میانه روی های مسلمان(1)
مقدمه
در ساختار سیاسی آمریکا، دستاوردهای موسسات تحقیقاتی و پژوهشی از نقش بسزایی در برنامه ریزی برخوردار میباشند. در این میان بنگاه پژوهشی رند (RAND) که یکی از مؤثرترین مراکز تحقیقاتی در سیاستگذاری و تصمیمگیری آمریکا و سازمانهای بین المللی است اخیرا در گزارشی 128 صفحه ای تحت عنوان «آسیب پذیریهای سیاسی، جمعیتی و اقتصادی ایران» 1 تلاش کرده است تا از یکسو به بررسی و ارزیابی عواقب ضربه یا حمله فرضی نظامی امریکا به ایران پرداخته و از سوی دیگر در صدد جستجو و پیدا کردن راه و شیوه های مختلف برای نفوذ در تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی ایران برآید. این گزارش حاوی 6 فصل و شامل مطالب توصیفی درباره نظام جمهوری اسلامی ایران و نهادهای مجریه، مقننه و قضائیه کشور بوده و به طور اجمال سعینموده تا تصویری از وضع سیاسی، اقتصادی، جمعیتی، قومی و نژادی و مذهبی ایران و تحولات و دگرگونیهای داخلیکشور ارائه دهد. این گزارش ضمن تاکید بر اینکه هر گونه حمله به ایران نه تنها باعث سقوط حکومت ایران نمی شود بلکه موقعیت آن را تقویت کرده و عواقب تلخی را برای آمریکا به همراه خواهد داشت، موثرترین روش نفوذ امریکا در ایران را تمرکز بر فعالیت های فرهنگی، تبلیغاتی، رسانه ای و سیاسی دانسته و همچنین از تحریم اقتصادی، به ویژه جلوگیری از انتقال فن آوری تبدیل گاز خام به گاز مایع بعنوان اهرم فشار مالی به ایران یاد میکند. این گزارش مهمترین نقاط آسیب پذیر ایران را مسائلی مربوط به تورم، مسکن، اشتغال، ضعف و فساد اداری و افزایش نارضایتیبین طبقات متوسط و پائین و بویژه جوانان ذکر می کند.
مرکز مطالعات سیاسی خاورمیانه بنگاه پژوهشی رند، در سال 2007.م گزارش دیگری تحت عنوان «ایجاد شبکه های مسلمان میانه رو» 2 منتشر ساخت. ایده ای که در آن گزارش ارائه شده است بر پایه این باور استوار میباشد که ایالات متحده آمریکا در طول جنگ سرد توانست با ساماندهی و بهره گیری از شبکه ای از روشنفکران میانه رو چپ در کشورهای کمونیستی، فعالیتهای خود درون کشورهای بلوک شرق را از طریق نیروهای بومی سامان بخشیده و این شبکه نقش موثری در فروپاشی شوروی ایفا نمود. با الهام از دستاوردهای آن فعالیت میتوان از مشابه چنین شبکه ای در نبرد غرب با اسلام بهره جست و به تاسیس شبکه مسلمانان میانه رو در جهان اسلام پرداخت. این گزارش با پرداختن به تمایزات بلوک شرق و جهان اسلام و تمایزات دوران جنگ سرد با جنگ غرب علیه مسلمانان در صدد بر می آید چگونگی شکل گیری، ویژگیها و نحوه فعالیت چنین شبکه ای را ترسیم نماید. در این جزوه چکیده ای از این گزارش 217 صفحه ای ارائه شده است. هر چند این خلاصه نمایانگر جزئیات روشنگری که در بخشهای مختلف این گزارش نسبت به کشورهای مختلف اسلامی و حتی با ذکر نام موسسات و افراد و نقش آنان آمده است نمی باشد اما میتواند ایده ای کلی نسبت به سیاستهای قدرتهای فرامنطقه ای در رویاروئی با جهان اسلام ارائه نماید. در ابتدا برای روشن شدن اهمیت نقش و جایگاه بنگاه رند به معرفی مختصری از این بنگاه میپردازیم.
