تندرستی و امنیت، نعمت های ناشناخته
انسان زمانی ارزش چیزی را می شناسد و می داند که آن را از دست بدهد. بسیاری از مردم، قدر و ارزش خورشید را نمی شناسند، چراکه همواره در پیش چشمانشان است؛ از این رو از آن غافل می شوند و زمانی ملتفت ارزشمندی آن می شوند که آن را از دست بدهند و با تاریکی مطلق و سرمای شدید و یخبندان روبه رو شوند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به آموزه های وحیانی، نمونه ای از نعمت هایی را بیان کند که انسان ارزش آن را نمی شناسد و قدر آن را نمی داند. آن چه در این جا آمده تنها بیان دو نعمت ناشناخته و مجهول در نزد بشر است که از آن غافل است؛ بنابراین می توان نعمت های بسیار دیگری را یافت که انسان قدر آن را نمی شناسد و شاکر و سپاسگزار آن نیست. با هم این مطلب را ازنظر می گذرانیم.
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی دچار آید
سعدی، شاعر پارسی گوی شیرین سخن شیراز در گلستان حکایتی دارد که بیانگر بسیاری از نکات دقیق و لطیف است. وی می نویسد: پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام که دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی گرفت و عیش ملک ازو منغض بود. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد.
بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در سکان کشتی آویخت چون برآمد به گوشه ای نشست و قرار یافت.
ملک را عجب آمد پرسید در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف، بهشت است
بسیاری از نعمت های الهی در اختیار ماست و ما از آن ها غافل هستیم و قدر و منزلت آن را نمی شناسیم و سپاس گزار آن نیستیم. زمانی که این نعمت ها از دست برود، تازه متوجه می شویم که چه نعمت های بزرگ و گران بهائی را در اختیار داشتیم.
از جمله نعمت های بسیار بزرگی که در اختیار بشر است، تندرستی و امنیت است که ارتباط تنگاتنگی با آسایش و آرامش یعنی همان مفهوم سعادت و خوشبختی دارد؛ زیرا دو مؤلفه اصلی در سعادت، همان آسایش و آرامش است که به تن و روان آدمی مرتبط می باشد. انسان هنگامی احساس خوشبختی می کند که تن در آسایش و روان در آرامش باشد. از این رو مهم ترین دغدغه بشر در زندگی اش، دست یابی به آسایش و آرامش پایدار است؛ چراکه دنیا به اقتضای شرایط و حال، این امکان را نمی تواند فراهم سازد تا او را به خوشبختی و سعادت کامل و مطلق برساند؛ چرا که هر آسایشی را زوالی است و هر آرامشی را پایانی.
تفسیر انسان از زندگی در آخرت، به معنای دست یابی به زندگی ای است که در آن آسایش و آرامش ابدی است و هیچ گونه زوال و پایانی برای آن نیست. از این رو خوشبختی و سعادت را در جهان و سرای دیگر جست وجو می کند.
آسایش و آرامش، حقیقت خوشبختی
چنان که از آیات و روایات به دست می آید، حقیقت خوشبختی را می بایست در آسایش و آرامش دید که همان تندرستی و امنیت به معنای دیگر است. لذا از نظر تمامی اندیشمندان و دانشمندان، مهم ترین دغدغه بشر در زندگی اش را این دو مسئله تشکیل می دهد.
انسان نمی تواند به تمام و کمال در زندگی دنیا به این دو نعمت به طور دایمی دست یابد. این جاست که اندیشه بشر به کمک وحی به این جا ختم شد که این خوشبختی را در سرای دیگر جست وجو کند.
در روایات اسلامی، بارها با عبارات و تعابیر گوناگون، ازنعمت آرامش و آسایش سخن به میان آمده است. در روایتی از پیامبر(ص) نقل شده است که ایشان فرمودند: نعمتان مجهولتان الصحه و الامان؛ دو نعمت تندرستی و امنیت است که قدرشان شناخته نمی شود. ( روضه الواعظین، ج 2، ص 472)
همین مطلب از امام صادق این گونه بیان شده است: نعمتان مجهولتان الصحه و الفراغ؛ دو نعمت است که قدرشان شناخته نمی شود: تندرستی و آسایش. همان حضرت هم چنین در تعبیری دیگر می فرماید: نعمتان مغبون فیهما کثیر من الناس: الصحه و الفراغ؛ دو نعمت است که اکثر مردم در آن دو مغبون می شوند، (زیرا قدرشان را نمی شناسند) تندرستی و آسایش.
