ابن قولویه قمی و تألیف کامل الزیارات
مجله فرهنگ زیارت فروردین ماه سال 1392 شماره 15 و 16
زندگی ابن قولویه
درباره عظمت شخصیت علمی و اخلاقی این بزرگمرد، کافی است بدانیم عالم فرهیخته ای چون شیخ مفید (رحمه الله) که از شالوده های استوار فقه و حافظان توانمند شریعت است، در مکتب او پرورش یافته است.[i]
پدر و برادر ابن قولویه
پدر و برادر ابن قولویه
بیشتر احادیثی که ابن قولویه در کتاب ماندگار خود «کامل الزیارات» نقل کرده، یا از پدربزرگوارش و یا از برادرش بوده است. نام پدرش محمد و کنیه اش ابوجعفر یا ابوالقاسم است. از محدثین و فقهای بنام شیعه و از عالمان مؤثق به شمار می رود. وی از شاگردان و راویان خاص سعد بن عبدالله اشعری قمی بود؛ واپسین دانشمند نامدار اواخر قرن سوم هجری که در خاندان بزرگ اشعری دیده به جهان گشود و سال ها در پی آموختن تعالیم اهل بیت (علیهما السلام) عالمان و دانشوران شیعه و سنی را درک کرد و سرانجام به دیدار امام حسن عسکری (ع) موفق شد. چندین کتاب فقهی و اعتقادی و تربیت شاگردانی همچون ابن قولویه و علی بن بابویه، حاصل زندگی این مرد بزرگ بود.[ii] سفرهای بسیاری برای جمع آوری احادیث اهل بیت (علیهما السلام) و زانو زدن در مقابل بزرگان علمی آن روزگار، محمد بن قولویه را به مرتبه ای رساند که خود عهده دار تربیت شاگردانی همچون محمد بن عمرو بن عبدالعزیز کشی (صاحب رجال کشی) و فرزند خود یعنی جعفر بن محمد قولویه شد و روز و شب خود را به تعلیم و ترویج احادیث خاندان پیامبر (ص) اختصاص داد. شهری که وجود بابرکت این محدث عظیم القدر را پذیرا شد، شهر قم بود. وی تا واپسین روزهای عمر خویش در این شهر زندگی کرد و در سال ٢٩٩ یا ٣٠١ هجری در همین شهر به دیار باقی شتافت. ١مدفن او در بیرون مقبره شیخان قم، معروف است.
اما برادرش، ابوالحسن علی بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه که در «کامل الزیارات» احادیث فراوانی به نقل از او آورده شده، چندان عمر نکرد و در جوانی یا میان سالی از دنیا رفت؛ از این رو جز برادرش، دیگران احادیث بسیاری از او نشنیدند. با این همه می توان حدس زد که وی از عالمان و مطّلعان به روایات بوده و شخصیتی موجّه و قابل اعتمادی داشته است؛ به ویژه که بدانیم وی از کسانی همچون: سعد بن عبدالله اشعری، علی بن ابراهیم محمد بن یحیی عطار، حسن بن متویة بن سندی و احمد بن ادریس روایت کرده است و برادری چون ابن قولویه از او نقل روایت کرده است.
