خانواده و نقش آن در ابراز مهرورزی
نویسنده:شعله سبزواری
منبع:روزنامه رسالت
اظهار محبت
علاقه به فرزند یک امر طبیعى است. شاید کمتر پدرومادرى پیدا شود که قلبا فرزند خود را دوست نداشته باشند . اما محبت قلبى فقط خواسته درونى کودک را تامین نمىکند . کودک به محبتى نیازمند است که آثار آن را در رفتار پدر ومادر مشاهده کند . محبتهاى قلبى پدرو مادر باید درنوازشها ، در آغوش گرفتنها ،تبسم ها و حتى درآهنگ محبت آمیز سخنان پدر ومادر ظاهرشود .کودک دوست دارد با آنان براى خرید به بازار برود ، تفریح و مهمانى برود . دوست دارد به سخنانش خوب گوش دهند وپاسخگو باشند . حتى دوست دارد با پدر ومادرش بازى کند . کودک دوست دارد درخانه محترم باشد و در اداره امورمنزل مسئولیتى رابرعهده بگیرد . لذا محبت قلبى پدرو مادر را از این طریق کشف مىکند.نیاز به محبت اختصاص به دوران کودکى ندارد ،بلکه در دوران نوجوانى وجوانى نیز به محبتهاى پدرو مادر شدیدا نیازدارد . مخصوصا در سنین جوانی، که دوران بحرانى ومتلاطم زندگى اوست بیش از سایر اوقات به محبت ، دلجویى ومهربانى پدر ومادر نیازدارد . شاید باور کنید که جوان حتى به نوازشها وبوسههاى پدر ومادر خود نیز علاقه دارد.
محبت واقعى
محبت پدرومادر نسبت به فرزند یک امر طبیعى است که باید همواره باقى بماندوهیچ گاه خدشهدار نگردد ، چون فرزند همیشه بدان نیاز دارد . ممکن است پدرومادر از بعضى کارهاى فرزند خود ناراضى باشند لیکن محبت والدین نسبت به فرزند را نمىتوان نادیده گرفت، چون یک امر طبیعى است. فرزند باید همیشه احساس کند که بالذات محبوب پدرومادر خود مىباشد، گرچه از جهت رفتار بدش ، مورد تنبیه قرار گرفته است.بنابراین ، به پدران ومادران توصیه مىشود که محبت را هیچ گاه وجه المعامله قرار ندهند . این درست نیست که بعضى ازپدران ومادران محبت خود را وسیله نفوذ درفرزند قراردهند : مثلا به او بگویید : این کار رابکن تامامان ،تورا دوست بدارد،یا اگر فلان کار را انجام دادى بابا تو را دوست ندارد. یا چون این عمل را انجام دادهاى تو را اصلا دوست نداریم ، زیرا این عمل چند عیب دارد .اولا : به اصل طبیعى ضرورت محبت پدرومادر نسبت به فرزند، لطمه وارد مىسازد وآن رامورد تردید وامکان سلب قرار مىدهد، درصورتى که چنین امرى نه به صلاح والدین است ونه به صلاح فرزند . رشته محبت نباید هیچگاه بریده شود یا در معرض بریدن قرارگیرد ، چون امکان دارد آثار وتبعات سویى رابه همراه داشته باشد . اگر کودک رشته محبت والدین را منقطع دید امکان دارد دردامهاى فساد گرفتار شود .
ثانیا: با چنین برنامهاى کودک به تدریج عادت مى کند که کارها را براى جلب رضایت پدرومادر ودیگر انسانها انجام دهد ، نه برطبق وظیفه وجلب مصالح واقعى خود ودیگران . معیارخوبى وبدى کارها را دوست داشتن یا دوست نداشتن دیگران مىشناسد، در صورتى که معیارخوب و بد باید خیر وصلاح واقعى خود و اجتماع و جلب رضاى خدا باشد، نه خواست مردم وجلب رضاى آنان .
ثالثا: چنین برنامهاى ممکن است کودک را به تملق گویی، نفاق وفریبکارى وادار سازد.امکان دارد براى این که محبت والدین را از دست ندهد به فریب دادن آنان و دروغ متوسل شود .بنابراین ،پدرو مادر نباید هیچگاه محبت خودشان رادرگرو اطاعت فرزندانشان قرار دهند ودر صورت نافرمانى او را به سلب محبت تهدید نمایند .
