وسوسه های پاپ
سال ۱۹٧۹ است. پاپ راهی ترکیه است. این سفر یک سفر تفریحی به ترکیه نیست. شهروندان مسلمان و مغرور ترک هیچ علاقهای به پاپ ندارند. اخبار گزارش میدهد که یک قاتل فراری در شهر میگردد و تهدید کرده است که پاپ را خواهد کشت. پدر مقدس ولی بیتفاوت است و میگوید: «عشق از خطر قوی تر است» و نیز «من در دستان خدا هستم». او بیاعتنا به خطرات به آنکارا و استانبول میرود و در مورد مشترکات ادیان بزرگ الهی موعظه میکند. او به مسیحیان و مسلمانانی میپیوندد که در پی دوستی باورمندان خدا هستند. کسانی که نام یک خدا را بر زبان میرانند. اگرچه پاپ بدرقه پرشوری را شاهد نبود و به پای او هنگام ترک ترکیه گل نریختند اما او زمینهای را فراهم کرد که در طی سالهای آینده نزدیکی بیشتری بین اسلام و مسیحیت ایجاد شود. او خود را یک وصلکننده میدانست و نه یک فصل کننده.
اما آن زمان سال 1979 بود و آن مرد پاپ ژان پل دوم. این بار پاپ بندیکت شانزدهم در آستانه سفر به ترکیه است. اولین سفر خود به یک کشور اسلامی به عنوان پاپ اعظم کلیسای کاتولیک.
برخلاف آنچه پاپ ژان پل دوم در 27 سال دوره حاکمیت بر کلیسا برگزیده بود این پاپ جدید بنا ندارد که خود را پشت پرچم برادری پنهان کند. برعکس بندیکت ٧۹ ساله به ترکیه میرود در حالی که معروفیت وی درست در نقطه مقابل پاپ پیشین و رویه اوست. او به عنوان کسی میرود که سخنان رک و بیپرده وی موجب رودررویی مذهبی شده است.تنها 19 ماه پس از انتخاب شدن به سمت پاپ، این پاپ جدید که پیش از این بیشتر خود را اخلاقگرا نشان داده است تا یک دانشمند علوم دینی، به سخن میآید و تمام جهان سخنان او را میشنود. اتفاقی که در این 4 روز در این 3 شهر ترکیه میافتد این ظرفیت را دارد که روش و منش پاپ جدید را روشن کند. تعداد کمی از مردم انتظار این را دارند که این بار پاپ به ناگهان مسوولیتپذیر جلوه کند و روش دیگری را در پیش گیرد. او 24 سال در واتیکان به عنوان یک دانشمند علوم دینی کار کرده است. او دست راست پاپ ژان پل دوم بوده و همهگونه مشاوره در اختیار او قرار داده است البته او مشاورهای در مورد منفعل بودن به پاپ سابق نداده است. سابقه او به خوبی نشان میدهد که نباید از رفتار فعلی او تعجب کرد.کلیسای کاتولیک اما از پاپ انتظار دارد که به همان راه سابق برود. همان راهی که سلف او ژان پل دوم برگزیده بود. از او انتظار میرود که اخلاقگرایی و نظم کلیسایی را در اولویت خود قرار داده و انرژی خود را صرف کمکردن بروکراسی واتیکان و مبارزه با نسبیتگرایی اخلاقی در فرهنگ غرب نماید.نکته اینجاست که اگرچه او به عنوان یک متخصص علوم دینی محافظهکار شناخته میشود ولی بندیکت فاقد یک شخصیت کاریزماتیک و باز مانند پاپ سابق است. علاوه بر این آنچه که پاپ سابق را به صحنه جهانی کشاند چالش وی با کمونیزم و نیز فروپاشی کمونیزم بود. این آخری یکی از مهمترین حوادث سیاسی اجتماعی تاریخ بود که پاپ با دو بار سفر به زادگاهش لهستان و نیز تلاش خود در سطح جهانی سهمی قابلتوجه در وقوع آن داشت. در مقابل پاپ بندیکت چه میتواند بکند. آیا او باید باواریا، زادگاهش در آلمان را آزاد کند؟ خوب، نه، ولی امسال او به گونهای عجیب و پیچیده ظاهر شد. او از خود تمایل نشان داد که در زمینه صحنه جهانی از پاپ سابق الگو بگیرد. کمونیزم به عنوان یک تهدید دیگر نیست. از این رو تصمیم گرفت با چیزی مقابله کند که بخشی از مردم در غرب مانند همان کمونیزم از آن وحشت دارند. او باید پرچمدار مبارزه با چیزی شود که مردم غرب همان احساسی را که به کمونیزم داشتند نسبت به آن دارند. او میداند که امروزه برخی از مردم غرب از خشونت اسلامی در وحشتند همانگونه که از کمونیزم در هراس بودند بنابر این علم مقابله با اسلام را و به زعم وی به دلیل تلازم ذاتی آن با خشونت بر میگیرد.اما طرح این موضوع بسیار پر هزینه است چرا که از یک سو بیش از یک میلیارد مسلمان صلحطلب و مخالف با خشونت در جهان زندگی میکند و از سوی دیگر کلیسای کاتولیک نیز سابقهای خشونتبار دارد و هنوز خاطرات خشونتطلبیهای اسلاف پاپ بندیکت تازهاند. از اینها گذشته حتی سادهترین افراد نیز میدانند که این جانشینان مسیح به اسلام به چشم رقیب مینگرند و ممکن است اینها ترفندی باشد برای از میدان بهدر کردن یک رقیب سرسخت.
با چنین سخنانی که پاپ در سپتامبر گذشته در شهری در آلمان بر زبان راند و در آن بر ارتباط ذاتی اسلام و خشونت تاکید کرد، پاپ اعظم کلیسای کاتولیک تصویر دیگری از این کلیسا در اذهان ایجاد کرد. حتی هنگامی که تندروان اسلامی تعدادی از کلیساها را تخریب کردند و یک راهبه را در سومالی کشتند پاپ بندیکت از پس گرفتن حرف خود خودداری کرد. او در یک اقدام نامطلوب ولی قوی از سنت و روش ملایم و مهربان اسلاف خود نسبت به اسلام فاصله گرفت و به موضوعی اشاره کرد که حتی برای آنان که از مذهب خسته شدهاند جذابیت دارد.در این راستا او موفق شد که درست یا غلط بحث برخورد تمدنها را زنده کند و بر این سوال اساسی تکیه کند که آیا اسلام به عنوان یک مذهب با خشونت مخالف است؟پس از ایراد این سخنان او از طرف محافظهکاران فرهنگی در سطح جهان تشویق شد. برای نمونه هاینهال هیچکاک رئیس سازمان محافظهکار و کاتولیک «زنان برای ایمان و خانواده» میگوید: «پاپ چیزی را گفت که بایستی گفته میشد».
اما پاپ بندیکت اکنون در آستانه مهمترین ماموریت خود به عنوان پاپ، خود را در موضعی سخت و ناآشنا میبیند. از خود میپرسد آیا او باید اعتماد خود را حفظ کند و در مرکز مجادلات جهانی قرار بگیرد و الفاظ توهینآمیز مسلمانان معترض در خیابانها را بپذیرد یا اینکه راههای دیگری نیز دارد. آیا او باید بر این ادعا که اسلام دین خشونت است و این قابلیت را دارد که پیروانی خشونتطلب بپروراند پافشاری کند و جرات کند که وارد این بحث شده و حامیان و مخاطبان غربی خود را بر علیه مسلمانان به لحاظ اخلاقی تجهیز کند؟ و یا اینکه از مقابله بیشتر پرهیز کرده و با رها کردن سخنان پیشین امیدوار باشد که تبعات آن سخنان تحریمآمیز کمتر شود؟
آنان که او را خوب میشناسند بر این عقیدهاند که او از عکسالعملهای خشونتآمیز مسلمانان در پی سخنان وی در آلمان بسیار متعجب شده بود. اما هنوز بسیار بعید به نظر میرسد که وی به طور کلی موضوع خشونت در اسلام، این کشف بزرگ خود را رها کند. همانطور که یکی از مقامات بلند پایه واتیکان اظهار داشته است: «پاپ نظر واقعی خود را بر زبان رانده است» و «او ممکن است که لحن خود را تغییر دهد ولی جهت گیری وی تغییر نخواهد کرد».
منبع: / روزنامه / تهران امروز ۱۳۸۵/۰۹/۲۳
نظر شما