اساتید
یکی از ویژگی های ابن قولویه آن است که از محضر اساتید و از بزرگانی بهره های علمی و معنوی برده که کمتر فقیه و محدثی توانسته از آنها برخوردار گردد. هرکدام از ایشان که نام خواهیم برد، از ارکان فقه و حدیث در عالم اسلام به شمار می روند. از میان این اساتید، تعدادی در قم و بعضی در بغداد سکونت داشته اند:
١. پدر بزرگوارش، محمدبن قولویه؛
٢. برادرش، علی بن محمد بن قولویه؛
٣. ابوعلی احمد بن ادریس بن احمد اشعری قمی؛
۴. ابوالحسین احمد بن عبدالله بن علی ناقد؛
۵. حسن بن زبرقان طبری؛
۶. حکمین بن داود بن حکیم؛
٧. ابوعیسی عبیدالله بن فضل بن محمد بن هلال طائی؛
٨. ابوالحسن علی بن حسین سعدآبادی قمی؛
٩. علی بن محمد بن یعقوب بن اسحاق بن عمار صیرفی؛
١٠. قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم همدانی؛
١١. ابوالفضل محمد بن احمد بن ابراهیم بن سلیمان جعفی؛
شاگردان
سفرهای علمی بسیارِ ابن قولویه به شهرها و کشورهای مختلف، این فرصت را برای مشتاقان احادیث اهل بیت (علیهما السلام) فراهم آورد که محضر این مرد فقه و حدیث را درک کنند و از او ناگفته ها و ناشنیده های بسیار بشنوند و بیاموزند. اما اقامت سی ساله وی در جوار تربت مقدس امامین شریفین موسی بن جعفر الکاظم و محمد بن علی الجواد (علیهما السلام) منشأ برکات و افاضات علمی ویژه و گسترده تری شد. ثمره تمام تلاش های علمی ایشان در این مدت، تربیت شاگردان منحصر به فردی همچون شیخ مفید بود که بر تارک آسمان علوم اهل بیت می درخشد.
شاگردان ابن قولویه و کسانی که از او روایت نقل کرده اند، بنابر آنچه در کتب رجال آمده، از این قرار است:
١. احمد بن عبدون؛ ١
٢. احمد بن محمد بن عیاش؛ ٢
٣. حسین بن احمد بن مغیره؛ ٣
۴. حسین بن عبیدالله غضائری؛ ۴
۵. حیدر بن محمد بن نعیم سمرقندی؛ ۵
۶. ابوالحسن علی بن بلال مهلبی؛ ۶
٧. محمد بن محمد بن نعمان مفید؛ ٧
٨. ابن عزور؛ ٨
٩. محمد بن سلیم صابونی. ٩
آثار
بی شک جناب نجاشی و شیخ طوسی در صدد شمارش تمام کتاب های ابن قولویه نبوده و تنها خواسته اند نمونه هایی از تألیفات او را برشمرند. خود شیخ می گوید: «ابن قولویه تألیفات فراوان دارد و ما در فهرست خود، نام بعضی از آنها را آورده ایم»[iii]
کرامتی از شیخ
جناب قطب راوندی در کتاب «الخرائج والجرائح» کرامتی را از ابن قولویه نقل کرده و گفته است:
از جمله معجزات امام صاحب الزمان (عج) قضیه ای است که از ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه روایت شده است. وی گوید: در سال ٣٣٩ که قرامطه، حجرالاسود را به جای خود برگرداندند، آهنگ خانه خدا کردم. چون وارد بغداد شدم، تمام همت من این بود که خود را به مکه برسانم و کسی را که حجرالاسود را نصب می کند، ببینم؛ زیرا در آن ایام شنیده بودم که قرامطه حجرالاسود را ربوده اند و پیش تر خوانده بودم که تنها حجت زمان، آن را در جایگاهش قرار می دهد. همچنان که در زمان حجّاج، امام زین العابدین (ع) آن را به جای خود بازگرداند.
در این میان به بیماری ای سخت مبتلا شدم و نتوانستم به مقصود خود برسم. از این رو، شخصی به نام ابن هشام را مأمور کردم و نامه ای مُهر شده به او دادم و رهسپارش نمودم. در آن نامه مدت عمر خود را سؤال کرده بودم که آیا با همین بیماری از دنیا می روم، یا نه؟ به ابن هشام گفتم که باید این نامه را به کسی برسانی که حجرالاسود را در جایگاهش قرار می دهد و جوابش را برایم بیاوری.