محبت بىجا
بعضى ازپدران و مادران چون بیش از حد به فرزندان خود علاقه دارند ،بدىهاى آنان را اصلادرک نمىکنند واگر احیانا عیبى در آنان دیدند یا دیگرى آن را تذکر داد، از آن چشمپوشى کرده و درصدد اصلاح برنمى آیند تا مبادا فرزندانشان ناراحت شوند، شما کودکان بىادبى را مشاهده مىکنید که بچهها را اذیت مىکنند،مزاحم مردم مىشوند در ودیوار مردم راخراب وکثیف مىنمایند، شیشه مىشکنند، فحش مىدهند و... اما پدران ومادران آنان نه تنها نهىشان نمىکنند،بلکه بایک خنده یا دفاعى بىجا آنان را به کارهاى خلاف تشویق مىنمایند. این قبیل پدران ومادران با محبتهاى بىجاى خود ، در لباس دوستی، بزرگترین خیانتها رانسبت به فرزندان خود مرتکب مىشوند که در قیامت بدون مواخذه نخواهد بود .به این پدران ومادران باید گفت : محبت به فرزند بدین معنا نیست که بدىهاى آنان را نادیده بگیرد و از تربیتشان غافل بمانید وبه بهانه اینکه جگر گوشهام ناراحت مىشود اجازه دهید هرکارى را خواست انجام دهد. هرچند که اظهار محبت ، خودیک وسیله تربیت است اما نباید مانع شود .بهترین پدران ومادران کسانى هستند که حساب دوست داشتن بچه را از حساب تربیت او جدا سازند و بااین که فرزندان خویش را از صمیم دل دوست دارند ولى با چشم واقعبین، عیوب آنان را دقیقا مشاهده کرده و عاقلانه درصدد اصلاح آنها برمىآیند . کودک باید همواره به محبتهاى پدرومادر دلگرم باشد، ولى از تنبیه وخشونت آنان در برابر کارهاى زشت نیز هراسان باشد. باید بداند که محبت پدرومادر مانع تنبیه وتادیب او نخواهد شد، بلکه لازمه محبت واقعى این است که در تادیب او کوشاتر باشند .
امام محمد باقر (ع) فرمود :
“ بدترین پدران کسانى هستندکه در احسان به فرزندان از حد تجاوزنمایند وبدترین فرزندان کسانى هستندکه با تقصیر خود عاق پدر مىشوند .”
امیرالمومنین ( ع) فرمود :
“ هرکس که سخنى درتادیب را تحمل کند بدىهایش کم خواهد شد.”
زیانهاى افراط در محبت
با این که اصل محبت براى پرورش کودک کاملا ضرورى است، اما افراط در محبت نیز عواقب سویى در بردارد . محبت مانند آب و غذاست ، اگر به مقدار لازم و در وقت مناسب صرف شد، مفید خواهد بود و درغیر این صورت نه تنها سودمند نخواهدبود بلکه زیانهایى رانیز دربرخواهد داشت. محبت زیاد نه تنها به نفع کودک نیست بلکه یک خیانت واشتباه تربیتى محسوب مىشود .بچه اسباببازى ووسیله سرگرمى پدرومادر نیست،بلکه انسان کوچکى است که براى خود و آیندهاش ساخته وتربیت مىشود . پدرو مادر بایدتوجه داشته باشند که بچه همیشه در حال کودکى و در دامن آنان باقى نمىماند بلکه بزرگ مىشود و باید در اجتماع زندگى کند. زندگى کردن هم کار آسانى نیست، پستىها وبلندىها ،موفقیتها وناکامىها ،شکستها وپیروزىها، خوشحالىها ومصیبتها، خوشىها وناخوشىها دارد.پدرومادر باید باتوجه به مشکلات احتمالى آینده ، فرزندان خود راطورى تربیت کنند که براى زندگى پرنشیب وفراز آینده آماده باشند. باید مواظب باشند که فرزندانشان لوس ونازپرورده ونازکنارنجى بار نیایند، زیرا این صفت عواقب بدى را به همراه دارد که به برخى ازآنها اشاره مىشود :