معرفی بنگاه پژوهشی رند (The RAND Corporation)
«بنگاه رند» یکی از مهمترین و قدیمی ترین مراکز استراتژیک پژوهشی و سیاستگذاری نظام آمریکا از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون میباشد. این بنگاه توسط «بخش برنامه ریزی راهبردی ستاد نیروی هوائی» ارتش امریکا و توسط ژنرال «اچ.اچ. آرنولد» با هدف تغذیه فکری نیروی هوایی آمریکا در سال 1946.م تاسیس یافت. هر چند این بنگاه در ابتدا برای ارائه تحقیق و تحلیل به نیروی نظامی ایالات متحده شکل گرفت لیکن از سال 1970.م به بعد پروژه های غیرنظامی را نیز به تدریج به فعالیتهای خود اضافه کرده و در ادامه، دامنه فعالیت خود را به ارائه خدمات به کلیه بخشهای دولت آمریکا همچنین دولتهای دیگر، سازمانهای غیر دولتی، سازمانهای بین المللی و بنیادهای اقتصادی و خصوصی توسعه بخشید تا آنکه هم اکنون به یکی از موثرترین و بانفوذترین کانونهای تفکر تاثیرگذار بر سیاستگذاری و تصمیمگیری آمریکا و جهان در آمده است. این بنیاد دارای قریب به 1600 کارمند در مناطق مختلف جهان میباشد. گردش سال مالی این بنیاد 91.223 میلیون دلار میباشد. به لحاظ مالی این بنگاه شرکتی غیر انتفاعی است که هزینه های آن از طریق سفارشات دولت فدرال آمریکا، ایالتهای آمریکا، دولتهای خارجی، شرکتهای خصوصی و اشخاص و بنیادیهای خیریه ای، و هدایا تامین میگردد. مجموعه ای از متخصصان سیاست جهانی با این بنگاه همکاری دارند که از جمله همکاران این بنگاه میتوان به کاندولیزا رایس، دونالد رامسفلد، فرانسیس فوکویاما اشاره کرد. لازم به ذکر است در طول 60 سال گذشته بیش از 30 برنده جایزه نوبل از کسانی بوده اند که با این بنگاه همکاری داشته اند. همچنین در جنگهای کره، ویتنام و همچنین در نقشه حمله به عراق، این بنگاه بیش از هر اتاق فکر دیگر در تهیه و اجرای سیاست خارجی و نظامی امریکا دخالت داشته و موثر بوده است.
در چشم انداز این بنیاد آمده است: «کمک به بهبود سیاستگذاری و تصمیم گیری از طریق تحقیق و تحلیل». اغلب دستاوردهای این موسسه مانند انتخاب سیاستها، استراتژیها، توصیه ها، هشدارها، طرحهای دراز مدت، پیش بینیها و ایده های جدید به نحوی متضمن تفکر آینده پژوهیFutures Study میباشد. 3
نمودار زیر نمایانگر میزان فعالیتهای پژوهشی تخصیص یافته به بخشهای مختلف در گردش مالی سال 2007 این بنگاه میباشد. در این نمودار سهم هر بخش در تامین مالی مجموع 91.223 میلیون دلار گردش مالی این بنگاه مشخص شده است 4.
خلاصه گزارش
RAND Center for Middle East Public Policy.
Building moderate Muslim networks.
Angel Rabasa،Cheryl Benard، Lowell H. Schwartz، Peter Sickle
ایجاد شبکه های مسلمان میانه رو
چکیده
در سالهای اخیر، تفسیرهای افراطی و جزمگرایانه از اسلام در بسیاری از جوامع مسلمان پاگرفته است. هر چند دلائل فراوانی برای گسترش این امر وجود داشته و متون گسترده و فزاینده ای در صدد کشف علل آن برآمده اند، اما واضح است که در این زمینه عوامل ساختاری 5 نقش عمده ای را ایفا مینمایند. سلطه ساختارهای سیاسی استبدادی و ضعف نهادهای جامعه مدنی 6 در بیشتر جهان اسلام موجب گشته است که مسجد به یکی از چند جایگاه معدود برای اظهار نارضایتی عمومی از شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم تبدیل گردد. در فضای حاکمیت برخی دولتهای خودکامه 7، مسلمانان افراطی 8 خود را به عنوان تنها بدیل قابل قبول جایگزین برای وضع موجود 9 معرفی میکنند. مسلمانان افراطی نبرد خود را در رسانه ها و عرصه های سیاسی کشورهای خود آغاز کرده و بر اساس شدت میزان سرکوب سیاسی دولتها به مبارزه مخفیانه یا علنی روی می آورند.
