گزارشی از اعزام طلاب به خارج و پیامدهای آن
اعزام دانشجوی طلبه، از سوی حوزه علمیه قم به خارج از کشور، که به همّت بنیاد فرهنگی باقر العلوم علیهالسلام صورت گرفت، اولین تجربه در این زمینه است که سال دوم خود را پشت سر میگذارد. از این رو به خدمت تنی چند از دانشجویان طلبه اعزامی به کانادا رسیدیم تا در زمینه اعزام و پیامدهای آن نظراتشان را جویا شده و گزارشی را تقدیم خوانندگان گرامی نماییم. در این جا اولین قسمت این گزارش را عرضه میداریم.
● معرفت: ارزیابی شما از اعزام دانشجو عموماً و طلاب خصوصاً به خارج از کشور چگونه است و نظرتان را در مورد پیامدهای آن بفرمایید.
آقای شاملی: این سؤال در حقیقت دو قسمت دارد که باید از هم تفکیک شوند. مسأله ضرورت یا عدم ضرورت اعزام دانشجو به خارج بحثی است که به طور کلی موافق و مخالف خود را دارد که من فکر میکنم از ارزیابی فعلی ما بیرون است و آنچه که الان بیشتر قابل توجه ماست این است که اگر قرار باشد حوزه علمیه قم در کنار دانشگاه دانشجویان خود را به خارج اعزام کند، آیا این، یک اقدام مثبت است؟ و میتواند پیامدهای مثبتی برای حوزه به دنبال داشته باشد یا نه؟ در مورد اعزام طلبه به خارج سؤالی مطرح است که در اعزام دانشجو به خارج نیز مطرح است و آن اینکه:
آیا بهتر نیست به جای اینکه شما افراد معتقد یک کشور اسلامی را به خارج اعزام کنید، از خارج استاد بیاورید اگر شما استاد از خارج بیاورید، هم توانستهاید دانستههای علمی کشورهای پیشرفته را وارد کنید و هم از پیامدهای سوء آن مثل: کشیده شدن دانشجویان به فساد و تأثیر بعضی از جنبههای منفی ارزشی در امان باشید. بنابراین به جای اینکه شما دانشجو و یا طلبه به خارج اعزام کنید، بهتر است استاد از خارج بیاورید. اما تجربه نشان داده است که آوردن استاد نمیتواند مسأله ضرورت اعزام را به طور کلی حل کند؛ چون استاد بخشی از پیشرفت تحصیلی است و ما در رشد فرهنگی و رشد تحصیلی، هم بهاستاد همبه ابزار تکنیک تحقیقی نیازمند هستیم، هم روش تحقیق لازم داریم و هم فضای تحقیق. در این مجموعه، استاد فقط یک عضو از اعضای مختلفی است که میتواند مسأله اعزام به خارج را زیر پوشش بگیرد و بخشی از نیازهای اعزام به خارج را، تأمین کند.
