انتفاضه: بسترها و پژواک ها
مجله رواق اندیشه رواق اندیشه، شماره 35، آبان 1383
نویسنده : شیرودی، مرتضی
مرتضی شیرودی[1]
چکیده:
فلسطین بیش از نیم قرن است که اسیر چنگالهای صهیونیسم جهانی است. در این مدت، فلسطین همواره کانون نزاع و برخورد فلسطینیان خواهان استقلال و آزادی، با اشغال گران صهیونیستی بوده است؛ اما طی سالهای اخیر، مبارزات مردم فلسطین علیه اسرائیل غاصب، روند تازه ای پیدا کرد که از آن به «انتفاضه» مردم فلسطین یاد می شود. به راستی، انتفاضه چرا پدید آمد؟ بسترها و زمینه های آن چه بود؟ و آیا در حیات کوتاه خود، دستاورد، پیامد و بازتابی هم داشته است؟ مقاله حاضر می کوشد به این سؤالات پاسخ دهد.
مقدمه
با تأسیس رژیم صهیونیستی، دور جدیدی از توطئه غرب علیه اسلام آغاز شد که بیش از نیم قرن طول کشید. برخی از رؤسای کشورهای اسلامی - عمدا یا سهوا - از این توطئه، غفلت کرده اند که ایران زمان پهلوی دوم، مصداق بارز آن به شمار می رفت. به بیان دیگر، از همان آغاز شکل گیری اسرائیل، محمدرضا پهلوی روابط گسترده ای با آن برقرار کرد؛ در حالی که یکی از پایه های نهضت امام خمینی (ره) ضدیت با اسرائیل بود.
از این رو، امام خمینی (ره) یکی از دلایل پیروزی انقلاب اسلامی را روابط رو به گسترش شاه و اسرائیل، معرفی کرد. جمهوری اسلامی، به پیروی از امام خمینی (ره) شعار «اسرائیل باید از بین برود» را مطرح کرد. بنابراین، مسأله فلسطین تأثیر فراوان بر سیاست خارجی ایران داشته و دارد و شناخت آن، در دو عرصه زمینه ها (بسترها) و پیامدها (بازتاب ها) می تواند به مفهوم بخشی و شفاف سازی سیاست خارجی ایران در دفاع از ملت و انتفاضه فلسطین کمک کند:
انتفاضه: تعریف و تبیین
انتفاضه در لغت، به معنای جنبش، لرزش، غبارروبی، انقلاب، قیام، مرحله قبل از انقلاب، قیام علیه رخوت و رکورد و حرکت توأم با نیرو و شتاب است و در اصطلاح، به مفهوم جنبش ضدصهیونیستی مردم فلسطین است که با بهره گیری از امکانات کم، ولی با ایمانی قوی، درصدد نیل به آزادی فلسطین است.
در واقع، انتفاضه نامی است که برای خیزش خودجوش، مردمی، مستقل، مستمر، همگانی و اسلامی مردم فلسطین علیه اشغال گران صهیونیست به کار می رود.[2] برخی معتقدند که انتفاضه به معنای انقلاب نیست؛ بلکه به مرحله قبل از انقلاب اشاره دارد. شهید دکتر فتحی شقاقی که بر این عقیده است، در این باره می گوید:«از نظر معنایی انتفاضه بر قیام علیه رخوت و رکود دلالت می کند. انتفاضه، مرحله قبل انقلاب است.
برای مثال، قیام مدرسه فیضیه قم را انتفاضه می نامیم و قیام سال 1357 ایران را انقلاب می گوییم.[3] البته گاهی هم، این دو به یک معنا و برای تبیین یک چیز به کار می روند. به این جهت، جنبش جهاد اسلامی، قیام فعلی فلسطین را انتفاضه - انقلاب می نامند.»[4]
اگر چه، کلمه انتفاضه بیشتر در دهه اخیر مورد استفاده و استعمال قرار گرفت، اما کاربرد انتفاضه، پیشینه ای طولانی دارد. از جمله، قیام فلسطینیان علیه سلطه انگلیس و گسترش صهیونیسم در 1300 و حرکت ضد انگلیسی و ضد یهودی شیخ عزالدین قسام و حاج امین حسینی به ترتیب در 1311 و 1318، انتفاضه نامیده شده اند؛ ولی انتفاضه ای که از 1366 آغاز و در 1379 شدت یافت، «انتفاضه بزرگ» نامیده می شود؛ به آن جهت که نسبت به انتفاضه های گذشته، گسترده تر و عمیق تر است.[5] انتفاضه جدید مردم فلسطین را «انقلاب سنگ» هم می نامند؛ زیرا، مردم فلسطین به جای سلاح گرم از سنگ برای دفاع از خود و تهاجم علیه دشمن استفاده می کنند.
پای بر زمین، دست بر تفنگ
آی هم سفر، جرعه ای درنگ
کوله بارمان، مانده بر زمین
دست های مان، مست عطر جنگ
رفته ام ز یاد با غمی سترگ
رفته ای ز یاد با غمی قشنگ
از نژاد خون، از تبار رنگ
نام ماند و نام، ننگ ماند و ننگ
در قنوت مان، در سکوت مان
عشق بود و عشق، جنگ بود و جنگ
هان! غمین مباش، در هوای تو
تاب می خورد پرچمی سه رنگ
با تمام عشق جار می زنیم
انقلاب سنگ، انقلاب سنگ[6]
استفاده از سنگ، نگرانی عمیقی در اسرائیلی ها ایجاد کرده است؛ چون ممکن است فلسطینی ها نیز، همانند حضرت داود(ع)، پیامبر بزرگ بنی اسرائیل که با سنگ بر جالوت ستم گر پیروز شد، بر اسرائیل پیروز شوند[7].
