آموزش و پرورش و جهانی شدن
نویسنده:لیدا کاکیا
منبع:روزنامه جام جم
رد توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته است. چرا که این پدیده اجتماعی نوظهور ، بیش از پیش زندگی بشر را با تغییر روبه رو کرده است. اگر چه جهانی شدن در دو عرصه سیاست و اقتصاد نمود بارزتری دارد ولی جهانی شدن فرهنگ نیز دارای اهمیت زیادی است.در رابطه با تعریف جهانی شدن ، باید گفت جهانی شدن به معنی نزدیکی و تعامل هر چه بیشتر جوامع جهانی ، برای ارتقا یافتن به سطح بالای دموکراسی ، تصمیم گیری ، آگاهی و اقتصاد آزاد است.به تعبیری ، جهانی شدن به عنوان یک فرآیند ، خواهان تشکیل جامعه مدنی منطبق با عصر اطلاعات است.جهانی شدن از طرفی سعی به در نوردیدن فضا و زمان دارد و از جهتی ، محلی گرایی را از منظر پسامدرنیسم تقویت می کند. حال با این مقدمه می خواهیم جهانی شدن را در آموزش و پرورش بررسی کنیم.
مفهوم جهانی شدن از مفاهیمی است که در سالهای اخیر مواگر چه پروسه جهانی شدن هیچ تعهدی به هیچ مکتبی ندارد ولی این پدیده جدید فرآروی جوامع ، خواهان انتقال و تحرک جوامع از سنت به مدرن و پسامدرن است و در طرف دیگر قضیه نیز ، جهانی کردن سنتهای محلی را از نظر دور نمی کند.جهانی شدن را می توان به صورت تشدید روابط اجتماعی در سرتاسر جهان تعریف کرد ، به گونه ای که در آن ، جوانع دور از هم طوری به یکدیگر وابسته می شوند که حوادث محلی از رویدادهایی تاثیر می پذیرند که در مناطق دور دست شکل می گیرند.در این صورت ، جهانی شدن یک فرآیند چند علیتی ، چند لایه و پراحتمال و همچنین عدم قطعیت ، پایداری و ناپایداری است.
در رابطه با علل جهانی شدن ، می توان به مواردی همچون «رشد بازارهای مالی جهانی ، فروپاشی نظام سوسیالیستی و پایان جنگ سرد ، رشد فعالیت شرکتهای چند ملیتی ، انقلاب فناوری اطلاعات ، ارتباطات و حمل و نقل و بین المللی مسائل زیست محیطی اشاره کرد.در خصوص تاریخ جهانی شدن نیز معمولا توافقی در میان صاحبنظران امر وجود نداشته است و هر یک براساس رهیافت های گوناگون تاریخی به این قضیه می نگرند ولی بیشترین توافق مربوط به دهه 1970 به بعد است که با کشف و استفاده از اینترنت از سوی پنتاگون ، روند ارتباطات سرعت یافته است.
تاثیر جهانی شدن بر ساختار آموزش و پرورش
با توجه به نگرش ساختارگرایی ، می توان گفت که آموزش و پرورش نیز جزیی از یک کل است که تحت تاثیر جهانی شدن و فرآیند نوگرایی اخیر قرار گرفته است.امروز همانند دولت ملتها یا بهتر از آن کشورها ، ساختار آموزش و پرورش متاثر از فرآیندی است که طبق نظریه پخش فضایی هاگراستراند ، کانون آن در کشورهای شمال واقع شده است.این فرآیند ، معرفی کننده لیبرالیسم نو برای کشورهای جهان است و نمود آن در ساختار آموزش و پرورش کشورهای متاثر از جهانی شدن ، خلاقیت ، ابتکار ، مدرسه محوری ، مشارکت و غیره است.همچنین باید بدانیم افکار عمومی جهان همانند دیگر اجزا ساختاری را می پسندد که برپایه اصول و مبنای دموکراسی غربی باشد و آن را بهترین الگو برای جامعه عصر فضا می داند. امروزه ساختارهایی که دیروز برمبنای تمرکزگرایی دولت مدرن و بروکراسی آموزش و پرورش بنا یافته بود ، جای خود را به ساختار محلی و بومی شده عصر پسامدرن داده است که سعی می کند از طریق جهانی شدن ، ساختارهای کوچک را جهانی کند. این مکتب برای پیشرفت و ترقی جامعه مدنی جهانی و یا جامعه شبکه ای ، بهترین الگو را در مدرسه محوری ، مشارکت از پایین ، احترام به ذهنیت افراد و خلاقیت آنان می داند که مطمئنا تحت تاثیر اراده انسانی به دنبال ساختار شکنی دولت تمرکزگرا و یکسان ساز است.
