موضوع : پژوهش | مقاله

کودکان را قربانی اختلافات زناشویی نکنیم

نویسنده:علی اکبر فراشیانی
منبع:روزنامه کیهان
توافق زن و مرد در امر ازدواج و تشکیل خانواده براساس اطلاعات و اخباری که از یکدیگر به دست می آورند منجر به برقراری عقد و پیمان و روابط همسری می شود. اگر شناخت هم براساس ضوابط و حساب شده و اندیشیده بود با احتمال قریب به یقین زندگی تداوم پیدا می کند اما مشکل زمانی است که پایه ازدواج شان ریا و فریب، حقه بازی باشد که در این صورت امیدی به ادامه زندگی مسالمت آمیز نخواهد بود. دیری از زندگی مشترک نمی گذرد که به تدریج عیوب برملا و رازها افشا می شود. پرده ها کنار می رود و شخصیت حقیقیشان آشکار می گردد. دیگر کار از تعارف می گذرد و تصمیم گیری جدی می شود و این سر آغاز درگیری هاست. در این فضا، جایی برای مسامحه و نادیده گرفتن نیست. زمانی که تأخیر در ورود به منزل، نوع پوشش، شوری غذا، سیگار کشیدن ها و... اهمیتی نداشت حال هر کدام از اینها بهانه ای می شود برای آغاز درگیری و ادامه درگیری ها به امری وحشتناک مبدل می شود که طلاق است.
طلاق این پدیده شوم اجتماعی آثار مخربی بر کودکان دارد، این معضل یکی از عوامل مهم ابتلاء کودکان به اعتیاد و بزهکاری است، که این دو خود می تواند علت بسیاری از انحرافات، ناسازگاری ها، ابتلاء به بیماری ها، سرپیچی از قوانین و... قرار گیرد.
طلاق هر چند ممکن است برای والدین تنها راه چاره و پایان موفقیت آمیز یک زندگی بی تفاهم و پر از اختلاف باشد ولی برای طفل همیشه مبین یک فاصله عمیق و فاجعه عظیم محسوب می گردد، حادثه ای که محرومیت ابدی از عواطف مشترک پدر و مادر را به دنبال خواهد داشت.
به دنبال طلاق، کودک با یکی از والدین زندگی خواهد کرد که در اینجا صحبت از خانواده های تک والدی می شود.در اکثر موارد، زن ها مسئولیت خانواده های تک والدی را برعهده دارند. وقتی هر دو والد داوطلب نگهداری کودک می شوند، در 80درصد موارد، بچه در اختیار مادر قرار می گیرد. اما چون زنان، در مقایسه با مردان، به مشاغل کم درآمدتر و ناپایدار اشتغال دارند، جای تردید نخواهد بود که بسیاری از خانواده های تک والدی مشکلات اقتصادی جدی و در نتیجه دشواری های سازگاری زیادی خواهند داشت. تحمل دشواری ها در سال اول بعد از طلاق، برای هر دو والد طاقت فرساست. تنش هایی که آنها پس از طلاق احساس می کنند و تغییراتی که در شیوه زندگی آنها به وجود می آید، در روابط آنها با کودک منعکس می شود. بنابراین، با در نظر گرفتن رویدادهای استرس زا برای مادر و همچنین رویدادهای استرس زا که کودک دریافت می کند، می توان پیش بینی کرد که کودک چگونه با زندگی خود سازگار خواهد شد.
پژوهشگران تأیید کرده اند که الگوهای رفتار والدین جدا شده با فرزندان، با الگوهای رفتار والدین جدا نشده، تفاوت هایی دارد: در مقایسه با والدین جدا نشده، والدین جدا شده، از فرزندان خود انتظار پختگی کمتری دارند، کمتر با آنها ارتباط برقرار می کنند، کمتر محبت نشان می دهند، از نظر انضباط کمتر هماهنگی دارند و کمتر بر کودکان نفوذ می کنند.
یکسال پس از طلاق، دوره ای که تنش در روابط والدین و فرزندان را به همراه می آورد، روش های تربیتی به پائین ترین سطح اثر بخشی خود تنزل پیدا می کند. دو سال بعد از طلاق، مادران از کودکان رفتارهای مستقل تر و پخته تری را انتظار دارند، بیشتر با آنها ارتباط برقرار می کنند و به طور ارادی، برای توضیح دادن مسائل و استدلال کردن، بیشتر حامی هستند و نظم و نفوذ بهتری دارند، همین مشاهدات در مورد پدران نیز صدق می کند، با این تفاوت که حمایت خود را بیشتر نمی کنند وحتی تا اندازه ای از کودکان خود دل می کنند، آنها بچه ها را به طور کلی فراموش نمی کنند، بلکه کمتر محبت نشان می دهند.
یکی از عوامل مهم سازگاری کودک با لحظه های طلاق، سن اوست، از بدو تولد تا دوسالگی، کودکان از دنیای اطراف خود درک محدودی دارند. با این همه آنها، تنش ها، هیجان ها و ناپایداری ها را درک می کنند. از آنجا که طلاق، تنش ها، هیجان ها و بی ثباتی های زیادی به همراه می آورد لذا برای کودکان این سن تجربه متلاشی کننده ای است. کودکان پیش دبستانی طلاق را غم بزرگی می دانند و تمایل شدیدی به آشتی والدینشان دارند و از تنها ماندن شدیدا ترس دارند. کودکان 6 تا 12 سال بهتر می فهمند که مسئول جدایی چه کسی بوده و در نتیجه خود را سرزنش نمی کنند، و خود را بهتر با موقعیت موجود تطبیق می دهند مخصوصا اگر از سوی دیگران حمایت شوند.
کودکان را چگونه با لحظه های طلاق سازگار تر کنیم:

