موضوع : پژوهش | مقاله

هنر و احساس قدسی


توحید و مفاهیم قدسی ونمود آنها در هنر، بی شک خواست باطنی وآرزوی هر هنرمند متعهد و خداجو بوده و میباشد. هنر معنوی با تمام عناصر و نمادهایش، مدیون و وابسته به تلقی و درک هنرمند از هنر میباشد، همان گونه که پیشتر بیان داشتیم شناخت این گونه های هنری الزامی و راهگشا خواهد بود.
هنر قدسی در تلاش برای تجلی امر قدسی به جهت برانگیختن احساس قدسی است تا منجر به تقرب به حقیقت مطلق و صفای باطن شود.
بی شک هنری که زاییده این هنر باشد یعنی هنر قدسی، همچو دانشگاه الهیات بوده و تماشاگران آن شاگردان آن مکتب خواهند بود.
برای دستیابی به درک وفهم مناسبی از هنر قدسی، کنکاش درباره احساس قدسی الزامی مینماید، که در این بخش به این مهم میپردازیم.

1. احساس قدسی
احساس قدسی ثمره هنر قدسی است، و هنر قدسی درصدد برانگیختن چنین حس مقدسی است.
قداست تجلی ذات حقیقت مطلق به گونه ای که شی مقدس، یادآور و متذکر موجودات باشد یا به عبارتی تجلی عالم مینو و الوهیت باشد.

2-1. تعریف و توصیف
درک سمعی یا بصری هنری که امر قدسی در آن نقش داشته، به مخاطب خود احساس انبساط روحی و وجدی می دهد که آن را اصطلاحاً احساس قدسی می گویند، به سخن دیگر این احساس نومینوس) یعنی درک اینکه انسان مخلوق، این موجود مادی میرا، در برابر جلال و عظمت الهی حقیر است». 1
تعبیرات مشابهی از این احساس و تفکیک در میان اهل اندیشه صورت گرفته، (شلایر ماخر) به لحاظ شناخت و تفکیک چنان عنصر مهمی در تجربه از شهرت و اعتبار برخوردار گشته است، این عنصر همان احساس وابستگی است Feeling of dependence) «. 2
این انبساط خاطر را گاه جذبه و کشش گفته اند که البته جذبه (Rapt) و ربودگی که در اثر عبادت و ذکر بوجود می آید متفاوت است با این احساس که در مخاطب یک اثر هنری قدسی ایجاد میشود.
اتو که خود نظریه پرداز مهم و قهاری در این زمینه است می گوید:
«اگر بخواهیم نامی بر این حالت بنهیم من پیشنهاد میکنم که آن را (آگاهی مخلوقانه) (Creature-consciousness) یا «احساس مخلوقیت (Creature-felling) «بنامیم» 3
و البته این احساس که زاییده علل و دلایل است که گفته خواهد شد، حس زیبایی یک مخلوق و انحراف او به بندگی است در برابر عظمت و جلال خالقی که برتر ووالاتر از عالمیان است.
نومینوس (Numinous) از واژه لاتینی نومن (Numen) گرفته شده، همان گونه که از واژه امن (omen) صفت اومینوس (ominous) شده، از نومن هم نومینوس مشتق شده است.
این احساس نومینوس همان گونه که پیشتر گفته شد از تجلی امر قدسی بوجود می آید و برانگیخته شدن آن به تجلی امر قدسی ارتباط دارد.
خواه به صورت تصاویر عبوس و بی رحم و ترسناک مادونا در هنر بیزانی باشد که هیبت و ترسناکی آن کاتولیکها را به عبادت وا می داشت که آثار آن در بین اقوام ابتدایی موجوداست و یا اینکه بصورت محبت و لطافت باشد که نمونه بارز آن تصاویر مادونا است که توسط رافائل خلق شده است در هر صورت هراس انگیزی و هم زیبایی و جمال و لطافت میتواند مسبب ایجاد این حس باشد، در کتب مقدس نیز آیاتی موید هر دو حالت وجود دارد.
آیاتی که از یک سو فرد را از خشم و غضب خدا میترساند و او را بر حذر می دارد و آیات دیگری که او را به سویخداوند میخواند تا از قرب و نزدیکی او شادمان شود.
«او خدای زنده است... در اثر خشم او زمین خواهد لرزید ومردمان نمی توانند در برابر غضب او بایستند». 4
«من آنان را در خشم و غضب خود له و لگدمال خواهم کرد و خون آنها بر جامه های من پاشیده خواهد شد و آنها را نجس خواهد ساخت». 5
و همچنین محبتها و نوازشهای پدرانه خدا که پسر خود را قربانی میکند تاکفاره گناهان انسان باشد نیز از این گونه اند.

