واژگان نازیوا، نگاهی به واژه‌نامه زیست شناسی
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

واژگان نازیوا، نگاهی به واژه‌نامه زیست شناسی

روزنامه شرق، شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲ - ۱۷ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۱۰ ژانویه ۲۰۰۴

کاوه فیض اللهی: هدف این نوشته نقد تلاشی است برای واژه گزینی و معادل یابی اصطلاحات زیست شناسی در زبان فارسی که تقریباً از دو دهه پیش توسط برخی از سرشناس ترین استادان این رشته آغاز شده است. این اثر که در ویرایش دوم خود حجمی عظیم یافته و برابرهای فرانسه، آلمانی و اسپانیولی اصطلاحات را نیز دربرگرفته به خودی خود نشان از وقت، انرژی و هزینه ای دارد که صرف آماده سازی آن شده است. برخی از این برابرنهاده ها _ که تعدادشان زیاد نیست _ اکنون تا حدود زیادی میان کاربران این واژگان تخصصی جا افتاده است. بعضی از این واژه ها به کتاب های درسی دانش آموزان رخنه کرده و از ابتدا طوری بارشان آورده که برخلاف قدیمی ترها از شنیدن آنها یکه نخورند. به هر حال نویسنده گرچه منکر برخی ارزش های این کار نیست اما روی نقاط ضعف آن تأکید دارد.

بحث زبان علمی، مفصل و آنچنان مورد اختلاف نظر است که پرداختن به تمام دیدگاه های مختلف را در این مختصر ناممکن می سازد. با این حال روایت چکیده ماجرا را شاید بتوان از زمانی آغاز کرد که شرقیان در خواب شدند تا علم در غرب نسج بگیرد. یکی از کارکردهای زبان و شاید مهمترین آنها احتمالاً برقراری ارتباط میان گویندگان آن زبان است. وقتی جامعه ای به علم نرسیده باشد زبان علمی به چه کارش می آید که کدام اندیشه را اعضایش با یکدیگر مبادله کنند؟ شرقی که برخاست هنوز چشم هایش از خواب پر بود و پلک هایش سنگین. تکنولوژی _ نه علم _ را دید و شیفته اش شد. به رویایی فرورفت که در آن علم _ نه اندیشه علمی _ را از آن خود می ساخت. دو ویژگی جدایی ناپذیر یعنی آسان گیری و میراث خواری او را واداشت که مانند هر چیز نو و هر کار پرزحمت دیگر نخست به راه میانبر بیندیشد. چشمش را به روی «پوست انداختن» جامعه اروپایی بست و خواست بدون توجه به فرهنگ، زمینه و شرایط و نیز حتی علم، تکنولوژی پرزرق و برق را به خدمت گیرد.

چندی است _ گرچه دیر شده _ فرهیختگانی به اهمیت نسبت میان این عوامل و شرایط زمینه ساز در شکوفایی علمی غرب پی برده اند. اما متأسفانه موضع شرقی ما تفاوت چندانی نکرده و باز در پی راه های میانبر هستیم. برآنیم که شهری بسازیم مانند شهرک های سینمایی که خانه هایش گرچه روبنای زیبایی دارند، هیچ کدام آنقدر خانه نیستند که بتوان شبی را در آسایش آنها صبح کرد. راه دیگری که برای از آن خود ساختن علم به نظرمان رسید از آن خود ساختن واژه ها بود. علم را آسان گرفتیم و پنداشتیم چنانچه برای هر اصطلاح (Term) علمی در زبان های اروپایی معادلی به فارسی داشته باشیم ناگهان علم نیز ایرانی می شود. ویژگی دیگر یعنی میراث خواری نیز بی تأثیر نبود. وقتی دیدیدم آنها با دست و دلبازی از لاتین و یونانی واژه وام می گیرند و پیشوندها و پسوندهای مهجور را به آن می افزایند تا به غنای زبان خویش بیفزایند و زبان ادبی را بسط دهند تا فرهنگ علمی را نیز تغذیه کند، به صرافت توانایی های زبان فارسی و وندهای مرده آن افتادیم. از اینجا به بعد کار به نسبت خیلی آسان تر شد. حتی فراموش کردیم که اصطلاح علمی واژه ای است که برای سرعت بخشیدن به ارتباط و پرهیز از تکرار جانشین یک تعریف می شود. اندیشه علمی را که در خانه جمله ها زندگی می کند رها کردیم و به سراغ واژه ها رفتیم که به تنهایی مرده اند و «نازیوا». و به این ترتیب علم را با تمام عظمتش دور زدیم!