نکته دیگر اینکه این مسأله ممکن است درمورد اعزام دانشجو به خارج تا حدی صادق باشد که مثلاً بگوییم ما ابزار را در داخل تهیه میکنیم، تکنیک و استاد را هم وارد میکنیم، تا بتوانیم محتوا را در یک محیط کنترل شدهای ارائه کنیم. اما باید توجه داشت که این مسأله در مورد اعزام طلبه به خارج صادق نیست، زیرا اگر اعزام طلبه برای مطالعات اسلامی باشد، متخصصترین اساتیدش در داخل کشور به اندازه کافی وجود دارد. پس اعزام برای آنان ضرورتی ندارد. با توجه به این مقدمه برای اینکه ما ارزیابی خود را مقداری حساب شدهتر ارائه کرده باشیم، باید ببینیم که حوزه در کنار دانشگاه برای چه اهدافی اقدام به پرورش نیرو میکند؟اگر این اهداف را دقیقاً بشناسیم، آن وقت معلوم میشود که آیا برای رسیدن به این اهداف، اعزام ضرورتی دارد یا نه؟ آیا همه آن اهداف را میشود در داخل کشور تأمین کرد یا نه؟ به نظر من حوزه بعد از فرمایش مقام معظم رهبری در سال گذشته که فرمودند: حوزه باید به صورت یک سازمان رسمی و حساب شده و تقسیم بندی شده درآید، و باید یک هیأت اصلی برای سیاستگذاری داشته باشد و نیز دارای بخشهای مختلفی باشد برمبنای نیازهایی که در جامعه هست که کارها را بر حسب نیازها برای جامعه اسلامی انجام بدهند. خوب اگر این تقسیمبندی صورت بگیرد آن وقت حوزه باید نیروهای خود را مطابق آن تقسیمبندی پرورش دهد. قبل از بیانات مقام معظم رهبری، مرحوم امام (رضوانالله علیه) هم اشارهای داشتند به اینکه: حوزه میتواند یکی از کارهایش همکاری با دانشگاه باشد در زمینه اصلاح و بازسازی متون علوم انسانی. خوب، اگر آن فرمایش حضرت امام(ره) بااین سخن مقام معظم رهبری را کنار هم بگذاریم، میبینیم که بخشی از کارهایی که حوزه انجام میدهد. پرورش و تربیت کارشناس در زمینه علوم انسانی است. وقتی ما میخواهیم نیروهای کارشناس و صاحبنظری که بتوانند با دانشگاه همکاری داشته باشند تربیت کنیم، تمامی این نیازها در داخل کشور تأمین نمیشود. با اینکه کشور ما در برابر کشورهای غربی معروف است به اینکه بیشتر در جنبههای انسان شناسی کار کرده و رشد کشور ایران در جنبههای فرهنگی و علوم انسانی بوده است نه علوم تکنیکی و پزشکی و آنان کشور ما را به این عنوان میشناسند ولی با این همه، آگاهی از تمامی دانشهای امروزی در زمینه علوم انسانی در داخل کشور قابل تأمین نیست و این را من به عنوان کسی که سالها در علوم انسانی در رشته روانشناسی کار کردهام میگویم.
آن چیزهایی که ما در داخل کشور داریم خوب هستند اما فقط بخشی از نیاز یک کارشناس را برآورده میکنند. یک کارشناس علوم انسانی باید در حد کارشناسی ارشد از علوم انسانی برخوردار باشد و همه این در داخل کشور قابل تأمین نیست. ما میبینیم که روز به روز علم مشکل جدیدتری پیدا میکند و آن غرب یا کشورهای خارجی، با آن اهتمام شدیدی که برای پیشرفت علوم دارند هر روز حرف تازهای برای گفتن دارند. بنابراین اگر کسی بخواهد مبیّن نظر اسلام در حوزه مسائل انسان شناختی باشد، اول باید آن علوم انسانی را در شکل امروزیاش خوب بشناسد و رسیدن به حد کارشناسی ارشد در زمینه هریک از علوم انسانی، قسمتی در داخل کشور و قسمتی در خارج قابل تأمین است. مؤید این حرف من این است که امروزه بیشتر کشورها با این که در داخل کشور خودشان برای پرورش دانشجو استاد دارند ولی دانشجویان خود را برای استفاده از فرصتهای مطالعاتی به خارج اعزام میکنند یا اینکه مثلاً کشورهایی هستند که در داخل کشور، ابزار تحقیق، استاد و همه امکانات را دارند ولی دانشجویان یا اساتید خود را برای فرصتهای مطالعاتی به خارج میفرستند. خوب، این برای چیست؟ این برای این است که دانشجو تا در آن فضا و آن محیط نرود و از نزدیک حشر و نشر با آنجا نداشته باشد نمیتواند از یافتههایی که آنها دارند، پیشرفتهایی که کردهاند استفاده کند و با نقاط قوت و ضعفشان آشنا بشود. بنابراین اگر امروز اهدافی برای حوزه مطرح است که قبلاً مطرح نبوده یعنی قرار است نیروهای حوزه را تقسیمبندی کنند، عدهای در رشته فقاهت، عدهای در رشته تفسیر قرآن، یا مسائل اعتقادی و یا مسائل اجرائی مثل قضا کار بکنند و عدهای نیز در رشته علومانسانی برای اینکه بتوانند مبیّن نظر اسلام در جنبههای علومانسانی باشند، کار کنند، این تبیّن مستلزم ایناست که فرد، هم بر مبانی اسلام شناسی مسلط باشد و هم دریکی از شاخههای علوم انسانی امروز، در حد کارشناس صاحبنظر باشد. رسیدن به آن مرحله نیازمند به این است که فرد بتواند در دانشگاههای خارج شرکت کند و از آخرین یافتههای علمی باخبر شود و بعد بتواند کارهای مقایسهای و تحقیقی را در داخل انجام بدهد.