2. جنبه های اصلی
احساس نومینوس دارای 2 جنبه اصلی است:
2-1. جنبه هراس انگیزی و دفع کنندگی 2-2. جنبه جذابیت و کشش که دعوت کننده است.
در اسلام ایندو با تعبیر جلال و جمال الهی ذکر شده اند، جلال الهی که جنبه قهر و خشم و غضب و صفات قهریه است و جمال الهی که وجه رحمت وبخشش و صفات جمالیه او را شامل میشوند.
معجزه یکی از راه های تجلی امر قدسی است که هم میتواند جلال و هم جمال الهی را نشان دهد، یعنی به نوعی احساس ترس نسبت به قدرت وجلال خداوند را موجب میشود واز سوی دیگر مومنین با توکل به این قدرت لایزال خداوند احساس آرامش میکنند.
فیلم ده فرمان که معجزاتی از موسی (ع) را به تصویر میکشاند، شکافته شدن دریا و نجات مومنین به موسی غرق لشکر فرعون هر دو جنبه احساس قدسی را دارا میباشد.

3. هنر ضد احساس قدسی

3-1. جنبه مقابل قدسیت
هنر جدید که نقطه مقابل هنر قدسی است، هم از نظر فرم و هم محتوا، فقط مادی است یعنی پیامها و مضمونهای مادی در قالب ماده است، مخاطب او نیز بشر خاکی و مادی است، تفنن و سرگرمی از مهمترین اهداف این هنر مادی است، چرا که بشر بی هدف و خسته از روزمرگی تکراری و بی معنا را ساعتی چند در دل خود فراموشی و غفلت جا می دهد، عجیب است که میل به مواد مخدر نیز همپای تمایل بشر مادی به هنر مادی افزون تر میشود.
هنری که طایر اندیشه خالق آن، جز در دیار نفسانیت شیطانی راه نداشته و عروجش در اوج افول روح انسانی اوست، این هنر توانایی ایجاد حس نومینوس را نداشته وفاقد پتانسیل لازم برای چنین کارکردی است.
گاه در یک اثر هنری مانند فیلم که اثری مادی است عملکرد فیلمساز به گونه ایست که مخاطب نه تنها همپای فکر و اندیشه او به عروج الهی نمی رود و بعد از پایان فیلم احساس شریف تقرب به خالق بی همتا را نمی یابد، بلکه بعد از پایان فیلم، در تجربه ای شیطانی از قبیل نوعی قتل، غارت، تجاوز و آدم کشی با فیلم شریک میشود.
سکس و نمایش صحنه های جنسی که تنقلات این فیلمهاست تا جایی که حریم انبیاء نیز به بازی گرفته شده و پیامبران خدا را حرمت نمی نهند.
فیلم آخرین وسوسه مسیح که صحنه های همخوابگی پیامبر عظیمی که جمعیت کثیری از مردم جهان پیرو دین او هستند از مثالهای بارز این هنر است.

3-2. دنیامداری
در هنر مادی به خلاف هنر قدسی، عالم محضر خدا نیست و هنرمند این هنر هیچگونه رد و اثری از خدا در این دنیا ندیده و یکسر در عالم ناسوتی نفس، همپای سایر حیوانات، بیشتر و بهتر خوردن، خوابیدن و سکس آرمان اوست و مثلث خوشبختی او با این سه راس کامل میشود و برای تکامل این خوشبختی باید به تنازع بقا پرداخت، وبه نزاع و جنگ و ستیز با همنوع، طبیعت و هر آنچه که مانع این سعادت باشد خواهد پرداخت، و همواره در فیلمهایی که محصول چنین تفکری اند، شهوت داشتن وتوانستن چنان در این هنر متجلی است که دنیا پرستی مدار اصلی زندگی میشود، چرا که در این فیلمها کسی که ثروتمند تر است، و یا مقام بالاتری دارد از اتومبیل، خوراک، خدمتکار و سکس بهتری برخوردار است و مخاطب که تحت تاثیر فضای هیپنوتیک فیلم، مسحور زندگی قهرمان فیلم است این پیام به او الهام میشود که جلب ثروت، رفاه و قدرت و... تکلیف توست و برای کسب اینها از هر تلاش و کوششی ولو جنایت و خیانت دریع نکن.
«... عالمی که او در مواجه ه و در افق آن سکنی گزیده چیزی جز ماده و انرژی و اوهام نفسانیت و اطلاعاتی که شبحی از ماده و انرژی مفروض او را تبیین و تشریح میکند». 6
فیلم «بخاطر یک مشت دلار» که انسان در این فیلم به راحتی قربانی نفسانیت میشود، پول و قدرت قبله ای که فرزندان آدم را باید رو به آن ذبح کرد، شهری که خوشبخت ترین و شادترین شهروند آن تابوت ساز است، که بادیدن غریبه ها میگوید «اوخ جون، یک دلار دیگه اومد»، از نظر تابوت ساز آدمها هر کدام یک دلار ارزش دارند، یک دلاری که او برای ساخت تابوت میگیرد «یک دلار متحرک» و از نظر جنگجوها آدم مقابل یک گلوله ارزش دارد که باید «حرام او شود» و او را با یک گلوله کشت. یعنی قصه، شکار و شکارچی، تصویر شبکه های شراب و پناه گرفتن قهرمان در میان آن شبکه ها، فرار بشر مدرن به فراموشی و مستی را گوشزد میکند، طلا آن چیزی است که باید بخاطرش قربانی شد، چون هر کس که سهم بیشتری از آن دارد، انسان تر است.
قهرمان قصه، مردی است که میتواند به تقرب و وصال طلاها برسد، هنر آدمکشی و ستیزه جویی از کمالات این مرد و دیگر ساکنان آن شهر است.
صحنه های نبرد و ستیز، قتل و غارت در فیلم تلاش میکنند تا زندگی واقعی انسان مدرن را به تصویر کشانند.