همچنین مواردی همچون : خصوصی سازی آموزشی ، کم شدن مدارس دولتی و ورود امکانات و تجهیزات پیشرفته به مدارس ، تداعی کننده جهانی شدن اقتصاد و اقتصاد سرمایه داری است.به هر حال ، ساختارهای امروزی در کلیه جنبه های زندگی ، متاثر از عصر فضاست که به همراه دیگر اجزاء ، کل آموزش و پرورش را تحت تاثیر قرارداده است.از طرفی ، ضرورت های جهان کنونی بسیاری از کشورهای پیشرفته را بر آن داشته است که پیوسته نظام آموزش و پرورش خود را بررسی ، تحلیل و نقد کنند و راههای ناسودمندکار را رها سازند و شیوه های جدید و سازگار با ضرورت های جهان کنونی و آینده نه چندان دور را بر پا دارند.برای مثال ، اداره آموزش و پرورش شهر «توپیلیو» از ایالت می سی سی پی ایالات متحده امریکا تلاش گسترده ای را برای پدید آوردن مهارت ها و پندارهای لازم برای کفایت و شایستگی مدنی و دست یافتن به رفتارهای مسوولانه اجتماعی انجام داد.به طور کلی ، ساختار آموزش و پرورش در زمینه هایی همچون تمرکز زدایی ، فناوری سطح بالا و مشارکت کارکنان ، تحت تاثیر جهانی شدن واقع شده است.این ساختار در کشورهای پیشرفته زودتر شروع شده و اصولا کشورهای غربی مبدع این الگوها بوده اند و به نظر می آید که کشورهای دیگر جهانی نیز متاثر از این فرآیند رو به رشد شده اند.
تمرکززدایی
از چند دهه گذشته ، کشورهای غربی به سوی تمرکززدایی رفتند ، در واقع در سایه تمرکز نداشتن به تفویض اختیارات بیشتری پرداختند و کارکنان خود را هر چه بیشتر خودگردان کردند. از طرفی ، این امر باعث رشد هویت شخصی و گسترش تعلق گروهی در کارکنان شده است.چرا که در مباحث مدیریت نئوکلاسیک ، روابط انسانی جایگاه ویژه ای دارد و ثابت شده است در سازمان های کوچک به علت نزدیکی بیشتر کارکنان ، اثر بخشی و کارایی بیشتر خواهد بود. در سایه این تحولات مدیریتی و سازمانی ، نظام آموزش و پرورش نیز به سمت تصمیمات منطقه ای محلی و مدرسه ای کشیده شد و تعداد مدارس بزرگ کاهش یافت.در همین خصوص ، طرح مدیریت مدرسه ای مطرح شد. البته این امر مخالف سازمان ناحیه ای نیست ؛ چرا که همواره ناحیه می تواند برای هدایت مدارس و هماهنگ کردن کار آنها جایگاه خویش را حفظ کند.
فناوری
به کارگیری فناوری هایی همچون کامپیوتر، ماهواره و سیستم های اطلاع رسانی دیگری همانند اینترنت در آموزش و پرورش هم موثر افتاد. با بهره گیری از رایانه ، معلمان به جای تلاش در عرضه محتوا و مواد درسی ، بیشتر به تعامل با شاگردان می پردازند که در نتیجه آن ، بهبود یادگیری دانش آموزان خواهد بود.