ابن هشام گوید: چون به مکه رسیدم، پولی به خادمان خانه خدا دادم تا مرا در جایگاهی قرار دهند که بتوانم به خوبی و از نزدیکی صحنه قرار گرفتن حجرالاسود را ببینم و این که در ازدحام جمعیت، مردم را از من دور کنند. لحظه موعود فرا رسید. هر کسی به حجرالاسود نزدیک می شد و می خواست آن را در جایش بگذارد، موفق نمی شد و سنگ قرار نمی گرفت. در این هنگام، جوانی گندم گون و خوش سیما پیش آمد و سنگ را در دست گرفت و آن را در جای خود نشاند. چندان که گویا هرگز از جای خود بیرون نیامده بود. صدای شادی و خوشحالی مردم به هوا برخاست. آن جوان از مسجد بیرون رفت و من به دنبالش به راه افتادم. مردم را با تندی کنار می زدم و بی آن که چشم از آن جوان بردارم، به سرعت حرکت می کردم.
با این که آرام قدم برمی داشت و من به سرعت در پی اش می دویدم، اما هیچ به او نمی رسیدم. تا به جایی رسید که جز من و او کس دیگری نبود. درنگی کرد و به من فرمود: «آنچه با خود داری، به من ده.» نامه را تقدیم کردم. بی آن که آن را بخواند، فرمود: «به او بگو که در این بیماری هیچ ترسی برایش نیست. مرگ او پس از سی سال فرا خواهد رسید.» آن گاه در حالی که به شدت می لرزیدم و بی حرکت ایستاده بودم، مرا به حال خود رها کرد و رفت.
ابوالقاسم بن قولویه گوید: ابن هشام همین جمله را از امام زمان (عج) به من خبر داد.
ابن قولویه در سال ٣۶٩ هجری بیمار شد و می دانست در این سال رحلت خواهد کرد؛ پس شروع به تجهیز و فراهم نمودن مقدمات خاکسپاری خویش کرد و وصیت خود را نوشت. به او گفتند: این همه ترس از مرگ چیست؟ امیدواریم که خداوند تفضل فرماید و سلامتت را بازگرداند. نگران مباش. پاسخ داد: «این همان سالی است که دلواپسش بودم.» و در همان سال از دنیا رفت. ١سال درگذشت ابن قولویه را هم ٣۶٨ گفته اند و هم ٣۶٩ که با توجه به نقل قطب راوندی در الخرائج، تاریخ دوم درست تر می نماید.
در این که ابن قولویه در رواق کاظمین و در جوار تربت مقدس امام موسی بن جعفر و امام جواد (علیهما السلام) دفن شده، کسی شک و تردید ندارد؛ جز عبدالله افندی، صاحب «ریاض العلماء» که مدفن وی را در قم دانسته است. بی شک وی میان قبر پدر و پسر را اشتباه کرده و مطلب بسیار روشنی را به تردید در هم آمیخته است.
کامل الزیارات
تنها کتاب برجای مانده از تألیفات پرشمار ابن قولویه، کتاب شریف و جاودانه «کامل الزیارات» است. کتابی مرجع که سرچشمه بسیاری نقل ها در کتب حدیثی می باشد و محدثین پیوسته آن را پیش چشم داشته، از آن به فراوانی بهره برده اند. توجه خاص فقها به «کامل الزیارات» مثال زدنی است و برای روایات و سندهای آن اهمیت ویژه قائلند؛ به گونه ای که هر گاه درباره فردی از جهت وثاقت گفت وگو شود، اگر نام آن شخص را در اَسناد این
کتاب بیابند، او را توثیق می کنند؛ تنها بدان جهت که جزو مشایخ و راویان احادیث «کامل الزیارات» است. ناگفته نماند که برخی، مشایخ بی واسطه ابن قولویه را موثق دانسته اند، اما بسیاری از فقها تمام روات و مشایخ وی را در این کتاب ثقه و مورد اعتماد می دانند.
بی شک کتابی که منبع مهم ترین مجموعه های حدیثی شیعه، همچون «وسایل الشیعه» و «تهذیب الاحکام» و «بحارالانوار» است و به خط عالمان بزرگ شیعه بارها نگارش یافته و در تألیفات گوناگون ایشان از آن یاد شده و توافق مضامین آن با روایات کتاب های متواتر مسلّم گشته، تردیدی باقی نمی ماند که بالاترین درجه صحت و اتقان را داراست و در اصالت آن هیچ شکی نیست.