و بلالهای شهر هلال ها / در جمعه ای یتیم / خاک فلسطین را / کوزه کرده اند / و فانوس های آتش / بر سیم خاردار آویختند / تاکوزه های خویش را / بر سر جالوت بشکنند / و فانوس های خویش را / بر سر نخ[8]
انتفاضه: بسترها و زمینه ها
انتفاضه جدید که در پی شهادت چهار کارگر فلسطینی در 17 آذر 1366 جلوه بیشتری یافت، معلول این علل است:
1- انقلاب اسلامی ایران موجب احیای اسلام، بیداری سیاسی و تقویت خودباوری در مسلمانان و اثبات پوشالی بودن قدرتهای استعماری شد. از این رو، انقلاب اسلامی و شیوه پیروزی آن، او را به نمونه آرمانی برای مبارزه جنبشهای اسلامی درآورد.[9]
2- به عقیده دکتر فتحی شقاقی، «انتفاضه پاسخی بود به اشغال گران و اعمال سرکوب و طغیان و تکبر آنان و اقداماتشان در ویران سازی منازل، مصادره زمینها، اسکان یهودیان و ساختن شهرکها، شکنجه مبارزان، دستگیری و تبعید و ترور و شکستن استخوانهای آنان، نابود کردن اقتصاد فلسطین و تحمیل مالیات و جرایم سنگین، تعطیلی مدارس و دانشگاه ها، جلوگیری از کار و کسب، نادیده گرفتن حقوق انسانی و سیاسی و...[10]»
3- شقاقی، همچنین معتقد بود:«انتفاضه پاسخی بود به واقعیت اسف انگیز و یأس آور اعراب که وابستگی، ضعف و سستی خود را آشکار کرده بودند. آنها فلسطین و آزادسازی فلسطین را توجیهی برای بقای خود می دیدند؛ تا جایی که مسأله فلسطین را در آخر لیست اولویتهای خود قرار دادند و همگان این امر را حتی در کنفرانس هایی مثل کنفرانس سران در نوامبر 1987 [بهمن 1366] مشاهده کردند.[11]»
4- با شکست سیاسی اعراب از اسرائیل در 1346 / 1967 گروه های فلسطینی به سوی مبارزه مسلحانه و حضور مستقیم و مستقل در مبارزه نظامی علیه اسرائیل گرایش پیدا کردند؛ ولی از اواخر دهه 50 به ناتوانی خود در مبارزه علیه اسرائیل پی بردند. در نتیجه، مبارزه سیاسی را جایگزین مبارزه نظامی کردند؛ ولی بزودی در این شیوه هم شکست خوردند.
بنابراین، انتفاضه پاسخی به عدم توانایی شیوه های گذشته برای آزادسازی فلسطین نیز، به شمار می رود.[12] به عوامل گذشته باید زمینه های شتاب زا و تسریع بخش زیر را نیز اضافه کرد: 1- فرار شش تن از اعضای جنبش جهاد اسلامی از زندان مرکزی غزه در اردیبهشت 1366 که هسته اولیه انتفاضه جدید را تشکیل دادند؛ 2- عملیات جنبش جهاد اسلامی علیه گروه گشتی صهیونیستی و مرگ فرمانده پلیس نظامی اسرائیل در غزه در مرداد 1366، محاکمه عاملان عملیات نافرجام انتحاری به رهبری سلیمان زهیری در شهریور 1366 و شهادت سه نفر از اعضای هسته های مقاومت اسلامی در مهر 1366که آغازی عملی بر جنبش انتفاضه بود.[13] به علاوه، عوامل دیگری را نیز، می توان در زایش انتفاضه مؤثر دانست؛ از جمله:
1- گفت وگوها و اقدامهای بی حاصل: یکی از علل انتفاضه فلسطین، طرحهای به اصطلاح، صلحی است که بدون توجه به خواسته های واقعی مردم فلسطین از سوی دولتهای عربی، گروه های فلسطینی و قدرتهای جهانی ارائه شده است. به بیان مفصل تر، ماده سوم قطعنامه 338 شورای امنیت سازمان ملل متحد، طرفهای درگیر در مسأله فلسطین را به آتش بس فوری و انجام مذاکره برای دست یابی به صلح عادلانه و باثبات در خاورمیانه فرا می خواند؛ متعاقب آن، کنفرانس صلح خاورمیانه در 1325 / 1946 با نظارت سازمان ملل متحد و ریاست آمریکا و شوروی سابق و طرفهای درگیر در ژنو تشکیل شد و جلسات آن طی چند سال متوالی و متمادی ادامه یافت؛ ولی هیچ یک از آنها، نتایج قابل قبولی را برای مردم فلسطین به ارمغان نیاورد.[14]
ناکامی و شکست کنفرانس بین المللی صلح ژنو، اختلاف در جبهه عرب، کاهش روابط مصر و شوروی سابق و اوضاع نامساعد سیاسی و اقتصادی مصر، زمینه های انعقاد قرار داد صلح کمپ دیوید را در سال 1357 / 1978 بین مصر، اسرائیل و آمریکا فراهم آورد که طی آن، صحرای سینا از نیروهای اسرائیلی تخلیه شد و اسرائیل از سوی مصر به رسمیت شناخت شد.
بنابراین، مصر به عنوان یکی از مقتدرترین و با نفوذترین کشورهای عربی حامی آرمان فلسطین، از جرگه مخالفان موجودیت اسرائیل خارج گردید.[15] همچنین، طرح هشت ماده ای فهد (ولیعهد وقت عربستان سعودی) در 1360 / 1981، مشروعیت اسرائیل را می پذیرفت؛ زیرا بر اساس یکی از مواد این طرح، اسرائیل باید تنها از سرزمینهای تصرف کرده پس از 1364 / 1985 خارج می شد.