به طور کلی، افراطگرایان و دولتهای استبدادی، هر دو در ترساندن، کنار زدن یا ساکت کردن مسلمانان میانه رو 10 با درجات متفاوت موفق بوده اند. مسلمانان میانه رو کسانی هستند که در ابعاد مهم فرهنگ دموکراتیک سهیم میباشند 11. همانگونه که در مصر، ایران و سودان اتفاق افتاده است، گاه مسلمانان روشنفکر لیبرال قتل عام یا مجبور به فرار به خارج از کشور شده اند. حتی دراندونزی که نسبتا لیبرال است، افراطگرایان برای ترساندن رقبا به خشونت و یا تهدید به خشونت متوسل میشوند. این تاکتیکها بطور فزاینده ای با هدف آواره ساختن مسلمانان به غرب به کار گرفته میشود.
قطع نظر از نیتی که برای توسل به خشونت از سوی افراطگرایان وجود دارد، یعنی مجبور کردن همکیشان مسلمان خود برای پیروی از دیدگاه های دینی و سیاسی آنان، افراطگرایان، در مقایسه با مسلمانان معتدل و لیبرال، از دو عامل تفوق و امتیاز مهم برخوردارند. پول، نخستین عامل میباشد. سرمایه عربستان سعودی برای صدور قرائت وهابی(12) از اسلام در طول سه ده ه گذشته، خواسته یا نخواسته، این نتیجه را داشته که رشد افراطگرایی مذهبی را در سراسر جهان اسلام ترویج نموده است. برتری دوم افراطگرایان، سازمان دهی و تشکیلات است. گروه های افراطگرا در طول سالیان متمادی موفق به ایجاد شبکه های وسیعی شده اند که این شبکه ها خود، در یک شبکه متراکم از روابط بین المللی ریشه دوانده است.
این عدم تناسب منابع مالی و تشکیلات، میان مسلمانان افراطی و لیبرال میانه رو نشان می دهد که چرا افراطگرایان، که عموما اقلیتی کوچک 13 در تمام کشورهای اسلامی هستند، نسبت به تعدادشان نفوذ بسیار داشته اند. با توجه به اینکه مسلمانان لیبرال و معتدل برای مقابله موثر با افراطگرایان، عموما از ابزار سازمانی بیبهره اند، ایجاد شبکه های مسلمانان معتدل سکویی برای تقویت و رساندن پیام آنها فراهم آورده و آنها را از شر افراطگرایان نیز مصون می دارد. این شبکه همچنین وسیله ای برای حفاظت آنان از دولتهایشان ایجاد مینماید، دولتهایی که گاه به سرکوب میانه روها میپردازند، بدلیل آنکه راه های بدیل قابل قبول تری بعنوان جایگزین حاکمان خودکامه در مقایسه با افراط گرایان ارائه می دهند.
از آنجا که مسلمانان میانه رو فاقد منابع مالی برای ایجاد این شبکه ها هستند، ایجاد چنین شبکه هایی نیازمند عامل بیرونی است. برخی مدعی اند که ایالات متحده آمریکا، بعنوان کشوری که عمده آنرا غیر مسلمانان تشکیل می دهند، نمیتواند این نقش را ایفا نماید. واقعیت آن است که هر چند موانع موجود برای تاثیرگذاری جدی از بیرون در تحولات اجتماعی سیاسی را نباید دست کم گرفت، اما در عین حال، باید توجه کرد که تجربه مهم از پروراندن شبکه های افراد که به آزادی و نظرات دموکراتیک پایبند هستند به جنگ سرد باز میگردد، که در آن ایالات متحده آمریکا در متعادل سازی بازی برای میانه روها نقش اصلی و مهم را ایفا نمود.
در این گزارش، نخست به توصیف نحوه واقعی شبکه سازی در طول جنگ سرد میپردازیم، و اینکه چگونه ایالات متحده آمریکا همدستان خود را شناسایی و حمایت نمود و چگونه تلاش نمود که از به خطر افتادن آنان جلوگیری نماید. در مرحله دوم تحلیلی از شباهتها و تفاوتها میان فضای جنگ سرد و جنگ حاضر با اسلامگرایان تندرو و نحوه تاثیرگزاری این شباهتها و تفاوتها بر تلاشهای آمریکا برای ایجاد شبکه هایی در عصر حاضر ارائه می دهیم. و در مرحله سوم، مروری بر استراتژیها و برنامه های فعلی آمریکا برای درگیر شدن با جهان اسلام خواهیم داشت. سرانجام، ما با آگاهی از تلاشهای جنگ سرد و پژوهشهای قبلی بنگاه مطالعات و تحقیقات رند (RAND) درباره تمایلات ایدئولوژیکی جهان اسلام، اقدام به ارائه و بسط «نقشه راه» 14 برای ایجاد شبکه ها و نهادهای مسلمانان میانه رو اقدام مینماییم. یافته مهم این گزارش (که به اعتقاد یکی از ارزیابان ما از اهمیت خاصی برخوردار است) آن است که دولت آمریکا و متحدان آن برای همکاری با میانه روهای قابل اعتماد به ایجاد معیارهای روشنی نیاز دارد که تاکنون در ایجاد آن ناکام بوده است و این ناکامی در نهایت، همانگونه که قابل مشاهده است، به یاس و دلسردی مسلمانان میانه رو منتهی شده است.