درباره انگیزه و هدف ابن قولویه از تألیف «کامل الزیارات» سخن ایشان در مقدمه کتاب را می آوریم که خالی از لطف نیست. ایشان پس از حمد و ستایش پروردگار و سخنی کوتاه در باب فضیلت پیامبر (ص) و خاندانش و کوتاهی مردمان در حق گزاری اهل بیت (علیهما السلام)، خطاب به کسی که درخواست تألیف چنین کتابی را از ایشان مطرح کرده، می فرماید:
آنچه باعث شد این کتاب را در موضوع ثواب زیارت پیامبر و اهل بیتش صلوات الله علیهم اجمعین، با توجه به آثار وارده از ایشان تصنیف کنم، درخواست های مکرر تو بود. و می دانم که این نوشته پاداش های هنگفت برایم به ارمغان می آورد و مایه تقرب به خدای تعالی و به رسول خدا و علی و فاطمه و ائمه (علیهما السلام) خواهد بود؛ آن گاه که مطالبش در میان مؤمنان پراکنده شود
و همگان از آن بهره مند شوند. از این رو، تمام فکر خویش را متوجه کار نمودم و با یاری جستن از خداوند، آنچه را خواسته بودی، تألیف کردم و روایات ائمه (علیهما السلام) را در باب زیارات ایشان و پاداشی که بر آن مترتب است، در آن فراهم آوردم.
هدف من از این تألیف، آن بود که هر کس در موضوع کتاب، به حدیثی نیازمند شد، زود آن را بیابد. نه چندان طولانی باشد که خواننده ملول و خسته گردد و نه چندان کوتاه که مقصود را نرساند و ناقص نماید. باشد که این عمل، زائران اهل بیت (علیهما السلام) را رغبت بیافزاید و آنها را به پاداش هایی که خداوند برای ایشان مهیا ساخته، نائل کند.
«کامل الزیارات» ١٠٨ باب و ٨۴٣ روایت را در خود جای داده و اگرچه شامل زیارات ائمه (علیهما السلام) و بیان پاداش های مترتب بر آنهاست، اما بخش عمده آن به احادیث زیارت ابوعبدالله الحسین (ع) اختصاص داده شده که شأن و جایگاه ویژه و رفیع آن حضرت در پیشگاه خدای تعالی را نشان می دهد.
بخش ٩٩ این کتاب گران مایه که بلافاصله پیش از بخش مربوط به زیارت امام حسین (ع) آورده شده، به روایاتی در باب زیارت امام کاظم و امام جواد (علیهما السلام) و چند زیارت ایشان اختصاص یافته است. به تناسب این ویژه نامه، نیز همجواری مرقد ابن قولویه (رحمه الله) با بارگاه نورانی امامین کاظمین (علیهما السلام)، منتخبی از این بخش را به شما خواننده گرامی تقدیم می کنیم. [iv]
پاداش زیارت امام کاظم و امام جواد (علیهما السلام)
١. حسن بن علی وشاء گوید: از امام رضا (ع) درباره زیارت قبر موسی کاظم (ع) سؤال کردم که آیا همچون زیارت قبر حسین (ع) است؟ فرمود: آری.
٢. حسین بن یسار واسطی گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: آیا قبر موسی بن جعفر (علیهما السلام) در بغداد را زیارت کنم؟ فرمود: «اگر از آن ناگزیری، مخفیانه و از پشت مانعی زیارت کن»[v]
٣. حسن بن علی وشّاء گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: پاداش آن که قبر پدرتان موسی کاظم (ع) را زیارت کند، چیست؟ فرمود: «به زیارتش برو.» عرض کردم: چه فضیلتی دارد؟ فرمود: «پاداش کسی که قبر حسین (ع) را زیارت کند، برای او خواهد بود».
۴. راوی گوید: امام رضا (ع) درباره زیارت قبر موسی بن جعفر (علیهما السلام) فرمود: «در مساجد پیرامون قبر، نماز به جای آورید».