این بخشی از اهداف حوزه است اما یک نکته دیگر هم هست که میتوان آن را از اهداف حوزه بشمار آورد وقتی برادران ما به کشور کانادا رفتند متوجه شدند که در غرب چنین نیست که همه سرمایهگذاریها و همه امکانات صرف پرورش نیرو در زمینه علوم تکنیکی و پزشکی و امثال اینها بشود، بلکه آنها دپارتمانهایی دارند که مختص شناخت ادیان است، مختص شناخت اسلام است، بخصوص در دانشگاه مک گیل کانادا، هم دپارتمان مطالعات اسلامی وجود دارد که فقط در مورد اسلام مطالعه میکند و هم دپارتمان ادیان دیگر که تاریخ ادیان، فلسفه ادیان را مطالعه میکند. خوب، یکی از اهداف حوزه تبیّن اهداف در سطح بینالملل است. ما غیر از اینکه نیازهای داخلی را برطرف میکنیم باید نیازهای خارج کشور را نیز تأمین کنیم. وقتی که میخواهیم اسلام را درسطح بینالملل تبیین بکنیم باید توجه داشته باشیم که کسانی در خارج از کشور، دپارتمانهایی را سالیان سال است تحت عنوان اسلام شناسی اداره میکنند. برای مثال، در همین دانشگاه مکگیل دپارتمان مطالعات اسلامی بیش از 45 سال است که تأسیس شده و تزهای زیادی نوشته شده است، تزهای فوق لیسانس، تزهای دکترا، دانشجویانی را از اطراف دنیا جذب کرده و تربیت میکند و به اطراف عالم میفرستد. حوزه که میخواهد مبیّن اسلام باشد باید از اخبار و احوال اسلام نه تنها در داخل ایران بلکه در سطح جهان مطلع باشد. ببیند اسلام چه تأثیری توانسته است در آمریکای شمالی و اروپا بگذارد؟ شناخت اسلام در آمریکا چگونه و تا چه حدّ است؟ این هم هدف دیگری است غیر از آن. آن هم مربوط به علوم انسانی بود حتی ما اگر راجع به علوم اسلامی صحبت کنیم یک طلبه در این زمان وقتی میتواند مبین نظر دقیق و صحیح اسلام باشد که بداند دیگرانی که مسلمان نیستند، معترض به اسلام نیستند، محققند یا مستشرقند و از کانال شرق شناسی به اسلام شناسی منتهی شدند، آنها که مسلمان نیستند و از خارج، اسلام را مطالعه کردهاند چه دیدی نسبت به اسلام دارند و چگونه اسلام را تبیین میکنند؟ اینجا ضرورت دارد که حوزه بخشی از نیروهایش را اعزام به خارج بکند که با روشها و متدها آشنا بشوند و حتی محتوای اسلام شناسی در غرب، در آمریکا این هم هدفی است که میطلبد حوزه نیروهایی را بفرستند خارج، علاوه براین، غیر از این که ما میخواهیم اسلام را تبیین کنیم، تبادل فرهنگی اگر واقعاً مجامع و مراکز اسلام شناسی در کشورهای خارجی باشد حوزه باید با آنها تبادل فرهنگی داشتهباشد حالا یا داد و ستد باشد و یا در حد هدایت و کنترل. اگر ایران پایگاه و مرکز اسلام است و قرار است که هدایت وکنترلش روی تمام مراکز اسلام شناسی عالم باشد باید با نحوه کارآنها، کم وکیف کارآنها آشنا بشود جنبههای مثبت کارشان را