درسهای جنگ سرد
تلاشهای آمریکا و متحدان آن در طول سالهای اولیه جنگ سرد در جهت کمک به ایجاد سازمانها و نهادهای آزاد و دموکراتیک، درسهایی آموزنده در جنگ جهانی 15 جاری علیه تروریسم به ما می دهد. در آغاز جنگ سرد، اتحاد شوروی توانست علاوه بر وفاداری احزاب بزرگ کمونیست در اروپای غربی (که برخی از آنها بزرگترین و سازمان یافتهترین احزاب در کشورهایشان بوده و به ظاهر آماده رسیدن به قدرت از طرق دموکراتیک بودند) بر تعداد زیادی از سازمانها مانند: اتحادیه های کارگری، سازمانهای جوانان و دانش آموزی و اتحادیه روزنامهنگاران اعتماد نماید. این اعتماد، امکان کنترل موثر بر بخشهای مهم اجتماعی را برای عناصر مورد حمایت شوروی فراهم ساخت. در خارج از اروپای غربی، متحدان شوروی شامل تعدادی از «جنبشهای لیبرال» 16 میشدند که درگیر جنگ علیه حاکمان استعماری خود بودند. از این رو، موفقیت سیاست بازدارنده آمریکا (علاوه بر سپر نظامی که نیروهایهسته ای و متعارف آن کشور فراهم می آورد) مستلزم ایجاد نهادهای دموکراتیک موازی بود که بر استیلای کمونیستی بر جامعه مدنی مبارزه نماید. ارتباط تنگاتنگ میان استراتژی اصلی آمریکا و تلاشهای آن کشور برای ایجاد شبکه های دموکراتیک، عنصر مهم در موفقیت همه جانبه سیاست بازدارنده آمریکا بشمار می آید بگونه ای که الگویی برای سیاستگذاران عصر حاضر ارائه می دهد.
یکی از خصائص مهم آمریکا و متحدان آن در اقدامات و ابتکارات برای بنای شبکه جنگ سرد، برقراری ارتباط میان بخشهای دولتی و خصوصی بود. پیش از آن در داخل آمریکا و اروپا به ویژه در میان چپیهای غیرکمونیست، جنبشهای فکری علیه کمونیسم وجود داشت و در جریان بود. در این مقطع نیاز به پول و سازمان دهی این جنبشها بود تا تلاشهای افراد را به مبارزه ای هماهنگ تبدیل نماید. در حقیقت ایالات متحده آمریکا نبود که این شبکه ها را به وجود آورد، بلکه آنها ناشی از جنبشهای فرهنگی و سیاسی بزرگتری بودند که آمریکا و دیگر حکومتها به سرعت آنها را پروراندند.
تقریبا در تمامی این تلاشها دولت آمریکا مانند یک موسسه کمکی مالی عمل نمود. این کشور به ارزیابی پروژه ها میپرداخت تا برآورد نماید که آیا این پروژه ها کمکی به اهداف آمریکا میکند یا نه؟، آیا بودجه ای برای آنها فراهم سازد یا خیر؟، و پس از آن بود که سیاست عدم مداخله 17 را انتخاب کرد و به سازمانهای مورد حمایت خود اجازه می داد که اهدافشان را محقق نمایند بدون اینکه خود دخالت نماید. دولت آمریکا مانند هر موسسه کمکی مالی دیگر، خطوط کلی نحوه مصرف پول را تعیین میکرد. در عین حال، مقامات آمریکا عموما دریافتند که هرچه فاصله میان دولتشان و سازمانهای مورد حمایت آنها بیشتر شود، احتمال موفقیت فعالیتهای این سازمانها افزایش خواهد یافت.