مشارکت
مشارکت کارکنان به بهبود روحیه و رشد بهره وری منجر خواهد شد. در واقع در سایه مشارکت ، تعهد سازمانی کارکنان افزایش خواهد یافت.این امر می تواند آموزش های مناسب و برنامه های درسی مطلوب را برای مدارس در پی داشته باشد. به طوری که در یک پروسه نظارت و کنترل ، مدیران متحول شوند و به مشارکت کارکنان ایمان بیاورند. لازمه این امر آن است که :
الف - در تشکیلات آموزش و پرورش ، ساختاری تازه و مبتنی بر مشارکت ایجاد شود.
ب - در سطح خود نواحی آموزش و پرورش ، رسالت و هدف و برنامه درسی را ارائه کنند و همچنین مدرسه ، خود نوع هدفها و فعالیت ها و چگونگی دستیابی به آنها را مشخص و پیگیری کند.
ج - ایجاد فرهنگ یادگیری همگانی در مدرسه ، به طوری که یادگیری برای همه مهم باشد و اصل یاد گرفتن نه این که چه کسی چه مقامی دارد سرلوحه کار قرار گیرد.
این امر ، فقط می تواند با دقت نظر مسوولان سازمان آموزش و پرورش ایجاد شود. به طور کلی ، تمرکز زدایی ، بهره گیری از فناوری های جدید و کارآمد در سازمان آموزش و پرورش و ایجاد روح مشارکت همگانی از جمله تغییراتی است که به تبع تغییرات سایر سازمان ها در آموزش و پرورش شکل می گیرد. ناکارآمدی تفکر سنتی در آموزش و پرورش واقعیت این است که جهانی شدن تاثیرات زیادی را برآموزش و پرورش داشته است و یا در حال تاثیرگذاری است. آموزش و پرورش قسمتی از وجود جامعه را تشکیل می دهد و جامعه امروزی دارای نگرش جهانی است.تفکر سنتی ارتجاعی نه تنها جایی در آموزش و پرورش ندارد بلکه در هیچ بخشی از کشور مشاهده نمی گردد.
آموزش و پرورش امروزی مبتنی برنگرشهای روزمره است. از طرفی در حال حاضر ساختار اهداف آموزش ، دیگر وسیله ای در دست حکومت نیست و برخلاف نظریه مارکس ، تمامی طبقات جامعه در کشورهای پیشرفته امر آموزش را زیرنظر دارند و این فرآیند نیز از مرکز به سمت پیرامون در حال گسترش است.گذشته از مثبت یا منفی بودن پدیده جهانی شدن ، به نظر می رسد که رخداد این پدیده در عصر فضا ، فرصتهای لازم را نه تنها برای تبادلات آموزش و پرورش در سطح جهان به وجود آورده است بلکه امتیازاتی را نیز برای کشورهای جهان سومی مانند ایران فراهم کرده تا از این طریق بتوانند پایه های آموزشی جامعه خویش را محکم کنند و گامی بلند برای آینده پیش روی خویش بردارند.ورود فناوری آموزشی سطح بالا ، گسترش خطوط و پایگاه های اینترنتی ، ورود رایانه های نو به بازار ، افزایش مشارکت مدرسه محوری همگی متاثر از پدیده جهانی شدن است بنابر این ، برای جا نماندن از جامعه مدنی جهانی ، باید کودکان و نوجوانان را با این پدیده آشنا کرد و ضمن رفع مشکلات آنان ، زندگی در زمان بی زمان را به آنها آموخت. به طور طبیعی در طول زمان ، نظام آموزش و پرورش و کارکنان ، مدیران و کارگزاران آن دستخوش این تغییرات خواهند شد و عدم ایجاد تغییرات غیرطبیعی خواهد بود. این دسته از تغییرات پیش از آن که به طور مستقیم برنتایج پیامدهای ناشی از آموزش و پرورش موثر باشند ، در بهبود عملکردها موثر خواهند بود به عبارتی ، اگر این نظام درصدد پاسخگویی مطلوب به نیازهای اجتماعی است ، باید به اصلاح و تجدیدنظر در خود بپردازند.