تقویت کند، جنبههایی که احتمالاً ممکن است که فاصله بگیرد از مرز اسلام ناب محمدی صلیالله علیه وآله آنها را بشناسد و بتواند واکنشهای معقول و منطقی در برابر آنها داشتهباشد. این هم یکی از اهدافی است که اگر ما نتوانیم دانشجو هم در مقطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد یا دکترا به خارج اعزام کنیم ضرورت دارد که حوزه برای تبیین بینالمللی اسلام نیروهای خودش را به مراکز اسلام شناسی جهان اعزام کند. الان در آمریکا در شیکاگو در آمریکای شمالی مرکز اسلام شناسی وجود دارد. در تورینتو دپارتمان مطالعات اسلامی هست اینها همه به نام اسلام دارند کار و تحقیق میکنند و سابقه تحقیقاتشان هم به حدود نیم قرن میرسد اینها اسلام را چگونه به دنیا معرفی میکنند کسانی که در اینجا پرورش پیدا میکنند چگونه اسلام را شناختند؟ و حتی آنها ادعا میکنند که ما چون در مهد علم بودیم، چون در غرب و آمریکا بودیم خوب توانستیم از روشهای حاکم بر علوم انسانی آنجا به گونهای استفاده بکنیم که اسلام را صحیحتر و کاملتر بشناسیم چون برخورد و رویکرد ما رویکرد علمی بوده است. دراین رویکرد علمی ما چیزهایی داریم. خوب، ما باید بررسی کنیم اگر چیزهایی بوده که قابل استفاده باشد حوزه آنها را به کار بگیرد واگر نه ببیند چگونه باید در برابر آنها واکنش نشان بدهد؟ متدها و روشهایشان تا چه اندازه برای ما قابل استفادهاند؟ به نظر من ضرورت دارد که حوزه در این دو زمینه، بخشی از نیروهای خود را در کنار نیازهای دیگر به خارج اعزام کند.
● معرفت: به نظر شما اعزام طلاب به خارج صرفاً یک تصمیمگیری مقطعی و بدون پیشینه بوده است یا دارای زمینههایی بوده است و اصولاً شرایط و عواملی که باعث شد حوزه اقدام به این عمل نماید چیست؟
آقای علی مصباح: اگر بخواهیم سابقه این کاررا درست درک کنیم، باید حداقل سی سال به عقب برگردیم؛ وآن زمانی است که حوزه اقدام جدیدی را برای بازسازی خود آغاز نمود. پس از خرداد 1342، که قیام حضرت امام رضواناللهتعالی علیه شروع گردید، عدهای از فضلای خوشفکر حوزه در آن زمان به فکر افتادند که اگر این نهضت بخواهد پا بگیرد و تداوم پیدا کند و پیروز شود، لازم است که یک زمینههای فرهنگی قوی آن را پشتیبانی کند. در آن زمان، مرحوم شهید آیتالله مطهری، شهید قدوسی، شهید دکتر بهشتی، آیتالله مصباح، آیتالله جنتی از جمله افرادی بودند که روی این مسئله کار میکردند. آنان به این نتیجه رسیدند که در کشور دو مرکز فرهنگی عمده وجود دارد که هر حرکت فرهنگی باید لاجرم از اینجا شروع شود و آن دو، یکی حوزههای علمیه است و دیگری دانشگاهها. برای اینکه یک حرکت فرهنگی فراگیر در جامعه پیدا شود، لازم است این دو مرکز هماهنگ شده