طرح اجلاس فاس در 1360/1981 نیز، با پذیرش مشروعیت اسرائیل، خواستار ایجاد یک دولت مستقل فلسطینی به مرکزیت قدس گردید. افزون بر آن، طرح صلحی که از سوی شاه حسین و یاسر عرفات (طرح اقدام مشترک) در 1365/ 1986 ارائه شد، بر خروج اسرائیل از اراضی اشغالی عرب در 1346 / 1967 و بر حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین در چارچوب تشکیل دولتهای متحد اردن و فلسطین، تأکید داشت.[16]
آمریکایی ها هم طرحهایی را برای بر قراری صلح خاورمیانه پیشنهاد کرده اند؛ از آن جمله:1 - طرح رونالد ریگان در 1361 / 1982 خواهان به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از سوی دولتهای عربی و ایجاد یک دولت خودگردان فلسطینی با مشارکت دولت اردن در کرانه غربی و نوار غزه بود.2 - جورج شورلتز، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در 1367 / 1988 طرفهای ذی نفع؛ یعنی هیأتهای فلسطینی، اسرائیل، اردن، مصر و سوریه را به مذاکره رو در رو فرا خواند. جیمز بیکر، وزیر امور خارجه بعدی آمریکا، در 1367 / 1988،پیشنهاد مشابه ای ارائه کرد. اما همه طرحهای فوق بر اثر مخالفت برخی از طرفهای ذی نفع، بی اثر ماند[17] و در نتیجه، مردم فلسطین را به یک اقدام خودجوش ضد اسرائیلی فرا خواند.
2- ساف در مقابل انتفاضه ساف یکی از طرفهای درگیر در مسأله فلسطین و نیز یکی از عوامل طولانی شدن بحران فلسطین، سرانجام از دلایل انتفاضه تلقی می گردد. زیرا، ساف از 1343 تا 1348 / 1964 تا 1969، یعنی تا پایان ریاست احمد شقیری بر سازمان، تحت نفوذ دولتهای عربی قرار داشت.
اتحادیه عرب، ساف را از آن جهت پدید آورد که فعالیت سیاسی و نظامی فلسطینی ها را تحت نظارت نگاه دارد و از هر گونه توسعه فعالیتهای نظامی و گسترش سازمانهای چریکی و اجرای عملیات ضد اسرائیلی جلوگیری کند. شقیری که در پی بروز اختلاف در دورن ساف، استعفا داد، به عمر مسالمت جویان و حامیان مبارزه مسالمت جویانه با اسرائیل در ساف نیز، خاتمه داد.
پس از استعفای شقیری، مجلس ملی جدیدی که تشکیل گردید، بر آزادی فعالیتهای چریکی در سرزمینهای عربی برای انجام عملیات ضد اسرائیلی، تشکیل فرماندهی مشترک نظامی میان گروه های چریکی، یگانه سازی نبردهای مسلحانه و بر شعار «مبارزه مسلحانه، تنها راه آزادی فلسطین است» تأکید ورزید.[18]
با انتخاب یاسر عرفات به ریاست کمیته اجرایی ساف، گرایش به مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل شدت گرفت. در پی وقوع سپتامبر سیاه (کشتار فلسطینی ها توسط دولت اردن)، ساف دریافت که نمی تواند از هیچ یک از کشورهای عربی برای ایجاد پایگاهی مطمئن برای سازمان دهی عملیات علیه اسرائیل استفاده کند.
این تحول به کاهش برخوردهای مرزی اعراب فلسطینی با شهروندان و سربازان اسرائیلی انجامید. در مقابل، عملیات نظامی فلسطینی ها علیه اسرائیل در درون مرزهای آن کشور، تشدید شد. گرایش ساف به تفاهم سیاسی به جای مبارزه نظامی ضد صهیونیستی از 1352 / 1973 و در پی گرایش مصر به تجدید نظر در روابط با اسرائیل، چهره گشود.
بنابراین، دور از انتظار نبود که در 1353 / 1974 کنگره ملی فلسطین با استقرار دولت مستقل فلسطینی در هر نقطه آزاد شده - نه همه خاک فلسطین - موافقت کند و نیز، در 1356 / 1977 ساف آمادگی خود را در به رسمیت شناختن اسرائیل اعلام کرد و در 1360 / 1981 توقف عملیات علیه اسرائیل را پذیرفت.
شورای فلسطین هم، با پذیرش قطعنامه های 242 و 338 سازمان ملل متحد، موافقت نمود. بر پایه قطعنامه 242، همه نواحی تحت اشغال اسرائیل تا 1346 / 1967 به رسمیت شناخته شد و در قطعنامه 338 از طرفهای ذی نفع خواسته شده است که برای استقرار صلحی پایدار و عادلانه در خاورمیانه به مذاکره بپردازنند.[19]
یکی از دلایل شکل گیری انتفاضه، سازش کاری دولتهای عربی و گروه های فلسطینی به ویژه ساف است. انتفاضه با روش مسالمت آمیز مبارزه مخالفت ورزید؛ شعار فلسطین بدون اسلام را کنار گذاشت؛ مبارزه در بیرون مرزهای فلسطینی را به دور انداخت؛ آمیختگی دین و سیاست را در پیش گرفت و تکیه بر مردم، به جای تکیه بر نخبگان را پیشه خود کرد.
