روسیه: چین یا اروپا؟
در حالی که تشریک مساعی آمریکا- روسیه هنوز بیشتر در اقلیم اعلامیه ها قراردارد، هم اروپا و هم چین به طور فعالانه برای جلب توجه و اتحاد با روسیه اقدام می کنند. هنگامی که رئیس جمهور ولادیمیر پوتین در این ماه گذشته، سرگرم دیدار از آمریکا بود. میخائیل کاسیانوف، نخست وزیر وقت روسیه، دیدار از پکن را به پایان می برد، وی هم برای نشست سران سازمان همکاری شانگهای ( که می خواهد روسیه و چین و چهار جمهوری آسیای مرکزی یعنی قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان را به هم نزدیک کند) و هم برای دیدارهای دو جانبه با همتای چینی اش «ون جیابائو» برنامه داشت.
در دستور کار آنها: اعلام پیمان تجارت آزاد میان روسیه و چین و ایجاد منطقه آزاد تجاری و سرمایه گذرای درون سازمان همکاری شانگهای بود.
ون اشاره کرد: «توسعه شراکت استراتژیک و همکاری میان چین وروسیه همگام با آروزها و منافع اساسی هر دو طرف وتغییرات امور بین المللی است.»
روشن است که چهارمین نسل رهبری چین، محکم کردن پیوند با مسکو را یک اولویت در سیاست خارجی اش می بیند.
دیمیتری کاسیرف، مفسر روسی می گوید که این «بدون شک یک سیاست جدید از سوی رهبران چین، به رهبری رئیس جمهور هوجینتائو و نخست وزیر ون جیابائو است.»
به طور فزاینده، روابط جدید چین- روسیه نه تنها با نگرانیهای امنیتی مشترک بلکه با منافع اقتصادی ملموس مستحکم می شود.
در سه سال گذشته، حجم مبادلات بازرگانی میان دو کشور به ارزش ۱۲ میلیارد دلار بود. از آغاز سال ۲۰۰۳، صادرات روسیه به چین به میزان ۲۷ درصد افزایش داشته است. در همین زمان ،همانطور که اقتصاد روسیه رونق خود را باز می یابد، چین در حال یافتن بازارهای جدید برای کالاهایش است؛ صادرات به روسیه ۶۲ درصد افزایش یافته است.
اتحادیه اروپا برای اینکه از میدان بازی دور نماند، حرکت به پیش را با دیدگاه «اروپای وسیعتر» که روسیه را هم در بر می گیرد، آغاز کرده است.
تا سال ۲۰۰۵، برآورد می شود که ۶۷ درصد تمام صادرات روسیه از سوی اتحادیه اروپا جذب شود؛ کشورهای اتحادیه اروپا، در حال حاضر متصدی ۶۲ درصد تمام سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی در روسیه هستند.
نشست سران سن پترزبورگ میان روسیه و اتحادیه اروپا در بهار آینده چهار منطقه اتحادیه اروپا- روسیه را با یک فضای اقتصادی مشترک، یک فضای امنیتی مشترک، یک منطقه دفاع خارجی مشترک، و همکاری بیشتر در پژوهشها و آموزش در نظر خواهد داشت. در حقیقت، انتظار می رود، ایجاد یک « فضای اقتصادی اروپایی مشترک» در نشست سران اتحادیه اروپا در رم در نوامبر آینده صورت گیرد.
روسیه برای اتحادیه اروپا و چین، هر دو، بیشترین اهمیت را پیدا کرده است.
زیرا روسیه در حال حاضر به عنوان کشور میانگیر شرق و غرب، دیده می شود که در حیطه نفوذ آنها قرار دارد.
«ریچارد رایت»، نماینده اتحادیه اروپا در مسکو، سیاست مناسب روسیه را بخشی از یک کوشش بزرگتر تشریح می کند که قصد دارد این اتحادیه را با « حلقه ای از دوستان» احاطه کند، در حالی که چین روسیه را به عنوان لنگر غربی برای کوششهایش در زمینه اطمینان یافتن از منافع اش می بیند.
آمریکا در این فرآیند با فاصله زیادی عقب مانده است. در حالی که شرکت های آمریکایی احتمالا نقش فزاینده ای در توسعه نفت و گاز طبیعی روسیه بازی خواهند کرد، به ویژه اگر یک شرکت مهم نفتی آمریکا، مثل بریتیش پترولیوم را دنبال کرده و سهمی با ارزش ویژه بزرگ را در یک مجتمع انرژی روسیه بخرد، آمریکا به قدری فعال نبوده است که روسیه را در شبکه ای از روابط موسسه ای که برای منافع آمریکا فایده داشته درگیر کرده باشد. شگفت آور نیست که پوتین به رغم دوستی شخصی با رئیس جمهور بوش، تمایل نداشت استفاده واشنگتن از نیروی نظامی را در عراق در اوایل سال میلادی پیش تایید کند. اگر آلمان بخش اعظم بدهی های خارجی روسیه را به خود اختصاص دهد و شرکتهای آلمانی نقش رهبری را در مدرن سازی و توسعه اقتصاد روسیه بازی کنند، تعجب آور نیست که برلین نفوذ بیشتری از آمریکا در مسکو داشته باشد.
