انتقال معکوس تنکولوژی یا پدیده فرار مغزه(1)
از واقعیتهای جهان کنونی این است که صنعت و تکنولوژی، زیربنای اقتصاد جدید میباشد. پایهگذاری جامعه پیشرفته، بدون تکنولوژی امکانپذیر نیست. کشاورزی، بهداشت، مسکن و بالاتر از همه، دفاع ملّی، به طور اساسی به تکنولوژی وابسته است؛ و بدون عنایت کافی به آن، استقلال اقتصادی محال است.
یکی از ابعاد این مهم، تواناییها و مهارتهای انسان میباشد؛ که به عنوان عامل کلیدی مطرح است. در فرهنگ لغات بینالمللی، نیروهای انسانی متخصص و ماهر، همان مغزهای متفکر یک کشور هستند؛ در برگیرنده همه افراد دانشمند، مخترع، مبتکر، و سایر افرادی میباشد که از سطح دانش بالایی برخوردار هستند. این نیروها دارای نقش ویژهای هستند؛ لذا معمولا اهمیت و ارزش وجود افراد متخصص و فارغالتحصیلان دانشگاههای یک کشور را با منابع زیرزمینی و کشاورزی آن مقایسه میکنند.
میتوان اذعان داشت که از جمله مشکلات بزرگی که در طی سالهای پس از جنگ جهانی دوم گریبانگیر بخش عظیمی از کشورها به خصوص ممالک جهان سوم شد و مانع بزرگی در راه پیشرفت و توسعه این کشورها گردید، این بود که قدرتهای صنعتی بعد از تسلط بر منابع طبیعی ملل دیگر، غارت سرمایههای انسانی آنها را مدّ نظر قرار دادند. پیشرفتهای عظیم و چشمگیر علمی در جهان توسعهیافته و موفقیتهایی که آنها در سایه وجود مغزهای متفکر کسب کردهاند از یک سو، و اشتیاق نسل جوان به کسب دانش، همراه با کمبود امکانات و وسائل لازم در وطن از سوی دیگر، این روند را در سالهای بعد شدت بخشید.
متأسفانه کشورهای در حال توسعه، در داخل مرزهای جغرافیایی خود از آنچنان توان علمی لازم برای پاسخگویی به نیازها و تربیت کادر دانشمند که متناسب با پیشرفت علم و تکنولوژی روز باشد، برخوردار نیستند. از سوی دیگر، جوانان مشتاق فراگیری دانش، به کشورهای خارج هجرت میکنند؛ به این امید که پس از خاتمه تحصیل به کشور بازگشته، و تخصص خود را وقف رشد و تعالی مردم خویش نمایند؛ اما کشورهای مقصد که سالها در استفاده از نیروهای کارآمد تجربیاتی به دست آوردهاند، برای جذب هر چه بیشتر این نیروها، شیوههای متنوعی را به کار میبرند. آنها تا حدی قابل توجه، موفق شده ند که تقریبا بدون هیچگونه سرمایهگذاری، نیروهای متفکر را از ورای مرزهای خود، به سوی خویش جلب نمایند.
امروزه به این نکته توجه شده است که پیشرفت و افزایش پتانسیل علمی در کشور، همان قدر ارزشمند است که منابع معدنی و کشاورزی؛ لذا اگر ا ین باور وجود دارد که توسعه اقتصادی علاوه بر، جنبههای کمّی و مادّی، دارای بعد کیفی نیز میباشد، باید جریانهای خروجی سرمایههای فکری و مغزها از داخل و تبدیل آنها به جریانات انباشت سرمایه مولِّد در درون را مورد توجه قرار داد.
تعریف تکنولوژی
تبدیل منابع طبیعی به منابع تولیدشده، در قلب فراگردهای جدید توسعه اقتصادی نهفته است؛ و تکنولوژی مغز تمام اینگونه فعالیتهای تبدیلی است. تکنولوژی را میتوان مجموعهای از تلفیق دانشها و مهارتهای فنی، برای تولید کالا و خدمات مورد نیاز جامعه دانست.