بنابراین، هیچ گونه شباهتی بین انتفاضه و ساف وجود ندارد و به همین دلیل، ساف در کنترل حرکت انتفاضه ناکام و ناموفق بوده است.[20] انتفاضه در مقابل سازش کاری های جدید هم، سر فرود نیاورده است. در آذر 1372 قرار داد صلح غزه - اریحا بین ساف و اسرائیل به امضا رسید. بر اساس این قرار داد، ساف بار دیگر اسرائیل را به رسمیت شناخت و اسرائیل برای از میدان راندن گروه های فلسطینی رادیکال، این سازمان را برای اولین بار، به عنوان نماینده مردم فلسطین پذیرفت و به آن اجازه داد یک دولت خود مختار فلسطینی که تنها به اداره مسائل پست، امور شهری، منابع آبی و مانند آن بپردازد، تشکیل دهد. این امر، با وجود گذشت بیش از یک دهه از آن، به صورت کامل جامه عمل به خود نپوشیده است.
3- ایران و مسأله فلسطین: ایران، قبل و بعد از انقلاب اسلامی، به نوعی در زاده شدن انتفاضه نقش آفرین بوده است؛ زیرا یک سال پس از تأسیس اسرائیل، شاه آن را به شکل «دی فاکتو»[21] به رسمیت شناخت. در 1333، محمد رضا پهلوی دستور برقراری روابط و انعقاد نخستین قرار داد نفت با اسرائیل را صادر کرد. در 1337 اولین نماینده سیاسی اسرائیل وارد تهران شد و یک سال بعد، دفتر سیاسی ایران در تل آویو گشایش یافت.
شاه در 1348 آشکارا اسرائیل را به رسمیت شناخت و با آغاز نخست وزیری هویدا، روابط ایران با اسرائیل رشد فزاینده ای پیدا کرد.[22] نزدیکی و همکاری شاه با اسرائیل، با اعتراض مردم، روحانیت (مانند آیت اللّه بروجردی و کاشانی) و برخی گروه های سیاسی (چون فداییان اسلام) مواجه شد. با ورود امام خمینی رحمه الله به عرصه مبارزه سیاسی علیه شاه، مخالفت با اسرائیل به یکی از اساسی ترین خواسته های نهضت و سپس انقلاب اسلامی تبدیل شد.
در همین راستا، امام طی سخنرانی خود در عصر عاشورای 1342 به شاه و اسرائیل حمله کرد و در 1343 جواز صرف بخشی از حقوق شرعیه را برای تسلیح و تجهیز مبارزان فلسطینی صادر کرد و در 1352 از کشورهای درگیر با اسرائیل خواست به مبارزه علیه اسرائیل ادامه دهند.[23]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اسرائیل در نزد ایرانیان، به عنوان صهیونیسم تبهکار، دولت غاصب، جرثومه فساد و غده سرطانی و یک دولت نامشروع شمرده شد. از این رو، ایران حمایت از استقلال و یا به رسمیت شناختن اسرائیل را برای مسلمانان فاجعه دانست و با طرح شعار «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود»، به همه کسانی که در پی حمایت از اسرائیل اند، هشدار داد.
به همین جهت، رابطه جمهوری اسلامی با گروه های فلسطینی بر پایه مواضع آن ها در قبال موجودیت اسرائیل پایه ریزی شده است. به عنوان مثال، هنگامی که ساف از موضع نامشروع دانستن اسرائیل دست برداشت، ایران، آن سازمان را به عنوان تنها نماینده مردم فلسطین، دیگر به رسمیت نشناخت و در عوض، از انتفاضه که بر پایه نفی موجودیت اسرائیل قرار گرفته است، حمایت کرد.[24] در مجموع، مسأله فلسطین به شکل شگفت انگیزی به انقلاب اسلامی گره خورده است؛ زیرا، در روزهای آغازین انقلاب اسلامی، کنسول گری اسرائیل به سفارت فلسطین تبدیل شد.
ایران، به نماینده ساف لقب سفیر داد؛ آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را روز جهانی قدس اعلام کرد؛ صندوق حمایت از مردم فلسطین را افتتاح نمود؛ کمک مالی و انسان دوستانه و حمایتهای دیپلماتیک و سیاسی، از فلسطین را در پیش گرفت و به مخالفت با طرحهای ضد فلسطینی سازش و صلح خاورمیانه پرداخت.
پشتیبانی جدی مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی از مسأله فلسطین، تأثیرات مهمی بر جای گذاشته است؛ از جمله:
1- مسأله فلسطین را از یک مسأله ناسیونالیستی به مسأله اسلامی تبدیل کرد. از این رو، مردم فلسطین تنها اسلام را راهگشای آزادی فلسطین می دانند. یکی از رهبران سازمان جهاد اسلامی در این باره می گوید: «انقلاب ایران بود که عصر جدیدی را پیش روی ما گذاشت و باعث شد که به مسأله فلسطین تنها از زاویه خاص اسلام نگاه کنیم.[25]»؛
2- فلسطینیان به این نتیجه رسیدند که دولتهای عرب و گروه های فلسطینی قادر نیستند آزادی فلسطین را به ارمغان آورند. به این جهت، انتفاضه با کنارزدن دولتهای عربی و گروه های فلسطینی، برای آزادسازی فلسطین به پا شد. یاسر عرفات در این باره می گوید:«به نظر می رسد که سرنوشت، چنین حتم] حکم] کرده که بیت المقدس به دست مردم غیر آزاد شود.»[26]؛
3- انتفاضه مردم فلسطین از همان شیوه های انقلاب اسلامی پیروی می کند و به همین جهت، مساجد سنگر اصلی مبارزه اند؛ شمار زنان با حجاب در انتفاضه افزایش یافته و روشهای قبلی جای خود را به روشهای سیاسی، نظامی و فرهنگی داده است. هانی الحسن، اولین سفیر ساف در ایران، گفته است: «ما فرزندان یک انقلاب هستیم و رهبرمان یکی است و او امام خمینی است.»[27]؛
4- مردم و مبارزان فلسطینی، تأثیرات دیگری نیز از انقلاب اسلامی گرفته اند. آنها در پی استقرار حکومت اسلامی و یا اجرای شریعت اسلامی همانند ایران اند: حرکتهای ضد اسرائیلی خود را از مسجد آغاز و به آنجا ختم می کنند؛ به اختلافاتی که ممکن است در بین آنها بروز کند، دامن نمی زنند؛ گروه های سیاسی جدید و هماهنگ با خواسته های خود چون جنبش جهاد اسلامی و حماس را پدید آوردند و کلمه «جهاد» را جایگزین واژه های مبارزه و پیکار کرده اند.