پیشرفت زبان علمی هرگز جدا از پیشرفت علم و تکنولوژی نیست. تعداد اصطلاحات زیست شناسی در فارسی نیز بر همین اساس باید با حجم متون زیست شناسی و کاربران این واژگان متناسب باشد. به عبارت دیگر داشتن برابر نهاده فارسی واژه ای که مفهوم و کاربردش را نمی دانیم.

داریوش آشوری مترجم برجسته و کهنه کار متون فلسفی و اجتماعی در درآمد کتاب «فرهنگ علوم انسانی» جایی می نویسد: «ما تاکنون همانگونه که خواسته ایم با کمترین زحمت و دردسر و به ویژه با کمترین زحمت فکری در دستاوردهای دیگران شریک شدیم، [...] و در بهره گیری از دستاوردهای تکنولوژی نیز بیشترین شتاب را کرده ایم، در حالی که کمترین زحمت را برای فهم منطق آن به خود داده ایم، در کار زبان نیز چه بسا به همین شیوه خواسته ایم از آسان ترین راه ها و با همان آسانگیری، [...] از پس از این کار شگرف برآییم و به حجم عظیم نیازهای زبانی امروزین خود به ظاهر پاسخ گوییم و در واقع تا آنجا که می شود آنها را به گونه ای از سر باز کنیم، بی آنکه در معنا و منطق رابطه علم و تکنولوژی با زبانشان درنگی کرده باشیم.»واژه نامه پنج زبانه زیست شناسی (فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی) اثری است که تعداد صفحات آن از هزار در می گذرد، اما به روش فراورش، پردازش، گزینش و آفرینش واژه ها در آن بیش از دو صفحه اختصاص داده نشده و به نحوه استفاده از واژه نامه و توضیح برخی علائم به کار رفته اشاره ای نشده است. کتاب را می توان به دو بخش تقسیم کرد؛ بخش نخست شامل اصطلاحات زیست شناسی به پنج زبان بالاست که برابر یکدیگر آمده اند و در بخش دوم فهرست الفبایی اصطلاحات به هر یک از این پنج زبان. برخلاف تصور نخستین، بخش دوم واژه نامه است که از کارایی بیشتری برخوردار است و بخش نخست برخلاف آنچه ادعا شده _ قابل استفاده برای استادان، دبیران و دانشجویان رشته های مختلف زیست شناسی و علوم پایه پزشکی _ برای گروهی که هدف در نظر گرفته شده قابل استفاده نیست. آشوری می نویسد: «واژه ها هنگامی به راستی واژه می شوند که به صورت زبانمایه همگانی درآیند و از آن زبان باشند که از آن همگان است.» و البته مصداق همگان در بحث حاضر کاربران زبان زیست شناسی در فارسی است. در جدول زیر برخی از نپذیرفتنی ترین و ناگواردنی ترین برابرنهاده های این مجموعه که از میان ۱۲۸۰۹ ترم برگزیده شده اند فهرست شده است.

شگفت  آنکه پدید آورندگان این اثر _ که همگی به اعتباری زیست شناس هستند و هیچ زبان شناسی همراهی شان نمی کند _ که به اذعان خود بیش از ۲۰ سال زمان صرف این کار کرده اند، با زبان برخوردی عمدتاً مکانیکی دارند و از خاصیت زنده بودن و پویایی زبان غافل شده اند. بازخورد (Feedback) ناچیز اصطلاحات پیشنهادی می بایست به نحوی موجب تجدیدنظر اساسی در کار می شد. مقاومت جامعه زیست شناسی کشور در به کار بردن این واژه ها را در واقع باید مقاومت زبان دانست که از حد کشسانی خود بیشتر کشیده می شود. بیست سال مقاومت بهترین قضاوت درباره کاری است که همچنان با یکدندگی خود را به چاپ دوم رسانده است. در روش مکانیکی واژه سازان با شکستن واژه اصلی به اجزای آن تجزیه اش می کنند و سپس برابرهای آن را که از پیش قرار داد شده به هم می چسبانند تا معادل آن در فارسی به دست آید. برای مثال به دو واژه «Metacentromere» و معادل آن «فرامیانپار» دقت کنید که در آن فرا=Meta، میان=Centro و پار=mere آمده است. یا رنگین تن به جای کروموزوم که بدون توجه به علل تاریخی نامگذاری آن عیناً به طریق مکانیکی ترجمه شده است. واژه سازان می دانند که برابرنهاده های مکانیکی در اغلب موارد نارسا و ناهنجار از کار در می آیند. نمونه این کار در علوم انسانی توسط دکتر میرشمس الدین ادیب سلطانی انجام شده. آنچه برخی از پرزحمت ترین ترجمه های ایشان _ هم برای مترجم و هم برای خواننده _ را سترون ساخته چیزی جز همین برابریابی مکانیکی نیست (برای مثال مراجعه کنید به «سنجش خرد ناب» اثر امانوئل کانت و «رساله فلسفی _ منطقی» اثر لودویگ ویتگنشتاین). اگر چنین می توانست باشد و واژه سازی مکانیکی مفید واقع توانستی شد، گام بعدی پس از واژه نامه مکانیکی، ترجمه مکانیکی است که ترجیحاً توسط دستگاهی مکانیکی انجام می شود. امکان پذیر نبودن و مفید نبودن چنین ترجمه ای بار دیگر فاصله واژه تا جمله، روبنا از زیربنا، مرده از زنده و نازیوا را از زیوا گوشزد می کند.