و با هم حرکت کنند. لذا مرحوم شهید مطهری از قم به تهران هجرت میکنند و وارد دانشگاه میشوند و خود را هم محدود به کلاسهای درس دانشگاهی نمیکنند بلکاساتید، دانشجویان، جوانان، فارغ التحصیلان و... جلسات منظمی تشکیل میدهند و به تشریح و تبیین جهان بینی اسلامی پرداخته، آنان را مجهز به سلاح ایدئولوژی مینمایند. مرحوم شهید باهنر و مفتح و بهشتی نیز از جمله این افرادند که در این مسیر قرار گرفتند. از طرفی لازم بود که حوزه هم با مسائلی که به صورت مسائل جدید و مستحدثه که در جامعه، بخصوص آنچه در جامعه فرهنگی و دانشگاهی مطرح هست، آشنا شوند؛ لذا در قم، مدرسه حقانی به همین منظور تأسیس میشود و با سرپرستی شورایی مرکب از مرحوم شهید بهشتی و شهید قدوسی و آیتالله مصباح و آیتالله جنتی شروع به فعالیت میکند. دراین مدرسه سعی بود علاوه بر برنامههایی که در حوزه به طور سنتی رایج بود، دروسی برای آشنایی طلاب با مسائل جدید گذاشته شود، که از جمله آن، زبان انگلیسی، ریاضیات، عقاید، فیزیک، دروس تفسیر و... بود که در سالهای آخر هم کلیاتی از علوم انسانی به آنها اضافه میشود و برای بعضی از این درسها، اساتیدی از دانشگاههای تهران و اصفهان به این مدرسه برای تدریس میآمدند.
پس از چندین سال، احساس شد که حوزههای علمیه در زمینه علوم انسانی باید کار جدیتری را آغاز کنند، لذا به همین منظور بخش آموزش مؤسسه در راه حق، تحت سرپرستی حضرت آیتالله مصباح تشکیل شد و عدهای از طلاب که چند سال در درس خارج شرکت میکردند، در این مرکز پذیرش و به تحصیل مشغول شدند که علاوه بر دروس حوزوی رایج، به تحصیل علوم انسانی جدید میپرداختند. این کار تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این برنامه خدمت حضرت امام رضواناللهتعالیعلیه ارائه شد و ایشان این کار را تأیید فرمودند و کل مخارج این برنامه را تقبل نمودند و دستور توسعه و گسترش آن را صادر فرمودند. چون با پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای روحانیون سنگینتر شده بود، لذا احساس میشد که این کار باید مقداری تخصصیتر پیش برود. لذا بنیاد فرهنگی باقرالعلوم علیهالسلام در کنار مؤسسه در راه حق، تأسیس شد که علاوه براینکه طلاب با کلیاتی در زمینه علوم انسانی در مؤسسه در راه حق، آشنا میشوند، هرکدام طبق استعداد و قابلیتهای خود، بتوانند در یکی از رشتههای مورد نظر علوم انسانی بطور عمیق وارد شوند و در یک زمینه خاصی به تحقیق و پژوهش مشغول شوند. البته دفتر همکاری حوزه و دانشگاه نیز پس از شروع انقلاب فرهنگی به سرپرستی آیةالله مصباح تشکیل گردید و آن هم یک بُعد دیگری از کار را به عهده گرفت و آن همان تهیه متون درسی و زیربنایی برای علوم انسانی بود.