1- سلطه جو و پرتوقع مىشوند. وقتى کودک احساس کرد که پدرومادر درحد پرستش ،او را دوست داشته و بدون چون و چرا تسلیم خواستههایش هستند توقعات او توسعه پیدا مىکند ،مىخواهد و دستور مىدهد . پدرومادر هم براى این که عزیز کرده آنان آزرده نشود، خواستههایش را برآورده مىسازند.چنین کودکى رفته رفته به صورت یک حاکم دیکتاتور درمىآید . وقتى هم وارد اجتماع شد از مردم توقع دارد که همانند پدرومادر او را دوست بدارندوخواستههایش رابرآورده سازد. درصورتى که مردم نه چنین آدم لوسى را دوست دارند، نه نسبت به برآوردن خواستههایش خود را ملزم مىدانند . درنتیجه، این عزیز بىجهت ،ازمردم رنجیده مىشود ،احساس حقارت کرده و گوشهگیر مىشود .آدمهاى لوس ونازپرورده در زندگى زناشویى نیز غالبا با شکست مواجه مىشوند . پسر لوس وقتى زن گرفت از همسرخود انتظار دارد که همانند مادر بلکه بیشتراز او پذیرایى وپرستارى کندودستورهایش رابدون چون وچرا اجرانماید. اکثر خانمها حاضر نیستند در برابر فرماندهىهاى مستبدانه شوهر تسلیم محض باشند. بدین جهت اختلاف داخلى وکشمکشها شروع مىشود و زندگى را به تباهى مىکشد.یک دخترلوس ونازپرورده نیز وقتى به خانه شوهر مىرود ، از او توقع داردکه همانند مادروپدر ازاو پذیرایى کرده وبه خواسته هایش توجه نماید و بدون چون و چرا تسلیم باشد درصورتى که اغلب مردها این لوسبازىها را دوست ندارند وتسلیم بلندپروازىها وتوقعات چنین خانمى نمىشوند . دراین جا قهر و دعوا وکشمکش شروع خواهد شد . یا کار به طلاق مىکشد یا ناچارند تاپایان عمر باتلخ کامى زندگانى کنند.
2- نازپروردهها غالبا روحى ضعیف وناتوان وزودرنج دارند. به نفس خویش اعتماد نداشته وجرات ندارند به کارهاى مهم دست بزنند.در حل مشکلات زندگى به جاى این که به خدا ونفس خویش اعتماد نموده وخود وارد عمل شوند به کمک دیگران چشم طمع دارند دربرابر حوادث سهمگین و دشوار زندگى خود راناتوان دیده وعقب نشینى مىکنند.
3- آدمهاى لوس و نازپرورده غالبا خودپسند وازخود راضى هستند،آن قدر از پدرومادر نوازش وتعریف وتمجید دیدهاند که براى خودشان شخصیت ومقامى رویایى ومصنوعى تصور مىکنند. عیوب خود را اصلا نمىبینند وچه بسا آنها را کمال مى پندارند . خودپسندى یکى از عیوب بزرگ اخلاقى ویک بیمارى زیانبار روانى است.آدم لوس ازدیگران توقع دارد که شخصیت کاذب اورا بپذیرند و او را ستایش کنند،در نتیجه افراد چاپلوس ومتملقگو در اطراف او جمع مىشوند ولى از ... افراد صادق و منتقدان دلسوز و مصلح ،سخنى نمىپذیرند ، خودپسندان نه تنها نمىتوانند محبت دیگران را به سوى خویش جلب نمایند بلکه همواره منفور دیگران خواهند بود .
4- کودکانى که بیش از حد مورد نوازش پدرومادر قرار گرفته وخواستههایشان بدون چون وچرا پذیرفته مىشود ، به تدریج به زورگویى وسلطه جویى عادت مىکند وبرپدرومادر کاملا تسلط مى یابند. وقتى هم بزرگ شدند پدرومادر را رها نمىسازند وپیوسته توقع کمک دارند. آن قدر قهر و دعوا مىکنند تا از پدرو مادر باج گرفته و به هدف خود نایل گردند.
5- افراط درمحبت ، به تربیت صحیح کودک نیز لطمه وارد مىسازد که قبلا مورد بحث واقع شد . بنابراین افراط در محبت، یک امر زیانبارى است که باید جدا از آن اجتناب نمود. اگر فرزند شما بىجهت گریه یا قهر مىکند یاسرش رابه دیوار مىکوبد و مىخواهد با زورگویى به خواستههایش برسد ، اعتنا نکنید ، بگذارید بفهمد که باگریه وقهر کردن او دنیا خراب نمىشود . قدرى صبر کنید ، آرام خواهد شد.
اگر فرزند کوچک مریض شد، درصورت لزوم او را به مطب پزشک یابیمارستان ببرید. از تهیه دوا وغذاى مناسب دریغ نکنید ، خوب از او پرستارى کنید ، لیکن ازبیمارى اوسراسیمه نشوید، وآن را یک حادثه غیرعادى تلقى نکنید. بلکه به طور عادى به کارهاى روزمره خود ادامه دهید. لیکن در همه حال مراقب فرزند بیمار خود باشید زیرا او باید مطمئن باشد که شما شدیدا او رادوست دارید و در دارو و درمان وپرستارى او کوتاهى نمىکنید .
نظر شما