ورود آن به جهان اسلام و سپس انتشار آن در اروپا ن. ک: همان، ص 97 الی 121. 46. ویل دورانت، پیشین، ص 1233. 47. گوستاولوبون، پیشین، ص 545. 48. زیگرید هونکه، پیشین، ص 272. 49. همان، ص 348. 50. همان، ص 332. 51. زرین کوب، پیشین، ص 169.

 

نظر شما