از نظر آن حضرت(ع) مهم ترین نعمت های دنیا دست یابی به آسایش و آرامش است. از این رو، می فرماید: النعیم فی الدنیا الامن و صحه الجسم؛ برخورداری و بهره مندی در دنیا، امنیت و تندرستی است. (بحارالانوار، ج 18، ص 271 و نیز معانی الاخبار، ص 032) این همان مطلبی است که پیامبر(ص) به گونه ای دیگر بیان می کند و می فرماید: «الحسنه فی الدنیا الصحه و العافیه : حسنه و خیرنیک برای بشر در دنیا، تندرستی و عافیت و امنیت است. (بحارالانوار، ج 81، ص 471)
این دو نعمت همان چیزی است که انسان قدرناشناس، شکر آن را به جا نمی آورد و نسبت به آن به دو طریق زبانی و عملی کفران می ورزد؛ چرا که به زبان، شاکر و سپاسگزار خداوند به سبب تندرستی و عافیت نیست و در زندگی خود به درستی از این دو نعمت برای رشد و کمال و متاله (خدایی شدن) بهره نمی گیرد. امام صادق(ع) از پیامبر گرامی (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: نعمتان مکفورتان الامن و العافیه؛ دو نعمت امنیت و عافیت است که شکرشان به جا آورده نمی شود. (بحارالانوار، ج 18، ص 071، خصال، ج 1، ص 91) عافیت به قرینه آن که در برابر امنیت قرار گرفته در این حدیث به معنای صحت و تندرستی است نه به معنای امنیت.
امام صادق(ع) فرمود: خمس خصال من فقد منهن واحده لم یزل ناقص العیش، زایل العقل، مشغول القلب: فاولها صحه البدن، والثانیه الامن، و الثالثه السعه فی الرزق، و الرابعه الانیس الموافق. قلت: و ما الانیس الموافق؟ قال: الزوجه الصالحه والولد الصالح و الخلیط الصالح. و الخامسه و هی تجمع هذه الخصال. الدعه؛ پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، پیوسته بهره اش از زندگی، ناقص و عقلش زایل و دلش مشغول خواهد بود: اول تندرستی، دوم امنیت، سوم وسعت روزی، چهارم انیس موافق راوی می گوید از آن حضرت پرسیدم: مراد از انیس موافق چیست؟ آن حضرت (ع) فرمود: همسر صالح، فرزند صالح، دوست صالح. پنجمین نعمت که در برگیرنده و جمع کننده همه آن چهار نعمت است، رها کردن (کوتاه آمدن) و با دیگران درگیر نشدن است. (بحارالانوار، ج 18، ص 171 - خصال، ج 1، ص 91).
از نظر آن حضرت (ع) اگر کسی چهار نعمت مذکور را داشته باشد؛ ولی با دیگران در منازعه و درگیری باشد، لذت آن چهار تا نیز مخدوش میشود؛ بنابر این ترک درگیری و نزاع با دیگران و کوتاه آمدن می تواند موجبات بهره مندی انسان از نعمت های دیگر باشد. انسانی که این خصلت را دارد که بی خیال درگیری شود و از صبر و تحمل بالایی برخوردار می باشد، می تواند از نعمت های چهارگانه دیگر بهره مند شود.