بنابراین، انقلاب اسلامی برداشتی نوین از اسلام و قرآن در جامعه سنی مذهب فلسطین پدید آورد؛ و به عقیده شیخ اسعد تمیمی، از رهبران جنبش فلسطین، تا زمان انقلاب اسلامی، اسلام از عرصه نبرد فلسطین غایب بود و انقلاب اسلامی ایران این حقیقت را که اسلام تنها راه حل، و جهاد، تنها وسیله اصلی برای مبارزه علیه صهیونیسم است به قیام مردم فلسطین، ارزانی کرد.[28]
بازتابها و پژواک های انتفاضه
انتفاضه، آثار گوناگون ذیل را در عملکرد دولت غاصب اسرائیل به وجود آورده است:
1- صلح خواهی را در بخشی از مردم و در بخشی از بدنه دولت اسرائیل تقویت کرد؛ تا حدی که مجلس صلح و امنیت در اسرائیل تشکیل شده است. این مجلس می کوشد ثابت کند چشم پوشی تدریجی از مناطق اشغالی (غزه و نوار غربی) به افزایش امنیت اسرائیل می انجامد.[29]
2- دولت اسرائیل برای کنترل و سرکوب انتفاضه به روشهای خشونت آمیز پرداخته است. این موضوع، مخالفت افکار عمومی جهانی و انتقادهای ظاهری اروپا و سرانجام کاهش اعتبار و موقعیت بین المللی را به دنبال داشته است.
3- هزینه مقابله با انتفاضه برای اسرائیل تکان دهنده است. به علاوه، انتفاضه به کاهش درآمدهای صنعت توریسم، تنزل سه درصدی تولید ناخالص ملی، کم شدن صادرات در اراضی اشغالی، افزایش تورم، افزایش آمار بیکاری، کاهش ارزش پول ملی، پایین آمدن دستمزدها، کسری تراز بازرگانی و نیز، افزایش هزینه های نظامی و کاهش روحیه ارتش منجر شده است.[30]
4- انتفاضه، ابتکار عمل در مبارزه ضد اسرائیلی را از دست یاسر عرفات خارج کرد و به موقعیت این سازمان به عنوان تنها نماینده مردم فلسطین آسیب رسانید. به بیان دیگر، انتفاضه اعتراضی است علیه شیوه مسالمت آمیز ساف و رهبری آن. از این رو، مردم فلسطین دیگر عرفات و ساف را نماینده، سخنگو و نمادی از مبارزه خود نمی دانند.
البته، اسرائیل با تضعیف یا حذف ساف زیان می بیند؛ زیرا در این صورت، ناچار است با اصولگرایان اسلامی چون حماس و جنبش جهاد اسلامی که معتقد به روش مسلحانه در مبارزه با اسرائیل اند، مواجه شود. یک مقام اسرائیلی در این باره می گوید:«ساف در برابر حماس، با اسرائیل متحد خواهد شد... این سازمان، اصلی ترین متحد ما در برابر جنبش حماس است.»[31] به علاوه، موارد متنوع و متعدد دیگری که گویای بازتابهای انتفاضه بر اسرائیل غاصب است، وجود دارد؛ از جمله:
1- اقتصادی (رکود در صنعت جهانگردی): یکی از منابع تأمین مالی اقتصاد اسرائیل، درآمدهای حاصل از صنعت جهانگردی است و یکی از آثار انتفاضه بر اقتصاد رژیم صهیونیستی هم، در بعد جهانگردی آن ظاهر شده است. به بیان عمیق تر، پس از آغاز انتفاضه الاقصی، به دلیل ناامنی در سرزمینهای اشغالی، به بخش صنعت جهانگردی اسرائیل لطماتی شدید وارد آمد؛ تا جایی که این صنعت رو به تعطیلی نهاده است.
بر اساس اطلاعات دفتر ملی آمار رژیم صهیونیستی، از اول انتفاضه تا پایان ژوئن 2001 / 1380، تعداد گروه های جهانگردی وارد شده به اسرائیل، نسبت به سال قبل از آن، یک کاهش 80 درصدی را نشان می دهد. همچنین، میزان درآمد جهانگردی این رژیم، 59 درصد کاهش یافته و بخش هتل داری در شش ماهه اول سال 2001 / 1380، 250 میلیون دلار زیان دید و در همین زمان، رزرو اتاق در هتلها، 66 درصد تنزل داشته است.
به علاوه، 25 هتل عملاً تعطیل شد و 200 هزار کارگر و کارمند این بخش در معرض بیکاری قرار گرفتند.[32] علاوه بر هتلها، رستورانها، فروشگاه ها و شرکتهای حمل و نقل نیز به شدت از رکود صنعت جهانگردی متضرر شدند. یکی از دلایل کاهش تعداد جهانگردان، قیمت گران هتلهای اسرائیل عنوان شد؛ اما عمده ترین دلیل آن، شروع انتفاضه الاقصی است که منجر به تعویق سفر جهانگردان می شود.