پس از فارغالتحصیلی کسانی که در این برنامهها شرکت کرده بودند،احساس شد که با این تجربهای که بدست آمده است؛ باز هم کار به همین جا ختم نمیشود، چون یکسری کمبودهایی باز احساس میشود. از جمله این نقایص این است که متون اصلی در علوم انسانی که در دست ماست عمدتاً ترجمه است. علاوه بر نقایصی که در ترجمهها وجود دارد، قدیمی بودن آنها مسئله دیگری است؛ معمولاً یک کتابی که بخواهد چاپ شود و به بازار بیاید و بدست ما برسد و بعد یک مترجمی تصمیم بگیرد که آن را ترجمه نموده چاپ کرده و آن را بدست ما بدهد، حداقل حدود 10الی 15سال از تاریخ اصلی چاپ این کتاب سپری شده است. از طرفی محدودیت منابع و اساتید و... از جمله انگیزههایی بود که باعث شد مسئولین به این فکر بیافتند که اگر بناست حوزه کار جدّی در این زمینه انجام دهد، باید یک عدهای از طلاب را که آشنا به مسائل هستند به خارج برای ادامه تحصیل اعزام کنند تا بتوانند از منابع اصلی در علوم انسانی که متأسفانه آنرا عمدتاً باید از خارج از کشور بدست آورد، استفاده نموده و با تسلط به زبان آنها از این منابع مستقیماً استفاده نمایند و در حد امکانات متون را تهیه کرده و هستهای را برای تحقیق در علوم انسانی تشکیل دهند. هدف نهایی از این کار طبیعتاً یک مطالعه تطبیقی است بین دیدی که یک فرد مسلمان میتواند با آن دید مسائل علوم انسانی را بررسی کند با آنچه که امروزه در جهان نسبت به علوم انسانی وجود دارد.
● معرفت: سئوال دیگری که مطرح هست این است که: سمینارها و نشستهاییکه پیرامون مسائل اسلامی در غرب برگزار میشود بیشتر در چه سوژههایی است و از نظر محتوا چگونه است و به چه انگیزهای صورت میگیرند
آقای حجازی: شاید بتوان گفت امروزه یکی از رایجترین مبادلات نظریات جدید و افکارنو که در جهان علم مطرح میشود، برگزاری سمینارها و نشستهای علمی است. بد نیست که به این نکته اشاره کنم که الان در دنیا به این گونه سمینارها و نشستها بیش از برگزاری کلاس و رفتن به کتابخانه و زیرورو کردن کتابها و منابع تحقیقی اهمیت داده میشود. شاید دلیلش هم روشن باشد چون اگر بخواهیم از افکار روز و نظریاتی که امروزه در دنیا مطرح میشود و متفکرینی که در هر زمینه اظهار نظر میکنند بهترین نظریات و جدیدترین آن را بدست آوریم عرصه برای ارائه، همان سمینارها و نشستهای علمی است، که برگزار میشود. از این رو ما در غرب میبینیم سمینارهای متنوع و نشستهای بسیار زیادی در زمینههای علمی، سیاسی و فرهنگی و از جمله برخی سمینارها در زمینههای مسائل اسلامی برگزارمیشود و تا حدی هم میتوان گفت که از وسعت چشمگیری نیز برخورداراست.