یکی از ویژگیهای تکنولوژی این است که همواره رو به رشد است. تکنولوژی، بر خلاف سایر پدیدههای اجتماعی، بدینگونه نیست که بسته به شرایط زمان، گاهی تنزل و گاهی تعالی داشته باشد؛ بلکه به طور معمول رو به ترقّی میباشد. به خصوص اینکه مشاهده میشود تکنولوژی در طی دهههای اخیر همچنان در حال تحول و تکامل بوده است؛ چرا که چیز مجرّدی نبوده، بلکه در جهت رفاه بشر تکامل پیدا کرده است. همین تکنولوژی به وجود آمده، با تمام سیستمهای اقتصادی، حقوقی، اداری و اجتماعی، برخورد داشته و بر آنها تأثیر گذارده است. یک اثر متقابل بین انسان و تکنولوژی مخلوقِ خودش وجود دارد: انسان در اثر قدرت خلّاقه و استفاده از طبیعت و منابع اطرافش، محصولات جدیدی را به وجود میآورد؛ ولی این منابع در اثر کاربرد تکنولوژی، در حال تحلیل رفتن است؛ لذا بشر باید همواره در فکر جایگزینی منابع طبیعت باشد. بنابراین و بر طبق آنچه بیان شد، تکنولوژی همیشه از ساده به پیچیده سیر میکند.
علاوه بر تعریف و تحلیل فوق راجع به تکنولوژی، تعاریف زیادی در این خصوص مشاهده میشود که به برخی از آنها ذیلا اشاره میگردد:
1. تکنولوژی اصولا بازتاب تأثیرات متقابل ابداعات و سایر عوامل مولِّد رشد اقتصادی بر یکدیگر میباشد.
2. تکنولوژی عبارت است از مجموعهای از فراگردهای فیزیکی روشها، فنون و ابزار و تجهیزات که به وسیله آنها محصولی ساخته میشود و یا خدمتی عرضه میگردد.
3. تکنولوژی یعنی دانش مربوط به طراحی، طرز کار، طرز ساخت، طرز تعمیر و نگهداری و استفاده از وسایل و ابزار و ماشینآلات.
4. دانش تکنولوژی در برگیرنده همه انواع شناخت، حتی شناخت مسائل اداری، مالی و تجاری، مهارت در شیوه تولید، کارائی مؤسسات تعلیم و تربیت و تجهیز آنها، آگاهی نسبت به ابزار آلات و شیوه به کارگیری آنها میباشد.
5. تکنولوژی تفکر در تکنیکها و بررسی ابزارها، روشها و شیوههایی است که در شاخههای گوناگون صنعت به کار میرود. بدین قرار تکنولوژی شامل شرح، تاریخچه، فلسفه تکنیکها و ایجاد مفهوم فکری و صورت مشخص برای فعالیتهای فنی و انتقال و تکمیل این فعالیتها است. بنابراین، تکنولوژی شناخت سازمان یافته و صورت مشخص پذیرفته تکنیکها است.
آنچه در تعریف فوق مهم میباشد تکیه بر درک لغوی به وجودآورندگان تکنولوژی (تفکر در تکنیکها) از یک سو و از سوی دیگر، تکیه بر ایجاد شرایط فکری بریا فعالیتهای فنی و بالاخره تکیه بر سازمان دادن شناخت است. با وجود این که تعریف فوق تقریبا کاملترین تعریفی است که تاکنون ارائه گردیده، ولی بایستی تعریفی ارائه شود که در روابط مشخص با ایجاد شرایط تولید تکنولوژی در داخل کشور باشد.
اجزاء تکنولوژی
از آنجایی که میتوان تکنولوژی را ترکیبی از سختافزار و نرمافزار لازم برای تولید دانست، لذا قابل تقسیم به چهار جزء جداگانه میباشد:
1. ماشینآلات و ابزار تولید، یعنی وسیله یا وسائلی که تکنولوژی در آنها جای گرفته است و شامل تمام امکانات فیزییک لازم برای انجام عملیات تولید میشود؛ مانند: ابزار آلات، تجهیزات، ساختمانها و غیره.
2. مهارتها و تجربیات تولیدی، یعنی تکنولوژی نهفته در انسانها که شامل تمام تواناییهای لازم برای انجام عملیات تولید میگردد؛ مانند: تخصص، مهارت، چالاکی، نوآوری و ابتکار و غیره.