گذشته از اینها انتظار می رفت که در فاصله این دو چاپ برخی واژه ها را که در این مدت میان اهل فن کاربرد گسترده ای یافته در واژه نامه دیده شود که گویا کار آفرینش واژه ها مجال نداده است. با مقایسه یکی از فرهنگ های معتبر زیست شناسی (مانند آکسفورد، هندرسون و...) به سادگی می توان چنین واژه هایی را یافت. برخی از آنها: Kingdom (سلسله)، Lineage (دودمان، خط راهه)، Altruism (فداکاری)، Coevolution (تکامل همراه)، Clade (کلاد)، Cladistics (کلادیستیک)، biodiversity (تنوع زیستی)، Parsimony (پارسیمونی)، Selfish Gene (ژن خودخواه)، Selfish DNAَ (DNA خودخواه)، Neutral Mutation (جهش خنثی)، niche (آشیان بوم شناختی)، Punctuated Equilibrium (تعادل منقطع)، Guano (مدفوع پرندگان)، Sequencing (تعیین توالی)، Paraphyletic (پارافایلتیک) و...

برخلاف نوید پرهیز از سره گرایی مطلق شاهد این امر در مورد برخی از جاافتاده ترین اجزای واژه ساز در زبان فارسی هستیم. برای مثال؛ همجوری به جای هماهنگی، بازآوایی به جای تشدید، والوچی به جای تقلید، گهولش به جای مبادله، چندی به جای کمیت، چونی به جای کیفیت، نهرنگ به جای طرح، برنگری به جای مشاهده، گنج به جای حجم، شترنگه به جای جدول، کنش ور به جای فعال، بیناب به جای طیف، تراگسیلش به جای انتقال، همهشته به جای ترکیب، همرو به جای موازی، جدایش به جای تقسیم، ترافرستی به جای انتقال، هنگه به جای جمعیت، کاواک به جای حفره، سوهه به جای حس، همنهش به جای سنتز، فروگوهرش به جای تجزیه، پایا به جای ثابت، همگر به جای ضریب، ریختاره به جای فرمول، همسنگی به جای تعادل، سازگان به جای سیستم و ...

در برخی موارد نیز گذشته از موارد فوق برابرنهاده پیشنهادی، درست به نظر نمی آید. چنان که در Sociobiology، جامعه شناسی زیستی و در Systematics که به جای آن سازگان شناسی قرار گرفته است. سیستماتیک علم رده بندی جانداران است نه شناسایی سیستم ها که به جای سیستم، سازگان بنشیند (نمونه ای دیگر از واژه سازی مکانیکی).

کاش از قلم پدید آورندگان این اثر نیز می خواندیم که همچون آشوری می نوشتند: «زبان فارسی زبانی است توانا [...] و من با بهره گیری از این توانایی در این واژه نامه صدها ترکیب تازه از مایه های آشنا و کهن آورده ام، ولی برخی از آنها برایم جنبه آزمایشی دارد و از برخی نیز چندان خرسند نیستم و می خواهم آنها را نزد ذوق همگانی به آزمایش بگذارم تا میزان رسایی و همه پذیری شان به محک بخورد.»