این روندها تنها احتمال دارد که ادامه یابند.
با این حال، پیشنهادها برای جلب روسیه تنها به جهت گیری و گرایش سیاسی و اقتصادی خارجی روسیه مربوط نمی شود.
« چین» و «اروپا» نیز اکنون الگوهای رقابتی برای توسعه داخلی روسیه هستند.
اخیرا که از سفر به مسکو بازگشتم ، بسیار جالب بود که دیدم بحث حاکم میان نخبگان سیاسی و بازرگانی (روس) از تغییر نظر آنها نسبت به تقلید از الگوهای آمریکایی و تبدیل آن به مدلهای چینی و اروپایی به منظور ادامه راه آینده روسیه حکایت دارد.
گنادی زیوگانف، رهبرحزب کمونیست روسیه، اخیرا با سخنرانی در «کنفرانس رهبران جوان روسیه» این سئوال را مطرح کرد: «چرا چین ۷۷ میلیارد دلار سرمایه گذاری (خارجی) دریافت کرده در حالی که برای روسیه «دموکراتیک» هیچ رقمی منظور نشده است؟»
وی می گوید: زیرا دولت چین ارزش ثبات و امنیت را درک کرده است. زیرا چین هم امنیت سرمایه گذاری و هم امنیت فردی و شخصی را فراهم می سازد. از این روست که شرکتهای خارجی بیشتر مایلند سرمایه هایشان را به این کشور سرازیر کنند. این در مقایسه با روسیه از هم پاشیده است که موسسات لازم و موثر را ندارد. معنی ضمنی آن روشن است: روسیه باید با آگاهی بیشتر از مثال چین پیروی کند، و یک کشور نیرومند با توانایی مدیریت مرحله گذار را ، به حال خود بازگرداند (و اگر لازم شد آزادیهای فردی را محدود سازد و به این ترتیب رشد اقتصادی را افزایش داده، و ساختارهای زیر بنایی در حال فروپاشی روسیه را بازسازی کند. در غیر این صورت این خطر وجود دارد که روسیه زائده اقتصاد جهانی نشود، یعنی مواد خام برای اقتصادهای صنعتی پیشرفته فراهم سازد.
«گریگوری یا ولینسکی» که نیز در این رخداد سخن می گفت، با شدت و حدت به مصاف تحلیل زیوگانف رفت. وی باور دارد که روسیه در دو دهه آینده باید هدف ورود به موسسات اروپایی را برگزیند. وی اعلام کرد: «چین یک مثال برای ما نیست» به جای آن، روسیه باید تغییر و تبدیل داخلی خود را تکمیل کرده و ارزشها و اصول اروپایی را انتخاب کند، و به نوبه خود، طرح وحدت با اروپا را به انجام برساند.
وی می گوید، موفقیت اقتصادی چین از سوی روسیه نمی تواند تقلید شود، زیرا آن هم به بهره کشی از نیروی کار داخلی و هم به جامعه چینی های خارجی که به میزان فراوانی سرمایه گذاریها را برای سرزمین اصلی چین فراهم می سازند، وابسته است.
یک نتیجه احتمالی برای روسیه یک جامعه دو شاخه شده است: که در یکی از آنها برخی مناطق و بخشهای اقتصادی به سوی اروپا گرایش داشته و سایرین با بازار شرق آسیا که زیر سلطه چین است یکپارچه شود. در حقیقت به نظر می رسد، صنعت نفت و گاز روسیه این کشور را به دو واحد متمایز «تقسیم» کرده است. مناطق تولید سیبری مختص اروپا و ذخایر مربوط به شرق سیبری که قرار است برای مصرف چین، ژاپن و کره توسعه یابد. می توان رخدادهای مشابه را پیش بینی کرد، برای مثال، رویدادهایی که در یک موسسه نظامی و امنیتی روسی، میان واحدهایی که قرار است نقش بزرگتری در نظام همه- اروپایی (پان اروپایی) بازی کنند (برای مثال، فراهم سازی ظرفیت عظیم برای تضعیف وابستگی اروپا به چنین خدماتی از سوی آمریکا یا در توسعه سامانه دفاع موشکی) و واحدهایی که همکاری نزدیک با چین در مبارزه با ناآرامی ها و تروریسم در آسیایی مرکزی دارند. جالب توجه است.
اروپا و چین هر دو یک روسیه سازگار و با ثبات را خواستارند.
به نظر می رسد دولت پوتین در نظر دارد که از این آرزو برای بازسازی روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ کمک بگیرد.
*گووسدف سردبیر نشریه «به نفع ملی» است.
منبع: / ماهنامه / همشهری دیپلماتیک / 1382 / شماره 9، نیمه دوم اسفند
مترجم : سعید علوی نائینی
نویسنده : نیکلاس ک . گووسدف
نظر شما