تاثیر جهانی شدن بر اهداف آموزش و پرورش
هدف کلی آموزش و پرورش در هر جامعه ای این است که هر فرد را طبق الگوی اعتقادات و ارزشهای فرهنگی ، دینی ، اجتماعی و سیاسی خود تربیت کند و انسانی متناسب و شایسته آن جامعه تحویل دهد. بر همین اساس ، هر جامعه ای از انسان مطلوب خود تصوری دارد و معنا و غایت معینی برای آموزش و پرورش قایل است.از این رو می کوشد افراد خود را براساس این تصور و معنا تربیت کند. بنابر این تعیین هدفها مستلزم ملاحظات فلسفی ، دینی ، فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی است.با توجه به این تعریف ، رابطه مستقیم و هماهنگ میان جامعه و آموزش و پرورش وجود دارد. با عنایت به نیاز آموزشی انسان برای فرهنگ سازی و تمدن ، این سازمان ، جزئی از این کل ارگانیک است.
پس باید گفت که همراه تغییر جهان بینی ها، فرهنگها و اعتقادات گوناگون انسان ، اهداف آموزش و پرورش نیز تغییر خواهد کرد.با همه این احوال ، جهانی شدن جوامع را به اشکال گوناگون تحت تاثیر قرار داده است و نوعی تغییر در بینش دینی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی آنان ، که از طرفی منطبق با زمان و مکان و همچنین فراتر از آن است را به وجود آورده است.پس می توان این گونه بیان کرد که در حال حاضر و با توجه به جهانی شدن مکان و زمان ، اهداف آموزش و پرورش نیز بر طبق اصول زیر تغییر یافته است :
1- آموختن و فراگرفتن از حالت خشک و انفعالی یکسویه خارج شده است و به صورت خیال و کنش چند سویه میان دانش آموزان و پرورش کاران پی ریزی و استوار شده است.یادگیرندگان در فراگرد یادگیری نقشی کوشاتر پیدا کرده اند و در تعیین و تعبیه مواد درسی ، اثر در خور توجه به دست آورده اند.
2- مهارت های ادراکی پیچیده اهمیتی در خور توجه یافته است و کوشش می شود ناتوانی های اندیشیدن انتقادی ، پرسش کردن ، جستجو کردن ، اندیشیدن مجرد و پدید آوردن و سنجیدن کودکان و نوجوانان با مشارکت و درگیری ذهنی و عملی آنان پرورش یابد.
3- همه هستی انسان کانون توجه پرورش کاران قرار گرفته است و ابعاد عاطفی ، عقلی ، جسمی و اخلاقی در پیوندی سازگار با هم و در پاسخ به نیازهای فردی و خواست های اجتماعی پرورش می یابد. به عبارتی ، انسان به صورت یک موجود خود زمان در کلیات هستی پرورش داده می شود.
4- یادگیری وسیله ای است که در راه خدمت به زندگی و گشودن دشواری های واقعی و افزایش شوق و تعهد استوار می شود و موضوعات کهنه ، مرده و نامرتبط به زندگی از درون نظام آموزش و پرورش خارج می شود.
5- گذشته ، حال و آینده به صورت پویا و معنی دار به هم مرتبط می شوند و از پیوند سازنده آنها راه پدید آمدن گزینه های درست برای آینده همواره می شود.
6- دامنه ارتباط آموزش و پرورش با مردم گسترده می شود و فراگرد مشارکت و پیام رسانی میان آموزشگاه با جامعه گسترده تر می گردد و به صورت قانونی ، آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان وظیفه مشترک میان آموزشگاه و خانواده به شمار می آید.
7- سرانجام ، ساختار آموزشگاه ها کوچک و پر نرمش می شود و از دشواری های بزرگ کاسته می شود. کوچک شدن آموزشگاه از پیوندهای عاطفی و شناسایی فردی سرشار می شود لذا این فرآیند که در بعضی کشورهای جهان در حال تکامل است ، به نظر می رسد الگوهای مناسبی برای پیشرفت و ترقی در کشورهای جهان سوم باشد.
نظر شما