امام صادق همچنین در بیان ارزش و قدر نعمت امنیت می فرماید: العافیه نعمه خفیه اذا وجدت نسیت و اذا فقدت ذکرت؛ ایمنی نعمت خفیه است هرگاه وجود داشته باشد فراموش می شود و هرگاه از بین برود به یاد میاید. (بحارالانوار، ج 18، ص 271)
آن حضرت همچنین می فرمود: العافیه نعمه یعجز الشکر عنها: ایمنی نعمتی است که انسان از شکر آن عاجز است. (همان)
علی (ع) فرمود: الصحه بضاعه و التوانی اضاعه؛ تندرستی، سرمایه است و تنبلی ضایع کردن آن است. (همان، ص 371)
ونیز فرمود: اغتنم صحتک قبل سقمک؛ صحت بدنت را غنیمت دان قبل از آنکه دچار بیماری شوی (همان، ص 371)
عیسی (ع) فرمود: الناس رجلان معافی و مبتلی فارحموا المبتلی واحمدو الله علی العافیه؛ مردم دو گروه اند: ایمن و گرفتار، برگرفتاران دلسوز باشید و برای ایمنی (خود و دیگران) خدای را حمد کنید. (همان، ص 271)
چرایی ارزشمندی آسایش و آرامش
با نگاهی به آموزه های وحیانی می توان دریافت که چرا آسایش و آرامش، از ارزش و جایگاهی چنین بلند برخوردار است. خداوند در قرآن، بخشی از آثار و برکات آن ها را بیان کرده است. به طوری که در آیه 6 سوره توبه درباره ارزش امنیت و آرامش می فرماید انسان، در امنیت می تواند درباره حق تحقیق کند و در مسیر متاله شدن و خدایی گشتن گام بردارد. بنابر این مهم ترین هدف از زندگی که دریافت حق و حرکت در مسیر آن و شدن های کمالی است تنها در سایه امنیت امکان پذیر است.
خداوند در آیاتی از جمله 55 سوره نور و 3 و 4 سوره قریش، امنیت را زمینه ساز رویکرد مردم به عبادت خدای متعال معرفی می کند. به این معنا که عبادت و حرکت در مسیر متاله شدن، در سایه امنیت و آرامش، شدنی و تحقق یافتنی است.
یکی از اهداف متوسط و میانی دین و دین داری، ایجاد شرایط مناسب زیستی در دنیا برای همگان و تحقق عدالت و آبادسازی زمین و فراهم آوری شکوفایی اقتصادی و تمدنی برای بهره مندی همگانی بشر می باشد، این هدف مهم و اساسی نیز تنها درسایه امنیت تحقق می یابد. خداوند در آیه 75 سوره قصص امنیت را عامل شکوفایی اقتصادی و رفاه معرفی می کند و همین رفاه و شکوفایی اقتصادی است که زمینه ساز حرکت های جامعه به سوی کارها و اهداف مهمتری چون متأله شدن (خدایی گشتن) می شود؛ زیرا تحقق شکوفایی اقتصادی به مفهوم قرآنی تنها درسایه سار عدالت فراگیر است و وقتی عدالت فراگیر فراهم شد، جامعه درمسیر کمالات گام برمی دارد و اهداف آفرینش را شناخته و علاقه مند می شود تا خود را با آن هماهنگ سازد.
یکی از مصادیق امنیت و آرامش، امنیت اجتماعی است. خداوند در آیاتی از جمله 62 سوره انفال و 211 سوره نحل، امنیت اجتماعی را از نعمت های الهی بر می شمارد و در آیات 49 و 89 سوره کهف بیان می دارد که امنیت اجتماعی تبلور رحمت الهی است.
همه جوامع بشری این دغدغه را دارند که به امنیت و آرامش فردی و اجتماعی و اقتصادی و جمعی و مانند آن دست یابند؛ زیرا امنیت به شکل مطلق آن، مطلوب جوامع بشری است (یوسف، آیه99)
خداوند در آیات بسیاری به مهمترین دغدغه بشر یعنی خوشبختی به معنای واقعی و حقیقی که همان آسایش و آرامش ابدی است، اشاره می کند و می فرماید این خوشبختی در آخرت برای کسانی که امثال متأله و خدایی شدن هستند، تحقق خواهدیافت و سرای دیگر برای ایشان خوشبختی و سعادت ابدی را تحقق خواهدبخشید و اهل بهشت در آرامش و آسایش کامل و ابدی قرار خواهندگرفت. (نمل، آیه 98 و فصلت، آیه 14 و آیات دیگر)
آسایش هرچند که مفهوم و معنای فراگیر دارد، ولی نمی توان از این نکته در گذشت که غذا و تغذیه، مهمترین و نخستین مصداق از آسایش است؛ زیرا انسان دارای بدنی است که نیازمند تغذیه دایم است. بشر به گونه ای آفریده شده که وابسته به تغذیه و خوراک است (انبیاء آیه8) وقتی این مصداق آسایش برآوردشد، انسان در اندیشه مصادیق دیگر آسایش است؛ زیرا هریک از اعضا و جوارح بدن آدمی نیازمند چیزهایی است که می بایست برآورد شود؛ از جمله نیاز جنسی که باید تامین شود تا بدن در سلامت باشد.