شاید خالی از فایده نباشد که به این بهانه گریزی به یک واژه نامه دیگر بزنم که گرچه مربوط به پنج سال پیش است و بدون تردید کاستی هایی نیز دارد اما به لحاظ روش قابل تأمل است. واژگان زیست شناسی که به کوشش رضا فرزان پی آماده و در سال ۱۳۷۷ توسط مرکز نشر دانشگاهی منتشر شد، به جای واژه سازی مکانیکی، جست وجو در آثار مترجمان پیشین را در دستور کار خود قرار داده است. در این کتاب برای ۲۳۶۰۹ واژه انگلیسی، از ۸۳ منبع که گستره زمانی انتشار آنها سال های ۱۳۲۳ تا ۱۳۷۶ (۵۳ سال) را در برمی گیرد، ۷۰۴۵۱ برابر نهاده معرفی شده است. در این روش چنانچه در انتخاب منابع سلیقه شخصی دخالت نداشته باشد، حاصل کار مجموعه ای است از واژه هایی که مترجمان طی سال ها ضمن کار با آنها برخورد کرده و متناسب با توشه علمی، ذوقی و زبانی خود برای آنها معادلی پیشنهاد کرده اند. چنین مجموعه ای را در زبان فارسی چند سالی است که «واژگان» می نامند که معادل انگلیسی آن را با اندکی مسامحه می توان Vocabulary در نظر گرفت. در این روش واژگان نویس ممکن است از آثار پیشین خود به عنوان منبع در این کار استفاده کند اما مستقیماً چیزی پیشنهاد نمی کند. با این حال ترتیب برابر نهاده های فارسی بیانگر اولویت کاربرد آنها از نظر گردآورنده است. هر یک از واژه ها با شماره هایی تعقیب می شوند که نشان می دهد کدام مترجمان یا نویسندگان آنها را به کار برده اند و نخستین کسان کدام بوده اند. خلاصه آنکه بضاعت زبان علمی کشور از رهگذر متن علمی به نمایش درمی آید که نقاط قوت و نیز ضعف آن عیان و در معرض قضاوت همگان خواهد بود. در این اثر برخلاف نظر فرزان پی که می نویسد در انتخاب منابع سلیقه شخصی دخالت نداشته است به نظر می رسد ضعف عمده کار همان کتاب شناسی ناقص و عدم تلاش بیشتر برای یافتن منابع دیگر است.

از جمله مهمترین نکاتی که در نوشتن واژه نامه باید به آن توجه شود فراگیر بودن آن است. با توجه به اینکه روند ترجمه متون علمی در ایران نظام مند نیست بسنده کردن به منابع موجود به اندازه کافی فراگیر بودن واژگان را به خطر می اندازد چه رسد به آنکه تعدادی از آنها را از قلم بیندازیم. عنوان برخی منابع که تا پیش از سال ۱۳۷۷ منتشر شده و با اندکی پیگیری بیشتر می توانست مورد استفاده گردآورنده قرار گیرد چنین است: ۱ _ تنوع حیات، وهاب زاده (۱۳۷۶) ۲-مبانی محیط زیست، وهاب زاده (۱۳۶۴) ۳-فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی طبیعی. سیاوش شایان (۱۳۶۹) ۴-مقدمه ای بر محیط شناشی، کاظم ودیعی (۱۳۷۲) ۵-زیستن در محیط زیست، مجید مخدوم (۱۳۷۴) ۶-فرهنگ علم، قلم سیاه و همکاران (۱۳۷۲) ۷-گیا، گل گلاب (۱۳۵۶) ۸-تکامل، محمود بهزاد (۱۳۵۵) ۹-منشاء انواع،  نورالدین فرهیخته (۱۳۵۷) ۱۰-فسیل شناسی مهره داران، فریدون فرشاد (۱۳۴۶) ۱۱-دیباچه ای بر علم سیستماتیک مهره داران، جمشید درویش (۱۳۶۵) ۱۲-تهاجم، هوشنگ دولت آبادی (۱۳۵۵) ۱۳-اتلس زندگی تشریح مهره داران، جمشید درویش (۱۳۷۰) ۱۴- مقدمه ای بر رفتارشناسی، عبدالحسین وهاب زاده (۱۳۷۲) ۱۵-مقدمه ای بر اکولوژی رفتار، وهاب زاده (۱۳۷۳) ۱۶-پستانداران ایران، اسمعیل اعتماد (۱۳۶۳-۱۳۵۷) ۱۷-راهنمای صحر ایی پستانداران ایران، هوشنگ ضیائی (۱۳۵۷) ۱۸-مقدمه ای بر پرنده شناسی، جمشید منصوری (۱۳۶۲) ۱۹-پرندگان: ساختار و فعالیت بدنی آنها، دادرس و منصوری (۱۳۷۵) ۲۰- ماهی شناسی و شیلات، احمد بریمانی (۱۳۵۲) ۲۱- مارهای ایران، محمود لطیفی (۱۳۷۰) ۲۲- دوزیستان ایران، بلوچ و کمی (۱۳۷۳) ۲۳-شالوده بوم شناسی، میمندی نژاد (۱۳۵۷) ۲۴- مبانی زیست شناسی، ابوالقاسم امین (۱۳۴۴) و...