3. اطلاعات و دانش فنی تولید، یعنی تکنولوژی نهفته در اسناد که شامل تماماطلاعات و ارقام مورد نیاز برای انجام فعالیتهای تولیدی میشود؛ مانند: طرحها، نقشهها، مشخصات، مشاهدات، روابط، معادلات ریاضی، نمودارها، و نظریههای علمی.
4. سازماندهی و مدیریت تولید، یعنی تکنولوژی نهفته در سازمان، که شامل تمام چارچوبهای مورد نیاز برای فعالیتهای تولیدی میباشد؛ مانند: سیستماتیک کردن، سازماندهی، شبکهسازی، مدیریت و بازاریابی و غیره.
میتوان گفت که در بررسی از اجزاء مختلف تکنولوژی، مهارت و تواناییهای انسانی منبع نهایی است. در آیندهای نه چندان دور، اطلاعات و دانش فنی به نوع جدیدی از سرمایه به نام سرمایه اطلاعاتی مبدل خواهد شد؛ در این صورت، کشورها یا سازمانهایی که سطح بالایی از مهارت انسانی را در اختیار دارند و به اطلاعات و دانش فنی دقیقتر دسترسی داشته و آن را کنترل میکنند، قدرت اصلی آینده را در دست خواهند داشت. این «تواناییها، نقش کلیدی در انجام عملیات صنعتی دارد. این توانایی است که تجهیزات را سودبخش مینماید. با این وجود، میزان آنچه که میتوان انجام داد را اطلاعات موجود، سازماندهی و مدیریتی که در آن فعالیتها انجام میشود، هدایت میکند. مهارتها به پیدایش اطلاعات بیشتری نیز منتهی گشته و به این طریق به بهبود بهرهبرداری از ماشینآلات و تجهیزات منجر میگرد.»
تکنولوژی و رشد اقتصادی
الف. عامل مؤثر بر رشد
مهمترین عاملی که فهرست عناصر مؤثر در رشد اقتصاد را تکمیل خواهد کرد، پیشرفتهای تکنولوژیکی میباشد. تکنولوژی، بدون شک یکی از مهمترین وجوه تمایز دنیای نوین کنونی از اعصار گذشته است. امروز اگر ادعا شود که این مطلب، در زندگی ما انقلابی به پا کرده، سخنی به گزاف نگفتهایم.
ویژگی دیگر تکنولوژی که اهمیتش کمتر از نکته فوق نیست، این است که پیشرفتهای تکنولوژیکی سیل دائمی از محصولات جدید را (که حتی تصور دستیابی به آنها با امکانات گذشته وجود نداشت)، به سوی ما سرازیر کرده است.
به علاوه، پیشرفتهای تکنولوژیکی در مفهوم مدرن آن، به علوم عملی و نهایتا به علوم نظری محض، بستگی مستقیم داشته است. بینشهای انتزاعی از ماهیت جهان، به آرامی ولی خیلی دیر با انگیزش ساده خواست مردم بر شناخت و درک مسائل ملموس روز، به پارهای از وسائل مورد استفاده در کار که عملاً ساعات کار را صرفهجویی مینمود، راه یافت و از آن پس، بررسیهای علمی جای خود را در جوامع مختلف باز نمودند. رشد علمی به نوبه خود با منابعی که میتوان در اختیار تلاشهای علمی قرار داد، بستگی مستقیم دارد؛ لذا میتوان گفت که آموزش و پرورش هسته مرکزی فعالیتهای علمی را تشکیل میدهد.
در کنار آموزش و پرورش، شرط لازم برای رشد سریع تکنولوژی، وجود رهبران کارآزموده تجاری یا کارفرمایانی میباشد که توان معرفی تکنولوژی به جامعه را داشته باشند. اگر این مطلب را با دید فنیتر مورد مطالعه قرار دهیم، در مییابیم که توسعه تکنولوژی نه تنها محتاج اختراعات، بلکه نیازمند ابداعات چیزی که بتواند روشها و شیوههای جدید را به مرحله عمل درآورد. میباشد.