برگزاری اینگونه سمینارها را میتوان در دو بُعد و در دو انگیزه خلاصه کرد. برخی انگیزههای سیاسی است که بعضی مسائل سیاسی، بعضی سوژههای سیاسی که بیشتر از جانب سیاستمدارها و کسانیکه نظر چندان مثبتی به اسلام و انقلاب ندارند از طریق آنها ارائه و تبلیغ میشود و معلوم است که محتوای اینگونه سمینارها از قبل مشخص است که به چه نتایجی خواهند رسید. اینگونه سمینارها که تعدادشان هم کم نیست باید از دیدگاه سیاسی و مسایل جامعهشناسی بررسی شوند که فعلاً از حیطه بحث خارج است. اما برخی از سمینارها و نشستها انگیزههای تحقیقی دارد که برای عدهای از صاحبنظران و متفکرین این سؤال مطرح است و برخی سؤالات و مجهولاتی راجع به مسایل اسلامی دارند و به همین انگیزه برخی سمینارها در این زمینه برگزار میشود که از جمله میتوان در این زمینه از مسایل فلسفی یا مسائل حقوقی و قرآن شناسی نام برد که از محتوای خوبی هم برخوردارند. یکی از نظریاتی که آنجا مطرح میشود نظریات اسلامی است. فلسفه اسلام که اسلام در این زمینه چه نظریاتی دارد و چه افکاری را ارائه دادهاست. یا در زمینههای حقوقی مثلاً عدالت اجتماعی بحث حقوق بشر به طور کلی عدالت از نظر اسلام و این جور مسائل اینها باز سوژههای بسیار مثبت و خوبی است که در غرب روی آن حساس هستند که ببینند نظر اسلام دراین زمینه چیست. برای نمونه سمیناری بود در زمینه عدالت و حقوق بشر که در نیویورک برگزار شد و نسبتاً سمینار جامعی بود از جاهای مختلف دنیا آمده بودند. یکی از مسائلی که مطرح شد عدالت از دیدگاه اسلام بود که الان مسئله روز است و ابرقدرتها و سیاستمداران روی این تبلیغ میکنند و انقلاب اسلامی را زیر سؤال میبرند، اسلام را زیر سؤال میبرند. مسئله حقوق بشر را مطرح میکنند، عدالت را مطرح میکنند که عدالت اجتماعی نیست. حقوق بشر زیر پا رفته و امثال اینها. خوب، این برای خیلیها جای سؤال هست که نظر اسلام چیست؟ آیا این صحیح است که اینها میگویند. تبلیغات درست میگوید یا اینکه نظریاتی غیر از این دارد که اتفاقاً بحثی که آنجا مطرح کردیم، بحث بنده تحت عنوان «اصول عدالت اجتماعی از دیدگاه قرآن» بود که، ما آمدیم یک سری اصولی را در آنجا ارائه دادیم و خیلی مورد استقبال واقع شد و بر ایشان جالب بود و تازگی داشت که واقعاً اگر بشود این را جا بیاندازیم که در اسلام میتوانیم اثبات بکنیم که یک سری اصول اولیه و غیر قابل تبدیل داریم که اینها پایههای اولیه عدالت در اسلام هست. خوب اینها سوژههایی هستند که غرب و کلاً متفکرین غربی مشتاق هستند مطالعه کنند، البته متفکرین غربی که دور از تبلیغات و رسانهها میخواهند به اسلام و مسائل حوزوی و اسلام نگاه بکنند دنبال این سوژهها هستند و این سؤالات برایشان مطرح است این نکته را هم اینجا اضافه کنم که اگر ما بخواهیم ارزیابی کنیم و بررسی کنیم که چه اندازه و در چه زمینههایی آنها چه دیدگاهی نسبت به اسلام و مسائل اسلامی دارند. باید اینجور خلاصه کرد که: صاحبنظران و متفکرینی که اطلاعاتشان در مورد اسلام و انقلاب اسلامی منحصر به رسانههای گروهی غربی باشد اینها نظر مثبتی راجع به انقلاب اسلامی و اسلام ندارند چون قطعاً رسانههای گروهی غرب تبلیغات سوء نسبت به انقلاب دارند، اما هستند و کم هم نیستند کسانی که اطلاعات خود را از این طریق منحصراً بدست نمیآورند، بلکه خودشان صاحبنظرند، صاحب مطالعه هستند و اهل فکرند و نظرات مثبتی راجع به اسلام و راجع به انقلاب دارند و لذا ما میتوانیم با آنها بیشتر مراوده و گفتگو داشته باشیم و اینها بیشتر مایل هستند که راجع به اسلام و انقلاب اسلامی نکات و نظریات جدیدی را بشنوند.
منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 6 ۱۳۸۸/۰۰/۰۰
نظر شما