گردآورنده واژگان باید خود مترجم باشد و دغدغه برابریابی داشته باشد. در غیر این صورت حتی در انتخاب منابع و برابرنهاده ها نیز مکانیکی عمل خواهد کرد. باید مترجمان معتبر را در تمام زمینه های وابسته با آثارشان بشناسد و دسته بندی کند. فرزان پی به درستی می نویسد: «... زبان علم را نبایستی به صورت ابزاری جدا از علم در خدمت گرفت. این زبان باید در روند پویایی خود علم شکل بگیرد.» فرزان پی با آنکه روش درستی را در پیش گرفته و در به نتیجه رساندن آن نیز نسبتاً موفق بوده است اما نگاهش در برخی موارد قابل درک نیست. در مقدمه کتاب می نویسد: «واژه های شاخه های نوین زیست شناسی، همچون زیست شناسی اجتماعی که در حوزه علوم انسانی است در این نوشته نیامده اند.» در این رابطه توجه به سه نکته لازم می آید. نخست آنکه چرا نیامده اند؟ دوم آنکه حتی اگر آثار Trivers را هم آغاز سوسیوبیولوژی بدانیم، از معرفی این رشته تا زمان انتشار کتاب «واژگان زیست شناسی» دست کم ۳۰ سال می گذشت که نوین دانستن آن را دشوار می سازد و سوم آنکه از ۲۷ فصل کتاب «زیست شناسی اجتماعی: تلفیق نوین» اثر ادوارد ویلسون E.Wilson)) تنها فصل آخر به انسان اختصاص دارد.

در آنجا هم ویلسون از ابتدا می گوید که در نظر دارد تا رفتار اجتماعی جانوری به نام انسان (Homo sapiens) را بررسی کند. چگونه می توان موثرترین کتاب قرن زیست شناسی جهان را در حوزه علوم انسانی قرار دارد؟ با توجه به اینکه کتاب «اکولوژی رفتار» اثر کربز و دیویس که هنوز هم شاخص ترین اثر در این زمینه است و تمام اصطلاحات زیست شناسی اجتماعی را می توان در آن یافت، در سال ۱۳۷۳ توسط عبدالحسین وهاب زاده به فارسی درآمده و از سوی انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد به چاپ رسیده است، این چشم پوشی بزرگ را چگونه می توان با همان یک جمله توجیه کرد؟

بیایید با هم نگاهی به چند اصطلاح سوسیوبیولوژی از همان نخستین حرف الفبا یعنی A بیندازیم که در پایان کتاب ویلسون تعریف شده اند.

Absenteeism، کارگریزی: رفتار برخی جانواران همچون حشره خورهای درختی که دور از فرزندانشان لانه می سازند و هرازگاهی تنها برای تهیه غذا و حداقل مراقبت های دیگر به دیدارشان می روند.

Active Space، فضای کارآمد: فضایی که غلظت فرومون در آن از حد آستانه بالاتر است.

Age Polyethism، چند نقشی سنی: تغییر وظیفه اعضای یک جامعه با افزایش سن.

Alloparent، والد کمکی: فردی که در پرورش فرزندان به والدین کمک می کند.

Alpha، آلفا: عالی رتبه ترین فرد در یک سلسله مراتب.

هیچ یک از اصطلاحات فوق نه در «واژگان زیست شناسی» آمده و نه در هیچ واژه نامه علوم انسانی که تاکنون به فارسی منتشر شده است. با این حال و با تمام کاستی های اثر هنوز هم این کتاب کارآمدترین وامیدوارکننده ترین واژه نامه زیست شناسی به زبان فارسی است. امید است که در ویرایش های آتی این موارد مورد توجه قرار گیرد.

نظر شما