در همین راستا، از حجم مهاجرت یهودیان به اسرائیل نیز، کاسته شد؛ به عنوان مثال، برنامه آزمایشی که قرار بود با هدف تشویق و ترغیب یهودیان آفریقای جنوبی برای مهاجرت به اسرائیل اجرا شود، به تأخیر افتاد. این برنامه که «نعاله» به معنای «ما مهاجرت می کنیم» نام داشت، به منظور تحصیل جوانان یهودی آفریقای جنوبی در دبیرستانهای محلی اسرائیل ترتیب داده شده بود و هدف، آن بود که والدین این دانش آموزان هم، با آنها به اسرائیل بروند. دلیل اصلی تعویق این برنامه، افزایش ناامنی و خشونت در سرزمین اشغالی عنوان گردید.[33]
کاهش تعداد پروازهای هوایی از خارج به داخل اسرائیل به دلیل نبود امنیت، عامل دیگری است که در حجم سفرها و مهاجرتهای صورت پذیرفته به اسرائیل تأثیر گذاشت و کار شرکتهای هواپیمایی را نیز، با اختلال مواجه کرد. در این جهت، دو شرکت هواپیمایی اروپایی به نامهای لوفت هانزا و بریتیش ایرویز اعلام کردند که به دلیل فقدان امنیت در اسرائیل، پروازهای خویش را به حالت تعلیق درآورده اند.
همچنین، شرکتهای کی.ال.امِ هلند و سوییس ایرِ سوییس و ایر فرانسِ فرانسه نیز، هر یک به صورت جداگانه اعلام نمودند پروازهایشان را به اسرائیل محدود خواهند کرد.[34] کارکنان سازمان هواپیمایی اسرائیل نیز، به دلیل اختلال در کار پروازهای خارجی و در واکنش به این امر، از حضور در سر کار خودداری ورزیدند که این امر منجر به تعطیلی موقت فرودگاه های داخلی شد. به این ترتیب، ایجاد تنش در کار پروازهای داخلی و خارجی اسرائیل، علاوه بر آن که بر صنعت جهانگردی اسرائیل لطمه وارد کرد، از حجم مهاجرتها و سفرها به فلسطین اشغالی کاست. در نتیجه، شرکتهای هواپیمایی و فرودگاه ها از سیر و روند طبیعی فعالیت روزمره خویش بازماندند.[35]
2- نظامی (افزایش بودجه نظامی): از آغاز انتفاضه الاقصی، نوعی عدم توازن بین تخصیص بودجه در بخشهای مختلف جامعه صهیونیستی به وجود آمد؛ در شرایطی که ارقام بودجه دفاعی اسرائیل رو به افزایش است. در این راستا، رژیم صهیونیستی به افزایش 5 درصدی بودجه دفاعی خود در سال 2001 / 1380 پرداخت؛ به همین جهت، بودجه نظامی خود را از 40 میلیارد شیکل در سال 2000 / 1379، به 42 میلیارد شیکل (حدود 10 میلیارد دلار) در سال 2001 / 1380 افزایش داد.
علاوه بر آن، رقمی معادل 4 الی 5 میلیارد شیکل، از بودجه دولت برای تأمین هزینه های امنیتی در نظر گرفت.[36] بودجه کل اسرائیل در سال 2001 معادل 8/254 میلیارد شیکل بود؛ از این رقم، یک ششم بودجه اسرائیل را بودجه نظامی تشکیل داد. تخصیص این رقمهای سنگین برای امور نظامی - امنیتی حاکی از نیاز رژیم صهیونیستی برای بالا بردن توان نظامی برای مقابله با انتفاضه الاقصی است.
در این باره، شائول موفاز، رییس ستاد ارتش اسرائیل، گفت: «انتفاضه الاقصی ما را با هزینه های سنگین و پیش بینی نشده ای رو به رو کرد؛ از این رو، وزارت دارایی در نهایت مجبور خواهد بود به درخواست ارتش در مورد افزایش بودجه های نظامی پاسخ مثبت دهد.» این اقدام در شرایطی صورت پذیرفت که ذخیره بودجه اکثر بخشها تمام شد و خزانه داری وزارت دارایی با کمبود بودجه در تأمین خسارتهای ناشی از بیکاری مواجه بود. به علاوه، کاهش بودجه آموزش و پرورش و اعتراض معلمان به دلیل کسری حقوق و کسری بودجه به میزان 50 میلیون شیکل برای دانشسراها و مشکلات مالی دانشجویان، و ده ها نمونه دیگر، از مصادیق عدم تخصیص بودجه متناسب در بخشهای مختلف به دلیل افزایش بودجه در بخشهای امنیتی است.
با وجود همه این تفاسیر، هنگامی که وزرای کابینه در صدد برآمدند تا به بررسی طرح سیلوان شالوم در ارتباط با نحوه صرف بودجه بپردازد، بن الیعزر، از ستاد ارتش، عنوان کرد که با توجه به اوضاع جاری، ارتش، بودجه بیشتری می طلبد. سایت ارتش اسرائیل در این باره و در تاریخ 15 مرداد 1380 اعلام داشت: «بر اساس نظر افسران بلندپایه ارتش اسرائیل، نیروهای امنیتی به مبلغ مازاد و اضافی معادل 3 میلیارد شیکل در سال 2002 / 1381 نیازمندند.»
3- اجتماعی (مهاجرت معکوس): گسترش مهاجرت به فلسطین اشغالی یکی از خواسته های احزاب صهیونیستی است؛ از این رو، می توان آن را به عنوان اصلی ترین استراتژی سیاسی و امنیتی رژیم اسرائیل دانست. در واقع، جنبش صهیونیسم با سوء استفاده از وضعیت سیاسی - اقتصادی یهودیان، آنان را به فلسطین اشغالی کشانده است؛ به نحوی که تا سال 2000 / 1379، 2/81 درصد از ساکنان این سرزمین را کسانی تشکیل می دادند که از اقصی نقاط جهان به فلسطین کوچ کرده بودند؛ اما با شعله ور شدن انتفاضه، زندگی برای شهرک نشینان صهیونیست به یک جهنم تبدیل شد.