تندرستی و امنیت، وسیله کمال یابی
تندرستی و سلامت تن به معنای حالت کمالی هر یک از جوارح و اعضاست؛ زیرا بدن به معنای ساختمان کامل یک فرد زنده، مجموعه اعضا و جوارح متشکل یک موجود زنده، مجموعه اعضا و انساج و دستگاههای متشکل یک انسان، تن و اندام است. (لغت نامه، دهخدا، ج3، ص6683، بدن») هریک از این اعضا و انساج و دستگاه ها نیازهایی دارد که برآورده شدن آن به معنای آسایش و تندرستی بدن است.
بر این اساس، هرگونه نقص، کاستی، بیماری و مانند آن به معنای ناخوشی و بیماری و فقدان آسایش است. کسی که از آسایش و تندرستی برخوردار نیست، نمی تواند کاری را انجام دهد؛ زیرا حرکت های کمالی انسان متوقف بر سلامت بدن و تندرستی آن است. از این رو حضرت امیرمؤمنان علی(ع) درنیایش خود تندرستی را برای انجام عبادت و پیمودن طریقت حقیقت و کمال با انجام عبادات شرعی می داند و می فرماید: قو علی خدمتک جوارحی، تنم را برای خدمت خود قوی و قدرتمند ساز؛ چرا که هرگونه ناخوشی به معنای کاهش قدرت و توانایی بدن بر انجام اعمال عبادی و خدمتی است که انسان با آن به کمال می رسد.
هر انسانی برای حرکت در مسیر کمالی نیازمند همه اعضا و جوارح خود است و فقدان هریک به معنای نقص جدی در ابزارهای شناختی و حرکتی او خواهدبود. به عنوان نمونه در کلام مشهوری از فلاسفه است که «من فقد حسا فقد فقد علما؛ هرکسی حسی را از دست دهد در حقیقت علم و دانشی را از دست داده است؛ زیرا هریک از این حس های بشری منابع شناختی و ابزارهای معرفتی اوست. با فقدان حس چشایی، انسان دانشی نسبت به مزه ها نخواهدداشت و درک و فهم از آن در ذهن خود ندارد. فقدان حس بینایی به معنای فقدان بسیاری از دانش ها نسبت به رنگ ها و نور و زیبایی های طبیعت است؛ چنان که فقدان حس شنوایی به معنای از دست رفتن بسیاری از دانش هاست؛ زیرا بسیاری از تجربیات و دانش ها ازطریق شنوایی کسب می شود.
کسی که دارای نقص در اعضا و جوارح باشد و یا گرفتار ناخوشی شود و از سلامت برخوردار نباشد، در حقیقت ابزارهای کمالی و تکاملی خویش را از دست داده است و نمی تواند در مسیر شناخت حقیقت حرکت کند و گامی برای تحقق اسمای الهی در خود بردارد.
از نظر آیات و روایات، همه چیز انسان متکی بر تندرستی و امنیت است و انسان اگر فاقد این دو نعمت بزرگ باشد، در حقیقت فاقد همه چیز است و هرگز نمی تواند شناخت کاملی از حقیقت پیدا کند و یا درمسیر حقیقت گام بردارد و متأله و خدایی شود. از این رو این دو نعمت به عنوان دو نعمتی که انسان قدر و ارزش آن را نمی شناسد و به درستی شکرگزار آن نیست، معرفی شده است.
باشد با درک درست از نعمت های الهی بویژه این دو نعمت آسایش و آرامش، شکرگزار زبانی و عملی باشیم و به درستی از آنها برای خدایی شدن بهره گیریم.
منبع: / روزنامه / کیهان ۱۳۸۹/۱۱/۱۷
نویسنده : حمید مولایی
نظر شما