خلاصه کلام و بر اساس آنچه سازمان برنامه و بودجه معتقد است اینکه تکنولوژی، هسته مرکزی تمام فعالیتهای تبدیلی تبدیل منابع طبیعی به کالاهای تولید شده را تشکیل میدهد. تکنولوژی به طریقهای مختلف، رشد اقتصادی را موجب میگردد؛ مثلا، از طریق افزایش بازدهی در تولید و بالابردن میزان محصول به صورت انبوه و با حداقل هزینهای که لازم است. در این قسمت، لازم به ذکر است که گرچه از تکنولوژی به عنوان مغز کلیه تحرّکات اقتصادی سخن به میان آمد، امّا در بین اجزاء مختلف تکنولوژی (که قبلاً در مورد آن بحث شد)، مهارت و تخصص انسانی، محور اصلی و تعیینکننده میباشد؛ چنانچه گفته میشود که تعدادی از اقتصاددانان به این امر معتقد دند که پیدایش، تحوّل در کیفیت نیروی کار، یکی از اصلیترین عواملی است که اقتصاد کشورها را در طریق رشد میبرد و تأثیر این عامل از تأثیر سرمایه یا کمیّت نیروی کار نیز بیشتر است.
ب. موانع رشد تکنولوژیکی
1. علل ساختاری: در مورد عوامل توسعهنیافتگی فنی در کشورهای در حال رشد، بحثهای زیادی انجام شده است. نظریات بسیاری بیان گشته و مقالات فراوانی انتشار یافته که در آنها علل عدم توسعه کافی تکنولوژیک به تفصیل بحث شده است. چارچوب اصولی که تاکنون شرح داده شد، راه سادهای برای بررسی موضوع توسعهنیافتگی فنی را ارائه مینماید. مسائل مروبطه را میتوان از دیدگاههای گوناگون مورد بررسی قرار داد؛ شرایط فیزیکی تجهیزات از آن جمله است. در بسیاری از کشورها، کاخانجات تولیدی که عمتدا مشغول تولید مواد اولیه صنعتی و کالاهای مصرفی اساسی هستند، قدیمی بوده و از کارایی کافی برخوردار نمیباشند. ابزار و استانداردهای لازم برای کنترل کیفیت فرآوردهها وجود ندارد. و بالاخره نگهداری نامناسب و عدم توجه کافی به مدرنیزه نودن تجهیزات و لابراتوارهای موجود، از دیگر مشکلات میباشد. آنچه گفته شد تنها یک بُعد از ابعاد گوناگون عدم رشد برخی کشورهاست. بُعد دیگر مسأله به مهارتهای انسانی مربوط میشود. در کشورهای فوقالذکر معضلات زیادی در این خصوص قابل مشاهده است. از جمله: عدم تناسب پیچیدگی ماشینآلات و تواناییهای انسانی، نارسایی و عدم کفایت برنامههای توسعه منابع انسانی، ضعف شناسایی و پاداش پرسنل ماهر و حرفهای، رابطه ضعیف بین عرضهکنندگان آن (بخش تولیدی). سومین نکته در رابطه با عدم رشد، مشکل کمبود اطلاعات و دانش فنی است. متأسفانه درک کافی از ارزش و نقش اطلاعات، وجود ندارد.
سیستمهای اطلاعاتی در این کشورها غالبا نارسا بوده و به همین دلیل گرایش به اختراع مجدد هر پدیده را میتوان مشاهده کرد. و بالاخره با توجه کردن به عدم کارایی سازماندهی و مدیریت، مشکل دیگری پدیدار میگردد. در کشورهای در حال رشد، شناخت و عنایت کافی به نیاز برای ایجاد رابطه بین سازمانهای علمی و مؤسسات تحقیق و توسعه با بخش تولیدی، وجود ندارد؛ و اصولا این کشورها فاقد یک سیستم پیرشفته کنترل داخلی در مدیریت سازمانها میباشند. علت این امر را باید در تقسیم کار گسترده و بیضابطه، بوروکراسی اداری و دیگر عوامل جستجو کرد.