3-3. ناسازگاری بامفاهیم قدسی
مگسی که به عرصه سیمرغ راهش نیست ودرین کرانه فرصت جولانش نمی دهند، هرگز مقام قرب واحساس تقرب را نمی فهمد، به عبارت دقیقتر نفس اماره کجا و حریم قدسی کجا؟ تفاوت راه زمین تا بی نهایت آسمانهاستهنرمندی که خیالش تفریحگاه شیطان است و شهوت شیطانی او در عرصه سکس و خشونت و قتل و غارت است، کجا می تواند که به اسرار حق دست یابد، شاید صورت هنر بتواند مردم فریبیها کند اما محتواو متن آن سرابی است که سردرگمی به پی می آورد.
«این برهوت با آن اوهام و خیالات مذموم در هنر پست مدرن که بذات، هنری انتزاعی است و کمتر چیزی جز صورت هیولایی در آن میبینیم، جلوه گر شده است». 7
هر چند که هنرمند در فرم تسلط داشته باشد، اما محال است که امر قدسی را بتواند در دل خود جا دهد، فیلمسازانی که معارف الهی را در فیلمهای خود نشان می دهند و نا موفقند، باید که در نفس خود و با طن اندیشه خود تجدید نظر نمایند.
«قریب به اتفاق فیلمسازان مطرح کاری که میکنند آن است که جهت فطری تکنیک را مییابند و خود را به آن میسپارند». 8
به این معنا که فطرت انسان با فطرت سینما که زائیده تکنولوژی است تفاوت دارد و در سینمای مدرن، انسان خود را تسلیم و سر سپرده قابلیتهای تکنولوژیک سینما کرده، تقدیر و سرنوشت هنر را تکنولوژی رقم می زند، مدام در جهت رشد و پایندگی قوای تکنولوژیک از نظر سمعی و بصری قدم بر می دارد و بی توجه به محتوا و مضمون چهار نعل به سمت تکیه بر اریکه اوهام و تخدیرات فضای هیپنوتیک پیش می رود.

3-4. لذت طلبی پست
هنرمدرن بخصوص سینما چنان فرد را به اعتیاد آلوده میکند که سینما رفتن جز برنامه های هفتگی میشود، آن هم نه سینما رفتن برای جستجوی حقیقت و یا از سردردمندی و دغدغه های الهی و معنوی داشتن بلکه سینما جایی است که از سرسامهای زندگی پوچ صنعت زده و فضای خشک و خالی از معنویت جامعه میتوان در تاریکیسالن سینما خود را گم کرد و در قالب هم ذات پنداری با بازیگران روی پرده در یک شخصیت خیالی خویشتن خویش را به فراموشی سپرد.
آنجا که مستی هم درد را درمان نکند، همان درد بی دردی که علاجش آتش است، آنجا سینماست که به عنوان مخدری قوی فرد را به خلسه میبرد و ساعاتی چند مزه آرامش را به او میچشاند تا با فراموشی دلهره های مرض آلود و رسیدن به تمایلات مسموم خود در اوهام و خیالات اندکی بیارامد.
بشر امروز که لذت طبیعی او را سیراب نمی کند چنان در دریای شهوت غرق شده که علاوه بر بی بندو باری بیش از حد جنسی به علت عدم ارضا به شهوت رانی خیالی نیز رو آورده، بالا رفتن میزان تقاضای نشریات وفیلمهایسکسی و پورنو، آلات جنسی مصنوعی و دایر شدن محلی به نام (اروتیک شاپ) مغازه شهوت که پناهگاه بندگان شیطان و اسیران نفس است از همین واقعیت حکایت میکند.
لذتهای وهمی، زنای تخیلی، جماع ذهنی و... که از مشاهده تصاویر فیلم سینمایی و برنامه های تلویزیونی و عکسها و داستانهای نشریات سکسی اسیران هوس را تسلی می دهد و در سراسر دنیای غرب و شرق کوس رسوایی بشر را می زند. اینجاست که ملائکه میگویند:
آیا موجودی میخواهی خلق کنی که در زمین فساد و تباهی کند.