در ذهن خود مجسم کنید کودکی را که مدتی است هر لحظه به سمتی کشیده می شود مثل جنس بازاری دست به دست می چرخد و نقش قاصد و حامی و قاضی و... را بازی می کند، باید والدینی که احساس مسئولیت در قبال فرزندشان می کنند، همه چیز را سر جای خودش بگذارند، تا از آسیب بیشتر بکاهند، توصیه های زیر می تواند از میزان آسیب ها تا حدی بکاهد:
جدائی تان را حاشا نکنید، کودک شما درک بسیار بالایی از تنش بین شما دارد. کودکانی که در جریان موضوع هستند در قبول طلاق مشکل کمتری دارند.
کودکان دوست دارند احساسات خود را بیان کنند، به آنها اجازه دهید تا لااقل در این مورد با شما حرف بزنند، می توانید در حال قدم زدن در پارک این کار را انجام دهید و با گوش دادن به حرف های کودک، او احساس می کند شما دوستش دارید و این اتفاق باعث نشده تا شما نسبت به او بی علاقه شوید. در صورت امکان سعی کنید هر دو در زندگی کودک نقش فعال داشته باشید و مسئولیت تربیت او را بین خود تقسیم کنید. مثلا: نگهداری از کودک را بین خود تقسیم کنید، در فعالیت های تحصیلی و غیرتحصیلی او شرکت کنید.
تلاش برای برقراری ارتباط خوب و همکاری موثر، والدین را قادر می سازد تا برای فرزند محیط خانوادگی با ثباتی فراهم آورند و به او اجازه دهند تا با این شرایط به طور هماهنگی کنار بیاید. در هر حال قبل از اقدام به ازدواج، برای جلوگیری از هرگونه اختلاف جدی در خانواده با مشاوران خانواده مشورت کنید، برای جدا شدن فرصت هست عجله نباید کرد و همیشه به خاطر داشته باشیم که قربانیان اصلی طلاق کودکان هستند.امیدواریم تمام کودکان در جوی مملو از عاطفه، عشق، دوستی، احترام و امنیت این دوران زیبا و بیادماندنی را سپری کنند.

 

نظر شما