2. مهاجرت متخصصین: قبلاً چهار چزء تکنولوژی و اثر هر کدام، که عبارت بودند از: ماشینآلات، مهارتهای انسانی، اطلاعات و دانش فنی و سازماندهی و مدیریت مورد بحث واقع گردید. در بیان اجزاء فوق، تواناییهای انسانی مهمترین عامل است؛ زیرا خود به تنهایی به نوعی بر بازدهی بهتر سایر عوامل تأثیر دارد. حال اگر عامل انسانی به مکان دیگر انتقال یابد و دانش و علم خود را در مکان دیگری عرضه کند، در واقع انتقال معکوس تکنولوژی به وجود آمده است؛ و خلأ این عامل محسوس خواهد بود. حتی نقش سه عامل دیگر را کمرنگ خواهد کرد. بدین ترتیب، نقش تکنولوژی در بهبود فرآیند تولید صنعتی کاهش یافته و ستارهای کمتری را میتوان تولید کرد؛ و در نتیجه بر رشد اقتصادی تأثیر منفی خواهد گذاشت. حال باید هزینه فراوانی صرف آموزش نیروی انسانی موجود کرد تا به سطح قبلی رسید. در واقع عواملی در فضای ملی و جهانی باعث این معضل شده است.
نیروی انسانی که از فضای ملی خارج شده به کجا رفته است؟ طبیعی است که جذب فضای بینالمللی شده است؛ و در فرایند تولیدی آن فضاها شرکت خواهد جست و تواناییها و دانش مهارتها را در اختیار آنها خواهد گذاشت و به تولیدات آنان کمک مؤثر خواهد کرد. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که ستادههای آن فضا را افزایش خواهد داد و تأثیر مثبت بر رشد اقتصادی کشورهای مقصد خواهد گذاشت. برعکس، در فضای ملی به علت کاهش جریان تولید، کمبود کالا مشهود بوده، به ناچار باید برای رفع نیاز به دیگر کشورها رجوع کرد؛ و واردات کشور بدینسان افزایش یافته و بر تراز پرداختها تأثیر سوء خواهد گذاشت. بنابراین، گفته میشود که: «... فرار مغزها که خود از جهتی معلول عدم توسعه اقتصادی و فقدان وسائل تحقیق و مطالعه در یک جامعه است، از جهت دیگر موجب کندی پیشرفت امور اجتماعی در همان جامعه میشود و بدین عرتیب علت و معلول اثر متقابل در یکدیگر کرده و به اصطلاح دایره معیوبی به وجود میآورند که متوقف ساختن آن اشکالات بسیاری در بر دارد».
اثرات منفی انتقال معکوس تکنولوژی
تمرکز نیروی علم و تحقیق در نقاط معینی از جهان، شکاف بین کشورهای توسعهیافته و توسعه نیافته را روز به روز عمیقتر میکند و موجب میشود که جریان توسعه اقتصادی در کشورهای عقبانده همچنان در حال رکود باقی بماند زیرا تردیدی نیست که شرط داشتن اقتصادی سالم و مترقی، داشتن نیروی فکری باروری است که بتواند علوم جدید را در راه بهرهبرداری درست از منابع کشور به کار برد.
قدرتهای غربی به ویژه امریکا، همراه با غارت منابع طبیعی و زیرزمینی کشورهای در حال توسعه، دست به غارت نیروی انسانی متخصص میزنند؛ و در این راه از شیوههای مختلف و روشهای ریاکارانه و ترفندهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، روانی و تبلیغاتی بهره میگیرند که حاصل آن، از یک طرف، ترغیب و تشویق دانشجویان و اندیشمندان به اقامت در آن کشورها و از سوی دیگر، جذب و جلب متخصصین سرآمد جهان سوم است. به عنوان مثال «از سال 1960 تا 1975 بیش از 420000 نفر از متفکرین و شخصیتهای علمی کشورهای در حال توسعه از زادگاه اصلی خود بریده و به کشورهای بیگانه پیوستهاند که بیشترشان در امریکا سکونت دارند»
طی سالهای 197. 1969 بیش از 36هزار دانشجوی ایرانی در امریکا مشغول تحصیل بودهاند که متأسفانه معلوم نیست چه تعدادی از آنها به کشور بازگشتهاند و یا در حال حاضر بیش از نیمی از چهل هزار دانشجوی مشغول به تحصیل در خارج از کشور در امریکا و کانادا هستند که معلوم نیست چه نسبتی از آنها به کشور باز میگردند. به گفته یکی از مسؤولین در حال حاضر 240هزار متخصص ایرانی در امریکا مشغول به کارند. که این گویای مسأله مهم مهاجرت نخبگان و اندیشمندان به خارج است.