3-5. انسان مداری افراطی
هنر که بعد خدایی انسان است و هنرمند با خلاقیت و مکاشفه خود باید کاری پیامبر گونه کند، میبینیم که بسان آنکه چراغ به دست دزد می افتد، گزیده تر کالا میبرد.
بی هنران مدعی هنرمندی که گاه خرمهره روشنفکری به گردن می اندازند با خلق واژه های مردم فریب گندم نماییها میکنند و رونق بازار جو فروشی خود را مدیون آن هستند، توهم زدگی و بیگانگی از خویش خصوصیت بارز این هنرمندان است، از ریشه بریده و با اصل خویش قطع رابطه کرده اند و هرزه پیمایی میکنند. صفت تارنساندانس (تعالی) که به آثار بیمارگونه و مرض ناک خود می دهند، و همچو گوشت قربانی بین هم تقسیم میکنند چیزی جز سند سادیسم و مازوخیسم آنها نیست، و در حقیقت نقدها را اگر عیار گیرند، قلب بودن سکه آنها عیان میشود. ای دریغ که کوران، آفتاب را ندیده اند.
در این هنر مادی، انسان معیار و مقیاس همه چیز است، فرد تنها قاضی است که در باره آنچه مناسب و موافق و یا مباین و مخالف طبع اوست باید حکمیت کند.
جمله مشهور پروتا گوراس که از فلاسفه سوفسطائی بود بر این سخن اصرار مینمود که انسان مقیاس همه چیز است و معیار وجودی آنچه هست و مقیاس لا وجودی آنچه نیست. اگر در تفکرقدسی، خداوند معیار کمال است و خیر و شر را متناسب با تقرب یا دور شدن از درگاه حقیقت مطلق محاسبه میکنند در اندیشه رسوایی این ناهنرمندان انسان صاحب و مالک زمان، تقدیر، سرنوشت و مقیاس همه چیز است و خیرو شر متناسب با رضایت یا عدم رضایت او معنا میشود.
«ما میگوییم لذت، مبدا و غایت حیات سعادتمندانه است» 9
در این اندیشه لذت را خیر مطلق می دانند و شرط میل و رغبت به خیر را لذت داشتن و دلیل گریز از چیز دیگر را عدم لذت یعنی الم و درد می دانند، اپیکور در فلسفه اخلاق خود مبنا و ریشه تمام لذتها را شکم می داند، و حتیخیر معنوی و روحی و ارزشهای متعالی را هم به لذت شکمی وابسته می داند.
این هنرمندان در همه چیز شک دارند، چرا که یقین مقامی است که با روح گیج و منگ سرسازش ندارد. اینان دنبال بی دردی هستند، حتی اعتقاد به معنویت و امر قدسی را توهم می دانند، و خدا را زاییده خیال و توهم بشر می دانند.
هنرمند قدسی دنبال فنا شدن در راه خداوند متعال و قرب و وصال به حضرت اوست، ببین که تفاوت ره ز کجا تا به کجاست. اگر رواقیون، کلبیون و پیروان اپیکور رسوای لذت پرستی بودند، باز امروز هنر مادی موجب شادی روح آنها شده و روی تیره آنها را سفید کرده، چرا که اینان حتی به لذتهای مادی هم اکتفا نمی کنند و لذتهای وهمی و خیالی را یکی پس از دیگری تجربه میکنندو با شهوات شیطانی خود هر روز گامی به سمت ابلیس فساد و فحشاء نزدیک تر میشوند.
به فیلم «در امتداد شب» به عنوان نمونه ای از این آثار میتوان اشاره کرد، فیلم درباره زندگی خواننده ای است که شهرت و زیبایی به او تلقین کرده که به هر چه میخواهد میتواند برسد، او نیز عنان نفس خود را در بی بند و باری رها میکند، از همسرو دخترش جدا شده، آهنگسازی عاشق اوست و بخاطر عشق او حاضر شده زنش را طلاق دهد، «نظام» فردی که در دیوان دولتی نفوذ دارد و میل به کامجویی با این خواننده او را حیران کرده، پسر جوانی (سعید کنگرانی) که از نظر مالی ضعیف است ولی زیبایی او چشم خواننده را کور کرده است.
دوست خواننده: «وای چه خوشگله»
خواننده: «خودش هم می دونه برگ برنده دستشه».
دختر همسایه عاشق این پسر است، چون از رسیدن به این پسر ناکام میماند خودکشی میکند.
خواننده سر قبر دختر که بخاطرناامیدی ازکامروایی با پسر خودکشی کرده «خوش بحالت، ای رها، ای آزاد، راحت شدی «.
انسانی که در خوشیهای فانی و دم غنیمت شماریهای عیاشوارانه خسته میشود، چون دنیا به کامش نباشد حاضر نیست هیچ مشکلی و ناراحتی را تحمل کند.
فداکاری و ایثار در این فیلم توهین آمیز و اهانت به خود فداکاری است، (ژوزف) دوست پسر دختری که تنها دوست صمیمی خواننده است در یک درگیری زندانی میشود و بخاطر نجات او، خواننده به همخوابگی با نظام رضایت می دهد تا از نفوذ او برای رهایی این پسر استفاده کند.
گفت و گوهای شاعرانه و کلمات زیبایی که سوء استفاده میشوند و ناجوانمردانه به پای مفهوم شیطانی این فیلم جوانمرگ میشوند قابل توجهند. بار دیگر به تلقی ای که این فیلم از مفهوم ایثار نموده، توجه کنید، زنی که بخاطر نجات نامزد رفیقش تسلیم شهوترانی مردی پر نفوذ میشود و اندکی به پیامدهای فرهنگی آن دقت نمایید، تا اوج نفسانیت و شیطان مداری فیلم را درک نمایید.