امروزه ایالات متحده آمریکا برای ایجاد شبکه های دموکراتیک در کشورهای اسلامی با چالشهایی مواجه است که منعکس کننده و بازتاب همان چالشهایی هستند که سیاستگذاران در آغاز جنگ سرد با آن مواجه بودند. در این میان به نظر می رسد سه چالش از اهمیت خاصی برخوردار است. نخستین چالش آن است که در اواخر ده ه چهل و اوایل ده ه پنجاه، سیاستگذاران آمریکا بحث میکردند که آیا تلاشهای آنها برای ایجاد شبکه باید دفاعی 18 باشد یا تهاجمی 19. برخی از آنان معتقد بودند که ایالات متحده باید استراتژی تهاجمی را تعقیب نماید که به از بین بردن حاکمیت کمونیستی در اروپای غربی و اتحاد شوروی منتهی گردد و به گروه هایی در درون این کشورها، که درگیر تلاشهای فعالانه برای سرنگونی دولتهای کمونیست هستند، کمک علنی و مخفیانه نماید. اما دیگران به استراتژی ائی که بیشتر بر جنبه دفاعی تاکید داشت معتقد بودند. این استراتژی بر «جلوگیری و محدودسازی» تهدید شوروی از طریق حمایت از نیروهای دموکراتیک در اروپای غربی، آسیا، و آمریکای لاتین متمرکز بود. اگر چه در بیشتر موارد استراتژی دفاعی غالب گردید لیکن ایالات متحده در صدد معکوس نمودن روند و جریان اندیشه ها نیز برآمد با این ایده که بجای اینکه اندیشه های کمونیستی از طریق اتحاد شوروی و سازمانهای پیشگام آن به سوی غرب سرازیر شود، میتوان از طریق شبکه های اطلاع رسانی جدید التاسیس، اندیشه های دموکراتیک 20 را به ورای دیوار آهنین 21 فرستاده و منتشر ساخت.
چالش دومی که سیاستگذاران جنگ سرد با آن مواجه بودند، تداوم اعتبار گروه های مورد حمایت آمریکا بود. سازمان دهندگان تلاشهای ناظر به ایجاد شبکه آمریکایی میکوشیدند که احتمال خطر را برای این گروه ها به حداقل برسانند. برای این منظور، نخست از نوعی فاصله میان این سازمانها و دولت آمریکا جانبداری نمودند و در مرحله دوم، افراد برجسته ای را برای مقامات رهبری شبکه ها انتخاب نمودند که از اعتبار شخصیتی زیاد برخوردار بودند. دولت آمریکا همچنین از فعالان شبکه سازی سازمانهای مستقلی همچون فدراسیون آمریکایی کارگر 22 نیز حمایت مینمود.
چالش سوم برای سیاستگذاران آمریکا، این تصمیم بود که دقیقا درجه گسترش و شمول اتحاد ضد کمونیستی چه میزان میبایست تعریف شود. بعنوان مثال، آیا این اتحاد باید شامل سوسیالیستهای ضد کمونیست که منتقد بسیاری از ابعاد سیاست آمریکا بودند نیز باشد یا خیر؟ در نهایت، ایالات متحده بر آن شد که هر فردی میتواند بخشی از این اتحاد باشد، مشروط به اینکه متعهد به برخی اصول اساسی باشد. بعنوان مثال، امکان عضویت در مجلس آزادی فرهنگی 23 منوط به موافقت با اجماع ضد خودکامگی بود. بر این اساس مخالفت با سیاستهای آمریکا مجاز شمرده و حتی تشویق میشد، زیرا این کار به ایجاد اعتبار و استقلال سازمانهای مورد حمایت آمریکا کمک میکرد.
