موضوع : پژوهش | مقاله

احیای استعمار


همراهی پنهان نهادهای مالی بین‌المللی و در رأس آنها «صندوق بین‌المللی پول»، «بانک جهانی» و «سازمان تجارت جهانی» با سازمان‌های نظامی و جاسوسی غرب، پدیده‌ای است که آثار و شواهد آن در سال‌های اخیر در کشورهای مختلف قابل مشاهده می‌باشد. آنچه در پی می‌آید، گفت‌وگویی است با دکتر مایکل چاسودفسکی که در آن وی پرده از ماهیت و رسالت شوم چنین نهادهایی که با شعار حمایت و نجات کشورها و جوامع مختلف پای به عرصه گذاشته‌اند، برمی‌دارد.


* آقای چاسودفسکی، اساساً از دیدگاه شما چه ارتباطی بین ناتو و صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی وجود دارد؟
هنگامی که هیأتی از سوی صندوق بین‌المللی پول عازم کشوری می‌شود، انجام مأموریت چنین هیأتی مستلزم نابودی نهادهای اقتصادی و اجتماعی کشور میزبان است که این نابودی حاصل استقراض و وام از چنین نهادی است. البته ماحصل چنین فرآیندی، تفاوتی با نابودی فیزیکی‌ای که مثلاً تهاجم نظامی ناتو به چنین کشوری داشته باشد، ندارد.
اصولاً سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول با تعطیلی مدارس، کارخانه‌ها و بیمارستان‌ها و ... همراه می‌شود و هزینه‌ها و پیامدهای توسل به چنین سیاست‌هایی، حتی بیش از بمباران چنین مکان‌هایی توسط ناتو مثلاً در یوگسلاوی می‌باشد. خلاصه اینکه، نتیجه هر دو حرکت به یک مسأله و آن هم «نابودی کشورها» ختم می‌شود.

* نظر شما در مورد مخالفت‌ها و اعتراض‌هایی که هر از چندگاهی در واشنگتن و توسط نهادها و گروه‌های مردمی و غیردولتی نسبت به سیاست‌های چنین نهادهای مالی‌ای صورت می‌پذیرد چیست؟
هر از چند گاهی، مردم زیادی در واشنگتن گرد هم می‌آیند تا نسبت به سیاست‌های دو نهاد اصلی مالی جهان یعنی «صندوق بین‌المللی پول» و «بانک جهانی» اعتراض خود را ابزار دارند. اما سؤال آن است که ما با این اعتراض‌ها به چه چیزی اعتراض می‌کنیم؟ هنوز هم نوعی بدفهمی نسبت به این دو نهاد وجود دارد. برخی بر این تصورند که این دو نهاد، نقش‌های متفاوت و حتی متضاد هم دارند و از این رو، این دو را جدای از یکدیگر می‌بینند، اما حقیقت آن است که این دو، ابزارهای واحد برای حاکمان و نخبگان غربی، در جهت نابودی ملت‌ها و تجزیه آنها محسوب می‌شوند.
متأسفانه مخالفین در سال‌های اخیر به این باور رسیده‌اند که بانک جهانی رویکردی انسانی به خود گرفته و در مسیر حذف گام برمی‌دارد و این صندوق بین‌المللی پول است که به فقر دامن می‌زند. اینان بر این عقیده‌اند که نوعی تضاد بین اهداف این دو نهاد مالی وجود دارد، چنین تصوری واقعاً باطل است. بانک جهانی دقیقاً همان مأموریتی را انجام می‌دهد که صندوق بین‌المللی پول آن را انجام می‌دهد، با این تفاوت که این دو، مسوولیت‌های متفاوتی در جهان سوم دارند. در حقیقت ، «وال استریت» پشت سر هر دوی این نهادها قرار دارد؛ دو نهادی که نه توسط جامعه‌شناسان که به وسیله بانکداران اداره می‌شود.

* و اما رابطه بین سازمانی هم چون ناتو و این نهادهای مالی چگونه است؟
متأسفانه بسیاری، از چنین ارتباطی آگاهی ندارند. امروزه «تجارت آزاد» و «جنگ» دوشادوش هم در حرکتند. همکاری چنین نهادها و سازمان‌هایی را می‌توان در کوزوو به خوبی مشاهده کرد. صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، پیش از شروع حملات ناتو، برنامه اقتصادی پس از جنگ را در این کشور که شامل اصلاحات در عرصه بازار بود، طراحی کردند. در حال حاضر تا آنجا که امکان دارد، نهادهای مالی ابتدائاً دخالت‌ورزی می‌کنند و چنانکه کشوری در مقابل این دخالت‌ها مقاومت کند، ناتو دست به کار می‌شود. البته در مواردی که امکان دخالت علنی ناتو وجود ندارد، دستگاه‌های امنیتی مختلفی هستند که مخفیانه شرایطی را برای تحمیل برنامه‌های صندوق بین‌المللی پول خلق می‌کنند.