3-6. آزادی هوای نفس عامل اصلی جذابیت
تعلیق تماشاگر و نگه داشتن او در فضای بیخودی و بی یقینی به گونه ای که در عالم سکر و بیخودی بماند و این کار توسط فلیمسازان پولساز کشف شده و به راحتی با قلقلک دادن نفس بشر او را تحریک میکنند هر چه که مستی و بیخودی حاصل از فیلم در مخاطب بیشتر باشد، مقبولیت و محبوبیت فیلم و فیلمساز افزونتر میشود. میزان تحریک احساسات تماشاگر را معیار سنجش جذابیت فیلم می دانند. «آزادی در هنر معاصر با پوچی (نهیلیسم) و نیست انگاری آغاز میشود و این را فقط در آزادی هنرمند و گرایش آزادانه او به رهایی از وابستگی به طبیعت میتوان بازنمایی کرد». 10
اصل مطلب نظریه پردازان این هنر مادی این است که: هنر معاصر عرصه جولان انسان آزاد است. انسانی که با پشت کردن به خداوند متعال و گریز از بندگی او به دنبال عزت و کرامت میگردد، ماهی بیچاره ای که به جستجوی آب از دریا فرار کرده، را به یاد می آورد.
«انسانی که (انسان مدرن) از وابستگی به طبیعت و واقعیت رسته است و تلاش میکند که به مدد هنر، واقعیتی جدید بیافریند». 11
شهرت، غرور و تکبر در انسان امروزی چنان اوج گرفته که همه چیز را منحصر به خود میخواهد انسان مدار و محور همه چیز میشود که تابع جهان نیست بلکه جهان متعلق به اوست و به خود اجازه هر گونه دخل و تصرفی می دهد، حتی در جهت آسودگی خیال خود، خدا و جهان دیگر را انکار میکند تا با خیال آسوده به شهوترانی و حیوانیت خود ادامه دهد.

پی نوشتها:
1. تجربه دینی و مکاشفه عرفانی، ص. 361
2. مفهوم امر قدسی، ص. 52
3. مفهوم امر قدسی، ص. 54
4. کتاب یوشع باب 3 آیه. 10
5. اشعیاء باب 12 آیه. 3
6. سیر و سلوک سینمایی، ص 50
7. سیر و سلوک سینمایی، ص 50
8. سیر و سلوک سینمایی، ص 101
9. فلسفه اخلاق، اپیکور، ص 104
10. سینمای اشراقی، ص. 107
11. سینمای اشراقی، ص. 108

 


منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 258، تیر ۱۳۸۸/۴/۰۰
نویسنده : مصطفی نوروزی

نظر شما