بر اساس آمار و پژوهشهایی که به شکل دوره ای منتشر شد، ماه به ماه از حجم مهاجرت کاسته و بر میزان مهاجرتهای معکوس افزوده گردیده است. طبق آمارِ اعلام شده، سپتامبر سال 2000 / 1379 شاهد 22 درصد کاهش تعداد مهاجرت نسبت به سال قبل از آن بود. نوامبر همان سال این رقم به 24 درصد نسبت به مدت مشابه در سال 1999 / 1378 رسید. با وجود آن که سخن گفتن از مهاجرتهای معکوس، گوینده را به فردی ترسو و بزدل مبدل می سازد و یهودیان سعی می کنند به همین دلیل، از صحبت کردن در این باره امتناع نمایند، ولی به دلیل ناامنی که صهیونیست ها در آن گرفتار آمده اند، در یک نظرسنجی، 28 درصد از گروه سنی بین 25 تا 43 اعلام کنند که به طور جدی در مورد خروج از فلسطین اشغالی فکر کرده اند و اکثر قریب به اتفاق افرادی که مورد نظرسنجی قرار گرفته اند، اعلام کردند به هیچ عنوان کسانی را که از فلسطین خارج می شوند و مهاجرت می کنند افرادی بزدل نمی دانند.
روند رو به رشد مهاجرتها باعث شد که سالایر میریدور، رییس آژانس بین المللی، اعلام کند: «در صورتی که تا پایان سال 2001 / 1380، افت مهاجرتها به این شکل ادامه یابد، سال جاری، ضعیف ترین سال از نظر مهاجرتها خواهد بود.»[37]
بیشترین قشری که در معرض مهاجرت معکوس قرار گرفته اند، قشری است که به تازگی وارد فلسطین اشغالی شده اند و با توجه به این که رابطه این مهاجران با رژیم صهیونیستی رابطه منفعت طلبانه است، به محض از بین رفتن این رابطه، ادامه سکونت در فلسطین برای شان بی معنا می شود و از همین رو، خروج از فلسطین به اولویت اول آنان مبدل می گردد.
4- سیاسی (بحران مشروعیت): زورگویی و سلطه گری اسرائیل به کاهش مشروعیت آن انجامیده است. برخی از مواردی که گویای این بحران است، عبارتند از:
1- وقوع انتفاضه و ناکامی اسرائیل در سرکوب آن، صلح خواهی را در مردم و دولت اسرائیل، به شدت تقویت کرده است؛ به گونه ای که این گرایش به صلح، موجب تأسیس مجلس صلح و امنیت در اسرائیل گردید. این مجلس، که با حضور 30 تن از فرماندهان نظامی اسرائیل تشکیل یافت، می کوشد ثابت کند که چشم پوشی تدریجی از مناطق اشغالی (غزه و نوار غربی) نه به کاهش، بلکه به افزایش امنیت و مشروعیت اسرائیل می انجامد.[38]
2- انتفاضه موجب بالا گرفتن اختلاف میان رهبران اسرائیلی و پدید آمدن شکاف آشکار میان احزاب اسرائیل از یک سو، و میان آنان و آمریکا از سوی دیگر شده است. به عنوان مثال، آمریکا برای خاموش کردن قیام مردم فلسطین، موضوع خودمختاری محدود فلسطینیان را در اراضی اشغالی پیشنهاد کرد که شیمون پرز از این ابتکار آمریکا حمایت نمود؛ اما نخست وزیر دولت اسرائیل، شامیر، با این طرح به مخالفت برخاسته است.[39]
3- بر اساس گزارش شبکه IAP در سال 2002 / 1381 میلیون ها عرب از خرید کالاهای آمریکایی پرهیز کردند. عده زیادی از مصرف کنندگان فلسطینی نیز، از کالاهای آمریکایی، بویژه، مشروبات غیرالکلی و انواع سیگارها اجتناب کردند. تحریم کالاهای آمریکا و اسرائیلی بر روی همه کالاهای مصرفی اساسی، اثر گذارده است. طبق گزارش خبرگزاری Islamonline امارات متحده عربی، کالاهای آمریکایی و اسرائیلی از سوی کمیته ملی تحریم این کشور، تحریم شده است.