1. تأثیر بر هزینهها
یکی از عواملی که تأثیر نامطلوب در هزینههای تولیدی داشته و آنها را افزایش میدهد، همانا تغییرات منفی در کمیت و کیفیت نیروی کار به عنوان یکی از منابع تولید است. فرار مغزها که باعث خروج نیروهای متخصص و متفکر میشود، کشور را دچار کمبود شدید نیروی جوان که در سنین بازدهی میباشد میکند که این خود ساخت سنی جمعیت را بر هم میزند و باعث میشود که هرم سنی جمعیت مخصوصا در کشور ما که رشد جمعیت بالاست در بالا و پایین متورم شود. و وسط هرم که نمایانگر نیروی کار و تولید و تغذیهکننده دو قسمت دیگر است دچار کمبود و ضعف شود.
2. تأثیر بر تولید
«انتقال معکوس تکنولوژی در کشورهای مهاجر فرست از یک سو، از کارآیی واحد تولیدی میکاهد و مصرف کل در جامعه تنزل میکند که در نتیجه تولید ملی کاهش مییابد؛ و از سوی دیگر، در کشورهای مهاجرپذیر به علت دارا بودن شرایط و امکانات تولید و تکنولوژی پیشرفته و با به خدمت گرفتن این افراد ماهر در بخشهای مختلف اقتصادی بهرهوری تولید را افزایش میدهد. از آنجایی که این افراد مهاجر هستند، تلاش و فعالیت گستردهتری نسبت به افراد بومی جهت تثبیت موقعیت خود ارائه میدهند که منجر به افزایش قدرت تولیدی در آن جامعه میگردد». پس میبینیم که فرار مغزها بر روی تولید داخلی تأثیر منفی دارد و به خصوص چون که برای کشور مقصد اثر مثبت تولیدی دارد، آنها در جهت جذب این افراد همواره تلاش میکنند که این خود تولید داخلی ما را به صورت مضاعفی تحت فشار قرار میدهد.
نکته دیگر اینکه انتقال معکوس تکنولوژی هر چه افراد متخصصتری را در برگیرد از کیفیت و کارایی واحد تولیدی در کشور مهاجر فرست بیشتر میکاهد و مصرف کل را در جامعه بیشتر خوهد کاست؛ و تولید ملی کاهش بیشتری خواهد یافت. مهاجرت افراد فوقالذکر در برخی از موارد موجب تعطیلی یا تأخیر در بعضی از طرحها میگردد. بازدهی ناقص هزینههای آموزشی در کشور از دیگر اثرات این پدیده شوم است.
ادامه دارد....
پىنوشتها
1. ریچاد دتی، گیل، توسعه اقتصادی، ترجمه، محمول نبیزاده، (تهران: نشر گستره، 1366)، ص 74.
2. وزارت ارشاد اسلامی، تکنولوژی فردا و فردای تکنولوژی، (تهران: 1365)، ص 25.
3. رحیمزاده اسکوئی، کندوکاوی مقدماتی در زمینه تکنولوژی، (تهران: وزارت امور اقتصادی و دارایی)، ص4، وزارت امور اقتصادی و دارایی: برنامهریزی تکنولوژی در کشورهای در حال توسعه، 1360، ص 1.
4. همان منبع، ص8، فرهنگ، منوچهر، انتقا تکنولوژی و توسعه اقتصادی، شماره 4، 1362، ص 6.
5. سازمان برنامه و بودجه، اطلس تکنولوژی، انتشارات بیتا، ص 270.
6 و 7. ر. ک. به: سازمان برنامه و بودجه، اطلس تکنولوژی، ص 14و 7.
8. چارلز برگر، توسعه اقتصادی، ترجمه، رضا صدوقی، دانشگاه امام صادق علیه السلام، ص 186و ص7.
9. حسن شهیدزاده، اطلاعات سیاسی اقتصادی، (تهران: انتشارات مؤسسه اطلاعات، خرداد 1370)، ص 40.
10. مجله اقتصادی، (تهران: وزارت اور اقتصادی و دارایی)، 65/1/1513، ص 22.
11. ر. ک. به: همان، ص 13و ص 15.
12. ر. ک. به: رونامه کیهان، 23/2/1368.
13. میترانافی، پدیده فرار مغزها، (تهران: بانک مرکزی ایران، بیتا)، ص 28.
منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 11
نویسنده : محمود دهقانی
نظر شما