۵. حسین بن یسار واسطی گوید: از امام رضا (ع) پرسیدم: هر که قبر پدرتان را زیارت کند، چه پاداشی دارد؟ فرمود: «او را زیارت کنید.» عرض کردم: در این زیارت چه فضیلتی است؟ فرمود: «فضیلت زیارت کسی را دارد که پدرش، یعنی رسول خدا (ص) را زیارت نماید.» عرض کردم: اگر بترسم و نتوانم وارد شوم، چه؟ فرمود: «از پشت دیوار او را سلام ده».
۶. حسین بن محمد اشعری قمی گوید: امام رضا (ع) به من فرمود: «هر کسی قبر پدرم در بغداد را زیارت کند، به کسی ماند که رسول خدا (ص) و قبر امیرمؤمنان (ع) را زیارت کرده است؛ با این تفاوت که رسول خدا و امیرمؤمنان فضیلت و برتری خاص خود را دارند».
٧. عبدالرحمان بن ابی نجران گوید: از امام جواد (ع) درباره کسی که خواسته و دانسته، رسول خدا (ص) را زیارت کند، پرسیدم، فرمود: «پاداش او بهشت است. نیز کسی که قبر موسی بن جعفر (علیهما السلام) را زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود».
٨. امام رضا (ع) فرمودند: «زیارت قبر پدرم، همچون زیارت قبر حسین (ع) است».
٩. رحیم خلنجی گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: فدایتان شوم! زیارت قبر موسی بن جعفر (علیهما السلام) در بغداد برای ما سخت و مشقت بار است؛ پس او را از پشت دیوارها سلام می دهیم. پاداش زائر وی چه اندازه است؟ فرمود: «به خدا سوگند همچون پاداش کسی است که قبر رسول خدا (ص) را زیارت کند».
١٠. رحیم خلنجی گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: زیارت قبر ابوالحسن موسی (ع) در بغداد برای ما رنج آور است؛ زائر او چه پاداشی دارد؟ فرمود: «پاداش کسی که به زیارت قبر حسین (ع) برود.» در این هنگام مردی وارد شد و پس از اهدای سلام نشست و به یادآوری بغداد و پستی مردمان آن دوران، برای آنان بلاهایی چون فرو رفتن در زمین و صحه و صاعقه و مانند آن را پیش بینی و آرزو نمود. خواستم بروم که شنیدم امام رضا (ع) فرمود: «اما ابوالحسن موسی (ع) نه».[vi]
١١. ابراهیم بن عقبه گوید: به امام هادی (ع) نامه ای نوشتم و درباره زیارت قبر ابوعبدالله (ع) و زیارت قبر ابوالحسن موسی (ع) و ابوجعفر جواد (ع) سؤال کردم؛ در پاسخ نوشت: «ابوعبدالله حسین (ع) زیارتش مقدم تر است، و زیارت کاظمین جامع ترین و بزرگ ترین پاداش را دارد». [vii]
[i] رجال نجاشی، ص۴۴۶، ش١٢٠٨.
[ii] سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج٨، ص٨٠.
[iii] رجال طوسی، ص۴١٨، ش۶٠٣٨.
[iv] ستارگان حرم، ج١٢، ص۵٠ (مقاله «جعفربن محمد قولویه؛ استادِ مفید»، نوشته محمدجواد طبسی.
[v] این که فرمود از پشت مانع و مخفیانه زیارت کن، برای تقیه و محفوظ ماندن از تعرض مخالفان بود.
[vi] یعنی این بلاها متوجه قبر امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) نخواهد شد.
[vii] به این معنا که سزاوار است زیارت امام حسین (ع) بر هر زیارت دیگری مقدم شود. آن گاه چون زیارت امام کاظم و امام جواد (علیهما السلام) به آن ضمیمه گردد، جامع ترین و بزرگ ترین پاداش را به ارمغان می آورد (مجلسی، بحارالانوار، ج١٠٢، ص۵).
نظر شما