فروشگاه هایی که کالاهای مصرفی آمریکایی و اسرائیلی مثل ماشین، نوشیدنیها و مواد غذایی را در حوزه خلیج فارس می فروشند، قریب به 40 درصد از مشتریان خود را از دست داده اند و این به خاطر مبارزات بحق فلسطینی ها و حمایت واضح و آشکار آمریکا در حمایت از اسرائیل می باشد.[40]
نتیجه
علاوه بر آن که اسرائیل به دلیلِ اشغال گری و ستمگری با بحرانهای داخلی و خارجی عدیده ای مواجه است که مرگ قریب الوقوع آن را وعده می دهد، پیش گویی های حدیثی چندی درباره فروپاشیدن اسرائیل، در دست داریم؛ مانند:
- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: مردم از اطراف بیت المقدس جمع شوند و یهودیان را محاصره کنند و پیشوا و فرمانفرمای آن جمعیت، رجل صالح می باشد.[41]
- علی علیه السلام: یهود از اطراف جهان به فلسطین گرد آیند و برای خود دولت قرار دهند... و عده ای از زمامداران کشورها با آنان جنگ کنند؛ ولی شکست نصیب یهود نگردد. آخر الامر، مسلمین با اعراب متحد شوند و رمز وحدت در همه آنان ایجاد گردد و یگانگی در آنها حکمفرما شود و با یهود فلسطین رزم کنند و سرانجام پیروز شوند و کشور فلسطین در اختیارشان آید و یک یهودی در آنجا جایگزین نشود.[42]
- علی علیه السلام: و به زودی یهودیان برای تشکیل دولتشان از غرب به فلسطین می آیند. مردم گفتند: ای ابا الحسن، عربها کجا هستند؟ جواب فرمود: در آن وقت نیروهایشان پراکنده و پیوندشان از هم گسسته است و به هم فشرده و پشتیبان یکدیگر نیستند. سپس از آن حضرت پرسیدند: آیا این بلا به طول خواهد انجامید؟
فرمود: نه، تا این که بندهای اسارت عرب گسسته شود و افکار مصمم آنان باز گردد. آنگاه فلسطین به دست آنان فتح می شود و عربها پیروزمندانه و متحد، خروج می کنند و نیرو از عراق خواهد رسید؛ بر پرچمهای آنان نوشته شده است: قوّت و عرب و اسلام، همه با هم مشترک می شوند برای نجات فلسطین؛ جنگی بزرگ در دریا روی می دهد؛ مردم در خون فرو می روند و زخمیها بر کشته می گذرند.
سپس فرمود: سه بار اعراب این عمل را انجام می دهند و در مرتبه چهارم که خدا پایمردی و ایمان آنان را می بیند، یاری او بر سرشان سایه می افکند. سپس فرمود: به خدا قسم، کشته می شوند مانند کشته شدن میش تا آن که یک نفر یهودی در فلسطین باقی نماند.[43]
پی نوشت ها:
[1] عضو هیأت علمی در پژوهشکده تحقیقات اسلامی و مدرس دانشگاه، محقق و نویسنده.
[2] علی آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ص 17؛ غلامرضا علی بابایی، فرهنگ تاریخی ـ سیاسی ایران و خاورمیانه، ج 1، ص 62؛ جمیله کدیور، انتفاضه، حماسه مقاومت فلسطین، ص 17.
[3] ابراهیم فتحی شقاقی، انتفاضه و طرح اسلامی معاصر، ص 128.
[4] همان.
[5] انتفاضه آخرین راه رهایی، روزنامه اطلاعات، 15/4/1377، ص 8.
[6] عباس براتی پور، زیتون و زخم، ص 26.
[7] علی آقا بخشی، پیشین، ص 17.
[8] عباس براتی پور، پیشین، ص 23.
[9] ابراهیم فتحی شقاقی، پیشین، صص 24-23.
[10] همان، صص 86-28.
[11] همان.
[12] جمیله کدیور، پیشین، صص 22-21.
[13] روزنامه اطلاعات 8 آبان، 19 آذر، 3 و 13 دی 1366 ص آخر.
[14] غلامرضا علی بابایی، پیشین، ج 2، صص 121، 424، 426، 429، 433، 8 438 و 441؛ راشد الغنوشی، مسأله فلسطین و ماهیت طرح صهیونیسم،ترجمه سید هادی خسرو شاهی، صص 27 و 48؛ غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، ج 2، صص 65 و 795.
[15] همان.
[16] همان.
[17] همان.
[18] محمود نورانی، اهداف سیست خارجی ساف در فلسطین اشغالی، صص 24، 27، 123، 125، 127، 156، 177، 179، 183 و 246؛ هنری کتان، فلسطین و حقوق بین الملل، ترجمه غلامرضا فدایی عراقی، صص 165 و 267؛ جمیله کدیور، پشت پرده صلح، ص 74.
[19] همان.
[20] همان.
[21] تأیید دی فاکتو (De Facto Recognition) به معنای تأیید موقت، محدود و مشروط یک کشور است.
[22] مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، فلسطین از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، ص 201؛ جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا، ص 97.
[23] عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، صص 283، 385، 390، 386، 392 و 453.
[24] موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، فلسطین از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، صص 46، 48، 52، 60، 101، 129، 175؛ منوچهر محمدی، روابط جمهوری اسلامی با سازمان آزادی بخش فلسطین، ص 19.
[25] ابراهیم فتحی شقاقی، انتفاضه طرح اسلامی معاصر، ص 123؛ جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی با آمریکا، ص 114.
[26] همان؛ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، فلسطین از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، صص 204-197.
[27] همان.
[28] جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا، صص 103-97.
[29] روزنامه اطلاعات، 17/5/1367، ص 78.
[30] همان روزنامه، 19/1/1367، ص 12، همان روزنامه، 15/4/1377، ص 5.
[31] همان روزنامه، 28/6/1372، صفحه آخر.
[32] ماهنامه نداء القدس آذر 1380، ص 37.
[33] روزنامه الشرق الاوسط 8/8/1380، ص 10.
[34] روزنامه البعث 13/8/1380، ص 18.
[35] شبکه سه تلویزیون اسرائیل 16/4/1379.
[36] روزنامه هاآرتص 29/3/1380، ص 5.
[37] ماهنامه نداء القدس، پیشین.
[38] دیدگاه فرماندهان نظامی رژیم صهیونیستی درباره آینده کرانه باختری و نوار غزه، روزنامه اطلاعات 17/5/1367، ص 8.
[39] زمینه های پذیرش طرح غزه - اریحا توسط ساف، روزنامه اطلاعات 25/10/1372، ص 2.
[40] مجید صفا تاج و نرگس آبیار، آیا می دانید که؟ ص 57.
[41] همان، ص 80.
[42] همان، ص 81.
[43] من عقائد الامامیه الاثنی عشریه، ص 270.
نظر شما