تشابه ها و تفاوتها میان فضای جنگ سرد و جهان اسلام در عصر حاضر
سه مشابهت مهم و کلی میان فضای جنگ سرد و عصر حاضر وجود دارد. نخست اینکه ایالات متحده آمریکا همچنانکه در اواخر ده ه چهل با فضای جدیدی مواجه بود، امروز نیز با فضای ژئوپولیتیک جدید و گیج کننده ای مواجه است که آمیخته با تهدیدات امنیتی جدید میباشد. تهدیدی که در آغاز جنگ سرد وجود داشت جنبش جهانی کمونیستی به رهبری اتحاد شوروی بود که مسلح به سلاح هسته ای بود. اما در عصر حاضر این «جنبش جهانی جهادی» 24 است که علیه غرب میجنگد و دست به کشتار دست جمعی و ترور می زند. دوم، ما همانند ده ه چهل شاهد به وجود آمدن دیوان سالاریهای دولتی عظیم و جدید آمریکا برای مقابله با این تهدیدها هستیم. سرانجام، مهمترین مشابهت آن است که در طول سالهای اوایل جنگ سرد برداشت عمومی آن بود که ایالات متحده آمریکا و متحدانش درگیر جنگ ایدئولوژیکی 25 گردیده است. سیاستگذاران دریافتند که این برخورد ممکن است به نزاع در عرصه های سیاسی، اقتصادی، نظامی و ابعاد روانشناختی منجر گردد. در عصر حاضر، همانگونه که وزارت دفاع آمریکا دریافته و در مجله آن (Quadrennial Defense Review Report) ذکر گردیده است، ایالات متحده آمریکا درگیر جنگی است که «هم عرصه نظامی است و هم عرصه جنگ ایده ها واندیشه ها» و در این جنگ پیروزی نهایی فقط زمانی به دست می آید که «ایدئولوژیهای افراطی در نظر اکثریت مردم و حامیان علنی آنها بی اعتبار شود». 26
البته در این مورد، همانند تمامی تشابهات تاریخی، لازم است به تفاوتهای میان گذشته و حال نیز توجه نماییم. اتحاد شوروی به عنوان یک دولت ملت، دارای منافع دولتی مشخص شامل حفاظت و دفاع از مرزهای جغرافیایی، و همچنین ساختار حکومتی روشن بود. برعکس آن در عصر حاضر، ایالات متحده آمریکا با سایه و شبح بازیگران بی دولتی مواجه است که سرزمینی را در اختیار ندارند (هرچند برخی از آنها قادرند که پناهگاه هایی را در مناطق خارج از کنترل دولت ایجاد نمایند)، هنجارهای نظام بین المللی را مردود میشمارند و وسایل معمولی برای بازدارندگی آنها کافی نیست. جدول زیر تفاوتهای مهم میان فضای جنگ سرد و فضای حاکم بر جهان اسلام در عصر حاضر را به طور خلاصه بیان میکند.
ادامه دارد ...
پی نوشتها:
1. Iran''s Political، Demographic، and Economic Vulnerabilities
2. Building moderate Muslim networks
3. نگاه کنید به پیوست شماره 1.
4.اعانات و هدایا (6 %)، بنیادها(5%)، نیروی هوائی (18%)، ارتش (11%)، نیروی دریائی (2%)، وزارت دفاع، ستاد مشترک (16%)، سایر آژانسهای امنیت ملی (2%)، بخش خدمات بهداشتی و انسانی / موسسات ملیبهداشت (15%)، سایر آژانسهای دولت فدرال (5%)، سایر آژانسهای دولتی غیر از آمریکا (7 %)، دانشگاه ها و کالجها (4% )، شرکتهای خصوصی،آژانسهای بین المللی و اتحادیه ها (9 %)
Net of subcontracts and RAND-initiated research
5. Structural factors
6. civil-society
7. authoritarian states
8. radical Muslims
9. status quo
10. moderate Muslims
11. این ابعاد شامل جانبداری از دموکراسی و به رسمیت شناختن حقوق بشر بین المللی، شامل: تساوی جنسی و آزادی عبادت، احترام به تنوع، پذیرش عدم فرقه ای بودن منابع قانون و مخالفت با تروریسم و عدم مشروعیت اشکال خشونت میشود. این مسئله در فصل پنجم گزارش با عنوان «نقشه راه برای بنای شبکه معتدل در جهان اسلام» بیشتر مورد بحث قرار گرفته است.
12. Wahhabi version
13. small minority
14. نقشه راه (Road map): یکی از روشهای مورد استفاده در آینده پژوهی است. این روش گامهایی را که باید براینیل به یک هدف برداشت، تعیین میکند. نقشه راه به گمانه زنی درکشف نتایج و پیامدهای مختلف ممکن در آینده کمک میکند و در عین حال بخشهای کلیدی از علوم مختلف که برای ایجاد این دستاوردها و پیامدها لازم است، را نیز مشخص میکند. این روش بویژه برای تعیین فهرست اقدامهای لازم که باید برای ظهور یک دستاورد جدید به انجام رسانده شود، بسیار مفید است. برای مطالعه آینده پژوهی نک: پیوست ش.1
15. Global War
16. liberation movements
17. hands-off
18. defensive
19. offensive
20. democratic ideas
21. Iron Curtain
22. American Federation of Labor
23. Congress of Cultural Freedom
24. global jihadist
25. ideological conflict
26. U.S. Department of Defense، Quadrennial Defense Review Report February.
منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 256، خرداد ۱۳۸۸/۰۳/۰۰
نظر شما