* در صورت امکان در این باره بیشتر توضیح دهید؟
مثلاً در کشورهایی همانند بلغارستان و رومانی که پذیرای دخالت صندوق بین‌المللی پول‌ بودند، دیگر نه بمباران‌های ناتو که با قلم صندوق بین‌المللی پول، اقتصادشان متزلزل شد. در بلغارستان و به دنبال اجرای اصلاحات بنیادین صندوق بین‌المللی پول، شاهد نابودی نهادهای اجتماعی، کاهش مستعمری‌ها، تعطیلی کارخانه‌ها، فروش زیر قیمت‌ کالاهای تولیدی، حذف خدمات پزشکی رایگان و کاهش خدمات حمل و نقل بوده‌ایم.
چنین دخالت‌هایی صرفاً به اروپا محدود نشده است. هم اکنون در آسیای مرکزی و قفقاز شاهد چنین مواردی هستیم. در کنار تحمیل اصلاحات بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و برنامه‌های خصوصی‌سازی، نه تنها شاهد دخالت ناتو بلکه شاهد تحریکات و نفوذ سازمان‌های جاسوسی آمریکا نیز هستیم که ماحصل آن، همراه شدن مدیریت اقتصادی و نظامی در راستای دامن زدن به مشکلات در عرصه جهانی برای چنین کشورهایی است.
هم اکنون بسیاری از کشورهای جهان به واسطه آشوب‌های داخلی که علناً یا پنهانی توسط دولت‌های غربی تأمین مالی و حمایت می‌شوند، تضعیف شده‌اند. البته در آسیا هم، شاهد نقش‌آفرینی «بانک‌های توسعه» همچون «ادی دی بی»، بانک توسعه آسیا و ... هستیم که دقیقاً همان نفشی را که بانک نوسازی و توسعه اروپا انجام می‌دهد، بازی می‌کنند.
برخی مواقع، جنگ خالق چنین شرایطی برای دخالت نهادهای مالی است و برخی مواقع، این نهادهای مالی هستند که با بی‌ثبات نمودن اقتصاد کشورهای هدف، وظیفه نهادهای نظامی را ایفا می‌کنند که نمونه‌های آن را در سال‌های اخیر در جنوب شرق آسیا شاهد بوده‌ایم. مثلاً در اندونزی، شاهد قطع کمک‌های مالی دولت به ایالات مختلف بودیم و همین سیاست سبب شد که این کشور که مشتمل بر دو هزار جزیره است، امروزه هر یک نوعی حکومت محلی برای خود تشکیل دهند که برخی از این حکومت‌های محلی، امروزه به صحنه‌ی کارزاری خونین مبدل شده‌اند.
چنین سناریویی در برزیل، یوگسلاوی، شوروی سابق و ... نیز اتفاق افتاده است. چنین شرایطی، ابتدائاً با فقر و نداری چنین جوامعی منجر می‌شود و همین فقر، به عاملی برای درگیری و نزاع‌های داخلی تبدیل می‌شود.

* و شما بر این باورید که این رویکرد، جز لاینفکی از طرح امپراتوری بزرگ است؟
من ترجیح می‌دهم تا نام آن را «احیای استعمار» بنامم. در نتیجه‌ی اعمال چنین سیاست‌هایی است که کشورها به مناطقی کوچک‌تر یا همان مستعمره‌های جدید تبدیل می‌شوند.

* و اما تفاوت شرایط کشورهای یکپارچه با چنین مناطق جدیدی چیست؟
کشورها صاحب دولت‌هایی هستند که این دولت‌ها، خود از بخش‌ها و نهادهای مختلف تشکیل شده‌اند که هر یک مرزهای اقتصادی و وظایف مشخصی دارند و در چارچوب قوانین و مقررات خود عمل می‌کنند. اما یک منطقه تجزیه شده، صر فاً حکومتی اسمی دارد که حاکمان واقعی آن در صندوق بین‌المللی پول حضور دارند. دیگر امکانات بهداشتی و امکانات آموزشی‌ای باقی نمی‌ماند؛ چرا که چنین شرایط تحمیلی بانک جهانی، اجازه بقای چنین امکاناتی را نمی‌دهد. از آنجا که سازمان تجارت جهانی، سیاست تجارت آزاد را بر این مناطق تحمیل می‌کند، دیگر مرزها از بین می‌رود و صنعت و کشاورزی از بین می‌رود. در چنین اوضاعی است که نرخ بهره در این کشورها حتی تا شصت درصد می‌رسد؛ و این مطلوب صندوق بین‌المللی پول است.

* شصت درصد در یک سال؟
هم اکنون در «برزیل» این نرخ حتی از این رقم هم فراتر رفته است. هم اینک، در بوتسوانا این نرخ به شصت درصد رسیده و البته به طرز سرسام‌آوری هم رو به افزایش است.

* شما بر این عقیده‌اید که این وضعیت، محصول تحمیل سیاست‌های اقتصادی نهادهای مالی بین‌المللی است؟
دقیقاً؛ خلق شرایط جدید در این کشورها، مردم را به سوی شرکت‌های سرمایه‌گذاری خصوصی و نه بانک‌های دولتی سوق می‌دهد. در حالی که نرخ بهره در این کشورها به چنین ارقامی می‌رسد، آنها مجبورند تا کالاهای خود را با قیمت کشورهای اروپایی و آمریکا که نرخ بهره در آن 6 تا 7 درصد است، مقایسه کنند.

* راه مقابله با چنین سیاست‌هایی چیست؟
یقیناً نمی‌توان با حرکت تک بعدی به موفقیتی نایل آمد. نمی‌توانیم صرفاً و به تنهایی به مبارزه با این نهادهای مالی بپردازیم. صحبت تنها از نتایج اعمال سیاست‌هایی چنین نهادهایی نیست، چرا که ما باید تمام مشکلات دنیای امروزمان، ولو مشکلات محیطی را در قالب یک کل مرتبط با هم بنگریم و سپس با پرداختن به این کل، به ارتباط بین آنها دست یابیم.

پی‌نوشت‌:
1ـ Michel Chossudovsky، استاد دانشگاه اتاوا و کانادا و نویسنده کتاب معروف «جهانی‌سازی فقر»

منبع:
www. Converge. Org. nz


منبع: / ماهنامه / سیاحت غرب / 1383 / سال دوم، شماره 16، آبان ۱۳۸۳/۱۱/۱۴
گفت و گو شونده : مایکل چاسودفسکی

نظر شما